Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
کمی اسب
کمی البرز و یک عقاب با پاهای بلند
در سه روز خسته در کوچه های یک بیمارستان
یا‌ گلی از سلول تو چیده اند
تو فراش‌ رو به غروب
خیابان کمی بعد از نیمه شب
یا حالا دو سه ساعت قبل از گاز‌
در آشویتس‌
آقا کدام قطار به هیروشیما می برم‌ ؟
من دستان تورا خوب نکشیده‌ ام مادر
توکه اقیانوس‌ زیر لب هایت پیر می شود
با منی که آن سوی خانه های بندر ابری‌
به باد اجنه ها روشن می شوم
سه فاصله نوری بود
بین‌ دو چشم ما
سه مسیر با درختان‌ پر از ایدز‌
که دوسوی‌ ما را از آمدن فرشته ها
می بست‌
این جا اتاق بخش‌ دو بیمارستان ابن‌ سیناست‌
با غذاهای مانده
با مردانی که می توانند با کمی اسب
از گردنه‌ های برفی
کودکان گمشده را به خیابان پشت بیمارستان بیاورند
کمی البرز‌ می خواهم
برای گریستن آمده ام

#هادی_محیط

نقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/20/2025, 14:26
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7695
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found