تصمیم در وهلهی اول از گردن تم میگذرد تا دهان کاراکتر به سوراخهای متن باز بماند هیچ چیزی از دیالوگ روی انتشار درجا نمیزند تا دکوپاژ با نوارهای انفجار از حوالی غزه تا نوار باختری رود اردن یک فلاشبک را آبستن روادید زرد یک عصر لعنتی کند با ضمائم خمپاره با رپرتاژ از سوپرانوی راهبههای روسپی تا اینسرت یک آلت وارفته بعد از زوال تا همشهری کین لابلای چرخش دندانههای فیلم مات و کدر به چشمهای مخاطب سلام کند و ادیتور با قدارهی سانسور از رُم این شهر بی دفاع یک ژانر دراماتیک را روی تخم چپ کاراکتر تیغ بزند کمی از بلیط باقیمانده سرحوض تئاتر سیگار بکشیم و رقاصه لکاتهی شهر از اطوار سکانس لیس و پس لیس را دور بزند به هیجان تماشای فوتبال، به فورس ماژورترین تلفظ یک سوبژکتیو پر هیاهو، وسط فیلم تخمه شکستیم تا بی اسپرم روایت فتح را سالها بعد فانتزی گریهها کنیم در کمدی بزن و بمیر تا دهان تیتراژ از بازماندگان فیلم به اشک ترانهی جاوید جاوید بنویسد و آه بکشد
#شهیا_مفرح ━━━━━━━━━━ استراکچر کلماتم آنارشی دارند https://t.me/shahya_m ANARCHY OF WORDS