Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
AZ
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
https://t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad
Channel age
Created
Language
Farsi
6.82%
ER (week)
4.11%
ERR (week)

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود

@aztominevisamtafarsitamamshavad

Messages Statistics
Reposts and citations
Publication networks
Satellites
Contacts
History
Top categories
Main categories of messages will appear here.
Top mentions
The most frequent mentions of people, organizations and places appear here.
اینکه دارد روی جغرافیایم حنا می‌بندد
انگشتانش را
   ایران نیست ،
خرزو خان طمطراقی‌ست که بی‌جهت
دامنه‌دار شده است

#شهیا_مفرح
   ‏━━━━━━━━━━
      استراکچر کلماتم آنارشی دارند
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS


آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/28/2025, 22:21
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7765 Link
کارولین چگونه به اين زن زخمی و دل‌شكسته بگويد كه كاكو از مدت‌ها پيش سفر كرده‌است؟ چگونه به او بگويد كه پسرش با تنی تكه‌تكه سفر كرده و هركه با تن تكه‌تكه سفر كند، بازگشتش محال است؟ اگر چشم‌هايش برگردند، دست‌هايش برنمی‌گردند. پاهايش جا می‌مانند. و يا ممكن است تمام تكه‌های تنش برگردد، ولی كسی كه برمی‌گردد، كس ديگری است و دنيايی را با خودش آورده كه گويی به‌راستی بيگانه‌ای است و بايد او را از نو شناخت.

جبار_جمال_غریب
اسفار سرگردانی

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/28/2025, 22:14
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7764 Link
با دروغی آفتاب را دزدیدی
با شاخه‌ای شعرت را ساختی
و سنگ لاجورد را با خود آوردی
دقایقی کوتاه
قلبت در سینه‌ی غریبه‌ای می‌تپد
و صدای پیانو به بطلان خود می‌رسد

تو کیستی/
مردی بیخ گوشت
گذشته‌ را می‌پالد
از دایه و برادرانش
و کشته‌ای در جنوب می‌گوید

نکند تو در را باز کردی
حرف گفتی/ مست بودی
سُرب داغ را در گلو ریختی
نکند نیمی چراغ تویی
وخاتون برهنه / ازخودت ساخته شده ...

در این عصر اردیبهشت
هوا عطرِ کلمه‌ای دارد
عزرائیل
آخرین تماس را دیده است
و عکس قدیمی پدر برای او آشناست

بوالعجب!*
پروانه روی جناق کی بال گشوده/
چای چرا در صلح کامل نوشیده می شود ... .


#امیر_تیمور_زحمتکش

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/28/2025, 14:32
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7763 Link
از دم در که به در می‌شوم
در به در می شوم

قصه مال پیش‌ها سال است
وقتی کوچک خیلی بودم
مثل حالا که بزرگ

سایه‌ام به جا می‌ماند
شهرم به حاشیه می‌راند
آینه قد کشیده است

قصه البته مال سال کبیسه است
سالی که یک روز بیشتر رنج کشیدم

بیاید برایتان تعریف کنم
خنجر چوبی را که بردند
از دم در
اولین دزد را دیدم
در گردنه کوچه

گریه کردم
چون کوچک
سر گرداندم سرگردان شدم
گردنه را دیدم
آهوان را دیدم

آن شب شب نمی‌شد
و چون شد
صبح نیامد
صبح‌دم را دیدم
دم نیاوردم تا صبح

بزرگ شدم که
خنجری فولاد خریدم
کوچکم را کشتم
دزدها عاشق چش و ابرویم شدند
آهوان دریدم
گردنه را لغزیدم

#وحید_خیرآبادی

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/28/2025, 14:30
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7762 Link
از دم در که به در می‌شوم
در به در می شوم

قصه مال پیش‌ها سال است
وقتی کوچک خیلی بودم
مثل حالا که بزرگ

سایه‌ام به جا می‌ماند
شهرم به حاشیه می‌راند
آینه قد کشیده است

قصه البته مال سال کبیسه است
سالی که یک روز بیشتر رنج کشیدم

بیاید برایتان تعریف کنم
خنجر چوبی را که بردند
از دم در
اولین دزد را دیدم
در گردنه کوچه

گریه کردم
چون کوچک
سر گرداندم سرگردان شدم
گردنه را دیدم
آهوان را دیدم

آن شب شب نمی‌شد
و چون شد
صبح نیامد
صبح‌دم را دیدم
دم نیاوردم تا صبح

بزرگ شدم که
خنجری فولاد خریدم
کوچکم را کشتم
دزدها عاشق چش و ابرویم شدند
آهوان دریدم
گردنه را لغزیدم

وحید_خیرآبادی
04/28/2025, 14:29
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7761 Link
قصاب‌ها
لتی گوشت را
بهانه‌ی بریدن کرده اند
تا ساتور
پاسخ کودتای گوشت‌ها
بشود
می‌خواهید به کنسروها
تبدیل بشویم؟
تاریخ انقضای
قصاب‌ها هم می‌رسد
#شهیا_مفرح
#فراگفتار

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/28/2025, 14:21
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7760 Link
💵یک ذهن پولساز از آموزش بدست میاد

👇دوست داری موفق بشی برحسب علاقه کلیک کن

🌍انگیزشی و موفقیت    📚کتاب

🌐تاریخ ادبیات جهان 🍔خلاقیت و نو آوری

👩‍❤️‍👨ورزش و بدنسازی ♻️هوش مصنوعی

🎁حس خوبعلمی وپزشکی

🎯پیش‌بینی آینده روانشناسی


💥  پیشنهاد ویژه 🤩

👈بهترین محصولات سلامتی

🎯هماهنگی تبادل و تبلیغات:
@rti_ebi
04/27/2025, 23:56
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7756 Link
ماهوتِ کهنه


با دهانی آکنده از سنگ و باد
پوست انداخته‌ام
در گداختن چیله‌یِ تری که هزار بار
آتش بگیرانی
نسوزد!
پوستی نه از آن گوشتِ مُثله
در التذاذ قوطی‌های کنسرو
نه از چهره‌های افسرده‌ با بوی زیتون
و نه حواصیلی که با جراحت در شوره‌زار تو می‌مرد

 تکذیب شده‌ام در حافظه‌
در نشوِ اندام‌ها
در حزن چهر‌ه‌ای
از آنچه مردم بگویند
و‌ من به روی خودم نیاورم
از تو که دستت گشوده‌تر از خاک است
به گاهِ افتادن
در فُرمِ لبت
لایه لایه زخم تَرَک می‌خورد
با صدایی که از درز مفاصل
نشت می‌کند به اتاق
از تو می‌گفتم
و تمرّدِ دردی در نخاع
تا پوست بیندازی
در تنی که نبض تازه‌ای به تو بدهد
به ظرافت ماهوتی کهنه
مدام می‌افتادی از پهلو
با اتفاقی که انگار پنجه‌هایش را
در گوشت فرو کرده باشد
می‌افتادی از بدن
روزهایی که شهر در استحاله بود
و من مصلوب بودم
به تخت‌‌‌های مُفردِ بیمارستان طالقانی
کرمانشاه بود به تاریخ مهر‌ماه
و تعالیم وقت
واژگون در نقوش دست‌

روزهایی که درد
به طرفة‌العینی پوست‌ را می‌درید
و خون‌ام را به ایوانِ کبوتران می‌ریخت
این استخوانِ در غشا می‌گریست
-بر رنجِ هر روز
که خودکشیِ دقیق‌تری‌ بود-
از نوری که در غلاف تن می‌پژمرْد
همیشه هیئتی می‌خواستم
برای آمدن
این‌بار به شکل پیامبری فرو ریخته
چند تکه از خودم را برایت می‌آورم
تا روشن‌‌تر بباری
و روشن‌تر بخوانی
ای سخاوتِ خیس
که من
قبل از سپیده
بر جنازه‌ی خویش ‌گریسته‌ام

اکنون مرگ است
که بر حیرتِ شانه‌ام نماز می‌خواند
و ذرات‌ام را حشرات
با دهانی خالی به دعا می‌برند

سبک‌ می‌شدم در آن حجم غلیظ
بر پوستینِ افتاده‌ام
به قیامی رنجیده در گلو
و ساعتی در محاق

