کدامِ شما بهاندازۀ من
در آغوشِ خود گریه کردهاید؟
کدامِ شما بهاندازۀ من
نیمههای شب از صدای گریۀ خود برخاستهاید؟
کدامِ شما بهاندازۀ من
شبیه من بودهاید؟
چه میدانید
زنی که حالا تنها در آینه میگرید،
چندبار به گوشهای دیگران اعتماد کردهاست؟
و چندینبار برای طبیعی نشان دادنِ لبخندهای مصنوعیاش
دهانش را پاره کردهاست؟
و چندین هزاربار زخمهای کهنهاش را
با زخمهای تازهاش بستهاست
کدامِ شما؟
کدامِ شما برای آنکه سراغتان بیایند،
پنجشنبهها ادای مردن درآوردهاید؟
کدامِ شما مدام در خیابانها برگشتهاید
شاید کسی بخواهد صدایتان کند و اسمتان را نداند؟
کدامِ شما تمام زندگیاش
تمرینِ ایستادن بوده روی چارپایه؟
کدامِ شما؟
کدامِ شما؟
کدامِ شما...؟
میخواهم برگردم
به روزهایی که فردایشان یا روز بهتری بود
یا لااقل روز دیگری،
و هیچکدامِ شما نمیدانید چه پایانِ تلخی است
آن صحنهای که تمام دیروزهای فراموش
به متنِ حادثه بازگشتهاند،
با پوزخندی تمامقد مقابل دوربین ایستادهاند
و میگویند:
«از اول میدانستیم
زنی با اینهمه زخمِ عمیق
نمیتواند زیاد دور شود!»
#لیلا_کردبچه
آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad