Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
مرزها.
تو از پشتِ تمام مرزهای جهان زیبایی.
تو خودت مرزی
مرزی میانِ خودت که خودت را به دو نیم کرده ای.
مرزی میانِ دست ها و قلبت
مرزی میانِ خنده هات
مرزی میانِ آنچه هستی و آنچه دوست داری که باشی.
مرزی میانِ ماهِ بودنت و ابرِ نبودنت.
تو نیمه ی گمشده خودَت شده ای نازنین.
چون بسیارانی دیگر.
نیمه ای بارانی و مشتاق و کودکانه
و
نیمه ای پُر خاک و تشنه و پیر.
عبور از مرزها
عبور از صندوقخانه ی قدیمیِ قصه هاست
که دیوها صاحبانِ آنند.
گذر کن و پوستی نو درانداز
که تو را خدایت
برهنه
و بی هیچ مرزی به جهان بخشید.
و جهان
تو را بی مرز دوست دارد.
مرزها
این بهانه های کهن
این داستان های دور و پُر از دود
این فریب های ناشیانه ی زندگی
این بادهای سیاه و خاک آلود
این قوزهای چرکین
تو را
و مرا
و تمام مان را خواهد کشت.
ما پشتِ این مرزها پیر خواهیم شد و فرسوده.
نه.
مرزی میانِ ما نیست که با آمدن ات بشکند.
مَهَراس.
تو اینجا در قلبِ کوچکِ من
بی هیچ مرزی
آرام گرفته ای.
همچون تیله ی رنگینی در مشتِ کودکی خندان
و آن بویت
که هر بار مرا
به دوست داشتنت وا میدارد.
این شانه های مردانه ی من
و آن شانه های شادِ زنانه ی تو
بی هیچ مرزی
روزی
یک دِگر را به آغوش خواهند گرفت.
مگذار که مرزها
ما را به زیرِ گورها بخواباند تا به ابد.
نازنینم
مرزِ مرگ ما در سکته های پِی در پِی نیست
مرزِ مرگِ ما
در نبودن هاست
در نگفتنِ دوستت دارم هاست
در مدام نبوسیدن هاست
در نیامدن ها و رفتن هاست
در اشک های برای اوست که در آغوشی دیگر می ریزیم
مرزِ اصلی اینجاست ای همیشه عزیز
مرزها
این آیه های تلخ و کینه ورز
این میراثِ گذشتگانِ بیچاره ی ما
و ما
سوگوارِ خود شده ایم به پشتِ این مرزها
مگذار که دوست داشتن مان
پشتِ مرزهای مهمانی و لبخندهای از دور
و در افسوسِ "ای کاش بِهِش گفته بودم ها"
و کاش دستش را گرفته بودم ها
و پشتِ این فضای همیشه مجاز به قتل برسند
بعد از ما
دیگران
آنچنان همدیگر را ببوسند
و بر گور ما شراب شان را بریزند
که نگو.
من
دوستت دارم فراتر از مرزهای سرخِ تن ات.

"م پورگردی"

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/16/2025, 16:07
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7665
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found