عبارتی می‌گذشت…

#صوفیا_آهنکوب

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/27/2025, 22:51
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7755 Link
«در آشویتس مردم نمردند بلکه اجساد تولید شدند.» این جمله از جورجو_آگامبن واقعیت جامعه‌ی امروز ماست.
در سیستم‌های دیکتاتوری، که برآمده از ایدئولوژی‌های خاص و متمایل به حفط قدرت هستند؛ جنایت‌ها معمولاً به گونه‌ای برنامه‌ریزی و سیستماتیک انجام می‌شوند که نه تنها تصادفی نیستند، بلکه به عنوان بخشی از یک برنامه‌ریزی هدفمند برای سرکوب و حذف انسان‌ها و گروه‌های خاصی از جامعه صورت می‌گیرد.  مرگ انسان‌ها در این سیستم به گونه‌ای تبدیل به یک عمل بی‌ارزش و عادی می‌شود، به طوری که دیگر به عنوان یک فاجعه انسانی تلقی نشود. این نوع نگاه به مرگ هم حتی، خود به نوعی جنایت و انحطاط اخلاقی است.
کنارآمدن با جنایات این سیستم‌ها، برای جامعه، فرآیندی دشوار است. این فرآیند شامل مواجهه با حقیقت، پردازش احساسات و در بسیاری از موارد، مجبور است با تاریخ خود روبرو شود و به دنبال راه‌هایی برای ترمیم زخم‌های ناشی از جنایت باشد. اما جامعه‌ای که در این نوع سیسنم‌ها پرورش یافته‌اند، تنها‌ در عمل سوگواری به هم وصله شده‌اند در این کولاژِ امکان بیان فیزیکی واقعی این سوگواری هم وجود ندارد، و حتی  نمی‌توان آن‌را به سادگی یک مراسم سوگ در نظر گرفت‌
به عقیده‌ی من سوگواری جامعه در داغ اجتماعی برای ارتباط موجه و ابراز تسلیت به یکدیگر در موارد مشابه، قابل تحسین نیست. چرا که جامعه‌ای که بجز ابراز همدردی، نتواند در برقراری اتحاد برای سرنگونی این سیستم چندان دوام بیاورد. روی به ساختن شخصیت دوم خود می‌کند؛ مثل برخی اکانت‌های فیک. صراحت در جامعه‌ای که رویکردی اختفاگر را نهادینه کرده. زبان شاید بخش کلامی تعامل را راهبری کند اما پوششی برای شخصیت غیر منسجم فرد ایجاد می‌کند .در نهایت چیزی که می‌تواند مستدام باشد، ذات حقیقی فرد است
   ‏ ━━━━━━━━━━━
شهیا_مفرح
04/27/2025, 16:00
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7754 Link
دوباره خون، چیزی شبیهِ خط خطی از رگ گرفت
خاک را متلاشی نوشت
هوا همیشه یک نفر از ما
با سیم، کُشت
با کُلت، کُشت
با عشق، کُشت
آینده را تو کشته‌ای امّا
توی آینه به توی آینه سیلی بزن
بگو به صورتِ سرخ‌ات
آینده را تو کشته‌ای امّا
با چکمه‌ی سیاه، لای قیر رفته‌ام از این زبان وَ برنخواهم گشت
با انبوهی‌ام به طبل‌های شناور بزن
کسی که کارد می‌خورَد از سایه‌اش
تمام جان‌اش، سیاه بازی‌ی یک سمفونی ست
وطن ندارد ولی زبان اش، دوبار، از حلقش
بیرون پریده است
یک روزِ فارسی
خواهم نوشت
شدّت، با گوش‌های کر، همدست بود
سکوت تو با تبعید من به این دیوار، همدست بود
با قبرستانِ رو به روی پنجره همدست بود
با تعطیلی‌‌ی نوشتن‌ام از رگ، همدست بود
با فرعی‌ی دهم
در قلبِ یک ولنجکِ مسدود، همدست بود
آینده مست بود
مست‌ها با دودمان خالی‌ی یک پانتومیم
به آینه تبعید می‌شوند
وقتی که آینه تا ناف، از اسم، خالی است
دیگر به یاد نمی‌آورم
فقط تو به یادم بیار
به یاد بیاور
نوشتنِ مرا دوباره به یادم بیار
نوشتنِ مرا بنویسان
جمعیّتِ نوشتنِ مرا بنویسان
تجمعِ نوشتنِ مرا بنویسان
ساعت، قلب من است
که بعد از تو، ایستاد
به آن تلفّظِ خونی بگو به آن خنجر
که از عبورِ مردمکی باز، برنمی‌گردد
آینده را تو کشته‌ای امّا
با دست‌های من
با چشم‌های من
با قلب من
با تخم چشم های سرخ خیره‌ام از ته
اما نخوانده‌‌ای، اما ندیده‌ای
حالا زبان من
وقتِ تمامِ حمله‌های نفس تنگی‌ام
همیشه مالِ تو باشد
زبانِ من از رو به رو
وَ از پهلو
وقتی که تیغ می‌خورَد از پشت
وقتی تمشک می‌پاشد
وقتی شبیه نفت، از سینه می‌زند بیرون
مال تو باشد
دوستش بدار
منفجرش کن
شدّت
شکافتن از سینه بود
در این حد.

#پگاه_احمدی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/27/2025, 15:51
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7753 Link
آه ای وطنـم
ای بیوه‌زنِ بدبختِ چشم‌سبزِ خاورمیانه
به همسری همه‌ی فصل‌ها درآمدی!
همه‌ی رنگ‌ها!
همه‌ی صداها!
همه‌ی بوی‌ها!

اما همه از تو دست کشیدند
اما همه تو را بیرون انداختنـد...

•شیرکو بیکس

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/27/2025, 15:17
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7751 Link
اگر شب نباشد
با چه
پیراهن سیاهم را وصله زنم
که کوچه‌ها
درونم دنبال خاطره نگردند؟

اگر آفتاب نباشد
چطور سایه‌ام را سرگرم کنم؟
تا فراموش کند
با تو مثل درخت
در برابر بادها مقاومت می‌کرد
وقتی ساقه‌اش را آتش چریده بود


فراموشم نمی‌شوی رفیق
مثل جای دست ِ دریا
بر شانه‌ی غریق

بهزاد عباسی دشتکی

https://t.me/par_par_par

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/27/2025, 14:01
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7750 Link
انگار چوب تر در آتش بسوزد
و دود از ته دره بالا بیاید
و من برق چاقوی مادر خراب را دیده باشم
و خون آهو را روی برف بو بکشم
و زن را دنبال کنم  تا پشت تاریکی 
وقتی قلبم مثل بوکسور سنگین وزنی داشت می کوبید به سینه ام

واتوبوس در ایستگاه منتظرم بود
به خانه مادر می رفتم تا به صدای برگها گوش کنم
و در مکاشفه ای ژرف ازین سوی دیوار
زنی را دیدم که آنسوی  برهنه می شد
و نقش گلی روی شانه اش بود
که عطر تنش را از جایی عمیق می گرفت  و به هوا می داد
حالا با سه مرد در آن خانه ایم
دکمه کتشان را بسته اند
و من با صورت زنی روی میز تنهایم
و دستورالعملی که می گوید
باید از لاله گوش تا زیر چانه اش را آبی کنم

#محمودشهابی

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/27/2025, 12:56
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7749 Link
‼️ کانالهایی vip با موضوعات آموزشی، پژوهشی ،زبان و ادبیات بهترین کانالها را برای شما عزیزان گلچین کردیم و کاملا رایگان در اختیار شما قرار داده ایم
فقط کافیه جهت عضویت روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻



https://t.me/addlist/uno6K9KCX0Q4ZDE8


لیست منتخب امشب😍👇👇

https://t.me/addlist/uno6K9KCX0Q4ZDE8
04/27/2025, 00:48
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7747 Link
با برترین کانالهای تلگرام آشنا بشید😍❤️

💥با ما به آسانی انگلیسی یاد بگیرید
😍@learnbyenglishlearners

💥کتابخانه انجمن نویسندگان ایران!
😍@anjomanenevisandegan_ir

💥گلهای جاویدان
😍@golhayejavidaneiran

💥نسخه های درمانی
😍@banoooakbari

💥فالدونی
😍@fallr

💥دوره مکالمه رضا ارشنیا
😍@rezaarashniastory

💥ماساژ و یوگا
😍@yougasozok

💥از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
😍@aztominevisamtafarsitamamshavad

💥درآمد دلاری
😍@wolfofws_crypto

💥روانشناسی کودک
😍@dranushee

💥کافه روانشناسی
😍@caferavanshenasiii

💥روابط و مشاوره
😍@massagesextrapi

💥باهم بیاموزیم
😍@growthmagazines

💥انگلیسی از صفر
😍@twominuutesenglish

💥کتاب دانش
😍@ktabdansh

💥فن بیان و گویندگی
😍@amoozeshegooyandegi

💥روانشناسی خانواده
😍@ravanshenasifamily

💥المیرا فولادی
😍@eilllli

💥کتابخانه پرشنگ
😍@parshangbook_pdf

💥کلبه ے سبز!
😍@kolbh_sabzz

💥آموزش ترکی
😍@termeybabakachal

💥کتاب صوتی
😍@parshangbook

💥سابلیمینالهای جادویی
😍@sub_jadoei

💥آموزش ترکی
😍@turkce_ogretmenimiz

💥بيشتر بدانيم بهتر زندگى كنيم
😍@matlabravanshenasi

💥آموزش مکالمه زبان انگلیسی
😍@englishconversationiseasys
04/27/2025, 00:48
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7746 Link
این سرزمین به شکل موذیانه‌ای
هر روز به شکل عجیبی
یک نفر از ما را می‌کشد!
فردا نوبت کدام‌یک از ماست؟
این سرزمین مرگ را همه‌جا پخش کرده.


نزار قبانی
ترجمه‌ی محمد کرمانشاهی
04/27/2025, 00:08
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7745 Link
اینجا ایران است
صدای ما را
از بال زخمی یک کبوتر می‌شنوید
 کارگری ظهر امروز
خودش را از آسمان آویخت
تنها یک یادداشت
در جیب کتش پیدا شد:
مواد اولیه این کارخانه
استخوان‌های ماست
و صفرهای حساب بانکی مدیر
دانه‌های عرق کارگرانی است
که دستمزد نگرفته‌اند

راننده خفه کرد
صدای رادیو را
چشم دوختم
به تاریکی پنجره
می‌رفتم
تا کار پیدا کنم
در جایی دیگر
اما هر چه می‌رفتیم
به جایی نمی‌رسیدیم

وطنم
اتوبوسی ته دره
که تنها راننده خواب‌آلودش زنده مانده است

#نیر_فرزین

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/26/2025, 23:38
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7744 Link
🔸فراخوان اهدای خون در بندرعباس

🌐 در پی حادثه اخیر، تمامی گروه‌های خونی به ویژه گروه خونی O منفی مورد نیاز است.

آدرس پایگاه انتقال خون بندرعباس:
🔹 خیابان شهید نظری، روبه‌روی آموزش و پرورش ناحیه ۲
🔹 پایگاه انتقال خون به صورت یکسره فعال و آماده پذیرش داوطلبان اهدای خون است

به امید سلامتی برای آسیب دیدگان این حادثه تلخ ❤️‍🩹

#پست‌موقت
04/26/2025, 19:07
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7742 Link
اگر راه بودم به شهری آرام منتهی می‌شدم، اگر خانه بودم پناه فراری می‌شدم و اگر مسیح بودم تمام مردگان را زنده می‌کردم. اگر امید بودم در کنج قلب‌های منتظران چمباتمه می‌زدم و تکان نمی‌خوردم، اگر باد بودم از موهای پریشان دختران می‌گذشتم واگر طوفان بودم پادگان‌ها و توپ‌خانه‌ها را ویران می‌کردم. اگر پرنده بودم، پشت پنجره‌ی‌ مادری غمگین و چشم انتظار می‌نشستم و آرام به شیشه‌ها نوک می‌زدم. اگر شادی بودم، جهان را روشن می‌کردم عزالدین اما اگر غم هم بودم تمام نمی‌شدم. اگر اشک بودم بسیار سرازیر می‌شدم، خون را می‌شستم.

از نامه‌های دریابند به عزالدین

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/26/2025, 18:37
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7741 Link
آدم سابق نمی‌شوی
اگر یک‌بار
در سوگ عشق
گریه کرده باشی
چیزی در تو فرو می‌ریزد
چیزی در تو باقی می‌ماند
شبیه درختی که آتش را زیسته
اما هنوز ایستاده است
می‌روی
اما تکه‌هایی از تو
در کوچه‌های خاطره سرگردان می‌ماند
دیگر هیچ آینه‌ای
گذشته را پس نمی‌دهد
و هیچ دستی
زخم‌هایت را نمی‌شناسد
شب‌ها در سکوتی که نامی ندارد
صدایی شبیه خودت
تو را صدا می‌زند
اما دیگر پاسخی برایش نداری
صبح‌ها
در آینه به چشمانت نگاه می‌کنی
کسی را می‌بینی
که از تو عبور کرده
که تو را از دست داده
اما هنوز ایستاده است

#المیرا_پریچهره

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/26/2025, 18:04
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7740 Link
آن یک عصا کشان
خود را کنار نیمکت می رساند.
این یک نگاه رهگذری را می جوید
که گام های لرزانش را همراهی کند
تا سایه دراز بید مجنون.
این رو به باد روسریش را می گشاید
آن رو به آفتاب کلاهش را بر می دارد:
(در خاطرات رفته هنوز جایی هست)
می آرمند
      خیره به بال شاپرکان
                                تا غروب
خاموشنای نیمکت و جسم
رنگ پریده،سایه خسته.
و آفتاب کم کم می پرد.
در خاطرات رفته جایی هست؟
گیسوی بید مجنون
بر شانه های تاریک نیمکت.



#محمد_مختاری
04/26/2025, 14:43
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7739 Link
ﺗﻮ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯼ ﺍﯾﻦ ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﯽ ﮐﺴﯽﺳﺖ ﮐﻪ ﺁﻥ ﺳﺮ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭﯼ ﻧﯿﻤﮑﺘﯽ ﻧﺸﺴﺘﻪ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﭽﻪ ﻣﯽﺧﻮﺍﻫﺪ ﺗﻮﯾﯽ ... ﻧﯿﻤﮑﺖﻫﺎﯼ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﺍ ﺑﺪ ﭼﯿﺪﻩﺍﻧﺪ!

  #زويا_پيرزاد
04/26/2025, 14:40
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7738 Link
🛡برترین کانالهای vip امشب تقدیم شما عزیزان می‌کنم
99 درصد از مخاطبان تلگرام از این کانالها استفاده می‌کنند
📌فقط کافیه دکمه‌ ADD را بزنید و این فولدر تخصصی را در تلگرام خود ذخیره کنی👇🏻👇🏻


https://t.me/addlist/5PRYkjWZ1csyMjI0



کانال ویژه امشب😍👇🏻👇🏻

https://t.me/+spwHp_9sRYlmZDhk
04/25/2025, 23:06
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7733 Link
سرم را به دندان گرفته و می دود، عصر جمعه!

#سمیه_الماسی
04/25/2025, 22:31
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7732 Link
تو رفتی
و انگور رسیده از خوشه افتاد
و رویای سرخ شراب
زیر پای رهگذران، له شد‌.

#آیدا_مجیدآبادی

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/25/2025, 15:07
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7730 Link
KÖR BIÇAK
MURAT ĞOGEBAKAN
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS
04/25/2025, 14:47
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7729 Link
باران چه عاشقانه بر این سطور می بارید
و من که به جستجوی نهنگ آمدم    قورباغه گرفتم
باغی گرفتم که جز علف هرز
در آن یافت می نشود   آنم آرزوست
وبه دری تکیه دادم  که دیوار بود
دیوی بود که عارش می آمد  با من توی  یک عکس  دیده شود
اِوِرِستی  بودکه از قلّه پایین می آمد
کوهپایه ای بود که روی قله جا خوش کرده بود
وباران چه عاشقانه      روبه بالا     ابو عطا می خواند
به جستجوی تو آمدم
در زدم    نبودی
رفتم از خاطری که قاب نداشت
آبی داشت که تاب این کتاب را بربال عُقابی
که عِقاب می کرد عقبه ای را که قبّه ای از الماس بود
رودی بود که به خانه می ریخت       رودخانه می ریخت
توی باغی که رقصی چنان
آن چنان که چنین در این میانه ی کین
روی مین    درکمین خصم بی دین
زین همرهان سست عناصر
ناسره ای بود که با  سره فرق چندانی نمی کرد

وباران که چه عاشقانه بر این سطور می بارید

#محمد_توکلی_کوشا

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/25/2025, 14:38
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7728 Link
رطوبت شمالی
همان قدر
چسبنده به من

کمی در جنگل های ات مرا بدوان
گیاهانی که به تو آغشته اند
شب بو
می شوند

#شهیا_مفرح

اینجا کلمات هم فرانشیز میدهند
https://t.me/shahya_m
ANARCHY OF WORDS
04/25/2025, 00:25
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7727 Link
کدامِ شما به‌اندازۀ من
در آغوشِ خود گریه کرده‌اید؟
کدامِ شما به‌اندازۀ من
نیمه‌های شب از صدای گریۀ خود برخاسته‌اید؟
کدامِ شما به‌اندازۀ من
شبیه من بوده‌اید؟

چه می‌دانید
زنی که حالا تنها در آینه می‌گرید،
چندبار به گوش‌های دیگران اعتماد کرده‌است؟
و چندین‌بار برای طبیعی نشان دادنِ لبخندهای مصنوعی‎اش
دهانش را پاره کرده‌است؟
و چندین هزاربار زخم‌های کهنه‌اش را
با زخم‌های تازه‌اش بسته‌است

کدامِ شما؟
کدامِ شما برای آن‌که سراغتان بیایند،
پنج‌شنبه‌ها ادای مردن درآورده‌اید؟
کدامِ شما مدام در خیابان‎ها برگشته‌اید
شاید کسی بخواهد صدایتان کند و اسمتان را نداند؟
کدامِ شما تمام زندگی‌اش
تمرینِ ایستادن بوده روی چارپایه؟
کدامِ شما؟
کدامِ شما؟
کدامِ شما...؟

می‌خواهم برگردم
به روزهایی که فردایشان یا روز بهتری بود
یا لااقل روز دیگری،
و هیچ‌کدامِ شما نمی‌دانید چه پایانِ تلخی است
آن صحنه‌ای که تمام دیروزهای فراموش
به متنِ حادثه بازگشته‌اند،
با پوزخندی تمام‌قد مقابل دوربین ایستاده‌اند
و می‌گویند:
«از اول می‌دانستیم
زنی با این‌همه زخمِ عمیق
نمی‌تواند زیاد دور شود!»

#لیلا_کردبچه

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/25/2025, 00:21
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7726 Link
۱
برای آنچه شرح دادنی نیست
کجا گریه می‌کنی؟

۲
درخت
خم می‌شود در برگریزان خود
انگار بخواهد حضار تشویقش کنند

۳
یک دیوار ِ خسته
چطور تکیه می‌دهد؟!

۴

من همان دست ِ بی‌شانه‌‌ام
وقتی
از خود عکس می‌گیری

۵
عابدتر از آسمان کیست؟
ایران را پهن کرده
تا روی آن گریه کند


بهزاد عباسی دشتکی

۳۱ فروردین_ تهران


https://t.me/par_par_par

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/24/2025, 15:05
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7725 Link
در من دشتی بود
می توانسم به کرانه های رود پناه دهم
یا که سایه ماه را درون سینه ام پنهان کنم

در من دشتی بود
پیراهنی قرمز که تن کرده بودم
پر از لاله های سرخ
که بر تنم می رویدند

در من دشتی بود
پر از زیبایی، جوانی،طراوت..

در من،
دشتی بود

#هومن_داوودی

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/24/2025, 14:41
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7724 Link
هنوز از گریستن فارغ نشده بودم
مرا صدا کردند
لباس‌ام را پوشیدم
به کوچه رفتم
کسی در کوچه نبود
به خانه آمدم
کسی در خانه نبود
پس دیگر تنهایی ابدی بود

#احمدرضا_احمدی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/24/2025, 14:18
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7723 Link
تَقّاتق
یکی پرنده
با *تقند ِ صورت من
تُک می زند به دفتر سعدی، که:
«چه آبی سیری پسر!
هفت طبق آسمان است و
پنج لا دریا گویا، .  .  . موّاج»

باید آبی بوده باشی
که چنان بپرّی و چندان
ولکل لابد بوده در ابر
که چنان آب و چنین متن
تلو تلو به جلو می رود
وگرنه هر سهلی کو تا ممتنع؟

من
سنگ به پرنده زیاد زده ام
قلبم با سقوط هریک از آنها تناور شده
پَرَم به پَر هر « پرنادرآورده هنوز » ی گرفته
حبّذا گفته ام به بعداً پریدن او
به آزمون حتی
خویش را صدا زده بارها
و نامم اگر دبّه کرده
         وسیع تر شده ام
چه که ربط نام ِ هر که، به بال
ربط بال،
به آن مساحت آبی ست

چه توقعی !
شما که کارتان را می کنید
و با کَند ِ چرخهای این فلز پرنده از آسفالت
همه چیز آرام و
این لوند نیلگون
در دو ریسه بیضی خُردو
میان مسافران قسمت می شود

* برساخته از تق
#متین_راد

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/24/2025, 12:38
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7721 Link
تصمیم در وهله‌ی اول
از گردن تم می‌گذرد
تا دهان کاراکتر به سوراخ‌های متن باز بماند
هیچ چیزی از دیالوگ روی انتشار درجا نمی‌زند
تا دکوپاژ با نوارهای انفجار
از حوالی غزه تا نوار باختری رود اردن یک فلاش‌بک را آبستن روادید زرد یک عصر لعنتی کند با ضمائم خمپاره
با رپرتاژ از سوپرانوی راهبه‌های روسپی
تا اینسرت یک آلت وارفته بعد از زوال
تا همشهری کین لابلای چرخش دندانه‌های فیلم مات و کدر
به چشم‌های مخاطب سلام کند
و ادیتور با قداره‌ی سانسور
از رُم این شهر بی دفاع یک ژانر دراماتیک را روی تخم چپ کاراکتر تیغ بزند
کمی از بلیط باقی‌مانده
سرحوض تئاتر سیگار بکشیم
و رقاصه لکاته‌ی شهر
از اطوار سکانس لیس و پس لیس را دور بزند به هیجان تماشای فوتبال،
به فورس ماژورترین تلفظ یک سوبژکتیو پر هیاهو، وسط فیلم تخمه شکستیم
تا بی اسپرم روایت فتح را
سال‌ها بعد فانتزی گریه‌ها کنیم در کمدی بزن و بمیر
تا دهان تیتراژ
از بازماندگان فیلم به اشک
ترانه‌ی جاوید جاوید
بنویسد و
آه بکشد

#شهیا_مفرح
    ‏━━━━━━━━━━
      استراکچر کلماتم آنارشی دارند
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS
04/24/2025, 12:30
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7720 Link
ثمره دانش: ولوا در مقابل مرد سالاری
لیو استرومکوئیست
فانتوگرافی / انگلیسی
از آدم و حوا گرفته تا رویداد کلاه بافتنی، مردم فرج، واژن، کلیتوریس و قاعدگی را تنبیه، ستایش، آسیب شناسی و سیاسی کرده اند. دراین رمان گرافیکی فمینیستی، کاریکاتوریست سوئدی، لیو استرومکوئیست، می گوید که چگونه مردان شیفته دستگاه تناسلی به بدن زنان انگ می زنند، جنسیت آنها را انکار می کنند، یک دوتایی جنسیتی مشکوک ایجاد می کنند و خیلی چیزهای دیگر. تفسیر گزنده و آگاهانه او تاریخ و تابوها را از تاریک ترین فصل ها (محاکمات جادوگران) تا مثلا روشنترین (زمانی که خون قاعدگی به عنوان معجون عشق استفاده می شد) بررسی می کند. وی مانند طنزنویسان آلیسون بچدل و کیت بیتون  از رسانه کمیک استفاده می کند تا حقایق ناراحت کننده ای را در مورد اینکه تا کجا پیش نیامده ایم را آشکار کند.
در بخشی؛ از زبان ویرجینیا وولف درباره PMS آورده شده: عجیب ترین حس و حال را دارم انگار انگشتی در مغز جلوی نشت ایده را می‌گیرد بعد ناگهان راه باز می شود دیگر چیزی مهر و موم نیست و خون همه جا را می‌گیرد اگر دنیا زن سالار بود از این دوران به عنوان سمبل تقدس استفاده می بردیم.
#سمیه_الماسی
04/23/2025, 23:37
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7719 Link
"کرم بروله"


یک‌سو
کلماتی که روی هم چیده‌ای، دیوار ساخته‌ای
یک‌‌سو
چاهی عمیق که با سکوتت حفر کرده‌ای
نجاتم بده!
معافم کن از این انتخاب

شتاب کن!
شباهتم به عکس‌هایم
کم‌تر شده است
سردرد می‌افتد مدام
به جانِ تخیل
و سدِ در چشم‌ها کهنه شده،
آب پس می‌دهد

اخبار را شنیده‌ای؟
بازی‌شان مثل همیشه در جریان است
و ما نه مهره
که ساعتِ کنارِ صفحه‌ی بازی هستیم
مشت می‌کوبند بر ما
به راه می‌افتیم، می‌ایستیم
و عاقبت
با سالنِ خالی تنها خواهیم ماند

پناه از اخبار
به خبرِ کلافه شدنت در ترافیکِ امروز
پناه از اخبار
به خبرِ خریدنِ پیراهنِ تازه
که تو را نیمه‌عریان
مرا نیمه‌جان می‌کند
پناه از اخبار
به تماشای تو در سکوت

سکوتم وقتِ تماشایت
کاراملِ سطحِ یک دسر
آن را اگر بشکنی
دهانت شیرین می‌شود

برای نوشتن از زیبایی‌ات
باید از خودت یاری جُست
چشم‌های تو
به زیباییِ لب‌هایت هستند
لب‌هایت
به زیباییِ رگ‌هایت
و رگ‌هایت
به زیباییِ صورتت وقتِ گریستن، وقتِ خندیدن

بیا با زیبایی‌ات
به جنگِ برگه‌ی آزمایش برویم
که هنوز در پاکت مانده است
به جنگِ خمپاره‌ای برویم
که یک شب
در کنج اتاق خوابم فرود آمد
و منفجر نشد
تو می‌دانی
هراسِ از یک انفجارِ رخ نداده
چگونه هر روز
متلاشی‌ات می‌کند

تو را برای روزهای تابستان می‌خواهم
چند قالب یخ اضافه کنی
به لیوانِ اضطراب
تو را برای روزهای پاییز می‌خواهم
با سکوتی که تنها سرفه‌ها آن را می‌شکنند،
به تو مراجعه کنم
و نسخه‌ات این باشد:
روزی چند نخ سیگار
تو را برای زمستان می‌خواهم
بغلم کنی، بگویی:
"بهار تنها پودری سبز رنگ است
بر پیکرِ سنگیِ سرما"
تو را برای روزِ به خاک سپردنِ عزیزی می‌خواهم
بغلت کنم، بگویم:
چرا؟ ...

به اینجا رسیده‌ای
یا خستگی
چشم‌هایت را
جایی در میانه‌ی سطرها بسته است؟

وقتِ خاموش کردن چراغ است
وقتِ بوسیدنِ پلک‌هایت
و خیره ماندن به عکسِ تو در صفحه‌ی گوشی:
اندامت که نور به آن تابیده
و تو که صاحبِ آن اندام
و تو که آن نوری

شبت بخیر عزیزم!
فردا که بیدار شدی
این شعر را ادامه بده
.
.
توضیح ۱ : در مسابقات شطرنج کنار دست بازیکنان ساعتی قرار دارد.
توضیح ۲ : "کرم بروله" دسری فرانسوی‌ست که سطحی سخت از کارامل آن را در بر گرفته.
.
#علیرضا_قاسمیان_خمسه

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/23/2025, 15:42
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7718 Link
انتخاب شدی،
در تاغاری آب طرفت پیش می‌کشند
تا با دشتی لم‌یزرع که روزگاری سبز بود
وداع کنی،
به زمینت کوبیدند
پا را از زانو می‌فشارند بر سینه‌
فشرده می‌شود قلبت
فراموش نمی‌کنی
همانطور که سرت بالا بلندست
سوی آسمان
تا گرمی گلو پیدا باشد
اهل قبیله را

: باید کامل جدا نکنی
خون باید خروج کند
از شاهرگ‌هایم باید با آن چاقوی تندی
که به دندان گرفته‌ بودی باید
به یادت بیاندازی مسلمانی
می‌دانم خیر است
سرم را از تنم  کامل جدا کن

بعد
ورم می‌کنی از هوا
پوستت را آرام پهن می‌کنند در سرما
گوشه‌ای در جوار آفتاب
اما هنوز چشم‌هایت می‌بیند
دو نیم شده‌ای
جگرت را می‌خورند خام
نمک می‌زنم تا نگندت دهانم
که حرف بزند از ستون فقرات
این سازه‌ی محکم
که نگهم داشته هنوز ایستاده در کشتارگاه
به محاکمه
برای رفتن به کجا؟!

گرسنه‌ای؟!
آتش را لج کن به جان زغال
سرخ شد؟!
از استخوان راسته را می‌بُری از گوشت
ترد است؟!
به خشکی برگی زرد و افتاده از درخت
نرم‌
کباب می‌شود، می‌چکد از تو چکه‌ چکه رنج
می‌ریزد از من زجر
از روزگارم
می‌دانی!
ما یک نفر هستیم
تو انسانی یا من حیوان
اینجا
در جهنم
در سورچرانی‌ای بزرگ

#فارد_قربانی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/23/2025, 15:34
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7717 Link
انتخاب شدی،
در تاغاری آب طرفت پیش می‌کشند
تا با دشتی لم‌یزرع که روزگاری سبز بود
وداع کنی،
به زمینت کوبیدند
پا را از زانو می‌فشارند بر سینه‌
فشرده می‌شود قلبت
فراموش نمی‌کنی
همانطور که سرت بالا بلندست
سوی آسمان
تا گرمی گلو پیدا باشد
اهل قبیله را

: باید کامل جدا نکنی
خون باید خروج کند
از شاهرگ‌هایم باید با آن چاقوی تندی
که به دندان گرفته‌ بودی باید
به یادت بیاندازی مسلمانی
می‌دانم خیر است
سرم را از تنم  کامل جدا کن

بعد
ورم می‌کنی از هوا
پوستت را آرام پهن می‌کنند در سرما
گوشه‌ای در جوار آفتاب
اما هنوز چشم‌هایت می‌بیند
دو نیم شده‌ای
جگرت را می‌خورند خام
نمک می‌زنم تا نگندت دهانم
که حرف بزند از ستون فقرات
این سازه‌ی محکم
که نگهم داشته هنوز ایستاده در کشتارگاه
به محاکمه
برای رفتن به کجا؟!

گرسنه‌ای؟!
آتش را لج کن به جان زغال
سرخ شد؟!
از استخوان راسته را می‌بُری از گوشت
ترد است؟!
به خشکی برگی زرد و افتاده از درخت
نرم‌
کباب می‌شود، می‌چکد از تو چکه‌ چکه رنج
می‌ریزد از من زجر
از روزگارم
می‌دانی!
ما یک نفر هستیم
تو انسانی یا من حیوان
اینجا
در جهنم
در سورچرانی‌ای بزرگ

#فارد_قربانی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/23/2025, 15:33
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7716 Link
نام این ناسزاها که ناگهان از دهان ناچار آسمان بیرون می ریزد؛ باران بهاری نیست!

#سمیه_الماسی
04/23/2025, 15:26
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7715 Link
"شعری که زندگی تخمی است"

با تن سوراخ سوراخ و چشمی که تخلیه شده است
نمی‌شود نشست و شعرهای متعارف دیداری را خواند
باید شعری مناسب شرایط نوشت
شعری که لمس شود
شعری که کلمات یلخی‌اش فرو رفته‌اند در گوشت کاغذ
شعری که زیر انگشت مخاطب مجروح جیغ می‌زند
درد می‌کشد
شعری که مناسب شرایط نیست
و می‌شود چند هزاره بعد سراغ استعاره‌هایش رفت
استعاره‌هایی که به جای ساچمه نشسته‌اند.
(گوشه‌ی میز مطالعه
یک کاسه‌ی استیل پر از استعاره‌ی عفونی
با کمی جوهر
و کمی خون)

#هوشنگ_ملکی


آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/23/2025, 13:31
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7712 Link
از دفن جنازه ام توی صندوق عقب در بازنگشتنی ترین حالت
و زدن به جاده نمناکی که یادش رفته توی شب ردش را از روی شیشه پاک کند
و خون را از چرخ های ماشین،
از خانه های خاموش شده. از خاموش
از کابل های قطع شده با انبر دزد دیوانه چه امیدی دارم؟
چه یکباره شد که فهمیدم
ما خانه ای نداریم
جا گذاشته اند ما را سبک شوند
و جنازه ام مدت هاست روی دستم مانده
تحت پیگرد غیرقانونی
گندش درآمده باید جایی چالش کنم
تحویل داده شده ایم به "کشور آخرین ها"
از جاده با اتوبوس های سرنگون شده از دره های منحنی به مرگ
چه امیدی دارم؟
مجرم شدن، محاکمه ای خاص نمی خواهد
درکابوس های تعقیب و کشتار
بلد نباشی چاقو را تا ته فرو ببری،
از خواب می پری

#زینب_اطهری

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/23/2025, 13:28
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7711 Link
‼️ کانالهایی vip با موضوعات آموزشی، پژوهشی ،زبان و ادبیات بهترین کانالها را برای شما عزیزان گلچین کردیم و کاملا رایگان در اختیار شما قرار داده ایم
فقط کافیه جهت عضویت روی لینک زیر کلیک کنید👇🏻👇🏻
https://t.me/addlist/z691SkQZA4swOWRk

