Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
با دروغی آفتاب را دزدیدی
با شاخه‌ای شعرت را ساختی
و سنگ لاجورد را با خود آوردی
دقایقی کوتاه
قلبت در سینه‌ی غریبه‌ای می‌تپد
و صدای پیانو به بطلان خود می‌رسد

تو کیستی/
مردی بیخ گوشت
گذشته‌ را می‌پالد
از دایه و برادرانش
و کشته‌ای در جنوب می‌گوید

نکند تو در را باز کردی
حرف گفتی/ مست بودی
سُرب داغ را در گلو ریختی
نکند نیمی چراغ تویی
وخاتون برهنه / ازخودت ساخته شده ...

در این عصر اردیبهشت
هوا عطرِ کلمه‌ای دارد
عزرائیل
آخرین تماس را دیده است
و عکس قدیمی پدر برای او آشناست

بوالعجب!*
پروانه روی جناق کی بال گشوده/
چای چرا در صلح کامل نوشیده می شود ... .


#امیر_تیمور_زحمتکش

آنقدر از تو می‌نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/28/2025, 08:32
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7763
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found