از دفن جنازه ام توی صندوق عقب در بازنگشتنی ترین حالت و زدن به جاده نمناکی که یادش رفته توی شب ردش را از روی شیشه پاک کند و خون را از چرخ های ماشین، از خانه های خاموش شده. از خاموش از کابل های قطع شده با انبر دزد دیوانه چه امیدی دارم؟ چه یکباره شد که فهمیدم ما خانه ای نداریم جا گذاشته اند ما را سبک شوند و جنازه ام مدت هاست روی دستم مانده تحت پیگرد غیرقانونی گندش درآمده باید جایی چالش کنم تحویل داده شده ایم به "کشور آخرین ها" از جاده با اتوبوس های سرنگون شده از دره های منحنی به مرگ چه امیدی دارم؟ مجرم شدن، محاکمه ای خاص نمی خواهد درکابوس های تعقیب و کشتار بلد نباشی چاقو را تا ته فرو ببری، از خواب می پری
#زینب_اطهری
آنقدر از تو مینویسم تا فارسی تمام شود @aztominevisamtafarsitamamshavad