با معرفی کانال ویژه امشب👇🏻👇🏻

https://t.me/+hq8jOyZfzXs2ZDI0
04/22/2025, 23:41
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7709 Link
می‌دانستم یک مرگ
برای این همه خاطره کافی نبود
اسبی که عمری در فراز و نشیبِ
ترک‌های زندگی دویده
حالا در انتظار تیر خلاص است
می‌دانستم
در تمام عکس‌هایی که
ما سیب را برای عکاس تکرار کردیم
تنها زمان بود که می‌خندید
می‌دانستم باید بگذریم
پیش از آنکه خاک از ما بگذرد
مثل سر گوزن میخ شده به دیوار
که تنش را فراموش کرده،
ولی زاگرس را از یاد نمی‌برد
می‌دانستم
برای مرگ باد
کسی شمع روشن نخواهد کرد
اما باید می‌نوشتم
مثل کسی که خونش را می‌ریزد
تا آنکه هر روز خونش را در شیشه می‌کند
فردا دست خالی برود
می‌نوشتم و میدانستم
این همه نوشتن کافی نبود
در من برف می‌بارد اما
این همه زمستان
این همه عدد زیر صفر
برای یخ زدن کافی نبود
من آن ماهیگیری هستم
که هر شب
قلاب خالی را از آب بیرون می‌کشد
تا بخشی از خودش را صید کند

#مرتضی_مفاخری
#رویایی_میان_دو_ایستگاه

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/22/2025, 14:25
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7707 Link
شامه‌ی عجیبی دارد، اندوه
- این سگ هار -
هی می‌گردد در کوچه‌ها و خیابان‌ها
و می‌درد هر آن‌که را که تنش بوی
تنهایی گرفته است
به من که بوی تو را می‌دهم
بگو چرا همیشه مجروحم؟

#آرش_قربانی
#دری_گشوده_به_درد

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/22/2025, 14:17
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7706 Link
با شیپور پرنده ها بیدار می شوم
دستم،پایم را جمع می کند
سرفه هایم را گردن سیگار
می اندازم
بدون فیلتر
یادم می آید که زنی را
در کتابی جا گذاشته ام
زنی را!
کتاب ها پر از زن است
و مردها
بدون فیلتر
دود را دوست دارم!

#قاسم_بغلانی

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/22/2025, 13:30
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7705 Link
وقتی خوزه سانتوس مارینیو فلیکس پای چپ اش را پرتقال نوشت
در دروازه که باز است موش از دیوار تا برلین که برسد یک گوشه از کرنر هم بیرون نمی‌زند
کسی که دست‌هایش بزرگ است
از مستطیل سبز تا خیابان‌ها که شوت را سوت می‌کشند
با صدای تیر ، توپ را دریبل می‌زند
اصلا دروازه‌ی شلوار کسی که آزادی را به استادیوم می‌برد
برای گل‌های بدقولی غر نمی‌زند
داور این بازی
نهم دی که می‌شد بازی را اوت می‌کرد

#شهیا_مفرح

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/22/2025, 13:02
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7704 Link
بزی بازیگوش
فرو برده سر
   لای نرده‌های استادیوم خاکی

شاخ‌ها به آسمان
         گوش‌ها آویزان

می‌کوشد
می‌کوشد سر در آورد

می‌پرسمش
رویایی داری؟

زل می‌زند به رویایش
به چمن استادیوم

می‌گوید: معععععع

سرش را می‌برم
آاااه آهسته

#وحید_خیرآبادی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/22/2025, 13:00
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7703 Link
کمی شعر میان ابرها
کمی انگور در بهانه‌ی لیوان
زمانی هست که آونگ
برای اردی‌بهشت
خواهد خواند
شاید زمانی برسد
که کوه ها برای  شبدرها
دلتنگی کنند
و صدای دره در قله‌ها
ابرها را صدا بزند
شاید اشیا به حجم صدایی که نمی‌شنوند
حباب شوند
و از بهار فرصتی سبز
روی کال گوجه‌ها صدای ام کند
شاید همین اتفاق
پاییز دست‌های تو را
فراموش کند

#شهیا_مفرح
  ‏━━━━━━━━━━
   سورآلیسم اتفاق مورب کلمه بود
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS
04/21/2025, 15:16
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7702 Link
04/21/2025, 14:30
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7701 Link
به دیداری قشنگ دعوتم کن!
از قوهای وحشی بگو
از یاسمن های آویخته از دیوار
از باختن به اسبهای چالاک شطرنجت
از نگین فیروزه سوغات نیشابور
از عطر خاک گنبدهای شهرمان بعد باران بگو
جای خالی سلوچ را از کتابخانه ام
کاکتوسهای خشک را از پشت پنجره
شمع های  نیم سوخته را از گوشه کنار خانه ام بردار جایشان عشق بکار!

#نیکی_فیروزکوهی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/21/2025, 14:20
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7700 Link
اندامش رمانی بود
که تنها به شکل خط بریل
قابل خواندن می شد.

#ابراهیم_مبارک

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/21/2025, 13:07
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7698 Link
مداد را
از پشت گوش‌هایش برداشت
نشست
و طرح یک صندلی لهستانی را کشید
یک جای کار دستش به لرزه افتاد
بلند شد
و به عروسکی فکر کرد
که می‌تواند حرف بزند

من به زخم بعدی فکر می‌کردم
به این که یک نفر بیاید
و از روی دایره‌ها بگوید چندساله‌ام

#حیدر_کاسبی

نقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/21/2025, 13:05
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7697 Link
دلبری با دلبری دل از کفم دزدید و رفت         
هر چه کردم ناله از دل،سنگدل نشنید و رفت
گفتمش ای دلربا دلبر زِ دل بردن چه سود ؟
از ته دل بر من دیوانه دل خندید و رفت 

    ژولیده ی نیشابوری 
04/20/2025, 14:33
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7696 Link
کمی اسب
کمی البرز و یک عقاب با پاهای بلند
در سه روز خسته در کوچه های یک بیمارستان
یا‌ گلی از سلول تو چیده اند
تو فراش‌ رو به غروب
خیابان کمی بعد از نیمه شب
یا حالا دو سه ساعت قبل از گاز‌
در آشویتس‌
آقا کدام قطار به هیروشیما می برم‌ ؟
من دستان تورا خوب نکشیده‌ ام مادر
توکه اقیانوس‌ زیر لب هایت پیر می شود
با منی که آن سوی خانه های بندر ابری‌
به باد اجنه ها روشن می شوم
سه فاصله نوری بود
بین‌ دو چشم ما
سه مسیر با درختان‌ پر از ایدز‌
که دوسوی‌ ما را از آمدن فرشته ها
می بست‌
این جا اتاق بخش‌ دو بیمارستان ابن‌ سیناست‌
با غذاهای مانده
با مردانی که می توانند با کمی اسب
از گردنه‌ های برفی
کودکان گمشده را به خیابان پشت بیمارستان بیاورند
کمی البرز‌ می خواهم
برای گریستن آمده ام

#هادی_محیط

نقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/20/2025, 14:26
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7695 Link
به کوزه‌‌هایم قدری پرتابل پرانده‌ام با چهل و پنج درجه از خود رازی، حالا اگر به عبارتی روایت مست تا پسوند انگور بنویسد خیام من به وعده‌ی تاک و خمار می‌نویسم ناراضی

#شهیا_مفرح
  ‏  ━━━━━━━━━━
   سورآلیسم اتفاق مورب کلمه بود
       https://t.me/shahya_m
  ANARCHY OF WORDS
04/20/2025, 14:25
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7694 Link
فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی؛ادبیات؛زبان؛کامپیوترو... داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده
فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 🙏🏻👇🏻

https://t.me/addlist/W0edCwU-Xe8xYTlk
04/20/2025, 01:13
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7692 Link
فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی؛ادبیات؛زبان؛کامپیوترو... داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده
فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 🙏🏻👇🏻

https://t.me/addlist/W0edCwU-Xe8xYTlk
04/20/2025, 00:31
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7691 Link
من رو به آهستگی‌ام
   شبیه مجرای اشک
     در خوداگاه جورابی پاره
04/19/2025, 19:43
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7690 Link
کسی نیست ،
اینجا هیچ کس نیست که بیاید ،
که بنشیند ،که گوش بدهد مثل تو .
مثل تو دل بدهد به من ،
به کلمات هراسانم ،
به کلمات نارس ام ،
به کلمات نا مطمئن ام .
بال هایم را می خواهم ماریا
دو بال کودکی ام را ،
نور خودم را و تنهایی ام را ....
دلم تنهایی می خواهد ماریا ....
دلم می خواهد به غار خودم برگردم .
به بال و نور و کلمات خودم ،
به تو برگردم ماری که دلچسب  ترین تنهایی ام بودی
تو نیا .....
برنگرد ماریا ،خیابان ها عوض شده اند ،
درخت ها از رنگ سبز شاد
رنگ زنده ی روشن ،
دور  شده اند ،
این سبز را تو ندیده ای ماریا ،
این سبز دود آلوده ی غمگین ،
این سبز را تاب نمی آوری ماری ،
چنانچه آن جهنده ی قرمز را ،
بر سنگفرش کوچه ی بن بست ،
از گلوی جوانی که نمی شناختیم ،
تاب نیاوردی

