Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
دوباره خون، چیزی شبیهِ خط خطی از رگ گرفت
خاک را متلاشی نوشت
هوا همیشه یک نفر از ما
با سیم، کُشت
با کُلت، کُشت
با عشق، کُشت
آینده را تو کشته‌ای امّا
توی آینه به توی آینه سیلی بزن
بگو به صورتِ سرخ‌ات
آینده را تو کشته‌ای امّا
با چکمه‌ی سیاه، لای قیر رفته‌ام از این زبان وَ برنخواهم گشت
با انبوهی‌ام به طبل‌های شناور بزن
کسی که کارد می‌خورَد از سایه‌اش
تمام جان‌اش، سیاه بازی‌ی یک سمفونی ست
وطن ندارد ولی زبان اش، دوبار، از حلقش
بیرون پریده است
یک روزِ فارسی
خواهم نوشت
شدّت، با گوش‌های کر، همدست بود
سکوت تو با تبعید من به این دیوار، همدست بود
با قبرستانِ رو به روی پنجره همدست بود
با تعطیلی‌‌ی نوشتن‌ام از رگ، همدست بود
با فرعی‌ی دهم
در قلبِ یک ولنجکِ مسدود، همدست بود
آینده مست بود
مست‌ها با دودمان خالی‌ی یک پانتومیم
به آینه تبعید می‌شوند
وقتی که آینه تا ناف، از اسم، خالی است
دیگر به یاد نمی‌آورم
فقط تو به یادم بیار
به یاد بیاور
نوشتنِ مرا دوباره به یادم بیار
نوشتنِ مرا بنویسان
جمعیّتِ نوشتنِ مرا بنویسان
تجمعِ نوشتنِ مرا بنویسان
ساعت، قلب من است
که بعد از تو، ایستاد
به آن تلفّظِ خونی بگو به آن خنجر
که از عبورِ مردمکی باز، برنمی‌گردد
آینده را تو کشته‌ای امّا
با دست‌های من
با چشم‌های من
با قلب من
با تخم چشم های سرخ خیره‌ام از ته
اما نخوانده‌‌ای، اما ندیده‌ای
حالا زبان من
وقتِ تمامِ حمله‌های نفس تنگی‌ام
همیشه مالِ تو باشد
زبانِ من از رو به رو
وَ از پهلو
وقتی که تیغ می‌خورَد از پشت
وقتی تمشک می‌پاشد
وقتی شبیه نفت، از سینه می‌زند بیرون
مال تو باشد
دوستش بدار
منفجرش کن
شدّت
شکافتن از سینه بود
در این حد.

#پگاه_احمدی

آنقدر از تو می نویسم تا فارسی تمام شود
@aztominevisamtafarsitamamshavad
04/27/2025, 09:51
t.me/aztominevisamtafarsitamamshavad/7753
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found