Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
تَقّاتق
یکی پرنده
با *تقند ِ صورت من
تُک می زند به دفتر سعدی، که:
«چه آبی سیری پسر!
هفت طبق آسمان است و
پنج لا دریا گویا، .  .  . موّاج»

باید آبی بوده باشی
که چنان بپرّی و چندان
ولکل لابد بوده در ابر
که چنان آب و چنین متن
تلو تلو به جلو می رود
وگرنه هر سهلی کو تا ممتنع؟

من
سنگ به پرنده زیاد زده ام
قلبم با سقوط هریک از آنها تناور شده
پَرَم به پَر هر « پرنادرآورده هنوز » ی گرفته
حبّذا گفته ام به بعداً پریدن او
به آزمون حتی
خویش را صدا زده بارها
و نامم اگر دبّه کرده
         وسیع تر شده ام
چه که ربط نام ِ هر که، به بال
ربط بال،
به آن مساحت آبی ست

چه توقعی !
شما که کارتان را می کنید
و با کَند ِ چرخهای این فلز پرنده از آسفالت
همه چیز آرام و
این لوند نیلگون
در دو ریسه بیضی خُردو
میان مسافران قسمت می شود

* برساخته از تق
#متین_راد

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/24/2025, 12:38
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7721
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found