#ناهید_عرجونی

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/19/2025, 14:06
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7689 Link
حمیرا-_-دل-شکنی-گناهه-banoo_homeyra.mp3
❖ʝσιɳ➼ ❤️
✦••┈❁☘❁┈••✦
04/19/2025, 14:06
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7688 Link
تو را در گیومه می‌گذارم
چشمانم را رو بروی مساوی
باز هم
مخرج مشترک تمام پیراهن‌هایم
تنهایی دارد

#حسین_وحدتی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/19/2025, 13:56
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7686 Link
رویایِ رویارویی ام نیست
رو به روی آئینه ای سالخورده
که روی زیبایی در خاطرش مانده است هنوز
بی نام
بی یاد

چه سود ام از سرود
از لای لایِ حزن آلودِ چنگ و رود
که هر "یکی بود" قصه ها
کابوسِ بیداری بود
و کلاغِ سرگردانِ همیشه
قُرقِ دیرپای آسمانم را
نگاهبان بود

در این ایاز
در این شبِ بی آواز
کدامین هوای پرواز می بایدم؟
که میله ها همرهانِ هماره ی من اند
در حافظه ی تنهایی بال هایم


کارِ کاری ترین زخمم از کار گذشته است
من بسته ام به این قفسِ خاطراتِ گس
دل بسته ام به خیال
به بودن ات
که محال...

#پوریا_اشتری
از کتاب "گم‌شده در حزنِ صدایی"

@InGooneShokaran

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/19/2025, 13:55
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7685 Link
😍لیست برترین کانال های تلگرام رو از دست ندید😊


🧘‍♀ مدیتیشن          📖 ادبیات😍

🧠 روانشناسی       ⚖ حقوقی

🎼 موسیقی          🔅 علمی

🔢 علم اعداد        👩‍⚕ درمانی

💎 قانون جذب     👩‍🎓 آموزشی


🔺 لطفا همه شرکت کنید🔺
04/18/2025, 23:02
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7682 Link
gibi görünüyor
Rayların dışında
Sisin içindeki bir tünele gitmek için bir anı hatırla ve sonra
orada kal

#shahya_mofarrah

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/18/2025, 20:27
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7680 Link
غروب که پشت نخل ها
خورشید را
به اسارت می بری
و
شب که
ماه را در چشمانت
می کاری
مثل موهایت
درهم واشفته
شرابی می شوم
من
عاشق ترین جنوبی
چشمان تو ام
وقتی
که با لبخند
سیب سرخ گونه آت را
با یک دوبیتی
قاچ می زنم
جنوب
طعم شعر های فایز ومفتون
می دهد که
از چشمان تو
می ریزد.

#حامد_معراجی

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/18/2025, 20:22
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7679 Link
وحدت کلمه
از شب‌های جمعه
لیز می‌خورد بغل خاتون،
کلاهک هیچ هسته ای
صبح جمعه ، ختنه نخواهد شد

#شهیا_مفرح

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/18/2025, 14:17
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7678 Link
بیست و چهارم چه ماهی بود دیروز؟
پیوندهای خونی ام ریخت روی جنازه ام
ماه های ناتمام
بردارید گل های نخ نمایتان را
روی جنازه ی خمیده ام خوابیده ام
درهای نیمه باز به سمت قاعده ها
من اما
از خط پایین مثلث و اضلاع مساوی بیزارم
عاطفه های قد نکشیده
گل های لاله عباسی را به جنازه های باستانی پیوند نمی زند فرزند خارستان
بیست و چهارم چه ماهی بود؟
حجامت کردم خون عشیره چکید
گرد روی خودم
چنگ به موهایم
راس مثلث کج
با پاهای هزار پا نرسیدم
باور کنید عاطفه های قد نکشیده
از خط پایین مثلث
و اضلاع متوازی الاضلاع بیزارم
حرامی ام بخوانید اما
گلایل هایتان را بردارید
به ناگفته ها سوگند
و به عاطفه
حرامیم هم که بخوانید
به قاعده ی قبله ی هیچکدامتان
نمی خوابم
گردروی خودم در تشییعی بی پایان دور می زنم
راس مثلث کج
با دست های بسته
چند تار سفید ماتم در دست بازم
گل های لاله عباسی
اما
بیست و چهارم چه ماهی؟


#فرخنده_حاجی_زاده

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/18/2025, 14:10
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7677 Link
فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی؛ادبیات؛زبان؛کامپیوترو... داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده
فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 🙏🏻👇🏻

https://t.me/addlist/10Q2aJeXvaQzZTc8
04/18/2025, 00:52
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7675 Link
گمان می‌کردم که زندگی در دوردست‌ها منتظر است،
در اتفاقی بزرگ،
در کاری که هنوز نکرده‌ام...

اما غیاب تو، مرا به جایی رساند
که جز تماشای یک شمعدانی،
کاری از من ساخته نبود.

شاید همیشه همین کافی بود!

آدمی چه راه دوری را
باید بپیماید
تا بفهمد از آب دادن به شمعدانی
و احترام به شقایق
و بوییدن یاس
و شنیدن قناری
و تماشای رقص ماهی
هیچ کار مهم دیگری
برای انجام دادن ندارد...
چه راه دوری را...
چه راه دوری...

اما تو نبودی،
و کسی نبود که بگوید:
تو همین حالا به مقصد رسیده‌ای.

دیر فهمیدم…
آن روزها که مادرم یاس‌ها را می‌بویید،
یا مادربزرگم به قناری‌ها آب و دانه می‌داد،
زندگی همان‌جا بود…
و من؟
راهی این همه دور… بیهوده رفته بودم.

#افسانه_نجاتی

@Leilycafe
04/17/2025, 15:22
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7674 Link
هر بار که آمدی
سنگ‌ها را بردار
خاک‌ها را کنار بزن
کمکم کن بنشینم
یک دل سیر نگاهت کنم
و بعد،
دوباره بمیرم...

|م. حسین امیری|

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/17/2025, 14:57
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7673 Link
گمان می‌کردم که زندگی در دوردست‌ها منتظر است،
در اتفاقی بزرگ،
در کاری که هنوز نکرده‌ام...

اما غیاب تو، مرا به جایی رساند
که جز تماشای یک شمعدانی،
کاری از من ساخته نبود.

شاید همیشه همین کافی بود!

آدمی چه راه دوری را
باید بپیماید
تا بفهمد از آب دادن به شمعدانی
و احترام به شقایق
و بوییدن یاس
و شنیدن قناری
و تماشای رقص ماهی
هیچ کار مهم دیگری
برای انجام دادن ندارد...
چه راه دوری را...
چه راه دوری...

اما تو نبودی،
و کسی نبود که بگوید:
تو همین حالا به مقصد رسیده‌ای.

دیر فهمیدم…
آن روزها که مادرم یاس‌ها را می‌بویید،
یا مادربزرگم به قناری‌ها آب و دانه می‌داد،
زندگی همان‌جا بود…
و من؟
راهی این همه دور
بیهوده رفته بودم.

#افسانه_نجاتی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/17/2025, 14:56
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7672 Link
برای او که به سایه رفت و همچنان خورشید مطلاست.


اوج ندارد این شعر
و با تو فرود می آید روی پرتگاه کلمات
درست در لحظه ی انهدام
پیش از آنکه از ملتقای آسمانی خیس
باز آمده باشد
زنی
ته مانده ی تهاجمش را فرو بلعید
و شب
از لای دف قالی ها
روی جهت هایی که رقیق اند گذر کرد.
در سمت مجروح ات
از اندازه ها را که من می گیرم
حالا زخمی بر خط برامده ی شکم
مشتی خون منجمد را به بیرون پرتاب کرد
به شرف لااله..
و تیغ از الیاف چرم باف گذشت
به تو
به شکاف لغزنده ی چشم ها
به صراحت لیوان در متن نامه
که هوای سینه ات را می بوسم
این شفیره ی تنها
ته مانده ی گلی را بو می کشد
حلقه های صورتی در حصار لب!
و چراغی از نخ روشن
و فتیله ی انگشت
و پرده های نازک را
اینجاست که به حسادت خورنده ای زیر پوستم
حسادت می کنم..
ای
م
د
ا
و
م
در همه جا
آن دو قطب نوکدار غلتان را
روی دست های من بریز..
آن سهم مهلک از بخار درد

به اشاره ام بنگر
به من بیا
زخم خاطره روی پوست تاول می زند.

