با تن سوراخ سوراخ و چشمی که تخلیه شده است نمیشود نشست و شعرهای متعارف دیداری را خواند باید شعری مناسب شرایط نوشت شعری که لمس شود شعری که کلمات یلخیاش فرو رفتهاند در گوشت کاغذ شعری که زیر انگشت مخاطب مجروح جیغ میزند درد میکشد شعری که مناسب شرایط نیست و میشود چند هزاره بعد سراغ استعارههایش رفت استعارههایی که به جای ساچمه نشستهاند. (گوشهی میز مطالعه یک کاسهی استیل پر از استعارهی عفونی با کمی جوهر و کمی خون)
#هوشنگ_ملکی
آنقدر از تو مینویسم تا فارسی تمام شود @aztominevisamtafarsitamamshavad