بیهمگان بسر میشود، بی تو بسر نمیشود
داغ تو دارد این دلم، جای دگر نمیشود
دیده عقل مست تو، چرخه چرخ پست تو
گوش طرب به دست تو، بی تو بسر نمیشود
جان ز تو جوش میکند، دل ز تو نوش میکند
عقل خروش میکند، بی تو بسر نمیشود
خمر و من و خمار من، باغ و من و بهار من
خواب من و قرار من، بی تو بسر نمیشود
جاه و جلال من تویی، ملکت و مال من تویی
آب زلال من تویی، بی تو بسر نمیشود
گاه سوی وفا روی، گاه سوی جفا روی
آنِ منی کجا روی؟ بی تو بسر نمیشود
دل بنهند، برکنی، توبه کنند، بشکنی
این همه خود تو میکنی، بی تو بسر نمیشود
بی تو اگر بسر شدی، زیر جهان زبر شد ی
باغ ارم سَقر شدی، بی تو بسر نمیشود
گر تو سری، قدم شوم، ور تو کفی، علم شوم
#شمس_تبریزی
@SHAMSETEBRIZII_99_22