#آبسالان

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/17/2025, 14:26
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7670 Link
دوباره بهار،
از یک چشم هیچ چیز
ماندگار نیست
از چشم دیگر
هر وداعی زود‌ هنگام

#تانکا
#ماندانا_مبکی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/17/2025, 14:23
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7669 Link
فولدری پر از فیلم‌های آموزشی، مقاله و ابزارهای مورد نیاز.
این فولدر کلی ویدئو و فایل‌های آموزشی در حوزه‌های مختلف روانشناسی؛ادبیات؛زبان؛کامپیوترو... داره و کلی اطلاعات مفید و فرصت‌های شغلی بهتون میده
فقط کافیه دکمه‌ی ADD رو بزنید و این فولدر تخصصی رو در تلگرام خود ذخیره کنی 🙏🏻👇🏻


https://t.me/addlist/LSw-S6c2_EVlNmQ8
04/17/2025, 05:08
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7667 Link
همیشه ماه را من قسمت می کردم
تا هیچ شبی سر گرسنه بر زمین نگذارد
رویارویی ساده ایست هزارساله های من و ماه
که آتش انگشتانم را به سینه کشیده است

از قماش غم بودم
از اراذل اورادی اضافه
به اضافه ی اوباشی بی کم و کاست
که شیطان را در سی و سه درجه فراماسونری
درس می دادم!
چند جفت کفش قرمز
که هر سال به جنبش های سرخ اضافه می شدم
لبهایم را که بر لب سوزن می گداختم
فمنیست از لای درزهایم پاره می شد
و آزادی! آزاری که روی پوستم سنجاق میشد

من در بندهای بیداری خواب می دیدم
وقتی دنیا از دنده هایش روی همه رویاهای من چپ می کرد
انگشتانم را رنده می کردم
و تا آخرین حرفها زبانم روی گاز بود
سرم که از سینک سرد سر می رفت
هیچ از هیچکاکم بر نمی آمد
و نقشم در قیل و قال قالی ها گم می شد
سر این گونه های لاکی را که بگیری
به ساطور می رسی با دسته ای تیز
به صرف سیلی و سنگسار سگ

میدانی؟
آخرالزمان شده ام
دیوار می خندد
من می خندم
و در را با پاشنه های بلند آشیل زنانگی
از چهارچوب در می آورم
آنقدر وقیح شده ام
که هر چه خاک بر سرم می ریزند
دوباره جوانه می زنم
نه نور می خواهم نه آب
پروبلماتیک تر از موهای سیاهم
بلند می شوم.

می دانم!
زمان دچار دیلیریوم است
هذیان می گوید
و این اختلال مرا دوباره به دنیا می آورد

سرم همسر طنابی ست حیران
گردنم باریک تر از گردنه ها ی مه آلود
تنم طنین تنهایی
پاندول بی قرار ساعتی دیوانه
که همین حالا از خودش رفت که باز؛ بازگردد!

#سمیه_الماسی

https://t.me/adabiyat_vaak
04/16/2025, 23:58
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7666 Link
مرزها.
تو از پشتِ تمام مرزهای جهان زیبایی.
تو خودت مرزی
مرزی میانِ خودت که خودت را به دو نیم کرده ای.
مرزی میانِ دست ها و قلبت
مرزی میانِ خنده هات
مرزی میانِ آنچه هستی و آنچه دوست داری که باشی.
مرزی میانِ ماهِ بودنت و ابرِ نبودنت.
تو نیمه ی گمشده خودَت شده ای نازنین.
چون بسیارانی دیگر.
نیمه ای بارانی و مشتاق و کودکانه
و
نیمه ای پُر خاک و تشنه و پیر.
عبور از مرزها
عبور از صندوقخانه ی قدیمیِ قصه هاست
که دیوها صاحبانِ آنند.
گذر کن و پوستی نو درانداز
که تو را خدایت
برهنه
و بی هیچ مرزی به جهان بخشید.
و جهان
تو را بی مرز دوست دارد.
مرزها
این بهانه های کهن
این داستان های دور و پُر از دود
این فریب های ناشیانه ی زندگی
این بادهای سیاه و خاک آلود
این قوزهای چرکین
تو را
و مرا
و تمام مان را خواهد کشت.
ما پشتِ این مرزها پیر خواهیم شد و فرسوده.
نه.
مرزی میانِ ما نیست که با آمدن ات بشکند.
مَهَراس.
تو اینجا در قلبِ کوچکِ من
بی هیچ مرزی
آرام گرفته ای.
همچون تیله ی رنگینی در مشتِ کودکی خندان
و آن بویت
که هر بار مرا
به دوست داشتنت وا میدارد.
این شانه های مردانه ی من
و آن شانه های شادِ زنانه ی تو
بی هیچ مرزی
روزی
یک دِگر را به آغوش خواهند گرفت.
مگذار که مرزها
ما را به زیرِ گورها بخواباند تا به ابد.
نازنینم
مرزِ مرگ ما در سکته های پِی در پِی نیست
مرزِ مرگِ ما
در نبودن هاست
در نگفتنِ دوستت دارم هاست
در مدام نبوسیدن هاست
در نیامدن ها و رفتن هاست
در اشک های برای اوست که در آغوشی دیگر می ریزیم
مرزِ اصلی اینجاست ای همیشه عزیز
مرزها
این آیه های تلخ و کینه ورز
این میراثِ گذشتگانِ بیچاره ی ما
و ما
سوگوارِ خود شده ایم به پشتِ این مرزها
مگذار که دوست داشتن مان
پشتِ مرزهای مهمانی و لبخندهای از دور
و در افسوسِ "ای کاش بِهِش گفته بودم ها"
و کاش دستش را گرفته بودم ها
و پشتِ این فضای همیشه مجاز به قتل برسند
بعد از ما
دیگران
آنچنان همدیگر را ببوسند
و بر گور ما شراب شان را بریزند
که نگو.
من
دوستت دارم فراتر از مرزهای سرخِ تن ات.

"م پورگردی"

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/16/2025, 16:07
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7665 Link
لب هایت را
روی این شعر جا گذاشته ای
نمی دانم می خوانمت
یا
می بوسمت!

#شهیا_مفرح

       https://t.me/shahya_m

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/16/2025, 14:31
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7664 Link
به آن جماعت انتظار
بفهمان
دب اکبر  هیاهوی ستارگان آشوبی است
که امید را بهانه‌ی راه شیری کرده
هیچ آبی بیکرانی
به فردا ختم نخواهد شد
و افق جایی است
که دریا مرگ را
با آسمان قسمت
می‌کند

#شهیا_مفرح

#با_من_همراه_این_لحظه_های_گریزان
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/16/2025, 14:29
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7662 Link
...
اصلا خودت بگو:ما ذکر کدام حادثه ایم
که پرت شده ایم
در بوسه ها و تکان ها !

....
#م_ب_آهو
04/16/2025, 14:03
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7661 Link
...
صدای کلاغ خواب از سرم پرانده ست ....

می شنوم
قارقار دسته جمعی کلاغ ها را
که مرگم را به تعویق می اندازد!

#م_ب_آهو
04/16/2025, 14:02
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7660 Link
_
خیال خاموشی داشتم
در گهواره‌ای که
هر چه بیشتر تکان می‌خورد
کمتر می‌خوابید

اگر فرض‌ها و محال‌ها را قنداق کرده بودی
اجباری نبود
به همسرایی با لبهای بی‌تکلم

قار قار خبر خوش !
چه کار داری به صدا
که جنازه باید شد
روی دست شب درحرمسرای تو
کنار به کنار دوشیزه های پاره پاره !

با تکان‌های مهیب
دستمال صلح را روی سال‌های کودکی ام بینداز
من از گیسوانم
ترس را بریده بودم
گرسنه اما نه بی حیا
هنوز هم هوا توفانی‌ست !

کیش کیش
آیا من سگ شیرخواره‌ی توام !
صدای کلاغ خواب از سرم پرانده ست
یا تو پیشگوی نگاه‌های دوری !
که کلاغ تسبیح به تسبیح
ذکر حادثه می‌گوید
اصلا خودت بگو : ما ذکر کدام حادثه ایم
که پرت شده‌ایم
در بوسه‌ها و تکان‌ها !

خنده می‌جهد
و کفر گویان، عطر سالهای نرفته را
از لای دندانها دود می‌کند
تو فقط نگاه شده‌ای بر گهواره‌ی واژگون
و صورت زمین خورده‌ی من !

میشنوم
قار قار دسته جمعی کلاغ ها را
که مرگم را به تعویق می اندازند!

"م_ب_آهو"
04/16/2025, 13:58
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7659 Link
Search results are limited to 100 messages.
Some features are available to premium users only.
You need to buy subscription to use them.
Filter
Message type
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found
Messages
Find similar avatars
Channels 0
High
Title
Subscribers
No results match your search criteria