Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
مداد را
از پشت گوش‌هایش برداشت
نشست
و طرح یک صندلی لهستانی را کشید
یک جای کار دستش به لرزه افتاد
بلند شد
و به عروسکی فکر کرد
که می‌تواند حرف بزند

من به زخم بعدی فکر می‌کردم
به این که یک نفر بیاید
و از روی دایره‌ها بگوید چندساله‌ام

#حیدر_کاسبی

نقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/21/2025, 13:05
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7697
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found