"کرم بروله"
یکسو
کلماتی که روی هم چیدهای، دیوار ساختهای
یکسو
چاهی عمیق که با سکوتت حفر کردهای
نجاتم بده!
معافم کن از این انتخاب
شتاب کن!
شباهتم به عکسهایم
کمتر شده است
سردرد میافتد مدام
به جانِ تخیل
و سدِ در چشمها کهنه شده،
آب پس میدهد
اخبار را شنیدهای؟
بازیشان مثل همیشه در جریان است
و ما نه مهره
که ساعتِ کنارِ صفحهی بازی هستیم
مشت میکوبند بر ما
به راه میافتیم، میایستیم
و عاقبت
با سالنِ خالی تنها خواهیم ماند
پناه از اخبار
به خبرِ کلافه شدنت در ترافیکِ امروز
پناه از اخبار
به خبرِ خریدنِ پیراهنِ تازه
که تو را نیمهعریان
مرا نیمهجان میکند
پناه از اخبار
به تماشای تو در سکوت
سکوتم وقتِ تماشایت
کاراملِ سطحِ یک دسر
آن را اگر بشکنی
دهانت شیرین میشود
برای نوشتن از زیباییات
باید از خودت یاری جُست
چشمهای تو
به زیباییِ لبهایت هستند
لبهایت
به زیباییِ رگهایت
و رگهایت
به زیباییِ صورتت وقتِ گریستن، وقتِ خندیدن
بیا با زیباییات
به جنگِ برگهی آزمایش برویم
که هنوز در پاکت مانده است
به جنگِ خمپارهای برویم
که یک شب
در کنج اتاق خوابم فرود آمد
و منفجر نشد
تو میدانی
هراسِ از یک انفجارِ رخ نداده
چگونه هر روز
متلاشیات میکند
تو را برای روزهای تابستان میخواهم
چند قالب یخ اضافه کنی
به لیوانِ اضطراب
تو را برای روزهای پاییز میخواهم
با سکوتی که تنها سرفهها آن را میشکنند،
به تو مراجعه کنم
و نسخهات این باشد:
روزی چند نخ سیگار
تو را برای زمستان میخواهم
بغلم کنی، بگویی:
"بهار تنها پودری سبز رنگ است
بر پیکرِ سنگیِ سرما"
تو را برای روزِ به خاک سپردنِ عزیزی میخواهم
بغلت کنم، بگویم:
چرا؟ ...
■
به اینجا رسیدهای
یا خستگی
چشمهایت را
جایی در میانهی سطرها بسته است؟
وقتِ خاموش کردن چراغ است
وقتِ بوسیدنِ پلکهایت
و خیره ماندن به عکسِ تو در صفحهی گوشی:
اندامت که نور به آن تابیده
و تو که صاحبِ آن اندام
و تو که آن نوری
شبت بخیر عزیزم!
فردا که بیدار شدی
این شعر را ادامه بده
.
.
توضیح ۱ : در مسابقات شطرنج کنار دست بازیکنان ساعتی قرار دارد.
توضیح ۲ : "کرم بروله" دسری فرانسویست که سطحی سخت از کارامل آن را در بر گرفته.
.
#علیرضا_قاسمیان_خمسه
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad