Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
IS
ایستگاه پارسی
https://t.me/istga_parsi
Channel age
Created
Category
Language
Farsi
-
ER (week)
1.7%
ERR (week)

﷽ پارسی نیکو ندانی، حک آزادی بجو پیش استاد لغت دعوی زبان‌دانی مکن سنایی زبان پارسی را می‌ندانست سخنها فهم کردن کی توانست؟ عطار از کلام پارسی گویان درخشد شعر من همچنان کز شعر تازی شعرهای جاهلی ملک‌الشعرای_بهار @P_A_R_Si

Messages Statistics
Reposts and citations
Publication networks
Satellites
Contacts
History
Top categories
Main categories of messages will appear here.
Top mentions
The most frequent mentions of people, organizations and places appear here.
🍀پالایش زبان پارسی


🔻مصلح = نیک‌نهاد، نیکخواه، نیکوکار، نیکوکننده، بِهساز، به‌اندیش، شاهیده، پارسای، نیکوکار، آشتی‌دهنده، شایسته

🔻مصلح شدن = آشتی‌دادن، سازگارکردن

🔻مصلحین = شاهیدگان، آشتی‌دهندگان

✍نمونه:
🔺مصلحان را نظرنواز شوم
مصلحت را به پیش باز شوم  نظامی =
پارسایان را نِگرنواز شوم
کارِ نیک را به پیشباز شوم

🔺نعنا مصلح ماست است =
نانوک بِهساز ماست است

🔺زیره مصلح برنج است =
زیره سازگارکننده‌ی برنگ است

🔺مصلحان حقیقی همیشه پیروزند =
شاهیدگان راستین همیشه پیروزند
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@
Istga_Parsi
05/12/2025, 12:16
t.me/istga_parsi/951 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

سیرجان: سیرگان
سیستم: سامانه
سیفون: آبشویه
سیل: تنداب
سیما: چهره- رخسار
شاخص: شناسه- نمودار- روشن نمودار
شاعر: چامه گو- چامه سرا- سراینده
شاعرانه: سروادیك
شاغل: پیشه ور- كاردار
شاكی: دادخواه
شامل: در بر گیرنده- دربرگیرنده- دارای
شان: بزرگی
شانس: بخت
شاهد: گواه
شایان ذكر: گفتنی
شایان ذكر است: گفتنی است
شایعه: چو- رواگه - دهانزد- سخن پراكنی
شب بخیر: شب خوش
شب به خیر: شب خوش- شام شاد
شباهت: مانندگی- همانندگی- همانندی- مانستگی
شبكه: تار
شبهه: پوشیدگی- گمان
شبیه: مانند- همانند- همدیس- همسان
شبیه بودن: مانیدن
شجاع: دلیر- شیردل
شجاعت: دلیری- دلاوری
شجره نامه: تبارنامه
شخصی: مردمی
شخصیت: منش
شدت: سختی
شدید: سخت- سهمگین
شدیدا: به سختی- سخت
شر: بدی
شراب: می
شرارت: پلیدی- پلیدكاری
شرافت: بزرگمنشی
شرافتمند: بزرگمنش- بزرگوار
شراكت: انبازی
شرایط: سامه ها
شربت: دوشاب- نوشابه
شرح: آشكاری- فرانمون- گزارش- زند- ریز
شرح حال: سرگذشت
شرح دادن: نگیختن- زندیدن
شرح وقایع: رویدادنگاری- رویدادنامه
شرط: سامه- بایسته
شرف: آبرو- بزرگمنشی- پیره ها- نزدیك به
شرفیاب شدن: بار یافتن- باریافتن
شرق: خاور- خورآیان
شركت: باهمان- همبازی- همستان- هنبازی
شركت تجاری: باهَمان بازرگانی
شركت تعاونی: باهمانِ همیاری
شركت كرد: هنبازید
شركت كردن: هم انبازی كردن
شركت كننده: هنباز
شرم: آزرم
شرور: بد نهاد
شروع: آغاز
شروع كردن: آغاز كردن- آغازكردن- آغازیدن
شریان: سرخرگ
شریعت: آیین- دین آیین
شریف: بزرگمنش
شریك: انباز- هم سود
شریك بودن: انبازیدن- دست داشتن
شط العرب: اروندرود
شطرنج: شترنگ- چترنگ
شعائر مذهبی: آیین های دینی
شعبده: نیرنگ
شعبده بازی: چشم بندی
شعبه: شاخه
شعر: چامه- سروده
شعله: اخگر- فروزینه
شعله ور: فروزان
شعله ور كردن: افروختن
شعور: دانستگی- خرد
شغل: پیشه- كار
شفا: بهبود- درمان
شفاعت: خواهشگری
شق القمر: ماه شكافی
شك: گمان
شك داشتن: گمان بردن
شكاك: دو دل- پرگمان
شكایت: گلایه- دادخواست
شكر: سپاس
شكرانه: پاس
شكرگذاری: سپاسگزاری- سپاسگذاری
شكرگزاری: سپاسگزاری
شكل: ریخت- نگاره- آرایه
شكیل: خوش ریخت- زیبا
شگرد: فند
شلاق: تازیانه
شمال: اپاختر
شمایل: فتن
شمسی: خورشیدی
شمعدان: شماله دان
شنبه: كیوان شید
شورای شهر: انجمن شهر
شورای عالی: فرایزن
شوق: خواستاری- شور- شادی
شوك: تكانه
شوكت: شكوه
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/12/2025, 09:33
t.me/istga_parsi/950 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


🔻قبله = نمازسوی، پرستش‌سو، خدایخانه، آنامیت، پرستشگاه، نیایشگاه، رَوِش، آيين، پیشوا، پیر، مِهتر، روبرو

🔻قبله جمشید = آنامیت جمشید(آتش)

🔻قبله حاجات = آنامیت نیازها(خدا)

🔻قبله عالم = آنامیت جهانیان

🔻قبله کونین = آنامیت دوجهان، خدای دو جهان

🔻قبله‌گاه = رویگاه، نمازگاه

🔻قبله‌نما = آنامیت‌نما

✍نمونه:
🔺بدبخت اگر مسجد آدینه بسازد
یا سقف فرو ریزد و یا قبله کج آید =
بدبخت اگر مزگت آدینه بسازد
یا بام فرو ریزد و یا آنامیت کج آید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/12/2025, 09:32
t.me/istga_parsi/949 Permalink
Repost
11
🎼
بهترین موسیقی‌های بی‌کلام
‏@InstruSongs

مولانا مولانا مولانا
‏@mowllana

دانلود رایگان هر کتابی که بخوای
‏@Ketabnayyab

خدا خدا خدا
‏@niroye_bartarr

کافه تنهایی
‏@cafe_tanhaee

کتاب خوب بخوانیم
‏@kettabism

و خدایی که به شدت کافیست
‏@rahe_aseman

معلوماتی که باسوادها نیاز دارند
‏@atelaateomom

مراقبه و سکوت
‏@morghbe

اینجا شعر خوب بخوانیم
‏@Best_Poems

قانون‌جذب و ارتعاشات ثروت (پیشرفت‌انگیزشی)
‏@ganunejazb

"پرانرژی باش و زندگی کن"
‏@mouje_tahavolezendegi

درخواست کتاب صوتی/pdf
‏@EBOOK_4U

باکلاس و با سیاست رفتار کن(روانشناسی)
‏@family_pouya

پی‌دی‌اف هر کتابی خواستی اینجا دانلود کن
‏@ppdffff

یادگیری آسان انگلیسی هر شب ۱۵ دقیقه
‏@zabankadelarestan

روانشناس خودت باش دختر
‏@sedayepayeaaaab

کتاب‌های صوتی موفقیت خودشناسی ثروت
‏@morgbh

جملاتی که شما رو میخکوب میکنه!
‏@its_anak

از جنس آگاهی و تفکر
‏@kamitafacor

کتاب کتاب کتاب کتاب
‏@kettabiism

تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
‏@rraavvaann

سخنان ماندگار دکتر الهی قمشه‌ای
‏@Drelahigomsheii

کانال ترفند (جورواجور)
‏@Tarfandsani

چگونه از کائنات درخواست کنیم؟
‏@moovafaghiiat

دانستنی‌های علمی‌تخصصی پزشکی مزاج‌شناسی
‏@infopezeshki

شعرناب و ڪوتاه
‏@sher_moshaer

مرا با عشق بخوان
‏@payunn

حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
‏@codinghaye504

منبع ویدئو های انگلیسی اینستا
‏@English_Video_EV

مرجع فیلم‌های انگیزشی
‏@FilmAangizeshi

کانال تخصصی شاه‌بیت
‏@YekbeitY

انگليسي باتست زدن فول شو
‏@lovely_englishh

تمام فایلهای استاد عباس منش
‏@taqirebavarfiles

آموزش تخصصی خوشنویسی باخودکار
‏@azad_sma

خدا خدا خدا خدا
‏@niiroye_bartar

دختری مثل کتابخانه
‏@Girlandbook

قانون جذب کائنات (راز)
‏@jazbomoragheb

موفقیت موفقیت موفقیت
‏@moovafaghiiatt

شاد و مثبت باش معجزه می‌شه
‏@enrjyemosbt

کانال قانون جذب
‏@Ghanoonejaozb

اقبال لاهوری و مولانا
‏@Molana_EqbalLahori

کانال دکتر علیرضا آزمندیان
‏@azmandiiy

"تکنیک‌های دفع انرژی منفی"
‏@feng_shui_enerji

کلاسهای آنلاین خصوصی انگلیسی
‏@EN_Classes

باغبون خودت باش
‏@Maryamgarden

سرای پایان نامه،مقاله و پرسشنامه
‏@Arshevkhaneh

کلیپ و فایل و کتاب محراب
‏@Archiveketabkhan

شاعر شرور
‏@evilpoet

بک‌گراند کارتونی | تِم فانتزی مود
‏@ThemeMood

شعر و موسیقی و عکسنوشته
‏@navayearam_z_y

طُرفه‌نگار
‏@Torfea

انگلیسی با فیلم، کارتون و کتاب
‏@englishtoons

ایستگاه پارسی همه چیز درباره زبان پارسی
‏@Istga_Parsi

ابرهای نازک خیال
‏@sin_shin_daily_notes

پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
‏@ganunejazb_raz

مدیریت ودیجیتال مارکتینگ
‏@drebusiness

آموزش انگلیسی با تصویر
‏@EN_PIC

انگلیسی با هوش مصنوعی
‏@EN_with_AI

قانون جذب با کوین ترودو
‏@Keviintorodo

مهندسی عمران ومحاسبات
‏@sazehcal

روانشناسی کودک و خانواده
‏@cafepsychology

سخنان ماندگار الهے قمشه‌ای
‏@ostad_ghomshei

جملاتی که به شدت آرومت می‌کنه
‏@Mojezeyekhodshenasi

چگونه همه را مجذوب خود کنیم؟
‏@ghodrratedaron

کافه شاپ تخصصی روانشناسان
‏@Cafaravanshenasan

مراقبه و مدیتیشن رایگان
‏@moragabh

چگونه دیگران را شیفته‌ی خود کنیم.
‏@MOJZH_AGAHI

افکار زنده_تمرین مثبت‌اندیشی
‏@Afkarezendeh

وحشی بافقی شاعر عشق و تنهایی
‏@Wahshi_Bafghi

فایل های صوتی استاد عباسمنش
‏@abasmnesh2

جملات ناب
‏@jomaalate_nab

از حال بد به حال خوب
‏@halekhobhalebad

ذهن زیبا موفقیت‌ساز
‏@Zehn_ziiiba

دوبیتی جانان
‏@JIaNIaNI

یک میلیون کتاب 𝐏 𝐃 𝐅
‏@ketaboozen
degi

دلبری های حضرت مولانا
‏@molavi_mo
lavi

کتابخانه‌ی صوتی نایاب
‏@audiiob
o0ok

شعرخوب بخوانیم
‏@seda_t
anha

اموزش قانون جذب (کائنات)
‏@razj
azbe

قانون جذب
‏@ter
odoo

موسیقی نوستالژی با کیفیت 320
‏@IDm
iras

آیلتس رو8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
‏@ieltslea
rner

90 روزه انگلیسی حرف بزن
‏@basicenglishlea
rner

قدیمی‌ترین کتابخانه‌ی تلگرام
‏@bokh
apdf

ذهن زیبا "خودشناسے"
‏@SFREDAMHDARD
4030

روانشناسی کودک ومشاوره‌خانواده دکترانوشه
‏@dran
ushe

زندگی رو زندگی کن
‏@lifep
plus

کتابخانه‌ مجازی
‏@ketabkhaneh
2015

از خودشناسی تا خداشناسی
‏@VaraTama
vara

سخنان ماندگار دکتر الهی قمشه ای
‏@ostad_ghoms
heii

بهترین داستان‌ها‌ی کوتاه جهان
‏@Best_Sto
ries

کتاب نایاب و خواندنی
‏@noandishaan_
book

قانون جذب رو سه سوته یاد بگیر
‏@jazbomorag
hebe

پرورش گل و گیاه در منزل و درآمدزایی
‏@ghol_
done

۱۰۰۰ کتاب صوتی رایگان
‏@audiopersianlib
rary

اشعار مولانای جانان
‏@shere_mo
lavi

از جنس تفکر و آگاهی
‏@kami_taf
acor

کتاب‌هایی که باید بخوانی:
‏@mylibra
ries

خواندنی‌هایی از بزرگان جهان...
‏@Book_
Life
💯
05/10/2025, 21:29
t.me/istga_parsi/947 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:

«آمیتیس» یا «آمِـتیس»
"آمی‌‌تیس" نامی کهن و دخترانه است. این نام در پارسی باستان به چم گل سرخ بود و امروز نام گونه‌ای سنگ زیبا به رنگ بنفش است که در گوهرسازی کاربرد دارد. "آمیتیس" به تازگی برای نام‌گذاری دختران نیز به‌کار می‌رود.

🔍 پیشینه:
درباره‌ی پیشینه‌ی این نام داستان‌ها گوناگون‌اند.

-"آمیتیس" یا "آمِـتیس" نام شاهدخت ایرانی، دختر "هووخشتر"، نوه‌ی "کیاکسار" پادشاهان "ماد" و خواهرزن کوروش هخامنشی بود که پس از پایان نبردهای شام، ماد و بابِل، به خواست پدرش به همسری "بُختُنَسَر"(بخت‌النصر) پادشاه بابِل(مصر کنونی) درآمد. "بُختُنَسَر" باغ‌های آویزان(معلق) بابِل را که از شگفتی‌های هفتگانه‌ی جهان است، برای همسرش "آمیتیس" ساخت. زیرا "آمیتیس" برای دوری از میهن بی‌تابی می‌کرد.

-"آمی‌تیس" نام دختر آژی‌دهاگ (ایختوویگو)، واپسین پادشاه ماد و نوه‌ی هووخشتره بود که به همسری "بُختُنَسَر" درآمد.

-خشایارشاه نیز دختری به نام "آمی‌تیس" داشت. ولی "آمی‌تیس" پرآوازه، خواهر خشایارشاه و همسر "اوتانن" سردار هخامنشی بود. در کهن‌نگاری‌ها از این زن به فَرنام(عنوان) زیباترین دختر آسیا یاد شده است. وی در کشورداری نیز زنی دارای بُرِش(نفوذ) و هوشمندی فراوان بود.

-نام دختر داریوش یکم از همسر دومش، آمیتیس بود.


🌱ریشه:
گروهی از زبان‌شناسان "آمیتیس" را واگویش(تلفظ) یونانی از نام پارسی باستانِ "اومَتی" می‌دانند. "اومتی" برابر پارسی واژه‌ی اوستایی هومئیتی (humaiti) و به چم «دارای اندیشه‌ی نیک» است.
در پارسی باستان(پارسی هخامنشی و پیش از آن)، "هومائیتا" یا "هومائیتیا" یا "هومائیتی" آمیخته از "هو"(خوب، خوش، نیکو)+"مائیتا"(اندیشه و پندار) بود. بر پایه‌ی سنگ‌نبشته‌ها، "هومائیتا" در روزگار ماد و پارس، نامی دخترانه بود و کهن‌نگاران یونانی نیز این نام ایرانی را، "آمِتیس"، "آمیتیس"، "اَمیتیس" و گاه "اِمِتیس" نوشته‌اند. واژه‌ی "آمیتا" یا "اُمیت" در زبان سنسکریت(هندی باستان) با "هومائیتا" پارسی باستان هم‌ریشه است.
"امید" نیز گونه‌ی پارسی "آمیتا" است.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga
_Parsi
05/10/2025, 11:54
t.me/istga_parsi/946 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:

«رایان»
💎💎 نام پسرانه‌ی "رایان" نامی چندکشوری است. این نام در پارسی برپایه‌ی "رای" به مانَـک اندیشمند، اندیشیدن، سامان دادن، درست کردن، رایزنی کردن، خرد و دانایی، سامان دادن اندیشه و پالایش اندیشه‌‌ها و داده‌ها است.

💎💎 "رایان" از کارریشه(مصدر) رایاندن به مانی سنجیدن، تراز کردن و رایشگر نیز هست. در واژه‌ی "رایانه" مانند واژه‌ی پوشه، رایان+ه(نام ابزار) است. درباره‌ی خاستگاه و دگردیسی‌های این نام دو دیدگاه نزدیک به هم داریم.

💎💎 واژه‌ی "رای"، ریشه در واژه‌ی هند و آریایی Reg به چمار(معنی) سامان دادن، دارد.
گمان می‌رود این واژه در پارسی باستان Radz و Rad و در پارسی میانه یا پهلوی Ray شده است.
از بن‌واژه‌ی کهن "رتس"، در پارسی پهلوی چندین واژه پدید آمد. همچون Rayenag به مانی(معنی) رهبر و راهنما، همچنین واژگان رایانیدن، رایانیدین و راینیتین که در پارسی امروز رایاندن شده و کاربرد کمی دارد.
همچنین گفته می‌شود"رادزستا" در پارسی میانه و "راست" در پارسی امروز از این ریشه هستند.


💎💎به باور دهخدا، "رایان" نامی بر پایه‌ی واژه‌ی "راه" و به چم راهنما است.
همچنین شماری نیز می‌گویند این نام سد در سد ریشه‌ی ایرلندی دارد و نامی پارسی نیست.

💎💎 یکی از باورهای فراگیر این است که "رایان" در ایران باستان نیز به مانی پادشاه بود؛ ولی این دیدگاه از پایه نادرست است.


چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 رامشین، راشین، رامک، رایکا، پریان، پرنیان و...
👦🏻 رادبُد، رادمان، رادمن، رادمند، رایمند، رامان و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/10/2025, 11:54
t.me/istga_parsi/945 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


محدود = مرزمند، کرانمند، کراندار، برین، برینومند، کناره‌مند، کنارمند، مرزین، دیواربند، میدان، کرانه‌پذیر، کـَناراکـُمند، سَرُومند، سامانُمند، ویمَندُمند(پارسی پهلوی)، سومه‌دار، ساماندار، اندک، کم، ناچیز، زی‌یافته(زی=حد شرعی)

محدودات = دیواربندان، سامانداران، مرزین‌ها

محدود به = در مرز

محدوده = گستره، مرزگاه، چارچوب، چارچوبَه، تنگنا، دیواربند، ساماندار، مرزین

محدودیت = تنگنا، کرانمندی، چارچوب، سهمانْمندی، کـَناراکـُمندی، مرزینی

نامحدود = بی‌مرز، نامرز، بیکران، بی‌کرانه، بی‌شمار، اَکـَناراک، اَسَهمان(پارسی پهلوی)

✍نمونه:
ثروت نامحدودی دارد =
دارایی بیکرانی دارد

دنیا محدود است یا نامحدود؟ =
جهان مرزمند است یا بی‌مرز؟

محدودیت‌های ترافیکی اعلام شد =
چارچوب‌های شدآمدی به آگاهی رسید

اراضی او با یک دیوار محدود شده است =
زمین‌های او با یک دیوار مرزمند شده است

قدرت نامحدود، فساد نامحدود را باعث می‌شود =
توان نا ‌مرز، تباهی بی‌مرز را برمی‌انگیزد

مطلب امروز محدود به کلمه‌ی "محدود" است =
جستار امروز در مرز واژه‌ی "محدود" است

از این محدوده خارج نخواهیم شد =
از این مرزگاه بیرون نخواهیم رفت

امکانات محدودی داریم =
توانمندی‌های کرانمندی داریم
توانایی‌های ناچیزی داریم
داشته‌های کمی داریم
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/10/2025, 11:53
t.me/istga_parsi/944 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


"وَخت" واژه‌ای آریایی است و "وَقت" اَرَبیده‌ی(مُعربِ) آن است. همانند واژه‌ی آریایی "نَخش" که به‌نادرست "نَقش" نوشته و خوانده می‌شود.

🔻وَقت = وَخت، هنگامه، هنگام، گاه، گه، زمان، روزگار
🔻آنوَقت = آنوَخت، آنگاه، آن‌هنگام، آن‌زمان
🔻ازدواج موقت = زناشویی ناپایا
🔻اوقات = وخت‌ها، هنگام‌ها، گاه‌ها، زمان‌ها
🔻اوقات تلخی = ترشرویی، خشمگینی، تندی
🔻اوقات فراغت = وَخت‌های آسایش، وخت آسایش، زمان آزاد
🔻بدون فوت وقت = بی‌درنگ
🔻بعضی اوقات = برخی وخت‌ها، پاره‌ای زمان‌ها، گاهی، هر از چند گاهی، هر از گاهی، گاهگاهی
🔻بعضی وقت‌ها = برخی وخت‌ها، پاره‌ای زمان‌ها، گاهی، هر از چند گاهی، هر از گاهی، گاهگاهی
🔻پاره‌وقت = (Part time)، پاره‌وخت
🔻تعیین وقت = زمان‌کردن
🔻تمام‌وقت = (Full time)، پیوسته، پیوسته‌کار
🔻چه وقت = چه وخت، کِی
🔻خوشوقت = خوشوخت، خوشنود، شاد، خُرم
🔻دراسرع وقت = با شتاب، درکمترین زمان، هرچه زودتر، بسیار زود، بسیار تند
🔻دفع‌الوقت کردن = زمان‌گذرانی، امروز و فردا کردن
🔻سر وقت = سر وخت، به‌هنگام
🔻گاهی اوقات = گاهی وخت‌ها، پاره‌ای زمان‌ها، گاهی، هر از چند گاهی، هر از گاهی، گاهگاهی
🔻موقت = گذرا، گذران، زودگذر، چند گاهه، ناپایا
🔻موقتا = گذران، گذرا، کوتاه‌زمان
🔻موقتی = گذرا، گذران، زودگذر، چند گاهه، ناپایا
🔻وقت آزاد = وخت آزاد
🔻وقت استراحت = وخت آسودن، زمان غُنایش/غُنودَن
🔻وقت اضافه/اضافی = وخت افزوده
🔻وقت بخیر = وخت به نیکی، وخت خوش
🔻وقت به وقت = وخت به وخت، گاه به گاه، هر از گاه
🔻وقت تلف‌کردن = وخت هرز دادن، وخت‌کشتن، زمان‌کُشی
🔻وقت خوش = وخت خوش
🔻وقت‌دادن = وخت‌دادن، زمان‌دادن
🔻وقت سحر = وخت پگاه، شَبگیر
🔻وقت‌شناس = وخت‌شناس، گاه‌شناس، زمان‌شناس
🔻وقت‌شناسی = وخت‌شناسی، گاه‌شناسی، زمان‌شناسی
🔻وقت قبلی = وخت پیشین
🔻وقت‌کُشی = وخت‌کُشی، زمان‌کُشی
🔻وقت‌گذرانی = وخت‌گذرانی، زمان‌کُشی
🔻وقت‌گیر = وخت‌گیر، زمان‌بَر
🔻وقت محدود = وخت مَرزین، زمان اندک
🔻وقت ملاقات = وخت دیدار، زمان هم‌دیداری
🔻وقت مناسب = وخت پسندیده، زمان دَرخور
🔻وقت‌نشناس = وخت‌نشناس، زمان‌ناشناس
🔻وقت بی وقت = وخت بی وخت، گاه و بیگاه، گاه به گاه، پیوسته، همیشه، پیاپی
🔻وقتی = وختی، وختی که، هنگامی، هنگامی که، زمانی، زمانی که
🔻وقتی که = وختی که، هنگامی که، زمانی که
🔻هر وقت = هر وخت، هرگاه، هر زمان، هر هنگام
🔻همان وقت = همان وخت، همان زمان، همان هنگام، همان گاه
🔻همه وقت = همه وخت، همیشه
🔻هیچ وقت = هیچ وخت، هیچ گاه، هرگز
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/09/2025, 15:04
t.me/istga_parsi/943 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


حداقل = کمینه، دستِ‌کم، کمترین، کَمَش، کمترینانه، کمی، کمیست، نیتوم

حداکثر= بیشینه، دستِ‌بالا، بیشترین، بیشی، وِشیست، چندتُم

✍نمونه:
حداقل دما ۱۰ و حداکثر دما ۲۰ است =
کمینه‌ی دما ۱۰ و بیشینه‌ی دما ۲۰ است

این حداقل کاری بود که می‌شد کرد =
این کمترین کاری بود که می‌شد کرد

حداقل و حداکثر حقوق کارگران اعلام شد =
کَمَش و بیشیِ دستمزد کارگران به آگاهی رسید

این مجسمه حداقل مال صد سال قبل است =
این پیکره دستِ‌کم از آنِ سد سال پیش است

فکر می‌کنم حداکثر شصت‌هزارتومان بیارزد =
گمان کنم دستِ‌بالا شست‌هزارتومان بیَرزد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/09/2025, 15:04
t.me/istga_parsi/940 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

اولاد: فرزندان
اولویت: برتری- نخستینگی
اولیا: سرپرستان
اولین: نخستین- آغازین
اولیه: نخستین
اهالی: باشندگان- مردمان
اهالی بوشهر: مردمان بوشهر
اهالی شهر: شهروندان
اهانت: خوارداشت- سبك كردن- خارسازی
اهتمام: پشتكار- كوشش
اهدا كردن: پیشكش كردن
اهداء: پیش كش
اهداف: آماج
اهرام ثلاثه: اهرام سه گانه
اهل مطالعه: خوانندگان
اهلی: آرام- رام
اهم: برجسته ترین
اهمیت: مهندی- ارزش
ایاب و ذهاب: رفت و آمد
ایالات: استان- فرمان روایی
ایالت: ساتراپ- استان- فرمانروایی
ایام: روزها
ایام شباب: روزگار جوانی
ایجاد: آفرینش- برپایی- گشایش- ساختن
ایجاد اشتغال: كارآفرینی
ایجاد شده: برپا شده- برپاشده
ایجاد شود: پدید آید
ایجاد كردن: پدید آوردن
اید ئولوزی: آرمانمندی
ایدئولوژی: انگارگان
ایدئولوژیك: انگارگانی
ایده: آرمان- اندیشه- مونه- رای
ایده آل: آرمانی
ایده آلیست: آرمان گرا- انگارگرا
ایده آلیسم: آرمان گرایی
ایراد: خرده- ناكارایی
ایراد داشتن: كمبود داشتن- ناكارایی داشتن
ایراد كردن: سخنرانی كردن
ایرادگیر: خرده گیر
ایرانی الاصل: ایرانی تبار
ایرانیت: ایرانی گری
ایرمان: وخشی
ایزد منان: یزدان پیروزگر
ایفا: انجام
ایما و اشاره: نمار
ایمان: باور- باورداشت- گرایش
ایمیل: رایانامه
این طور: اینگونه
این مدت: در این
این نوع دیگری است: این گونه دیگری است
اینتراكشن: اندركنش
اینترنت: تاركده- رایاتار
اینترنتی: رایاتاری
ایندكس: نمایه
با اصل و نسب: با ریشه- با نژاد- تبارمند
با تجربه: كار آزموده
با تشكر: با سپاس
با تقوی: پرهیزگار
با تمام: با همه
با تمام پاكی وی...: با همه پاكی وی...
با جرات: یارا
با حسن نیت: دوستانه
با سوء نیت: دشمنانه
با عقاید مختلف: با باورهای گوناگون
با قابلیت: با توانایی
با قدمت: دیرین- دیرینه
با لیاقت: شایسته
با لیاقتی: شایستگی
باتجربه: آزموده
باجناق: همریش
باحیا: آزرمین
بادوام: دیرنده
بارز: پدیدار- آشكار
بارك الله: آفرین
باریكلا: آفرین
بازگویی: واگویش
باطل: بی هوده- تباه- نادرست
باطله: بی هُده
باطن: درون
باطنی: درونی
باعث: انگیزاننده- مایه- انگیزه
باعث عبرت دیگران: مایه پند دیگران
باقی: بازمانده- مانده
باقی مانده: بازمانده
باقیمانده: مانده
باكره: پوپك- دوشیزه
بالاجبار: به ناچار
بالاخره: سرانجام
بالاخص: به ویژه
بالعكس: وارون- واژگونه
بالقوه: نهفته- خفته
بالكن: ایوان
باواسطه: بامیان جی
بحبحه: هنگامه
بحث: جُستار
بحث كردن: گفتگو كردن
بحث و تبادل نظر: گفتمان
بحث و مجادله: گفتاورد
بحر: دریا
بحر خزر: دریای مازندران-دریای کاسپین
📝📝📝
پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/09/2025, 15:03
t.me/istga_parsi/939 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«سورِنا»، «سورَن»، «سورین»، «سوران» و «سورینا»

⚜ نام‌های کهن، تبارمند و پسرانه‌ی "سورن"، "سورنا"، "سورین"، "سوران" و "سورینا" از یک ریشه و چندگونه از یک نام هستند.

🏹 این نام‌ها به مانی(معنی)دلیر، نیرومند، توانا، تاخت و تاز، غوغا و هیاهوی سپاه هنگام تازش به دشمن هستند.

🎺 "سورن" در زبان پهلوی به چم نیرومند بود. همچنین این نام با واژه‌ی "سور" به چم شادی و سرور از یک ریشه هستند. نام ترکی "سُرنا" (سازی که در جشن‌ها می‌نوازند) از این ریشه است.

🗺 "سوران" سور+ان(پسوند چندینگی) به چم شادمانی و سرور، نام بخش بزرگی در نزدیکی "اورامان تخت" و یکی از چهار گویش کردی است.

👯 "سورین" سور+ین(پسوند بستگی) به چم شادمانی و سرور و "سورینا" نیز سور+ین+ا(پسوند نام‌ساز) است.

🔍 همچنین گفته می‌شود این نام ریشه در واژه‌ی لکی "سوره" داشته و به چم بزرگ‌زاده است ولی در بررسی‌های ادبسار چنین چیزی یافته نشد.

🤴🏻 "سورن" نام یکی از پسران فرهاد چهارم اشکانی و "سورنا" نام دودمان‌های هفتگانه‌ای در زمان ساسانیان در سیستان و بلوچستان و دودمان‌هایی در زمان اشکانیان بود. "سورنا" همچنین نام سرداری در زمان شاپور دوم بود.

👑 این نام زیبا با نام سردار نامدار و دلیر ایرانی شناخته شده است.
"سردار پارتی، سپهبد رستم سورن پهلو"(سورنا) فرزند ماسیس و آرش، سرداری برومند، بلندبالا، زیبا، خردمند، توانگر و بزرگ‌منش بود که در نبرد با سپاه روم، با روش‌های جنگی پیشرفته رومیان را شکست داد. کراسوس رومی در این جنگ کشته شد. وی در زمان اشک سیزدهم و اُرُد نخست اشکانی می‌زیست ولی ارد به او رشک برد و در جوانی نابودش کرد.
"سورنا" کوتاه ولی درخشان زیست.

شماری از نام‌های پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 سولماز، ستوده، سودابه، سوگند و...
👦🏻 سوشا، سینا، سوشیانت، سوشیا، سوشیان، کارن و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/08/2025, 10:18
t.me/istga_parsi/938 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


🔻مستقیم = سرراست، راسته، راست، یکراست، دُرُست، سِتیخ(سیخ)، سِتیغ، سهی، راستای، پابرجا

🔻مستقیماً = آشکارا، یکراست، یکسر

🔻مستقیم‌القامه = برافراشته بالا

🔻مستقیم‌الاضلاع = راست‌بَران

🔻مستقیم کننده = راست ساز

🔻مِن غیرمستقیم = ناراسته

🔻غیرمستقیم = ناراسته

✍نمونه:
🔺قانون ماليات غیرمستقیم ابلاغ شد =
آیین‌نامه‌ی خَراج ناراسته بخش‌نامه شد

🔺مستقیما به دست مصرف کننده می رسد =
یِکراست به دست گُسارَنده می‌رسد

🔺به صراط مستقیم هدایتش کرد =
به سِرات راست رهنمونش کرد
به راه درست راهنمایی‌اش کرد

🔺همین مسیر را مستقیم برويد =
همین راه را راست بروید

🔺خم آورد پشت سنان "سِتیخ"
سراپرده بَرکند هفتاد میخ.
فردوسی
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/08/2025, 10:18
t.me/istga_parsi/937 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻قطعاً = سَددرسَد(صددرصد)، بی‌گُمان، بی‌بروبَرگرد، هرآینه، همانا، به‌راستی، پنداری، چُنین، هرگز، به‌هیچ‌روی، آوَر*
🔻قطعی = سَددرسَدی، پایانی، بی‌چون‌وچرا، بی‌بروبَرگرد، بی‌برگشت، برگشت‌ناپذیر، آوَریک(=یقینی)، روشن
🔻غیرقطعی = برگشتنی، بابرگشت، برگشت‌پذیر
🔻به‌طورقطع = سَددرسَد، بی‌گمان، به‌راستی، به‌آوَر

*"آوـر" به چَمِ(معنی) "یقین، یقینا، به‌راستی، به‌تحقیق" است. واژه‌ی "باوَر" نیز کوتاهیده‌ی "به آوَر"(=به یقین) است.

✍نمونه:
🔺قطعا موفق خواهیم شد =
بی‌گمان پیروز خواهیم شد
سَددرسَد کامروا خواهیم شد

🔺قطعا زیر بار زور نمی‌رویم =
هرگز/به‌هیچ‌روی زیر بار زور نمی‌رویم

🔺این روش قطعا نتیجه می‌دهد =
این روش بی‌بروبَرگرد به بار می‌نشیند

🔺این معامله قطعی است یا غیرقطعی؟ =
این دادوستد بی‌برگشت است یا برگشت‌پذیر؟

🔺این معامله قطعی است =
این سوداگری سَددرسَدی/برگشت‌ناپذیر است

🔺بعد از تحقیقات بسیار، نظر قطعی خود را اعلام کرد =
پس از بررسی‌های بسیار، دیدگاه پایانی خود را آشکار کرد

🔺جمعیت دنیا به‌طورقطع و به یقین، هرسال زیادتر می‌شود =
آمار جهان بی‌گمان و به آوَر، هرسال بیشتر می‌شود
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/08/2025, 10:17
t.me/istga_parsi/936 Permalink
Repost
9
�"جهان را با نگاه دانایان ببین."

پیوندی از علمِ دقیق، سیاستِ آگاهانه و فلسفهٔ ناب.

🟡این یک «تبلیغ» نیست؛ گذرگاهِ رشدِ ذهنِ شماست.

📌مشارکت در تبادلات :
🆔 @Tab_202
4_ir
05/07/2025, 21:36
t.me/istga_parsi/934 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


محراب = (پارسی تازی‌شده)، مهرابه، مهراب، نیایشگاه، پیشگاه

✍نمونه:
🔺از شهدای محراب است =
از جانگُواهان مهرابه است

🔺در محراب مسجد به نماز ایستاد =
در مهراب مَزگِت به نماز ایستاد

🔺من از دخت "مهراب" گریان شدم
چو بر آتش تیز بریان شدم (فردوسی)

🔺تو را بویه‌ی دخت "مهراب" خاست
دلت را هُش ِ سام زابل کجاست؟ (فردوسی)

🔺یکی پادشا بود "مهراب"نام
زبردست با گنج و گسترده‌کام (فردوسی)
📝📝📝


پارسی را پاس بداریم
@Is
tga_Parsi
05/07/2025, 20:11
t.me/istga_parsi/933 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


مَکتب = (Doctrine، School)، دبیرستان، دبستان، آموزگاه، آموزشگاه، اندیشگاه، نِوِشتگاه، باوَرشیوه

مَکاتب = آموزگاهان، دبستان‌ها

✍نمونه:
🔺حسنی به مکتب نمی رفت، وقتی می رفت جمعه میرفت =
هسنی به دبستان نمی‌رفت، زمانی که می‌رفت آدینه می‌رفت

🔺مکاتب دینی و فلسفی دنیا =
باوَرشیوه‌های دینی و فرزانی جهان

🔺مکتب فرانکفورت روشنفکران زیادی را بخود جذب کرده است =
اندیشگاه فرانکفورت، روشن‌اندیشان فراوانی را به‌سوی خود کشیده است

🔺شمع در مکتب عشاق که شد چله نشین:
کندیل در آموزگاه دلدادگان که شد
چله نشین

🔺سوختن را زمن آموخت به پروانه قسم =
سوختن را ز من آموخت، به پروانه سوگند
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Is
tga_Parsi
05/07/2025, 20:11
t.me/istga_parsi/932 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


ساعت آفتابی = آفتاب‌نما، گاهنمای آفتابی

ساعت تنفس = دَمِ آسودگی، هنگام آسایش

ساعت خورشیدی = آفتاب‌نما، تَسونمای خورشیدی

ساعت زنگدار(شماطه‌دار، Alarm clock) = مَنگَلَه

ساعتساز = جامساز، گاهنُما‌ساز، تَسوساز

ساعت‌سنج = تَسوسنج

ساعت‌شُمار = تَسوشُمار

ساعتک = جامک

ساعت مچی(Watch) = مَنگانه
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/07/2025, 07:26
t.me/istga_parsi/931 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


🔻الان = اکنون، اینک، اینگاه، این‌هنگام، همینگاه، همین‌دَم، این‌دَم، هم‌اکنون، هم‌اینک، ایدَر

✍نمونه:
🔺الان میام، کمی طاقت بیارید =
هم‌اینک می‌آیم، کمی تاب بیاورید
به‌زودی می‌آیم، اَندی بَرتابید

🔺الان پشت فرمونم، نمی‌تونم صحبت کنیم =
اکنون پشت فرمان هستم، نمی‌توانم سخن بگویم

🔺بیدار شو از خواب خوش ای خفته چهل سال
بنگر که ز یارانت نماندند کس «ایدَر» ناصرخسرو
📝📝📝


پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
05/07/2025, 07:25
t.me/istga_parsi/930 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


ساعت = (پارسی تازی‌شده)، سایه، گاهشُمار، گاهسَنج، گاهنما، تَسو*، تَسوک، پَنگان*، جام، زمان، باسر، پاس، هاسَر، هنگام، گاه، گاس
ساعات = زمان‌ها، باسرها، تَسوها، گاهنماها

✍"ساعت" واژه‌ای تازی با ریشه‌ی ایرانی است که از واژه‌ی "سایه" گرفته شده است. چرا که در گذشته، گذشتِ زمان را با سایه‌ی تیغه‌ای که در زمین فرو می‌کردند اندازه می‌گرفتند.

"ساعت" در زبان پارسی با چند چَم(معنی) به‌کار می‌رود:
🔺گاهی به چم "یک بیست‌وچهارم روز، تَسو، تَسوک، "Hour است، مانند:
ساعت ۵ راه افتادیم =
تَسوکِ ۵ راه افتادیم

🔺گاهی به چم O'clock"" است. مانند:
ساعت چند است؟ =
تَسوک چند است؟
تسوی چندم است؟

🔺گاهی به چم "گاهنما، پَنگان، تَسونما، Clock" و در گونه‌های گیتیکی، دیواری، آفتابی، آبی و... است، مانند:
ساعت‌تان را چند خریده‌اید؟ =
گاهنمای خود را چند خریده‌اید؟
یک ساعت دیواری هدیه آورده‌ام =
یک پَنگان دیواری پیشکش آورده‌ام

🔺گاهی و به‌ویژه در نوشته‌های کهن به چم "هنگام، گاه، گاس، Time ،Tense ،Tempo" است، مانند:
قشون نادرشاه در ساعت سعد حمله کرد =
سپاه نادرشاه در هنگامی نیک تاخت

✍پی‌نوشت:
*تَسو = در زبان اَوِستایی یک بیست‌وچهارم شبانه‌روز را "تَسو" گویند.
*پَنگ = تشتی مسین یا رویین است که ته آن سوراخ تنگی کنند و در آب گذارند، چون پُر گردد و در ته نشیند یک "پَنگ" شود. بیشتر آبیاران آن را می‌دارند و در بَخشگاهِ آب نهند.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
05/07/2025, 07:25
t.me/istga_parsi/929 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی

«رسا»
📣📣 "رسا" واژه‌ای با ریشه‌ی پارسی کهن است و همچون نام‌های رها و ماهور نامی هَـنباز(مشترک) دخترانه و پسرانه است.

🔊🔊 امروز ایرانیان گرایش به گزینش نام‌های بسیار کوتاه دارند و "رسا" همچون بسیاری دیگر از نام‌هایی که دارای سه بندواژه(حرف) هستند، دوستدارانی دارد. ولی خرده(ایراد)ای که می‌توان به این دسته از نام‌ها گرفت، یکی این است که به شَوَند(دلیل) کوتاهی بسیار، نام‌های آهنگینی نیستند. از سویی برخی از آن‌ها کیستی و چیستی(هویت) ریشه‌داری ندارند و در شماری دیگر نیز، تبار و خاستگاه آن‌ها روشن نیست.

🗣🗣 "رَسا" زاب کاروری(صفت فاعلی) از بن‌واژه‌ی "رَس" و به چمار رسنده، گویا، روشن، پخته و رسیده، بلند، بسیار، شیوا، زبان‌آور، بلندبالا و خوش‌پیکر است.
- تیزی زبان مار دارد
دنباله‌ی ابروی رسایش!
صائب

🎤🎤 "رس"، "رسا"، "رسیدن" و... ریشه‌ی در پارسی باستان و واژه‌ی "رَست" به مانَـک(معنی) پایِش، نگهبانی، نگهداری یا پرستاری، نزدیک شدن و بررسی است که امروز نیز واژگان بسیاری همچون رسیدگی، وارسی، رسیدن، رساندن و... از آن ساخته شده است.

📢📢 همچنین گفته شده که "رَس" در اوستایی urvis بود و این واژه در تازی به "رصد" دگرگون شده ولی درباره‌ی درستی این دیدگاه نمی‌توان داوری کرد.

چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 رستا، رها، آسا، مهرسا، می‌سا، هورسا، مهسا، رژا و...
👦🏻 رستار، رها، رستان، رستاد و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/06/2025, 14:24
t.me/istga_parsi/928 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


از حد بردن = از مرز گذشتن، اندازه نگاه نداشتن
از حد خود بیرون آمدن = پا از گلیم خود فراتر گذاشتن
از حد گذشتن = از مرز گذشتن، اندازه نگاه نداشتن، آجاریدن، فرایستن
به حد وفور = به فراوانی
به حدی = به اندازه‌ای، تا اندازه‌ای
بی‌حد = بی‌کران، بی‌پایان، بی‌اندازه، گزافه، اَسامان(پارسی پهلوی)
بی حد و حساب = گزاف، گزافه، بی‌کران، بی‌پایان، بی‌اندازه
بی حد و حصر= بی‌اندازه، بی‌کران، بی‌پایان
تا حدودی = تا‌اندازه‌ای
تا حدی = تا‌اندازه‌ای

✍نمونه:
به حدی بی‌قرار بود که خوابش نمی‌برد =
به اندازه‌ای بی‌تاب بود که خوابش نمی‌برد

تا حدودی با مشکلات آشنا بود =
تا اندازه‌ای با سختی‌ها آشنا بود

خوشحالی بی حد و حصر بازیکنان پس از پیروزی =
شادی بی‌کران بازیکنان پس از پیروزی

بی‌رحمی را از حد گذراند =
سنگدلی را از اندازه گذراند
سنگدلی بی‌اندازه‌ای داشت
سنگدلی‌اش مرز نداشت

ثروت بی حد و حسابی دارد =
توانگری بی‌پایانی دارد
دارایی بی اندازه و شماری دارد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/06/2025, 14:13
t.me/istga_parsi/927 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


تله‌پاتی = Telepathie، دورآگاهی، دورباهَمی، فَرایابی

✍نمونه:
🔺ادعا می کرد با تله پاتی با همسرش صحبت می کند =
می‌داوید با دورباهَمی با همسرش گفتگو می‌کند

🔺آیا از طریق تله پاتی می توان خود را از بقیه قوی تر کرد؟ =
آیا از راه فَرایابی می‌توان خود را از دیگران نیرومندتر کرد؟

🔺آیا تله پاتی حقیقت دارد؟ =
آیا دورآگاهی راستینگی دارد؟
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istg
a_Parsi
05/05/2025, 17:33
t.me/istga_parsi/926 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

به اتفاق: همراه
به احترام: به پاس
به احتمال زیاد: به گمان بسیار
به استحضار م یرساند: به آگاهی می رساند
به اضافه: به همراه- همراه با
به انضمام: به پیوست- به همراه- همراه با
به این ترتیب: بدین گونه- بدین سان
به این صورت: به این سان
به تدریج: كم كم- گام به گام- اندك اندك- به آهستگی
به ترتیب: دهنادین
به تعداد: به شماره
به تفصیل: به گستردگی
به چه صورت: چسان- به چه سان
به حق: به سزا
به خاطر: از برای- برای
به خصوص: به ویژه
به دلیل: از برای
به زعم: به باور
به سرعت: با شتاب
به طور حتم: بی گمان
به طور قطع: بی گمان
به ظن من: به گمان من
به عبارتی: به گفته ای
به علاوه: افزون بر- افزون بر آن- به همراه- همراه با
به علاوه (+): فزون
به علت: از برای
به عنوان: همچون
به عنوان مثال: برای نمونه
به غیر از اینكه: جدا از اینكه
به قول: به گفته
به قول معروف: به گفته كسی- به گفته آشنا
به كرات: بارها
به لحاظ: از دید
به مثابه: به مانند
به مدت: برای زمانی برابر
به مرور زمان: با گذشت زمان
به منظور: برای
به موازات: همراستا
به نحو: به گونه
به نحوی: به گونه ای
به ندرت: جسته گریخته
به واقع: به راستی
به وجود آوردن: پدید آوردن
به وجود آورنده: پدیدآورنده
به وسیله: بدست
به وضوح: به روشنی
به وفور: فراوان- بسیار
به وقوع پیوست: رخ داد
به وقوع پیوستن: رخ دادن
به هر حال: به هر روی
به هر صورت: به هر روی
به همین خاطر: از این رو
به همین دلیل: از این روی
به هیچ عنوان: به هیچ روی
بهانه: دستاویز
بهت: گیجی
بی احتیاط: بی پروا
بی احساس: سنگدل
بی اساس: بی پایه
بی استعدادی: آناتاوی
بی اصل: بی ریشه
بی اصل و نسب: بی ریشه
بی اعتبار: بی ارزش
بی اعتقاد: ناباور
بی اعتقادی: ناباوری
بی اعتنا: روی گردان
بی اعتنایی: رویگردانی
بی انتها: بی پایان
بی انضباطی: نا به سامانی
بی بدیل: بی همتا
بی بضاعت: تهیدست
بی تامل: بی درنگ
بی تدبیر: نابخرد
بی تدبیری: نابخردی
بی ترتیب: درهم- نابسامان
بی تردید: بی گمان
بی تكلف: بی آلایش- بی پیرایه
بی توجه: بی پروا
بی جرات: بزدل
بی جواب: بی پاسخ
بی حال: سست
بی حد و حصر: بی اندازه- بیكران
بی حدوحصر: بی پایان
بی حركت: آرام
بی حس: كرخت
بی حساب: بیشمار- بی اندازه
بی حواس: پریشان- بی هوش
بی حوصلگی: بی تابی
بی حوصله: بی تاب
بی خبر: سرزده- ناآگاه
بی خبری: ناآگاهی
بی دوام: زود گذر
بی رحم: سنگدل
بی رقیب: بی مانند
بی رمق: سست
بی روح: بی جان
بی سبب: بیهوده
بی سلیقگی: بدپسندی- كژپسندی
بی سلیقه: بدپسند- كژپسند
بی شباهت: ناهمانند- ناهمسان
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/05/2025, 17:32
t.me/istga_parsi/925 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


رویت(رؤیت) = دیدن، دید، دیدار، بینش، دریافتن، زِنِشت، نما، ریخت
بد رویت = بد نما، بد ریخت
خوش‌رویت = خوش‌نما
قابل رویت = بیناک، نمایان، دیدنی، پیدا، آشکار، نمودار

✍نمونه:
🔺هلال ماه قابل رویت نیست =
گوژسانِ ماه آشکار نیست
اَندَرماه* نمایان نیست
کمانِ ماه پیدا نیست
ماهِ نو بیناک نیست

🔺ماشینِ قدیمی و خوش‌رویتی داشت =
خودرویِ کهنه و خوش‌نمایی داشت

🔺به رویت مشتری رسید =
به دید خریدار رسید
خریدار دید

* ماه تا شب هفتم را "اَندَرماه" گویند
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istg
a_Parsi
05/05/2025, 17:32
t.me/istga_parsi/924 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

تولیدگر: زای ور- سازنده
تونل: دالان- دالانه
توهین: دشنام- ناسزا
تیپ: چهرمان
تیراژ: شمارگان
تئوری: دیدمان- نگره
تئوریك: دیدمانیك
ثابت: استوار- ایستا- پایا- پای دار- با دوام- پابرجا- سخت
ثالثا: سوم
ثانیا: دوم
ثانیه: دُوُمك- دم
ثانیه شمار: دُومك شمار
ثبات: آرامش- پا یداری- پایستگی- استواری
ثبت: پایستگی- نگارش
ثبت احوال: زاد نگاری
ثبت كردن: دفترینه كردن
ثبت نام: نام نویسی
ثبت نام كردم: نام نویسی كردم
ثبتی: شناخته شده
ثروت: دارایی
ثقل: گرانی
ثقیل: سنگین
ثلاثه: سه گانه
ثمر بخش: سودآور- سودمند
ثمره: بهره- دستاورد- سود- پی آمد- پسامد- فرجام
ثوابكار: كرفه گر
ثوابكاران: كرفه گران
جاده: راه
جاده مواصلاتی: راه دسترسی
جاذبه: كشش- گرانش- ربایش
جاری: روان
جاسوس: دم دزد- سخن چین
جاعل: برساز
جاعلین: برسازها
جالب: چشمگیر- دلنشین- نغز- دلچسب- دلچسب- دلكش
جالب توجه: نگریستنی
جامد: سنگ شده
جامع: فراگیر
جامعه: انجمن- توداك- هازه- چبیره- همبود- همبودگاه
جانبه: گوشه- گونه
جانبی: پهلویی
جانی: تبهكار
جاهل: نادان- ناآگاه
جایز: روا- پسندیده- شایسته
جایزه: پاداش
جبار: ستمكار- ستمگر
جبران: بازنهش - شیان- بازپرداخت- برگرداندن
جبران كردن: توختن
جثه: تنه
جد: نیا
جدار: پوسته
جدال: كشمكش
جدل: گفتاورد
جدول: زیگ
جدید: تازه- نو- نوین- نوباوه
جدیدا: به تازگی
جدیدالانتشار: تازه چاپ
جدیدالتاسیس: تازه ساز- نوساز
جدیدترین: تازه ترین
جذاب: گیرا
جذابیت: گیرایش- گیرایی
جذب: كشش- گیرش- ربایش
جذب دانشجو: پذیرش دانشجو
جذبه: گیرایی
جذر: مَكَند
جر و بحث: چرند و چار
جرات: گستاخی
جرات داشتن: یارستن
جراح: كرنتگر- كاردپزشك
جراحی: كَرِنت- كاردپزشكی
جراید: روزنامه ها
جرأت: یارا
جرثقیل: سنگینبَر- گرانكش
جرح: زخم
جرقه: درخش
جرم: جُرمبزه- بزه- جِرمچگالی- بزهكاری- چگالی
جریان: روایی- روند- گذران- گردش
جریمه: تاوان
جزء: بند
جزء به جزء: مو به مو- بند به بند
جزا: بادافره- سزا
جزایی: كیفری
جزیره: آبخوست
جزیه: باژ- گزیه- گزیت
جزیی از آن: پاره ای از آن
جزئیات: ریزگان
جسد: پیكر- مردار
جسم: تن
جسور: گستاخ- بی باك- دلیر
جعبه: بسته
جعل: برساخت- روسازی
جعلی: ساختگی- برساخته- دروغین
جغرافیا: گیتاشناسی
جك: خَرَك
جلاد: دژخیم
جلال: شُكوه
جلال و جبروت: فر و شكوه
جلب: بازداشت- ترفندگر- كشیدن- گرفتن- واكش- فراخوانی
جلب توجه: دركشی- شیفتگی- نگركشی
جلب كردن: واكشیدن
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/04/2025, 19:57
t.me/istga_parsi/923 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


ملاحظه‌کار = آهسته‌کار، فَرانِگر
ملاحظه‌کاری = آهسته‌کاری، فَرانِگری
ملاحظه‌کردن = بوشیدن(اندیشیدن)، درنگریستن، نگریستن، دیدن، ماردَن(حس کردن و درک کردن)، هاژیدن(نگریستن و نگاه کردن)
قابل ملاحظه = چشمگیر

✍نمونه:
🔺لطفا جواب سوال ها را ملاحظه کنید
خواهشمند است پاسخ پرسش‌ها را ببینید

🔺ملاحظه کاری در تعقیب تخلفات جایز نیست =
آهسته‌کاری در پیگیری نافرمانی‌ها روا نیست

🔺کودکانی مودب و ملاحظه کار تربیت کنیم =
کودکانی باادب و فَرانِگر بپرورانیم

🔺تولید فولاد رشد قابل ملاحظه ای داشته است =
فرآوَرِش پولاد پیشرفت چشمگیری داشته است
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
05/04/2025, 11:41
t.me/istga_parsi/922 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

افرادی: كسانی
افرادی كه: كسانیكه
افرادیكه: كسانیكه
افراط: زیاده روی
افسوس: دریغا
افق: دوردست- كران- فراس- كرانه
افقی: ترازی- ستانی
افكار: اندیشه ها
اقامت: ماندن- ماندگاری
اقامه: برپاداشتن- بجا آوردن
اقبال: بخت
اقبال عمومی: رویكرد همگانی
اقتباس: برگرفته- برگرفتن از
اقتباس از: برگرفته از
اقتدا: همگام شدن- به كسی پیوستن
اقتدار: توانش- دست واری
اقدام: دست زدن
اقدام نمودن: دست زدن
اقدامات: كارها
اقشار: پوسته ها- لایه ها
اقصی نقاط جهان: سرتاسر جهان
اقصی نقاط دنیا: سرتاسر جهان
اقصی نقاط كشور: دورترین جاهای كشور- سرتاسر كشور
اقل: كم تر
اقلا: دست كم
اقلام: نمونه ها
اقلامی از: نمونه هایی از
اقلیت: بخش كم تر- كمترین- كمتری
اقلیم: آب و هوا
اقوام: تیره ها
اقیانوس: اَبَردریا- ژرف دریا
اكابر: بُزرگان- سال مندان
اكاحه: چیره گری- دادن- زبردستی
اكاذیب: دروغ ها- دروغ ها- ژاژه ها
اكار: شُخم زدن- شیاردادن- كشاورز
اكارس: سَماروغ- غارچ
اكارع: پاچه ها
اكارم: گرامی تران
اكاره: دست كم گیری- روی آوردن
اكاسره: خسروان
اكاسیا: وِریز- وریزِ زرد
اكاف: پالان- پالان دوز- خوَی گیر
اكال: پُرخور- شكم باره
اكالیب: سگان
اكالیپتوس: بیدبویه- پشه رَم
اكالیفا: لیفه دار
اكالیل: افسرها- بساك ها
اكاول: پُشت هها
اكباء: آخال ها- خاك روبه ها- دوركردن
اكباب: افكندن- نگون فِتادن- نگو نساری
اكباح: افساركشی- لگام كشی
اكباد: جگرها
اكبار: بزرگپنداری- پلیدشدن
اكبان: زبا نداری
اكبر: بزر گتر
اكبیری: پلید- چركین
اكت مكت: اهرمن خایه
اكتاب: نویساندن
اكتاف: دوش ها- شانه ها
اكتان: برچسبانی
اكتتام: پنهان شدن- پوشیدگی
اكتحال: سُرمه كشی- گیاه ناكی
اكتراث: باك داری- پروا
اكتسا: پوشیدن
اكتساب: الفنجیدن- اندوزش- به دست آوری
اكتسابی: الفنجیده- اندوخته- به دست آمده
اكتسار: شكستن
اكتشاف: پی بُرد- پیدایش- نویابی- یافتن- یافته
اكتشافی: بازیابانه- یابشی
اكتف: فراخ شانه
اكتفا: بسندگی- چیره گردی- سرنگونی- بسنده
اكتفا كردن: بسنده كردن
اكتفاء: بسنده
اكتفاء كردن: بسنده كردن
اكتفان: گایش
اكتفوا: بس كنید
اكتلاء: بیدارمانی- پا سداشت- پرهیز
اكتمان: پنهان شُدن- پوشیده گرایی
اكتناف: پناه گیری- پناهیدن
اكتناه: بُن جویی- به بُن رسی
اكتیال: پیمایش- پیمودن
اكثار: افزودن- بسیاركردن- پُرگویی
اكثر: بیش تر
اكثر قریب اتفاق: بیشتر
اكثراً: بیش ترین- بیشتر
اكثریت: بیشترین- بیشتری- بیشینه
اكحل: سیاه چشم
اكداء: زُفتی- گدامنشی
اكدر: تیره تر
اكذاب: دروغ انگیزی- دروغ نمایی
اكراد: كُردان- كردها
اكرام: بُزرگ داشت- گرامی داشت- نواخت- ارج نهادن
اكراماً: بزرگ منشانه
اكران: پرده یِ نمایش- نمابار
اكراه: بی زاری- ناخوش داشت- واداشت
اكراهاً: به ناخواست- ناگزیر
اكرم: بخشنده تر- گرامی تر
اكرن: استبرك
اكرومایسین: پادریم
اكزوز: دودبر
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/04/2025, 11:41
t.me/istga_parsi/921 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


🔻فتوسنتز:
شیدآمایی، شیدسازی، شیدساخت
فروغ‌آمایی، فروغ‌سازی

❗️شید = نور
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_
Parsi
05/04/2025, 11:40
t.me/istga_parsi/920 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


ملاحظه = نگرش، نگریستن، نگاه‌کردن، نگاه، دید، سنجش، بررسی، یادداشت، هاژِش(نگرش)
ملاحظات = نگرش‌ها، دیدها، هاژِش‌ها(نگرش‌ها)، یادداشت‌ها

✍نمونه:
🔻فرم استخدامش را ﻣﻼﺣﻈﻪ و اﻣﻀﺎ کرد =
ﺑﺮﮔﻪ‌ی کارگُماری‌اش را بررسی و دستینه کرد
برگه‌ی به‌کارگیری‌اش را سنجید و دستینه نهاد

🔻صفحهٔ اول روزنامه را ملاحظه کرد =
برگه‌ی نخست روزنامه را نگریست
رویه‌ی نخست روزنامه را نگاه کرد

🔻وقت عصبانیت، ملاحظه کودک را بکنید =
هنگام برآشفتن، پَروای کودک را داشته باشید

🔻ملاحظات خاص خودش را داشت =
هاژِش‌های ویژه‌ی خودش را داشت
نگرش‌های ویژه‌ی خودش را داشت
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
05/03/2025, 17:11
t.me/istga_parsi/919 Permalink
یک نفر آمد که ناگه از بهشت
پای تا سر ریش و پشم و روی زشت

مست و لایعقل دمادم از شراب
حرفهایش بی حساب و بی کتاب

بر سرش عمامه و دوشش عبا
مدرکش اندر خریت دکترا

گفتمش بعد از سلامی گرم و نرم
با رخی آمیخته با رنگ شرم

ای فلان ابن فلان اندر جهان
گو کمی هم از شراب و حوریان

از بهشتی کاندر آن جا داشتی
روزگاری بس گوارا داشتی

خنده ای روی لبانش نقش بست
در کنار من به یا الله نشست

گفت همین اکنون که غلمان داشتم
"ک ردم ش" تا در بدن جان داشتم

صورتش مانند گل های بهار
در میان باغهای پر انار

گفتمش غلمان کدامین صیغه ایست
معنی اش اصلا نمی دانم که چیست

چپ چپ اندر چشمهایم خیره شد
آسمانها در نگاهم تیره شد

گفت بی شک در جهنم می روی
طعمه افعی و ماران میشوی

معنی غلمان که یعنی بی خبر
نوجوانی خوشگل و آقا پسر

روی زانویت نشنید لخت و عور
پیکرش مانند مروارید و نور

زندگی آنجا فقط سکس است همه
روز و شب با حوریان در همهمه

مثل حیوان میخوری از مال مفت
با پریرویان کنارت جفت جفت

هر کرانش مفتی و ملا پر است
با شراب آتشین بر روی دست

در بهشت هرگز که جای عقل نیست
بی خرد در وسعتش باید که زیست

تا توانی در جهان بی عقل باش
هر کران بذر جهالت را بپاش

دین و عقل عالم که با هم جور نیست
در سیاهی های مذهب نور نیست

علم و دانش هر که دارد کافر است
ضد دین و دشمن پیغمبر است

روضه خوانی کن بزن توی سرت
خر بکن پیر و جوان بر منبرت

هی بنال از قصه های کربلا
پر بکن جیب خودت را از طلا
روز عاشورا که گل مالی بکن
کوچه و پسکوچه رمالی بکن

تا که درهای بهشتی وا شود
نانت اندر روغن و خرما شود

من تعجب کردم از گفتار او
آنهمه زشتی که در پندار او

گفتمش شیخا پشیمان گشته ام
کافر و بیدین و حیران گشته ام

فاحشه های بهشتی مال تو
من تهوع دارم از افعال تو

از بهشتت با دل و جان بگذرم
با خرد من در جهنم خوشترم
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Pa
rsi
05/03/2025, 17:11
t.me/istga_parsi/918 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«مدیا» یا «میدیا»

نام دخترانه‌ی "مدیا" یا "میدیا" نام کهن سرزمین "ماد" است.

🔮این نام هنباز(مشترک) کُردی و یونانی است.
گفته می‌شود که "مدیا" نام یونانی سرزمین ماد و نام یک جادوگر افسانه‌ای در یونان بود.

🏔"میدیا" همچنین نامی کُردی، نام کوهستان نخستین زیستگاه دودمان ماد، نام همسر واپسین پادشاه ماد و گفته می‌شود نام همسر کی‌خسرو بود. یکی از گمان‌زدها این است که "میدیا" زادگاه زرتشت، پیامبر ایرانی بود.

📖نام "میدیا" در ماتیکان(کتاب) پهلوی بندهشن به گونه‌ی "مدیوما" آمده و نوشته است: "زرتشت چون دین آورد، نخست در ایران‌ویچ (آذربادگان)، فرازیشت، پرشیتوت و مدیوما (میدیا) از او پذیرفتند."

⛲️از دید شماری پژوهشگران، "میدیا" در کُردی به چَم(معنی) دشت و چندینه‌ی(جمع) ماد(مادها) است که در درازنای زمان به "میدیا" دگردیس(تبدیل) شده است.

👑بر پایه‌ی دیدگاه دیگری، "میدیا" به چم کُیان(مرکز) و میانه، به هگمتانه(همدان) گفته می‌شد که کُیانِ(مرکز) فرمانروایی دیااکو نخستین پادشاه ماد بود. بر پایه‌ی این دیدگاه، واژه‌ی "میدیا" و "میدان" هم‌ریشه هستند.

✨نام‌های بردیا، مه‌کیا، شادیا و میسا، شماری از نام‌های ایرانی هم‌آوا با "میدیا" هستند. واگویش "میدیا" به ریشه و چمار(معنی) کُردی نزدیک‌تر است.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
05/03/2025, 17:10
t.me/istga_parsi/917 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«مژده» و «مزدک»
نام‌های دخترانه و پسرانه‌ی "مژده" و "مزدک" هر دو پارسی و از یک ریشه هستند.

💗"مژده" به مانَک(معنی) نوید، شادی، شادیانه و شادی‌بخش است.
بدین مژده گر جان فشانم رواست
که این مژده آسایش جان ماست
فردوسی

📚"مزدک" مردی خردمند و آورنده‌ی آیین مزدکی در زمان ساسانیان بود که فردوسی نیز در شاهنامه از وی سخن گفته است.
بیامد یکی مرد "مزدک" به‌نام
سخنگوی و با دانش و رای و کام
فردوسی

او نزد غُباد ساسانی جایگاه والایی یافت، غباد به آیین او گروید و دارایی بسیاری به "مزدک" بخشید ولی هنگام برگزیدن جانشین برای غباد، "مزدک" که پیش از این گریخته بود، کشته و بر دار شد.

بر پایه‌ی داستان دیگری، انوشیروان ساسانی که بر پاد(مخالف) "مزدک" بود، گروهی از موبدان دانا را گردآورد و "مزدک" در گفت‌وگو با آن‌ها شکست خورد و غباد به ناگزیر از پشتیبانی وی دست شست و مزدک در باغی کشته و بردار شد.

بشد "مزدک" از باغ و بگشاد در
که بیند مگر بر چمن بارور
همانگه که دید از تنش رفت هوش
برآمد به ناکام زو یک خروش
شاهنامه فردوسی

💙نام‌های "مزدک" و "مژده" و واژه‌ی "مزد" بر آمده از زبان اوستایی و پهلوی "مزدوک" یا "مژدوک"(مزدوگ و مژدوگ) به چم پیام‌رسان و شادی‌رسان است. واگویش(تلفظ) واژه‌ی پهلوی اشکانی آن mazdug است.

💚درباره‌ی دگردیس شدن "مژدوک" به "مزد" هم گفته می‌شود که مژدوک به موژده ← موژدو ← موجدو ← موزدو ← موزد ← مزد به چم مزدانه یا دست‌مزدی است که در برابر انجام کار یا پیام خوش پرداخت می‌شد.

❤️مژده+لوق(پسوند بستگی ترکی) به چم مژدگانی و پاداش در برابر دریافت مژده است. واگویش این واژه در ترکی، بختیاری و مازندرانی "مُشْتُـلُـق" است. این واژه در ترکی در آغاز موژدولوق و سپس موجدولوق و امروز نیز موشتولوق خوانده شد.

💛برخی از نام‌های پسرانه و دخترانه‌ی هم‌آوا:
👨🏻مزدا، مزدیسنا، رودک و...
👩🏻مژگان، موژان، شادک، پرندک و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
05/02/2025, 13:45
t.me/istga_parsi/916 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


سوغات = ره‌آورد، راه‌آورد، پیشکش، راهواره، بِلَک

✍نمونه:
☄از دامغان پسته سوغات آورده‌ام =
از دامغان پسته پیشکش آورده‌ام

☄"گز" سوغاتِ مخصوص اصفهان است =
"گز" ره‌آورد ویژه‌ی اسپهان است

☄خاک و خاشاکِ سرایت می‌فرستد هر صباح
گلشن فردوس را فراش بر رسم "بِلَک" (سلمان ساوجی)

☄دست تهی نیاید، گردون به خدمت تو
مه بر طبق برآرد، بر شرط "راهواره" (اثیرالدین اخسیکتی)
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
05/02/2025, 13:45
t.me/istga_parsi/915 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


علی‌الحساب = به‌شمارِ پرداخت، پیش واتوزانش(=پرداخت)، به‌شمار واتوزانش، پیش‌سِتان، پیش‌دریافت، پیش‌پرداخت

✍نمونه:
☄نسبت به مبلغ علی الحساب، داوطلبان مبلغ مابه التفاوت را واریز کنند =
بسته به پول پیش‌پرداخت، داوخواهان بهای مانده را واریز کنند
بسته به پیش‌دریافت، بهای مانده از درخواستگران دریافت شود

☄شهریه علی الحساب دانشجویان جدیدالورود چند است؟ =
ماهانه‌ی پیش‌سِتانِ دانشجویان نوآمده چند است؟
پیش‌پرداخت ماهانه‌ی دانشجویان نورسیده چند است؟

☄بابت علی الحساب حقوق به ایشان بپردازید =
برای پیش‌پرداخت دستمزد به ایشان بپردازید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/30/2025, 21:27
t.me/istga_parsi/912 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

ظفر: پیروزی
ظلم: بیداد- جفا- ستم
ظلمات: تاریكی- گمراهی
ظن: گمان
ظهر: نیم روز
ظهور: پیدایش
عابر: رهگذر
عابر بانك: خودپرداز
عابر پیاده: پیاده
عابربانك: خودپرداز
عاج: پیلسته
عاجز: درمانده
عاجز شدن: فروماندن- درماندن
عادت: خو گیری- خو- منش
عادت كردم: خو گرفتم
عادت كردن: خو گرفتن
عادل: دادگر- دادگستر
عادلانه: دادگرانه
عادی: بهنجار
عار: ننگ
عار داشتن: ننگ داشتن
عارضه: پیامد- رخداد- ناهنجاری
عاریتی: كسانه
عازم: رهسپار- راهی
عازم شدن: روانه شدن- رهسپارشدن- رهسپار شدن
عاشق: دل باخته- دل داده- شیفته- دلشده- پاكباز- بیدل
عاشقانه: دل سپارانه- شورمندانه- مهرآمیز
عاقبت: فرجام- سرانجام- پیامد
عاقبت بخیر: نیك فرجام
عاقبت به خیر: نیك فرجام
عاقل: خردمند- زیرك
عالم: دانشمند- جهان- گیتی
عالمگیر: جهانگیر
عالی: بالنده- برجسته- والا- بلند پایه
عالی جناب: بزرگوار- والاگاه
عالی رتبه: بلند پایه- والا جایگاه
عالیجناب: بزرگوار- والاگهر
عامل: كارتار- كاركن- كارگزار- گماشته- انگیزه- كننده
عامیانه: تودگانه
عبا: بالاپوش
عبادت: پرستش
عبارت: گزاره
عبارتند از: بر این پایه اند
عبث: بیهوده- گزاف
عبرت: پند- پندآموزی
عبرت آموز: پند آموز
عبور: گذار- گذر
عبور كردن: گذشتن
عبور و مرور: آمد و شد
عبوس: ترشرو
عتیق: باستان
عتیقه: باستانه
عجب: شگفت
عجبا: شگفتا
عجز: درماندگی- ناتوانی
عجله: شتاب
عجله كردن: شتاب كردن
عجله كن: شتاب كن
عجم: گُنگ
عجول: بی شكیب
عجولانه: شتابزده
عجیب: شگفت- شگفت آور
عجین: آغشته
عدالت: دادگری- دادگرانه
عداوت: دشمنی
عدد: شماره
عدل: داد- دادگری
عدم: نبود- نیستی
عدم حضور: نبود
عدم موفقیت: ناكامی
عده ای: شماری
عدیده: پرشمار
عذاب: شكنجه
عذر: بهانه- دست آویز
عذر خواستن: پوزش خواستن
عذرخواهی: پوزش
عذل: بركناری
عرش: پهنه
عرصه: پهنه
عرض: پهنا
عرض اندام: جلوه نمایی
عرض جغرافیایی: پهنای گیتایی
عرض حال: دادخواست
عرض كردن: گفتن
عرضه: چیرگی- شایستگی- نمایش- جربزه
عرضه و تقاضا: داد و خواست
عرق: خُوی
عروس: اروس- بیوگان
عروسی: اروسی
عروسی كردن: اروسی كردن- بیوگانی كردن
عریض: پَهن
عزا: سوگ
عزاداری: سوگواری
عزل: بركناری
عزل كردن: بركنار كردن
عزوجل: بزرگوار
عزیز: گرامی- نازنین- گرانمایه- مهربان
عزیمت كردن: رهسپار شدن
عسگری: نازا
عسل: انگبین
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/30/2025, 21:26
t.me/istga_parsi/911 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


آخرین = واپَسین
ابرام = اُستَوار‌کردن
ابلاغ = رساندن
ابلاغ نامه = رسیدنامه
اجرت المثل = بَهره‌بَها
احضار = فراخوانی
احضار مامور = فراخواندن
احضاریه = خواسته‌برگ
اخطاریه = یادبرگ
ادعانامه = کیفرخواست
ازدواج = زناشویی
استشهاد = گواه‌خواستن
استناد = گواهمنَدی، گواه
استنطاق = بازپرسی
استیناف = پژوهش، وارسی
اسقاط = واهَشتَن
اصل سند = بنچک
اعتراض = واخواهی، واخوست
اموال غیرمنقول = دارایی‌های بَرجا
اموال منقول = دارایی‌های نابَرجا
اول = نخست
پزشکی قانونی = دادپزشکی
تایید = استوار‌کردن، پذیرش
تجدیدنظر = بازبینی
تعقیب = پیگرد
تعقیب کردن = پی‌کردن
توقیف = بازداشت
توقیف شخص = دستگیرکردن
جانی = تبهکار
جرم = بزه
جلسه = نشست
حقوق اساسی = آیین‌های بنیادین
حکم = (حـَـکــَم) داور
حکم محکمه = دادنامه
حکمیت = داوری
خبرویت = کارشناسی
دعوی = دادخواهی
دیوان عالی تمیز کشور = دیوان دادرسی
رجوع = بازگشت
رسیدگی تمیزی = رسیدگی فرجامی، فرجام
رهینه = گروگان
سقوط = واهَشت
شاهد = گواه
شخص ثالث = سوم‌کَس
صالح = شایسته
صحت = درستی
صداق = کابین
صغیر = خردسال
صلاحیت = شایستگی
ضابطین عدلیه = پاسگَران
عدلیه = دادگستری
عرض حال = دادخواست
عرض حال استیناف = دادخواست وارَسی
عضو ممیز = گزارش‌ده
علیه = بَر، به‌زیان
عمارت عدلیه = کاخ دادگستری
غیرقانونی = نارَستکی، اَپدات، ناداتی
قاضی = دادرس، داور
قانون = دات، آیین
قانوندان = داتَکدان
قانونا = آیینی، دادگرانه، آسایی
قانونگذار = آیین‌گذار، داتگذار
قانون مدنی = آیین شهری
قانون جزایی = آیین کیفری
قانونی = آیینی، دادگرانه، داتیک
قرار = دستور
قرار اتهام = کیفرخواست
قرار احاله = دستور دِگـَردادگاهی
قرار تعقیب = دستور پیگرد
قرار مجرمیت = دستور بزه‌رَسی
قرار ملاقات = زمان دیدار
قرار منع تعقیب = دستور بی‌پیگرد
قضاوت = دادرسی، داوری
قضاییه = دادگستری
قوه قضائیه = دیوان دادگـُزاری/داتگـُزاری، نیروی دادرسی، دیوان دادگستری
قوه مجریه = دیوان کارگـُزاری، نیروی دادکاری، نیروی کشورداری
قوه مقننه = دیوان داتگـُذاری/دادگـُذاری، نیروی آیین‌گذاری
قیم = سرپرست
قیمومت = سرپرستی
کفیل = پایَندان
له = به‌سود، برای
متقلب = دَغَل
مجازات = کیفر
مجرم = گناهکار، بزهکار
مجلس = انجمن، انجمنگاه، همنشینی، همایش، همایه، نشستگاه، نشست
مجلس شورا = سِگالِش‌گاه، گزینِستان
محاکمه = دادرسی
محکمه = دادگاه
محکمه صلح = دادگاه آشتی
محکوم جزایی = کیفریافته
محکوم علیه = دادبرده
مختومه = انجام‌یافته
مدعی العموم = دادستان
مدعی العموم بدایت = دادبان نخست
مدعی به = خواسته
مدعی خصوصی = تاوان‌خواه
مرهونه = گروگان
مرور زمان = گذر زمان
مستاجر = اجاره‌دار
مصادره = بازگیری
معترض علیه = واخوانده
مکفول عنه = تن‌سپرده
ملت = مردم، مردمان، توده، زادبُن
منکر = (مُنکِر) ناخَستو
مهر، مهریه = کابین
موجر = اجاره‌دِه
نقض = شکستن
نکاح = زناشویی
وجه الکفاله = تن‌بها


بهره از نیپیک «تاریخ معاصر دستگاه قضایی ايران»
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/30/2025, 11:55
t.me/istga_parsi/910 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


هدیه = دَهِش، دَهِشت، دَهِشته، پیشکش، چشم‌روشنی، رهاورد، نورهان، داشَن، داشاب، داشاد، داشات
هدایا = دَهِش‌ها، پیشکش‌ها، چشم‌روشنی‌ها، رهاوردها، داشَن‌ها
هدیه آوردن = پیشکشی آوردن، چشم‌روشنی آوردن
هدیه فرستادن = پیشکش فرستادن، داشَن فرستادن
اهدا = پیشکش
اهدا کرد = داد، پیشکش کرد
اهدا کند = بدهد، پیشکش کند
اهدا کردن = دادن، پیشکش کردن
اهدا شود = داده شود، پیشکش شود

✍نمونه:
☄تولدش را با هدیه ای تبریک گفت =
زادروزش را با دَهِشی شادباش گفت

☄آنجلینا جولی یک جزیره به همسرش اهدا کرد =
آنجلینا جولی یک آبخُست به همسرش پیشکش کرد

☄از مسافرتش هدایای زیادی برای اطرافیان آورد =
از گشت‌وگذارش رهاوردهای بسیاری برای نزدیکان آورد

☄هدیه‌ای از طرف رفقا =
پیشکشی از سوی دوستان

☄اهدای خون، اهدای زندگی است
دادن خون، دادن زندگی است

☄این جایزه به شما اهدا می شود =
این پاداش به شما پیشکش می‌شود

☄اهدایی "باشگاه" به اعضای عزیز =
پیشکش "باشگاه" به هموندان اَرجدار

☄که من "داشَن" ندارم درخور تو
وگر جان را فشانم بر سر تو(فخرالدین اسعد)

☄ز کین تو غمناک گردد عدو
ز "داشاب" تو شاد گردد ولی(منوچهری)

☄خواستم با نیاز و "داشادش"
پدر اینجا به من فرستادش
عنصری
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/30/2025, 11:55
t.me/istga_parsi/909 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«کارن»
"کارَن"، نامی پسرانه، کهن و جهانی و در پارسی به چَم(معنی) دلاور و جنگجو است. "کارن" نام پهلوانی است که در شاهنامه‌ی فردوسی نیز از او به نیکی یاد شده است.
این نام امروز "کارِن" خوانده می‌شود و آمیخته از کار(کارزار)+ـِن(پسوند بستگی) است.

📖واژه‌های "قارن" و "قارون" تازی‌شده(معرب) "کارن" هستند. همچنین نام "کارون" نیز دگردیس شده کارَن به کارُن و سپس کارون است.
"دهخدا" بر این باور است که "کارن" برگرفته از واژه‌ی پهلوی "غارن"  است.

🤴🏻"کارن" نام یکی از خاندان‌های بزرگ زمان اشکانیان و ساسانیان بود که بزرگان این خاندان به همین نام، نامور(مشهور) شده‌اند.

🏹"کارن"، نام سردار دلیر مهرداد شاهزاده‌ی اشکانی بود که در جنگ با گودرز(اشک بیستم) او را شکست داد و وی را راند ولی در راه بازگشت یکی از لشگرهای گودرز راه وی را بست و او دربند یا کشته شد.

💪🏻"کارن" همچنین نام پسر کاوه آهنگر و سپهدار ارتش ایران از زمان پادشاهی فریدون تا کی‌غُباد(پیشدادیان) است. وی بسیار دلیر بود و از این رو به او "کارن رزم‌زن" و "کارن کاوگان" می‌گفتند. جنگ "سلم و تور" یکی از نبردهای "کارن" بود. او سپس فرمانروای ری شد.
"ویس" دختر "کارن" و دلداده‌ی "رامین" بود.
سپهدارچون قارن کاوگان
سپهبد چو شیروی شیر ژیان
فردوسی

سپهدار چون قارن کاویان
به پیش سپاه اندرون کاردان
فردوسی

کجا نام او قارن رزم زن
سپهدار بیدار لشکرشکن
شاهنامه فردوسی

بهمن کجا شد و بکجا قارن
زآن پس که قهر کردند اعدا را
ناصرخسرو

طمع جانت کند گر چه بدو کابین
گنج قارون بنهی با سپه قارن
ناصرخسرو

🌏"کارن" در کشورهای پرشماری برای نام‌گذاری پسران و دختران به‌کار می‌رود. این نام در انگلیسی دخترانه و به چم پاکی است. در زبان ارمنی پسرانه و به چم دلاور است که از پارسی گرفته شده است.

📕نام‌های پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👩🏻آترین، کامناز، کامه و...
👨🏻کامکار، کامیار، کوهیار، کامران، کاوه و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/29/2025, 21:15
t.me/istga_parsi/908 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


سلامت = درستی، تندرستی، تن‌درست، شاداب، بهبود، بی‌آکی(آک=آسیب، درد، بدی)، رهایی، رستگاری

سلامت باشید = زنده باشید، پاینده باشید، پایا باشید

بسلامتی = به‌دوستکامی، به‌دوستکانی

✍نمونه:
☄سیاوش از میان آتش به سلامت گذر کرد =
سیاوش از میان آتش با رستگاری گذر کرد

☄از این مرحله هم به سلامت رد شد =
از این خوان هم به‌درستی گذشت

☄بعد از ماهها سلامتش را بازیافت =
پس از ماه‌ها تندرستی‌اش را بازیافت
پس از ماه‌ها بهبود یافت

☄در مورد سلامت روان چه می دانید؟ =
درباره‌ی شادابی روان چه می‌دانید؟

☄انشاءالله سلامت باشید =
به امید خدا پایا باشید
امیدوارم پاینده باشید
زنده باشید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/29/2025, 21:14
t.me/istga_parsi/907 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


یواش = آهسته، به‌آهستگی، نرم، به‌نرمی، آرام، به‌آرامی
یواشکی = به‌آهستگی، به‌آرامی، پنهانی
یواش یواش = آهسته آهسته، آرام آرام، کم کم

✍نمونه:
☄مصداق آزادیهای یواشکی در ایران چیست؟ =
نمونه‌ی آزادی‌های پنهانی در ایران چیست؟

☄یواشکی از آن محل خارج شد =
به‌آهستگی از آنجا بیرون رفت

☄یواش یواش به آخر سال نزدیک می شویم =
کم‌کم به پایان سال نزدیک می‌شویم

☄به دلیل کهولت سن، یواش قدم بر می داشت =
به شَوَندِ سالخوردگی، به‌آرامی گام برمی‌داشت
چون پیر بود آهسته گام برمی‌داشت

دستش را یواش فشار داد =
دستش را آرام فشار داد
دستش را به‌نرمی فِشُرد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/28/2025, 10:17
t.me/istga_parsi/906 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻موج = کوهه، آب‌کوهه، خیزاب، خیزآبه، آب‌خیز، آب‌خیزه، تکانه، نَوَرد، نَوَرد آب، آب‌شوران، آشوب دریا، اُشتُرُک، ورمه(Wave)
🔻امواج = خیزاب‌ها، کوهه‌ها، ورمه‌ها
🔻امواج رادیویی = ورمه‌های پَرتُوی
🔻پُرموج = خروشان، پُرکوهه، پُرخیزاب
🔻تَمَوُج = ترنَند، ورمش، خیزابِگی، کوهِگی
🔻تموج هوا = وَزِش
🔻حرکت موجی = جنبش کوهه‌ای، پویش ورمه‌ای
🔻طول موج = درازای ورمه، بلندای کوهه
🔻مواج = کوهه‌دار، خروشان، خیزابه‌دار، خیزابدار، پُرخیزاب، خیزابه‌گیر، شکن‌گیر، دِرَفشنیک، ناهموار
🔻موج‌خیز = کوهه‌خیز
🔻موج‌دار = کوهه‌دار، دِرَفشنیک، ناهموار، چین‌دار، شِکَن‌دار، چین‌وشِکَن‌دار
🔻موج‌زدن = دِرَفشیدن، فَرَویدن، کوهه‌زدن
🔻موج‌زن = کوهه‌زن
🔻موج‌شکن = کوهه‌شکن، خیزاب‌شکن
🔻موج گیسو = چین گیسو، شِکَن گیسو، چین‌وشِکَن گیسو
🔻موج موج = کوهه کوهه
🔻موج عظیم = کولاب

✍️نمونه:
🔺موج‌ها او را غرق کردند =
خیزاب‌ها او را فرو بُردند

🔺تنی چند از موج دریا برست
رسیدند نزد یکی آبخوست  عنصری =
تنی چند از آشوب دریا بِرَست
رسیدند نزد یکی آبخَوست(=جزیره)

🔺خوشحالی و شعف در چشمانش موج می‌زد =
شادی و شور در چشمانش می‌دِرَفشید

🔺طول موجی که مایکروفر با آن کار می‌کند =
درازای/بلندای ورمه‌ای که تندپز با آن کار می‌کند

🔺موج جدیدی از ناامیدی جامعه را فرا گرفته است =
روایی تازه‌ای از ناامیدی هازمان را فراگرفته است

🔺این فیلم به سینمایِ موج نوی فرانسه تعلق دارد =
این رُخشاره به رُخشارِ نوگَرای فرانسه بستگی دارد

🔺می‌نشست و شانه را میان موج گیسوانش بازی می‌داد =
می‌نشست و شانه را میان چین‌وشِکن گیسوانش بازی می‌داد

🔺موج مهاجرت از مناطق جنوبی آفریقا به اروپا شدت یافته است =
رَوَند کوچ از سرزمین‌های نیمروزی آفریکا به اروپا فزونی یافته است

🔺رنگ‌کاری کابینت‌ها خوب انجام نشده و سطح کار مواج است =
رنگ‌کاری گنجه‌ها خوب انجام نشده و رویه‌ی کار ناهموار است

🔺موج گرما از غرب کشور به سمت نواحی مرکزی و شرقی در حرکت است =
گذران گرما از باختر کشور به سوی کرانه‌های میانی و خاوری در پویش است
📝📝📝

پ
ارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/28/2025, 10:17
t.me/istga_parsi/905 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


مَنطِق = خِرَدوَرزی، فرنود، خِرَد، چَم گویاک(پارسی پهلوی)، کـَرویز، سخن، گفتار
مَنطِقی = بِخردانه، چیم‌آورانه، خِرَدوَرز، فرنودی، فرزانه، دانشورانه، خردمندانه، کـَرویزی، دانشمند، پَروَهانگر
منطقیون = کـَرویزیان، پَروَهانگران

✍نمونه:
☄"مَنطِق" علم تشخیص و ارائهٔ نحوهٔ صحیح تعریف کردن و استدلال کردن است =
"کـَرویز" دانشِ شناسایی و نمایاندنِ شیوه‌ی درستِ بازگفتن و پَروَهانیدَن است
" خِرَدوَرزی" دانشِ بازشناسی و پیش‌نهادنِ روشِ درست‌اندیشیدن است

☄"آلبرت ساکسونیایی" از منطقیون معروف است =
"آلبرت ساکسونیایی" از کـَرویزیان نامی است

☄برخوردش با موضوع خیلی منطقی بود =
برخوردش با نهاده بسیار خردمندانه بود
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/28/2025, 10:16
t.me/istga_parsi/904 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی

حد = مرز، کران، كرانه، اندازه، سومه، سامان، سامانه، کناره، سر، اندازه، پایان، پا، راس، زی(=حد شرعی، هر لغزشی که اسلام برای آن کیفری پیش‌بینی کرده)

نمونه:
حد شرعی بر او جاری شد =
زی بر او روا داشته شد

بیش از حد جسور است =
بیش از اندازه گستاخ است

محبتش حدی ندارد =
مهربانی‌اش پایانی ندارد
مهربانی‌اش بی‌کران است

تا حد مرگ مبارزه کرد =
تا مرز مرگ نبرد کرد
تا پای مرگ نَبَردید

حد خودت را بشناس =
مرز خودت را بشناس
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/27/2025, 19:11
t.me/istga_parsi/902 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«آرمین»، «آرمینا» و «آریامن»
بخش دوم و پایانی

نام‌های "آرمینا" و "آرمین" را امروز به مانَـک زن/مرد توانا و پیروزمند، آرام گرفتن، آرامش و آسودگی، جنگجو و دلیر می‌دانند و به دید می‌رسد که با "آرام" هم‌ریشه است.
در کیش زرتشتی نگهبان سرزمین آریایی است و به باوری هم کوتاه‌شده‌ی آرمانین به چم آرزوگونه است.
گفته می‌شود "آرمینی" نام یکی از سپهسالاران یزدگرد ساسانی و "آریامن" از فرماندهان ناوگان خشایارشاه بود.


👈🏻👈🏻 به وارون(برخلاف) بسیاری از نام‌ها که با پسوند "ا" یا "ه" مادینه(مونث) می‌شوند، در این بررسی دیده شد که نام "آرمینا" نامی تبارمند و بدون پسوند است و شاید "آرمین" از دل آن آمده باشد.
نام‌های "آرمینا" و "آرمین" در کشورهای آلمان و هلند نیز رواگ‌دار(رایج) است.


👈🏻👈🏻 "آرمین" در شاهنامه‌ی فردوسی و سرنوشت نام چهارمین پسر کی‌غُباد:
"کی‌آرمین"، نام چهارمین پسر کی‌غباد پادشاه پیشدادی و برادر کی‌کاووس(در برخی ویرایش‌های شاهنامه) است.
- نخستین کی‌کاووس با آفرین
کی‌آرش دوم بُد، سوم کی‌پَشین؛
چهارم کی‌آرمین بودیش نام
سپردند گیتی به آرام و کام!
شاهنامه فردوسی

- کجا آرمین بود چارم به نام
بدین هر چهاران بُدی شادکام!
عبدالقادر

بر پایه‌ی نیپیک پهلوی بندهش(بندهشن)، در اوستا نام پسر چهارم کی‌غباد "کی‌بتَرشَن" یا "کی‌بیَرشَن" بود. بر این پایه گروهی می‌گویند که این نام دستبَری(تحریف) شده ولی نمی‌دانیم این دگرگونی به دست فردوسی انجام شده یا نه.

همچنین پیشوند "کِی" برآمده از "کاوی" یا "کَوی" در اوستایی و "کَی" در پهلوی به چمار(معنی) پادشاه و برنام(لقب) پادشاهان و شاهزادگان کیانی بود.


چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 آترینا، آدرینا، آرتینا، آرتانا، آریانا، آرشیدا، آرنوشا، آرنوش، آرشین، آرمیتا، آرمیتی، راشین، آرامدیس، پارمین و...
👦🏻 آرسین، آرتین، آروین، آرین، رامین، آرتا، آرتام، آرتان، آرتمن، رادین، آریو، آراد، آرشامن، اروند و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/27/2025, 19:11
t.me/istga_parsi/901 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی


«آروشا»، «اَروشا»، «اَروشَه» و «روشا»

✨✨ درباره‌ی این گروه از نام‌های دخترانه در واژه‌نامه‌های کهن و امروز و در پژوهش‌های بزرگان زبان و ادب پارسی، پیامی یافت نشد.

💡💡 بر پایه‌ی آگهی فرهنگستان زبان و ادب پارسی، نام "آروشا" ریشه‌ی سانسکریت دارد و به مانک روشن، درخشان، سرخ و خورشید است.
همچنین در چندین فرهنگ نام و پهرست(فهرست) سازمان زادنـِگاری(ثبت‌احوال) آمده که "اَروشا" و "اَروشَه" نام باستانی و اوستایی به چمار سپید، سپیدروی، روشن و درخشان است.
از این دید شاید "آروشا" و اروشا" با نام‌های "روشا"، "روشن"، "روشنا"، "روشنک" و دیگر نام‌های این خانواده هم‌ریشه باشد.
"روشن" در اوستایی "رَاُخشنَه" و در پهلوی "رُشنَه" یا "رُشنْ" بود.(برهان قاطع)

☀️☀️ بسیاری از نام‌های باستانی ایران که آغاز و پایان آن‌ها "ا" است، در اوستایی "اَ" و "ــَه" خوانده می‌شدند. مانند آرتا و آریا که در اوستایی اَرتَه و اَریَه بودند به دید می‌رسد "آروشا" نیز "اَروشَه" بود که به گذر زمان به "آروشا" و "اروشا" دگردیس شد.

⚪️⚪️ به برداشت دیگری، شاید "آروشا" و "اروشا" که به چمار سپیدی و روشنی هستند، ریشه در واژه‌ی "اَروس"(عروس تازی شده‌ی آن است) داشته باشند. اروس در پارسی باستان از ریشه‌ی  به چم سپید، درخشان و زیبا بود و هست.
برداشت دیگر به وارون(برخلاف) آن است و گفته می‌شود اروس بر آمده از "اروشه" به ماناک سپیدرنگ و سپیدپوش باشد.
بر پایه‌ی دیدگاه دیگری، واژه‌ی اروس ریشه در واژه‌ی اوستایی "اَرِزَ"(سپیدی، پاکی و راستی) دارد. از این دید اروس و اروشه پیوندی با هم ندارند.

🏳🏳 "روشا" و "روشان" به مانی روشن، سپیدی و درخشش هستند که در کُردی به دیسه‌ی(شکل) روژا و روژان درآمده‌اند.
اینکه داویده(ادعا) می‌شود "روشا" آمیخته از رو+شاد به چم گشاده‌رو و شاداب است، برداشتی نادرست و ساده‌انگارانه است.

💫💫 نیک می‌دانید که پارسی باستان و سانسکریت بسیار به هم نزدیک بوده و ریشه و خاستگاه آن‌ها یکی بود. بسیاری از واژگان و نام‌ها نیز به ریشه‌ی هنباز(مشترک) این زبان‌ها برمی‌گردد.
"آروشا" در زبان هندی نام پسرانه و "اَروشا" در زبان پارسی نام دخترانه است. در ایران "آروشا" را نیز برای دختران برمی‌گزینند.

🕊🕊 همچنین گفته شده که "آروشا" نام یکی از دختران داریوش سوم هخامنشی بود. این داوخواهی(ادعا) شاید درست نباشد، زیرا داریوش سوم، دو دختر به نام‌های "استاتیرا" یا "برسینه" و "دری‌په‌تیس" داشت و در بررسی‌های ادبسار چنین نامی دیده نشد. ولی به روشنی نمی‌توان درباره آن داوری کرد.

💭💭 "آروشا" نام شهری در کشور تانزانیا است و "آروشه" نام خوراکی بومی است که در مازندران می‌پزند.



چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 نیوشا، آنوشا، انوشا، آرنوش، آرنوشا، آرشیدا، ارغوان، آرمیتا و...
👦🏻 آرتا، کوشا، ارشیا، ارشک، آروین، سوشا، تخشا، آرتا، ارشا، ارشاوند، ارشداد، آرش، آراد، ارشاوند و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/27/2025, 12:17
t.me/istga_parsi/900 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


دُوَل = کشورها، ستادها، فرمدارها
دولت = کشور، کابینه، ستاد، رایِه، گردش، زمان، بخت، چیرگی
دولتمرد = کارتار، کشوریار
دولتمردان = کارتاران
دولتمند = توانگر، بختیار
دولتی = فرمانروایی، ستادی، کشوری
دولَتَین = دو کشور
اداره دولتی = دیوانکده
ارکان دولت = دست اندرکاران
عامل دولت = کارفرمان
عاملان دولتی = کارتاران
بخش دولتی = بخش فرمانروایی
مقامات دولتی = کشوریان

✍نمونه:
☄در یک ادارهٔ دولتی استخدام شد =
در دیوانکده‌ای به‌کار گرفته شد

☄عهدنامه ای بین دولتین ایران و عراق منعقد شد =
پیمان‌نامه‌ای میان دو کشور ایران و اَراک بسته شد

☄مقامات دولتی مصممند تمام مدارس دولتی را به بخش خصوصی بسپارند =
کشوریان برآنند همه‌ی آموزشگاه‌های کشوری را به بخش مردمی بسپارند

☄آیا وزیر زن هم در دولت داریم؟ =
آیا ویچیر زن هم در کابینه داریم؟

☄دُوَلِ حاشیه خلیج فارس در این مورد به توافق رسیدند =
کشورهای پیرامون شاخابِ پارس در این باره به هم‌آوایی رسیدند
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/27/2025, 12:16
t.me/istga_parsi/899 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«مهرین»
"مهرین" نام دخترانه‌ی خوش‌آوا و آمیخته از مهر+ین(پسوند بستگی) است.

☀️"مهر" از واژگان کهن پارسی به چم دوستی، مهربانی، خورشید، دلدادگی و نام یکی از ایزدان (مهین فرشتگان) در دین زرتشتی است.
به باور گروهی از پژوهندگان، "مهرین" به چم خدای بزرگ در آیین مهرپرستی، فرشته‌ی شید(نور) و پیمان در آیین زرتشتی است.

🌞همچنین "مهرین" را همچون "مهرسا" می‌توان درخشنده، خورشیدگون، خورشیدوار، دوستانه و مهربانانه چمید(معنی کرد). "مهرین" نام آتشکده‌ای در شهر گومِس(قم) است.

نام‌های پارسی و زیبای هم‌آوا با "مهرین":
👩🏻مهرسا، مهرسان، مهرسانا، مهرانا، مهرشید، مهرنگ، مهردیس، مهرگان، مهرآفرید، بهین و…
👨🏻مهربد، مهرداد، مهراب، مهران، مهرآزاد، مهرزاد، مهراد، مهرآرتا، مهرسام، مهرنام و…
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Is
tga_Parsi
04/27/2025, 12:15
t.me/istga_parsi/898 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


فلسفه = یونانی تازی‌شده، (حکمت)، خِرَد دوستی، فِرزان، فَرزان، وارستگی، مهر به دانایی، چرایی(علت)
فلسفی = فرزانی
فیلسوف = فرزانه، دوستدار دانش، کُندا، کُنداک

✍نمونه:
☄"فَلسفه" مطالعهٔ مسائلی کلی و اساسی، در مورد موضوعاتی همچون هستی، واقعیت، آگاهی، ارزش، خِرَد، ذهن و زبان است =
"خِرَد دوستی" برخوانی پرسمان‌های کلان و بنیادی، در باره‌ی نهاده‌هایی همچون هستی، راستینگی، آگاهی، ارزش، خِرَد، یاده و زبان است

☄"حرکت جوهری" از تفکرات فلسفی ایرانی است =
"جنبش گوهری" از اندیشه‌های فرزانی ایرانی است

☄"ابن سینا" از فیلسوفان بزرگ سرزمین پارس است =
"پورسینا" از فرزانگان بزرگ سرزمین پارس است

☄فلسفه‌ی این کارش را نفهمیدم =
چرایی این کارش را درنیافتم

☄طبیبان بماندند حیران در این
مگر فیلسوفی ز یونان زمین (سعدی) =
پزشکان بمانند سرگردان در این
مگر فرزانه ای ز یونان زمین

📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/26/2025, 16:33
t.me/istga_parsi/896 Permalink
343
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«بردیا»
💪🏻نام پسرانه‌ی "بردیا" یکی از نام‌های مهادین(اصیل)، اوستایی و به چم بلند، بلندپایه، والا، نیرومند، نیک و برازنده است.

👑"بردیا" دومین پسر کوروش بزرگ هخامنشی و جوانی بلند پیکر و تنومند بود. گفته می‌شود وی به دستور برادر بزرگش کمبوجیه کشته شد ولی اکنون برخی از کهن‌نگاران(مورخان) به درستی این داستان بدگمان هستند. از "بردیا" دختری به نام "پارمیدا" به‌جا مانده بود.

🗺در سنگ‌نبشته‌های ایلامی بیستون او را "پیرتیا" نامیده‌اند و در زبان ماد و نوشته‌های به‌جا مانده در شهر بابل، او را "برزیا" خوانده‌اند.
"بَـرْد" یا "بَـرْدز" در پارسی باستان به چم بلند و والا بود.

⛰گفته می‌شود نام پسرانه‌ی "بُرزو" با "بردیا" هم‌ریشه است. "برز" در نام "البرز" که در پهلوی "هربرز" گفته می‌شد، به چم بلندبالا است.

🗻همچنین در گویش بختیاری "بَرد" به چم سنگ است که می‌تواند با "برز" و چم آن پیوند داشته باشد.

🐣نام‌های پارسی هم‌آوا با "بردیا":
👧🏻باران، بارین، بخشین، برزآفرید، برزآذر، برژان، برشید و…
👦🏻باراد، برزو، برزین، بردیس، برسام، بابک، باربد، بارمان
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/26/2025, 14:39
t.me/istga_parsi/895 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«دلارام» و «آرام»
💃🏻 نام دخترانه‌ی "دلارام/دل‌آرام" نامی کهن است که در ادب ایران زاب(صفت) دلداران بوده و هست.
"دلارام" آمیخته از دل+آرام به ماناک(معنی) مایه‌ی آسودگی جان، روان و درون، آسوده‌دل، دلبر و دلدار، آرامش دهنده‌ی دل، فریبنده و دلکش است.
باید نگر(توجه) داشت که آرام در "دلارام" و آرا در "دلارا" یکی نبوده و این دو نام دگرسانند(متفاوتند). تنها واژه‌ی "دل" در آن‌ها هنباز(مشترک) است.

❤️ "دل" در پارسی اوستایی "زِرِدَ"(احسان بهرامی) و در پارسی پهلوی "دیل" و "دل" بود(عمید).
"دل" در این نام به چم(معنی) درون، روان، جان، کرشمه و دلباختگی است.

☂ "آرام" در پارسی باستان و اوستایی "آ+رامَه" به مانی(معنی) در آرامش بودن و آسودن(محمد حسن‌دوست و برهان قاطع) بود.(فرهنگ نام‌های ایرانشهری)
این واژه در پارسی پهلوی به "آرَم" و "آرام" دگریده(تبدیل) شد(عمید).
احسان بهرامی می‌گوید "رَم" در اوستایی، "رام" در پهلوی به چم آرام گرفتن، ریشه‌ی "آرام" است.(نام‌های ایرانشهری)
نام‌های پارسی فراوانی بر پایه‌ی "رام" در پهرست(فهرست) نام‌های ایرانی هستند که در پایان آمده است.
-بر این گونه خواهد گذشتن سپهر
نخواهد شدن رام با من به مهر!
فردوسی

🌬 ایزد "رام" در یشت‌ها(یکی از پنج بخش اوستا) و مزدیسنا، نگهبان روز بیست و یکم هر ماه و فرشته‌ی سازش، رامش و آرامش است.
پیروزی فریدون بر آژی‌دهاک در "رام‌روز" رخ داد.(انجمن‌آرا)
- تو را روز رام از جهان رام باد
همان باد را با تو آرام باد!
فردوسی

"رام" نام یکی از سرداران بهرام چوبین بود که در نبرد سپاه بهرام و خسروپرویز جنگید.
- یلان سینه و "رام" و آذرگشسپ
مر این کشته را بست باید بر اسب!
فردوسی

"رام" نام کسی است که ساز چنگ را ساخت.
گرچه تن چنگ شبه ناقه‌ی لیلی است
ناله‌ی مجنون ز چنگ "رام" برآمد!
خاقانی

💃🏻 "دلارام" نام یکی از زنان داستان "سمک عیار" است.
"دلارام" نام کنیز زیبای بهرام گور ساسانی بود که بهرام به او دل باخت.
در شاهنامه‌ی فردوسی نام این زن "آرزو" است و "دلارام" ویژگی و زاب اوست.(دهخدا)
- "دلارام" را آرزو نام بود
همه غمگسار و دل آرام بود!
شاهنامه فردوسی

💕 "دلارام" در ادبسار(ادبیات) ایران:
۱- آرامش‌بخش دل و روان:
- "دلارام" او بود و هم‌کام اوی
همیشه به لب داشتی نام اوی!
فردوسی

۲- فریبنده و دلکش:
- هر که "دلارام" دید
از دلش آرام رفت
چشم ندارد خلاص
هر که در این دام رفت!
سعدی

۳- آرام دل:
- بیامد سر و چشم او بوسه داد
"دلارام" و پیروز برگشت و شاد!
فردوسی

💖 چمار "آرام" در ادبسار ایران:
۱- آشتی:
دگر گفت کز کردگار سپهر
کز اویَست پرخاش و آرام و مهر
فردوسی

۲- درنگ و آهستگی:
ز آرام و جنبش نبد پیش چیز
همان هر دو چیز آفریده‌ست نیز
فردوسی

۳- خموشی:
بدو گفت رستم که آرام گیر
چه گویی سخن‌های نادلپذیر؟
فردوسی

۴- خوابگاه:
برفتند از آن پس به آرام خویش
گرفته به بر هر کسی کام خویش
فردوسی

۵- تنهایی:
نشسته به آرام در پیشگاه
چو سرو بلند از برش گرد ماه
فردوسی

۶- کاخ پادشاهان ایران:
چنان دان که یزدان تو را داد تاج
نشستی به آرام بر تخت عاج!
فردوسی

۷- میهن و خانه
بدو گفت هوم این نه آرام توست
جهانی سراسر پر از نام توست
فردوسی

۸- گور:
چو سالت شد ای پیر بر شست و یک
می و جام و آرام شد بی‌نمک!
فردوسی

۹- گوشه، درون:
چو رفت اورمزد اندر آرام خویش
ز گیتی ندیدم جز از نام خویش!
فردوسی

۱۰- جهان پس از مرگ:
همی بگذرد بر تو ایام تو
سرایی جز این باشد آرام تو
فردوسی

۱۱- منش و کردار والا:
ور این آرام کاندر حلم توست اندر تو را بستی
حدیث زلزله کردن به چشم خلق خوابستی!
فرخی

۱۲- ماندن در برابر رفتن:
به جرم خاک و فلک در نگاه باید کرد
که این کجاست ز آرام و آن کجا ز سفر!
انوری

۱۳- آسودگی دل:
وز آن پس به آرام بنشست شاه
چو برخاست بهرام جنگی ز راه
فردوسی

۱۴- آسایش:
خور و خواب و آرام‌تان از من است
همان پوشش و کام‌تان از من است
فردوسی

۱۵- بی‌هراسی(امنیت) در برابر آشوب:
کنون راهبر باش بهرام را
پرآشوب کن روز آرام را!
فردوسی

۱۶- بیشه، چراگاه و آشیان پرندگان و جانوران:
آن قصر که جمشید در او جام گرفت
آهو بچه کرد و شیر آرام گرفت!
خیام

نام‌های پارسی هم‌آوا:
👧🏻 آرامدیس، مینورام، دلرام، دل‌آسا، دلاویژ، دل‌افروز، دلیار، رامادا، رامدیس، رامش، رامن و...
👦🏻 دلاور، پدرام، هورام، بهرام، شهرام، رامان، رامپور، رامند، رامیار، رامدین، رامسین، رامشین، رامبُرزین، رامشاد، رامیاد، رامیار و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/26/2025, 09:27
t.me/istga_parsi/894 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«افشین»

🏞نام پسرانه‌ی "افشین"، نامی زیبا و خوش‌آهنگ با ریشه‌ی ایرانی است.
"افشین" بَرنام(لقب) پادشاهان "اسروشنه" و نام واپسین فرمانروای "اسروشنه" بود. وی با نام "حیدربن کاووس" نیز شناخته می‌شود.
"اِسروشَنَه" یا "اُسروشَنَه" نام شهری در نزدیکی سمرکند(سمرقند) و خوجند بود.

🔍در سروده‌های رودکی "افشین" دگردیس شده‌ی "اخشین" یکی از نیا(اجداد)ی سامانیان است.

📕همچنین گفته می‌شود این واژه از دو بخش اوستایی ساخته شده و آفشین بوده است. "آف" به چم رساننده است. مانند آفتاب که به چم گرمارسان است. "شین" نیز در اوستایی "شَیَنَ" و به چم آرامش بود. از این‌رو "آفشین" به چم آرامبخش است.

👴🏻یکی دیگر از گمان‌زد‌ها درباره‌ی "افشین" این است که این نام ساخته شده از "اَ" وات نایی(حرف منفی)+"فش"(به چم مو و کاکل)+ین(پسوند وابستگی) است. از این دید "افشین" به چم بی‌مو و نشانه‌ی یکی از آیین‌های فرمانروایان باستانی آسیای میانه بود که موی خود را می‌تراشیدند.

📓گروهی هم باور دارند که "افشین" تازی شده‌ی واژه‌ی اوستایی "پیسیناه" است که در پارسی میانه "پشین" یا "پیشین" خوانده می‌شد.

🌍مینورسکی، خاورشناس روس نیز می‌گوید "افشین" ریشه‌ی سغدی دارد. سرزمین "سغد" بخش‌هایی از تاجیکستان و ازبکستان کنونی بود که در آن زمان ایران خاوری(شرقی) به شمار می‌رفت.

🏹"افشین" یکی از سرداران ایرانی بود که با "بابک خرمدین" برای پایان دادن به فرمانروایی تازیان در ایران پیمانی دروغین بست و سپس به دستور معتصم عباسی، بابک خرمدین و مازیار را دستگیر کرد.
وی با پیمان‌شکنی و پشت کردن به پدر و آیین خود و راهنمایی معتصم عباسی، فرمانروایی سرزمین مادری خویش را به دست آورد ولی معتصم عباسی از نامه‌نگاری‌های او با "مازیار" آگاه و به وی بدگمان شد و "افشین" نیز به دستور معتصم کشته شد.

💰وی به بخشندگی و دست‌ودلبازی نیز شناخته می‌شد:
یکی چون معتصم دایم زرافشان است در مجلس
یکی دایم به‌میدان در سرافشان است چون افشین
قطران

ای بر به‌هنرمندان از صاحب و از صابی
ای بِه به‌جوانمردی از حاتم و از افشین
سوزنی

هرکه جود و کرم او به‌عیان دیده بود
بیهده گوش بافسانه‌ی افشین نکند
سوزنی

گه سخاوت معن است و حاتم و افشین
گه شجاعت فرهاد و رستم و بیژن
سوزنی

🐣نام‌های پارسی هم‌آوا با "افشین":
👦🏻افرود، پشین و...
👧🏻افشید، گشین، راشین، آرشین، افرا، نوشین و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/26/2025, 09:25
t.me/istga_parsi/893 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


🔻تغییر= (Modification)، دگرگونی، دگرسانی، دگرگون‌کردن، دِگرکردن، دِگرشُدن، دگرگشت، دگرسازی، دِگرِش، دگردیسی*، ترادیسی*، جَزاندن
🔻تغییرات = دگرگونی، دگرگونی‌ها، دِگرشُدگی‌ها
🔻تغییر اسم = نام‌گردانی
🔻تغییرپذیر = دِگرِش‌پذیر
🔻تغییردادن = دیگرکردن، دِگرکردن، دگرگون‌کردن، دِگراندَن، واگرداندن، گردانیدن، فروگرداندن، فراگرداندن
🔻تغییرشکل = دِگردیسی، تَرادیسی
🔻تغییرشکل‌دادن = تَرادیساندن
🔻تغییر کرد = دگرگون شد
🔻تغییرکردن = دگرگون‌شدن، دِگرشدن، دَگریدَن، دیگرشُدن
🔻قابل‌تغییر = دِگرگَشتنی، دِگرِش‌پذیر، برگشتنی
🔻غیرقابل‌تغییر = دگرناگشتنی، دِگرش‌ناپذیر، برنگشتنی

✍نمونه:
🔺گذشته را نمی‌توان تغییر داد =
گذشته را نمی‌توان دِگراند

🔺تغییر را در خود احساس کنید =
دگرگونی را در خود بِسُهید
دِگرِش را در خود دریابید

🔺آیا جراحی تنها راه تغییرشکل بینی است؟ =
آیا کَرِنت تنها راه ترادیسی بینی است؟

🔺برای تغییردادن بقیه، باید از تغییر در خود شروع کنیم =
برای دِگراندن دیگران، باید از دگرسازیِ خود آغاز کنیم

🔺"مهراب" کلمه‌ای فارسی است که در عربی به "محراب" تغییر یافت =
"مهراب" واژه‌ای پارسی است که در اَرَبی به "محراب" دگریده شد/دِگَرِش یافت


*ترادیسی: چیزی را از دیسه‌ای(شکلی) به دیسه‌ای دیگر درآوردن
*دگردیسی: دیسه‌ای را یکسره(تماما) به دیسه‌ای دیگر درآوردن
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/25/2025, 07:44
t.me/istga_parsi/892 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


سَیّاس = کشوردار، شهرمَدار، وینارتار، سَرباک
سیاست = ساستاری، رامیاری، وینارداری، وینارتاری، شهرمَداری، کشورداری، جهان‌داری، جهان‌آرایی، دانش کشورداری، کاردانی، سَرباکی، رَوش
سیاست کردن = کشورداری کردن، فرمان راندن، کیفر دادن، زیرکی
سیاستگاه = کیفرگاه
سیاستمدار = رامیار، ویناردار، کشوردار، سَرباک، شهرمَدار
سیاسی = رامیاری، ویناردیک، شهرمَداریک، ساستاریک، کشورداری، جهان‌داری، جهان‌آرایی
سیاسیون = رامیاران، وینارداران، کشورداران، سران کشور، جهان‌داران

✍نمونه:
☄عکس العمل سیاسیون به حقوق های نجومی =
واکنش سرانِ کشور به دستمزدهای کیهانی

☄اخبار سیاسی را رَصَد می کرد =
تازه‌های ساستاریک را رَسَد می‌کرد
رویدادهای جهان‌داری را پایش می‌کرد

☄از سیاستمداران معروف است =
از کشورداران نامدار است

☄با سیاست خاص خودش توانست موفق شود =
با روش ویژه‌ی خودش توانست پیروز شود

☄مدتیست از سیاست کناره گرفته است =
چندی‌ست از ساستاری کناره گرفته است
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/25/2025, 07:43
t.me/istga_parsi/891 Permalink
عقل عمده‌ی سعادت و مفتاح نَهمَت است و هرکه بدان فضیلت متحلّی بود و جمال حلم و ثبات بدان پیوست، سزاوار دولت و شایان عِزّ و رفعت گشت. اما ثمرات آن به تقدیر ازلی متعلّق است. و پادشاه‌زاده‌یی بر در منظور نبشته بود؛ که «اصل سعادت، قضای آسمانی است و کلّیِ اسباب و وسایل، ضایع و باطل است.»


کلیله و دمنه، نصرالله منشی، به کوشش محمدرضا برزگر خالقی، رویه: ۲۷۹
✒️📖🖋
برگردان به پارسی پاک بلال ریگی


خرد، سراسر کامیابی و گشایش‌گر نیازمندی است و هرکه بدان ویژگی برتر پیراسته بود و زیبایی بردباری و پایایی بدان پیوست، سزاوار بختیاری و شایان ارجمندی و بزرگواری گشت. پَن به ‌بار نشستن‌های آن به سرنوشت دیرینه بازبسته است. و پادشاه‌زاده‌یی به روی دید همه نبشته بود؛ که «بُن‌هِشت نیک‌بختی، دستوری آسمانی است و همه‌ی ساز و برگ‌ها و ابزارها هدرشونده و بیهوده است.»
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_
Parsi
04/25/2025, 07:43
t.me/istga_parsi/890 Permalink
🗣دیدگاه فردوسی درباره ی دروغ:


در اندیشه‌ی روشن فردوسی، دروغ یکی از بیماری‌های ویرانگر رفتاری است که از دیرباز در زمان‌های گوناگون دامن‌گیر توده‌های مردمی بوده است.
بی‌گمان مردمانی که دروغ میان‌شان رواگ یافته باشد؛ چپیره‌یی نابه‌سامان و ناسوده خواهند داشت و در سراشیبیِ فرود کشانده می‌شوند.

به باور او مردمانی راه پیشرفت می‌پیمایند که فرهنگ راستی و درست‌کاری میان‌شان نهادینه باشد و فرافکنی در هر اِزلیم، کینه و ناباوری را پیشکش و هرگونه همکاری و هم‌راستایی و مهرورزی را میان آنان نابود می‌کند.

او به نیکویی می‌داند، پیامدهای دروغ، مردم را به مرداب گندیده می‌کشاند و آب‌های آلوده به آن‌ها می‌نوشاند و سرانجام تخم دروغ در سرزمین جان و روان آنان پرورش می‌یابد و به درختی تنومند مانیده می‌شود و میوه‌های تلخ و کشنده به بار می‌آورد. پس با این همه بایسته است که این بیماری زیان‌بار رفتاری از خوی همگان زدوده و بی‌درنگ درمان شود.

از این روست که فردوسی بزرگ می‌سراید:
رخ مرد را تیره دارد دروغ
بلندیش هرگز نگیرد فروغ

به گرد دروغ هیچ‌گونه مگرد
چو گردی، شود بخت را روی زرد

مکن دوستی با دروغ‌آزمای
همان نیز با مرد ناپاک‌رای

زبان که به راستی یار نیست
به گیتی کس او را خریدار نیست

چو خواهی که بخت از تو گیرد فروغ
زبان را مگردان به گرد دروغ!


بلال ریگی
نگارش شده به پارسی پاک

✍🏻 پی‌نوشت:
چپیره ← جامعه
ناسوده ← ناامن
فرود ← سقوط
اِزلیم ← ملت، ملیت
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_
Parsi
04/24/2025, 18:21
t.me/istga_parsi/889 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


ارمغان = ره‌آورد، رهاورد، راه‌آور، راه‌آورد، نورَهان، پیشکش

✍نمونه:
☄به نام او که زیبایی ها را به ارمغان آورد =
به نام او که زیبایی‌ها را نورَهان آورد
به نام او که زیبایی‌ها را پیشکش کرد

☄ارمغانش از سفر یزد باقلوا و قطاب بود =
راه‌آورش از گشت‌وگذار یزد باغلوا و فَرَخشه بود

☄معلولیتش ارمغان جنگ بود =
ناتوانی‌اش رهاورد جنگ بود
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/24/2025, 17:12
t.me/istga_parsi/888 Permalink
🌺 مانایی و پویایی زبان:


پدیداریِ پیوستگی میان مردم، مهند* و بنیادین است؛ زیرا مردمان چپیره* به همزیستی و پیوند با دیگران سخت نیاز دارند و با انجام‌دادن این پیوند، نیازهای خود را می‌توانند برآورند و دنباله‌ی زندگی خویش گیرند.

پیوستگی میان مردمان، یکی از پاره‌ها و شالوده‌های بسیار گران‌مایه‌ی زندگی چپیره است و بخش فراخ‌دامنی از کنش‌های مردم را دربرمی‌گیرد.

زبان، یکی از همگانی‌ترین ابزارهای پیوستگی میان مردم است، پس نبایستی زبان را تنها آمیزه‌یی از آواها، واژها و واژ‌ه‌ها دانست و اکنون بر ما بایسته است در اَوَردگاه تازندگی‌ زبان‌های بیگانه برای پیروزی، پویندگی، توانمندی و مانایی زبان پارسی بکوشیم و این پیروزی را زمانی می‌توان داوْمَند* بود؛ که در مبارزه با ستیهندگی‌های* ناخودی از هیچ کوششی دریغ نکنیم و با کاربرد واژگان پارسی آشنا شویم و مهر بورزیم و به یاری یزدان توانا راه ناوابستگی و خودباوری را بپیماییم و از خوان گسترده و رنگین خویش بهره گیریم و این خویشکاری* استادان، به‌ویژه دانش‌پژوهان و دانشجویان را می‌خواهد.


بلال ریگی
نگارش شده به پارسی پاک

💎 پی‌نوشت:
مهند ← مهم، اساسی
چپیره ← جامعه
داومند ← مدعی
ستیهندگی ← تهاجم
خویشکاری ← وظیفه‌شناسی
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_
Parsi
04/24/2025, 16:14
t.me/istga_parsi/886 Permalink
157
ز تخم حرام مغول یا تاتار
جز از آنکه دیدی توقع مدار

سر بدسگالان چو اَفعی بکوب
محال است از فکر بد کار خوب

هر آن کو خیانت به این آب و خاک
کند باید اینگونه گردد هلاک

وطن دوستان دیده‌ام من بسی
چه داند وطن چیست هر ناکسی؟

#عارف_قزوینی
💐💐💐

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Pa
rsi
04/24/2025, 16:14
t.me/istga_parsi/887 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«ریرا» یا «ری‌را»
🌙🌿 نام دخترانه‌ی "ریرا" یا "ری‌را"، ریشه در زبان و گویش تپوری یا مازنی دارد و به چمار "زن" است.
بر پایه‌ی دیدگاهی "رِی‌را" همان لیلا است که به گویش مازندرانیان لَیلا و رِی‌را گفته می‌شود.
برای نمونه برخی از مردم مازندران به دریا، دَیرا و به تریاک، تِیراک می‌گویند.

🌙🌿 همچنین در گویش تپوری "ری‌را" به مانک به‌هوش باش، آگاه باش و بیدار باش است. چنانچه بر پایه‌ی برخی گفته‌ها واگویش مِهادین(تلفظ اصلی) این نام "رَی‌را" باشد، از این دید شاید این نام با نام "رایمن" که در اَپاختَـر(شمال) ایران رواگ‌دار(رایج) است، هم‌ریشه باشد ولی درباره‌ی آن نمی‌توان به روشنی داوری کرد.

🌙🌿 بر پایه‌ی یک افسانه‌ی کهن در اپاختر ایران و به‌ویژه مازندران، "ریرا" یا "ری‌را" بانویی است
مایه‌ی سرسبزی و زیبایی این سرزمین است.
نام کهن شهر بابُل "ریرا" بود و بومیان به برخی از باران‌های این استان "ریرا/ری‌را" می‌گویند.
"ریرا" همچنین به چم زن تیزهوش و کاردان و نام پرنده‌ای کوچک‌تر از گنجشک است.

🌙🌿 نام "ری‌را" پس از سروده‌ی رازوَرانه و نامدار "نیما یوشیج" بیشتر پرآوازه شد. سپس سراینده‌ی هم‌دوره(معاصر)، سیدعلی صالحی نیز از آن فرتابی یافت(الهام گرفت) و این نام در بیشتر سروده‌های او جای گرفت.
"ری‌را" در چامه(شعر)های هر دو سراینده، پنداره‌ای(مفهومی) پر رمز و راز و پنداشتی (انتزاعی) است.
"ری‌را" در چکامه(شعر)های علی صالحی، زنِ نوید کرده(موعود) است و در سروده‌ی(شعر) نیما یوشیج سدا(صدا)یی افسانه‌ای و یا شاید سدایی از درون روان گروهی آدمی است. این نام امروز به سایاگ(سبک)های هنری و نگارگری در پیوند با ادب و چکامه نیز راه یافته است.

🌙🌿 هی ری‌را، دیر آمدی
دیر آمدی ری‌را
باد آمد و همه‌ی رویاها را با خود برد...
سیدعلی صالحی

چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:

👧🏻 تیارا، پادمیرا، سریرا، مهرا، میترا، مانترا، آترا و...
👦🏻 پادرا، دارا، اهورا، پاتیرا، ریمند، ریوند، ریونیز، رایمند و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/23/2025, 16:49
t.me/istga_parsi/883 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


☄اما، لکن، لیک، لیکن، ولیکن = ولی، بِیک، پس، پَن، وانگهی، گرچه، از این روی، به هر روی، آنگاه

☄اما بعد = پس چون

✍پی نوشت:
زبان‌شناسان و واژه‌پردازان ایرانی بر این باورند که واژه‌های "لیک"، ولیک"، "ولیکن" و "ولی" همه برگرفته از واژه‌ی پارسی و دیرینه ی "بِیک" هستند. چنانچه در واژه‌نامه‌ی دهخدا زیر واژه‌ی "بِیک" آمده است:
«بیک . (حرف ) اصل کلمه ٔ لیک است و «باء» به «لام » بدل شده است . لیک . ولی . ولکن . لکن . ولیکن . اما. (یادداشت مؤلف ). در پارسی قدیم به امالت کسره ٔ باء و اکنون آن لفظ از زبانها افتاده ومهجورالاستعمال است و «باء» را به «لام » بدل کرده اند ولیکن میگویند. (از المعجم فی معاییر اشعارالعجم ).»

"دهخدا" همچنین زیر واژه‌ی "ولی" آورده است:
«ولی . [ وَ ] (حرف ربط) مخفف ولیکن . صاحب المعجم گوید: اصل آن ولیک است و ولیک اصلش لیک . ولیک اصلش بیک به پارسی قدیم میرسد که امروز مهجورالاستعمال است.»
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/23/2025, 16:48
t.me/istga_parsi/882 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«شهناز» و «شهرناز»
👸🏻👸🏻 "شهناز"، امروز ناز شاه، سربلندی و نازش شاه، دلبر شاه و ناز شاهانه چمیده می‌شود و آمیخته از شه+ناز است.

🎵🎶 "شهناز"، گوشه‌ای در دستگاه شور از خنیای ایرانی است.
سرو ساقی و ماه رودنواز
پرده بربسته در ره "شهناز"
فرخی

⏳⌛️ ولی بجز برداشت ساده‌ی امروز، "شهناز" نامی بسیار کهن است.
بر پایه‌ی گفته‌ها و داستان‌های گوناگون، "شهرناز" گونه‌ی درست‌تر "شهناز" است که با گذر زمان به این نام دگریده(تبدیل) شد.

📖📖 در فرهنگ نام‌های ایرانشهری آمده است "شهناز" که گونه‌ی درست‌تر آن "شهرناز" است، آمیخته از "شاه" یا "شه"، در پارسی باستان "خَشایَث‌یَه" و در پهلوی "شاه"(بهرام فره‌وشی) و "ناز" به مانک ستودن در پهلوی و شاد در پهلوی پارتی (منصوری و حسن‌زاده) است.


📚📚 در مجمل‌التواریخ، برهان قاطع، برخی ویرایش‌های شاهنامه، انجمن جهان‌آرا، آنندراج و چند نیپیک(کتاب) دیگر، "شهرناز" نام خواهر جمشید، پادشاه افسانه‌ای و پیشدادی ایران است. او و خواهرش "ارنواز" همسران آژی‌دهاک (ضحاک) ماردوش بودند. آن‌ها زنانی بسیار زیبا و خوش‌پیکر بودند که آژی‌دهاک آن‌ها را در بند کرده بود و بدخویی می‌آموخت ولی فریدون آن‌ها را رهانید و آژی‌دهاک را نابود کرد.(دهخدا)
سپس شهرناز و ارنواز به همسری فریدون درآمدند و فریدون از آناهیتا(یکی از ایزدبانوان ایران باستان) خواست تا به او توانایی و چیرگی بخشد تا کسی نتواند همسرانش را برباید.(حماسه‌سرایی در ایران و آبان‌یشت)

🤰🏻🤰🏻 در ویرایش‌های گوناگون از تاریخ تبری این نام به دیسه‌ی(شکل) "سنوار"، "سیوار" و "شهرناز" آمده است.
او مادر دو پسر بزرگ‌تر فریدون(سلم و تور) بود.(شهیدی مازندرانی)

🔍🔎 احسان بهرامی نوشته است که شهرناز و ارنواز دختران جمشید بودند. این نام در اوستا "سَـنگهَـواچی" بود. در فرهنگ نام‌های شاهنامه نیز آمده که "شهرناز" در پارسی پهلوی "سَنگهوَک" و در اوستا نام یکی از زنان آژی‌دهاک است ولی نامی از جمشید در کنار آن‌ها نیامده است.(منصور رستگار فسایی)

👸🏻👸🏻 گمان می‌رود این نام برای نخستین بار در شاهنامه "شهرناز" شده است.

- به یک دست سرو سهی ارنواز
به دست دگر ماهرو شهرناز!

- از این سه دو پاکیزه از شهرناز
یکی کهتر از خوب چهر ارنواز!

- ز پوشیده رویان یکی شهرناز
دگر ماهرویی بنامْ ارنواز!
شاهنامه فردوسی


چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:

👧🏻 شهنواز، کیاناز، شهنوش، شهرنوش، شهدین، شهدخت، شهرو، شهگل و...
👦🏻 شهیار، شهفر، شهیاد، شهداد، شهراد، شهرداد، شهریار، شهنام و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارس
ی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/22/2025, 21:11
t.me/istga_parsi/881 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻مطمئن = اُستوار، دل‌اُستوار، دلپُر، دلگرم، دل‌آسوده، آسوده‌اندیش، آسوده، نیک‌گمان، آرام، آرامنده، آرمیده، اُستیگان، پشت‌گرم
🔻مطمئناً = بی‌گمان
🔻مطمئن‌بودن = دل‌استواربودن، اُستیگان‌بودن
🔻مطمئن‌شدن = آرامش‌یافتن، آرام‌یافتن، آرامیدن، آسوده‌دل‌شدن، آسوده‌شدن
🔻نفس مطمئنه = اُستوان روان(اُستوان=استوار، پایدار)

✍نمونه:
🔺به پدرش مطمئن بود که دستش را رها نمی‌کند =
به پدرش دلگرم/پشت‌گرم بود که دستش را رها نمی‌کند

🔺توانست مطمئنش کند که به مشکل نخواهند خورد =
توانست دل‌آسوده‌اش کند که به دشواری نخواهند خورد

🔺با قلبی مطمئن، جان به جان‌آفرین تسلیم کرد =
با دلی آرام/آرمیده/آسوده، جان به جان‌آفرین سپرد

🔺مطمئن باشید که از مشاهده‌ی آن لذت می‌برید =
دل‌اُستوار باشید که از دیدن آن خوشتان می‌آید

🔺مطمئنا از تماشای آن حیرت‌زده می‌شوید =
بی‌گمان از دیدن آن شگفت‌زده می‌شوید

🔺آدم مطمئنیه = آدم اُستیگانی است
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/22/2025, 08:04
t.me/istga_parsi/880 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


غیرت = رشک*، رشک‌آوردن، رَگداری
غیرت آمدن = ستیزیدن، پی‌ورزیدن
غیرت آوردن = رشک بردن
غیرت افزا = رشک افزا
غیرت داشتن = رگ داشتن
غیرتمند = دَه رَگه
غیرتمندی = دَه رَگِگی
غیرتناک = رشکناک، دَه رَگِه
با غیرت = با رَگ، بی باک، بی پروا، دَه رَگه
بی غیرت = بی رَگ، سُست نَهاد، لامِه، غَلتَبان، بَد رَگ
بی غیرتی = بَد رَگی، غَلتَبانی، لامِگی
بی غیرتی کردن = بَد رَگیدن، لامِگیدن

✍نمونه:
☄به غیرت آمدند و به دشمن حمله کردند =
پی ورزیدند و به دُژمن تازیدند
ستیزیدند و به دشمن تاختند

☄بازیکنان با غیرت مثال زدنی بازی را بردند =
بازیکنان با بی‌پَروایی نمونه‌آوردنی بازی را بردند
بازیکنان با رَگداری بی‌مانندی بازی را بردند

☄بعضاً غیرت را با حسادت اشتباه می گیریم =
گاهی رَگداری را از بدخواهی بازنمی‌شناسیم

☄حاتمی کیا: سکوت در مقابل توهین های "یالثارات" بی غیرتی است
حاتمی‌کیا: خاموشی در برابر ناسزاهای "یالثارات" لامِگی است

*"رشک" افزون بر چم(معنی) "حسد"، به چم "غیرت" نیز می‌باشد.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/22/2025, 08:04
t.me/istga_parsi/879 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی


«آرتا»
نام پسرانه‌ی "آرتا" دگردیس شده‌ی واژه‌ی اوستایی "اَرْتَه" به چم راستی و درستی در گفتار و کردار، پاک و ورجاوند(مقدس) است.
دیگر چم‌های "آرتا" سرافراز، بوم و زمین هستند.


👑به گفته‌ی برخی نیز "آرتا" آمیخته‌ی آرت+ا(پسوند نام‌ساز) برگرفته از نام "آرت" یکی از پادشاهان ماد است.

⬅️"اَرَتا" نام بخشی از تپورستان(مازندران کنونی) بود.

🐣شماری از نام‌های دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا با "آرتا":
👧🏻آرتادخت، آرتمیس، آرینوش، آرتانا و...
👦🏻آرتین، آرتان، آرتوش، آرتمن، آرتام و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@I
stga_Parsi
04/21/2025, 18:25
t.me/istga_parsi/878 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


بدون تامل =  بی‌درنگ، بی‌اندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست*

بی تامل = بی‌درنگ، بی‌اندیشه، سَرسَری، زَبوده، از سَرِ دَست

تأمل = درنگ، اندیشه، نگرش، ژرف‌نگری، ژرف‌اندیشی، فـَرنِگـَری، نیک‌نگریستن، سِکالِش، دوراَندیشی

تامل کردن = نِگـَریدَن، اندیشیدن، ژرف‌اندیشین، نیک‌نگریستن

قابل تأمل = درنگ کردنی، اندیشیدنی، نِگـَریدنی

✍نمونه:
☄بی تامل قبول کرد =
بی‌درنگ پذيرفت

☄به نکته قابل تاملی اشاره کرد =
نکته‌ی اندیشیدنی‌ای را نُمارید

☄تأمل در آئینه ٔ دل کنی
صفایی بتدریج حاصل کنی (بوستان) =
سِکالِش در آیینه‌ی دل کنی
و شادابی کم کم به‌دست آوری

☄قدری تامل کرده و به خود بیایید =
اندکی درنگ کرده و به خود بیایید
کمی نیک نگریسته و به خود بیایید

☄یک شب تأمل ایام گذشته می‌کردم ... (گلستان) =
یک شب اندیشه‌ی روزهای گذشته می‌کردم

☄پیشنهادش را مطالعه كرد و با تأمل بسيار قبول کرد =
پیشنهادش را بررسی کرد و با فـَرنِگـَری بسيار يذيرفت

☄گاهی باید در طول مسیرِ رفته ایستاد و قدری تامل کرد در قدم هایی که پیموده ایم =
گاهی باید در درازنای راهِ رفته ایستاد و کمی ژرف اندیشید در گام‌هایی که پیموده‌ایم

☄روزنامه نگاران با موانع مختلفی مواجه بوده اند که با تامل بسیار زیادی با آن برخورد کرده اند =
روزنامه‌نگاران با گیرهای بسیاری روبرو بوده‌اند که با دوراَندیشی بسیاری با آن برخورد کرده‌اند

*سخن تا چند گویی از سَرِ دَست
همانا هم تو مستی، هم سخن مست (نظامی)
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/21/2025, 12:25
t.me/istga_parsi/877 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی


«کامیار»
💭💭 نام پسرانه‌ی "کامیار" به چمار پشتیبان آرزو، یار و یاور خواهش، کامیاب، به آرزو رسیده و بهره‌مند، نام آمیخته از کام+یار است.

💭💭 "کامیار" یکی از نام‌هایی است که با گذر زمان و سده‌ها در دیسه(شکل) آن دگرگونی چندانی رخ نداده است. از سویی درباره‌ی آن دگرسانی(تفاوت) دیدگاه‌ها دیده نمی‌شود.

💭💭 بخش نخست این نام بهره از واژه‌ی "کام" در پارسی پهلوی به مانک خواسته و خواهش(فره‌وشی) و بخش دوم نام، دگرگون شده‌ی واژه‌ی پهلوی "اَدیار" به چم یار و دوست و پشتیبان در پارسی پهلوی(فره‌وشی) است.(نام‌های ایرانشهری)

💭💭 "کامیار"، نام یکی از فرمانروایان اردشیر ساسانی در زمانی بود که اردشیر برای جنگ به سرزمین کادوسیان(گیلان و تالش کنونی) رفت.(حسن پیرنیا، ایران باستان)

💭💭 "کامیار"، نام یکی از اندیشمندان و فرزانگان و شاگرد شهاب‌الدین سهروردی بود.(دهخدا)


چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 کامه، کارین، کاسان، کاساندان، کیانا، کاویش، کَنوکا و...
👦🏻 کوشا، کوشیار، کامین، کوشان، کارنگ، سامیار، ساتیار و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/21/2025, 10:22
t.me/istga_parsi/876 Permalink
Repost
10

وحشی بافقی شاعر عشق و تنهایی
‏💎 @Wahshi_Bafghi

گردشگری کم هزینه
‏�� @JournalTourism

کتاب‌هایی که باید بخوانی
💎 @mylibraries

از جنس تفکر و آگاهی
‏💎 @kami_tafacor

۱۰۰۰ کتاب صوتی رایگان
‏💎 @audiopersianli
brary

کتاب خوب بخوانیم
‏💎 @ket
tabism

پرورش گل و گیاه در منزل و درآمدزایی
‏💎 @gh
ol_done

قانون جذب رو سه سوته یاد بگیر
‏💎 @jazbom
oraghebe

هزار پند مولانا با معانی اشعار
‏💎 @As
haarkotaa

هر شب کتابی خواندنی
‏💎 @noandi
shaan_book

سخنان ماندگار دکتر الهی قمشه‌ای
‏💎 @osta
d_ghomsheii

داستانک
‏💎 @
Best_Stories

هر کتابی خواستی دانلود کن
‏💎 @ppdffff

قانون‌جذب‌و ارتعاشات‌ثروت(پیشرفت‌انگیزشی)
💎 @ganunejazb

"پرانرژی باش و زندگی کن"
‏💎 @mouje_
tahavolezendegi

یادگیری انگلیسی شبی۱۵دقیقه
‏💎 @z
abankadelarestan

از خودشناسی تا خداشناسی
‏💎 @VaraTamavara

دانلود رایگان صد کتاب برتر قرن
‏💎 @KettabGard

کافه کتاب صوتی
‏💎 @CafeBookAudio

روانشناسی‌کودک و مشاوره‌خانواده دکتر انوشه
‏💎 @dranushe

غزل" غزل" غزل" غزل"
‏💎 @ghaz2020

تخصصی علوم تربیتی و روانشناسی
‏💎 @rraavvaann

جملاتی که افکار شما را《تغییر می‌دهد》
‏💎 @ghalbeziba

چگونه از کائنات بخواهیم؟
‏💎 @moovafaghiiat

دلبری‌های حضرت مولانا
‏💎 @molavi_molavi

کتاب و
زندگی
‏💎 @ketaboozendegi

راز بالا رفتن ارتعاش

‏💎 @aramesh_ba_meditation

حفظ رايگان لغات 504 واژه با فيلم
‏💎 @codinghaye504

مرجع فیلم‌ها
ی انگیزشی
‏💎 @FilmAangizeshi

انگليسی با تست زدن فول شو
‏💎 @lovely_englishh

فایل‌های صوتی استاد عباسمنش
‏💎 @abasmnesh2

یه بیت شعر
‏💎 @Yekbe
itY

جملات ناب
‏💎 @jomaalate_nab

خ
دا خدا خدا خدا
‏💎 @niiroye_bartar

افکار زنده_
تمرین مثبت‌اندیشی
‏💎 @Afkarezendeh

م
راقبه و مدیتیشن رایگان
‏💎 @moragabh

قانو
ن جذب کائنات (راز)
‏💎 @jazbomoragheb

کافه شاپ ت
خصصی روانشناسان
‏💎 @Cafaravanshenasan

چگو
نه همه را جذب کنیم؟
‏💎 @ghodrratedaron

سخنان
ماندگار الهے قمشه‌ای
‏💎 @ostad_ghomshei

جملاتی که به
شدت آرومت می‌کنه
‏💎 @Mojezeyekhodshenasi

اقب
ال لاهوری و مولانا
‏💎 @Molana_EqbalLahori

مهندسی عمران و محاسبات
‏💎 @
sazehcal

آموزش انگلیسی با تصویر
‏💎 @EN_PIC

ک
لیپ و فایل و کتاب محراب
‏💎 @Archiveketabkhan

خودت
را ببین، خودت را بشناس
‏💎 @mahfelekhodshenasi

فروش کتاب‌
های ادبی کمیاب«قیمت قدیم»!
‏💎 @katebbashi_book

دوبیتی
‌های دلنشین شمس تبریزی
💎 @SHAMSETEBRIZII_99_22

بیکلا
م
‏💎 @instrusongs

با من از شعر نگو
‏💎
@habsiyeh

شعر موسیقی عکسنوشته
‏💎 @navayearam_z_y

ایست
گاه پارسی همه‌چیز درباره زبان پارسی
‏💎 @Istga_Parsi

انگلیسی با ویدئو
‏💎 @EN_NEM
ONE

پله پله تا اوج موفقیت انگیزشی
‏💎 @ganunejazb_raz

سرای پایان‌نامه، مقاله و پرسشنامه
‏💎 @
Arshevkhaneh

مدیریت و دیجیتال مارکتینگ
‏💎 @drebusiness

انگلیسی با هوش مصنوعی
‏💎 @EN
_with_AI

"تکنیک‌های دفع انرژی منفی"
‏💎 @
feng_shui_enerji

کانال دکتر علیرضا آزمندیان
‏💎 @azmandiiy

روانشناسی کودک و خانواده
‏💎 @cafepsychology

کانال قانون جذب
‏💎 @Ghanoonejaozb

با اعداد زندگیت رو بساز
‏💎 @
Afsane_adad

متن‌های عالی و فوق‌العاده کوبنده
‏💎 @ghanonebawar

موفقیت موفقیت موفقیت
‏💎 @moovafaghiiatt

چگونه دیگران را شیفته کنیم
‏💎 @MOJZH_AGAHI

از حال بد به حال خوب
‏💎 @halekhobhalebad

ذهن زیبا موفقیت‌ساز
‏💎 @Zehn_ziiiba

دوبیتی جانان
‏💎
@JIaNIaNI

دانستنی‌های‌علمی‌تخصصی پزشکی‌مزاج‌شناسی
‏💎 @infopezeshki

کتابخانه‌ی
صوتی نایاب
‏💎 @audiiobo0ok

کتابخانه‌ی کودک و نوجوان
‏💎 @childrenbook

سخنان ماندگار دکتر الهی قمشه‌ای
‏💎
@Drelahigomsheii

رمانسرای مجازی
‏�
� @Salam_Roman

قانون جذب
‏💎 @terodo
o

کتاب کتاب کتاب کتاب
‏💎 @kettabiism

از جنس آگاهی و تفکر
‏💎 @kamitafacor

آیلتس رو 8 بگيريد با متد جدید (تضمینی)
‏💎 @ieltslearner

روانشناس خودت باش دختر
‏💎 @sedayepayeaaaab

زندگی رو زندگی کن
‏💎 @lifepplus

کتاب‌های صوت
ی موفقیت خودشناسی ثروت
‏💎 @morgbh

"حافظ" فروغ"
مولانا" خیام"
‏💎 @AShaarMandgar

90روزه انگلیسی حرف بزن
‏💎 @basicenglishlearner

کتابخ
انه‌ی تلگرام
‏💎 @bokhapdf

باکلاس و با سیاست رفتار کن (روانشناسی)
‏💎 @
family_pouya

کتاب صوتی/
pdf
‏💎 @EBOOK_4U

کتابخانهPDF فارسی،صوتی
‏💎
@ketabkhaneh2015

شعر خوب
💎 @Best_Poems

هر آنچه باسوادها نیاز دارند
‏💎 @atelaateomom

مراقبه
و سکوت
‏💎 @morghbe

هیهات از جهل
‏💎 @B
ook_Life

و خدایی که به شدت کافیست
‏💎 @rahe_aseman

کتابخانه‌ی صوتی من
‏💎 @ketabegooya_man

کافه ت
نهایی
‏💎 @cafe_tanhaee

اشعار مولانای جانان
‏💎
@shere_molavi

خدا خدا خدا
‏💎 @nir
oye_bartarr

دانلود رایگان هر کتابی که بخوای
‏💎 @Ketabnayyab

مولانا مولانا مولانا
‏💎 @mowllana
04/20/2025, 21:33
t.me/istga_parsi/875 Permalink
واژه های بیگانه: واژه های پارسی🎋

جلال و جبروت: فر و شكوه
جلب: بازداشت- ترفندگر- كشیدن- گرفتن- واكش- فراخوانی
جلب توجه: دركشی- شیفتگی- نگركشی
جلب كردن: واكشیدن
جلب كرده: كشیده
جلد: پوشینه- پوست- پوشش
جلسات: نشست ها
جلسه: نشست- دیدار- انجمن نشست
جلسه كارمندان: نشست كارمندان
جلوس كردن: نشستن
جلوگیری: پیش گیری
جلوه: نمود
جماعت: توده- انبوه- گروه
جمال: زیبایی
جمجمه: استخوان سر
جمع: رمن- فلنج- رایشگری- گروه- الفنج- چندگانه- روی هم
جمع آوری: گردآوری
جمع كردن: الفنجیدن- انباشتن- فلنجیدن- انباشته كردن
جمعاً: رویهمرفته
جمعه: آدینه
جمعی: گروهی
جمعیت: شمار- آمار
جمله: رسته- فراز- گزاره
جن: دیو- پری
جناب: سركار
جناح: بال- پژیر- گُناه
جنایت: تبهكاری
جنایتكار: تبهكار
جنب: كنار- سو
جنبه: سویه
جنت: فردوس
جنس: كالا- ژاد- گینه
جنسی: ژادمند- ژادین
جنسیت: نرولاسی
جنوب: نیم روز
جنون: دیوانگی
جنین: رویان
جنینی: رویانی
جو: پیرامون
جواب: پاسخ
جوابگو: پاسخگو
جوار: همسایگی
جواز: پروانه
جوامع: همبودها
جوامع بشری: همبودهای مردمان
جواهر: گوهران- گوهر
جواهرات: گوهر افزار- گوهران
جور: جفا- ستم
جوهر: گوهر- دوات
جوهری: گوهری
جهت: راستا- روی
جهل: نادانستگی- نادانی
جهنم: دوزخ
جهیزیه: وردك
جیحون: آمودریا
چارت: نمودار
چت: گپ
چت روم: گپسرا
چرا زحمت كشیدید؟: چرا رنجه فرمودید؟
چراغ قوه: چراغ دستی
چشم مصنوعی: چشم واره
چطور: چگونه- چسان
چطوری: چگونه
چه طوری: چه جوری- چگونه
چیپ: تراشه
حائز: دارای
حائز اهمیت: درخور- شایسته
حائز...: دارای...
حادثه: پیشامد- پیش آمد- رخداد- رویداد- پدیده
حاذق: زبردست- چیره دست
حاشیه: دامنه- كناره
حاصل: دستامد- ساخته- دستاورد- سازه- دستاور
حاصل از: برآمده از
حاصلخیز: بارور- پربار
حاضر: آماده- باشنده- پیدا
حافظه: ویر
حاكی: بازگوینده- نشان گر- نمایان گر
حال: كنون- اكنون- اینگاه
حال كه: اكنون كه- اكنون كه حالا
حالا: اكنون- كنون- اینگاه
حالت: سان- كنونه- فتن
حامل: بارآور
حامله: آبستن- باردار
حامی: پشتی بان
حامیان: پشتی بانان- پیروان
حاوی: در بر گیرنده- دربرگیرنده
حبس: زندان
حبوبات: دانگیها
حتا: هتا
حتماً: بی گمان- بی گمان حد- هر آینه
حتمی: رخ دادنی- سد درسد
حتی: هتا- تا جایی كه
حجاب: پوشش
حجم: گنجا-گنجایش
حجیم: گنجا
حد: اندازه- كران- مرز
حد اعلی: فرینه
حد اقل: كمینه
حد سفلی: زیرینه
حداقل: دست كم- كمینه
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/20/2025, 21:15
t.me/istga_parsi/874 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


تعصب = پی‌وَرزی، خشک‌اندیشی، ستیز، سِتیهَندگی، بَرنایِشتی، کورباوَری، رگ‌مرداری، پافشاری، بیخردانه، پشت‌گیری، سخت‌گیری

تعصب دینی = دین‌نموداری

متعصب = خشک‌سَر، بَرنایِشت، سِتیهَنده، خشک‌اندیش

✍نمونه:
☄تعصب شدیدی نسبت به این موضوع داشت =
پافشاری بسیاری در این باره داشت

☄سلوک "داعش" با تعصب شدید مذهبی تواَم  است =
رفتار "داعش" با خشک‌اندیشی سختِ دینی همراه است
روش "داعش" با کورباوَری سَتَهمِ آیینی همراه است
کردار "داعش" با سِتیهَندگی تندِ کیشی همراه است

☄محقق نباید متعصبانه در صدد اثبات فرضیه‌اش باشد =
پژوهشگر نباید خشکسَرانه در پی پایوَری اَنگاره‌اَش باشد
📝📝📝


پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/20/2025, 12:41
t.me/istga_parsi/873 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:

«سپنتا»
"سپنتا" نامی زیبا، دخترانه و پسرانه و یکی از نام‌های مِهادین(اصیل)، کهن و ریشه‌دار ایرانی است.
این نام اوستایی و به چَـم(معنی) پاک، سپند(مقدس)، پارسایی، ستودنی و فروتنی است.

📖"سپنتا" در نَسک(کتاب) اوستا به چم سپند(مقدس) و افزاینده در برابر واژه‌ی "اَنگره" یا اهریمن به چَم کاهنده، ناپاک و تَبَه‌کار است.

💞"سپنتا" در مزدیسنا به چم مهر، دوستی، پاکی و فروتنی و چهارمین ویژگی ایزد پاک است که آدمی باید بکوشد تا به این ویژگی دست یابد. به این ویژگی "سپنتا آرمیتی" نیز می‌گویند.
بر پایه‌ی این ویژگی آدمی باید به جایگاهی برسد که با فروتنی به جهان مهر بورزد؛ زیرا مهر، راز دستیابی به خوشبختی جاودان است.

🌱برخی از واژگان هم‌ریشه با "سپنتا":
←اسپند: روز پنجم از ماه‌های خورشیدی، ماه دوازدهم سال خورشیدی
←جشن سپنتا یا سپندارمذگان: روز زمین، زن، باروری و مهر
←گوسپند(گوسفند): چهارپایان خانگی و آرام
←اسپنتامن، سپنتامن یا سپیتامن یکی از بَرنام‌های(القاب) خانوادگی زرتشت پیامبر، نام یکی از سرداران دلاور ایرانی که با اسکندر جنگید.

نام‌های دخترانه و پسرانه‌ی زیبا و ایرانی هم‌‌آوا با "سپنتا":

👧🏻اسپنتا، اسپادانا، سپینود، سپیدار، سپیدرو، سپیدگل، سپیده، سپیدخت، سپیناز، سپیتا، پرستا، مهرتا، مهتا و...

👦🏻سپندان، سپندار، سپنتامن، سپهر، سپهدار، سپهرم، سپهران، سپهراد، سپهرام، سپهرداد، سپندار، سپنتمان، سپهرین و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@
Istga_Parsi
04/20/2025, 12:27
t.me/istga_parsi/872 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«آریانا» و «آریانه»
نام دخترانه‌ی "آریانا" نامی جهانی با ریشه‌ی پارسی است. این نام به چَم(معنی) آریایی، وابسته(منسوب) به نژاد آریا، دختر آیریا(وفادار)، دختر ایرانی، دختر سرزمین آریایی و آلاله‌ی جنگلی(شقایق وحشی) است.
در لاتین آن را ورجاوند(مقدس) نیز چمیده‌اند.

⚗این نام آمیخته‌ی "آریا(نژاد یا سرزمین آریا)+نا(پسوند وابستگی)" است.

🔬مشیرالدوله می‌گوید نام "آریانه" یا "آریانا" را در سده‌ی سوم پیش از زایش(میلاد) و برای نخستین‌بار "اراتُس‌تن" یونانی و پس از آن کهن‌نگاران(مورخان) و باستان‌شناسان یونان باستان برای نام بردن از سرزمین‌های خاوری(شرقی) پهنه‌ی(فلات) ایران و سرزمین پارس(بخش بزرگی از ایران و افغانستان کنونی) به‌کار می‌بردند. "آریانا" لاتین شده‌ی واگویش(تلفظ) یونانی "آریانه" است. امروز این نام در افغانستان پرکاربرد است.

از سویی این واژه اوستایی است و در زبان اوستایی به گونه‌ی اَیرییانا (Airiiana) به چم سرزمین مادری ماست.


📕نام‌های پسرانه و دخترانه‌ی هم‌آوا با "آرایانا":
👦🏻آریا، آریان، آریو، آریامن، آریاسپ، آرین، آریابُد و...
👧🏻آریسا، آریسان، آریاناز، آریانوش، آریاچهر، آریستا، ایرانا و...
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@I
stga_Parsi
04/20/2025, 12:26
t.me/istga_parsi/871 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


وکالت = نمایندگی، کارگزاری، جانشینی، واگذاری

وکالتاً = به‌نمایندگی، به‌کارگزاری، به‌جانشینی

وکالت انتخابی = دادگزاری گزینشی

وکالت باعَزل = (نمایندگی برکنارشدنی)، نمایندگی

وکالت بِلاعَزل = (نمایندگی برکنارنشدنی)، جانشینی، کارگـُزاری وَرجاوَند

وکالت تسخیری = دادگزاری گزینشی، دادگزاری رایگان

وکالتِ دادگستری = داتگویی، دادگویی، دادگزاری

وکالت دادن = نمایندگی دادن

وکالت داشتن = نمایندگی داشتن

وکالت مسخر = (وکلالت تسخیری)، دادگزار گزینشی، دادگزار رایگان

وکالت‌نامه = نمایندگی‌نامه، دادگو نامه

✍نمونه:
☄وکالتاً به دادگاه مراجعه کرد و وکالت‌نامه‌اش را ارائه کرد =
به‌نمایندگی به دادگاه رفت و نمایندگی‌نامه‌اش را داد

☄وکالت تسخیری متهم را به عهده گرفت =
دادگزاری رایگان بِزِه‌وَر را بر دوش گرفت

☄وکیل باید حساب وکالت خود را به موکل بدهد =
نماینده باید گزارش نمایندگی خود را به دادسِپار بدهد

☄وکالت باید در امری داده شود که خود موکِل بتواند آن را به‌جای آورد =
نمایندگی باید در کاری داده شود که خود کارسِپار بتواند آن را به‌جای آورد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/20/2025, 09:33
t.me/istga_parsi/870 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻انشاءالله = به امید خدا، اگر خدا بخواهد، امیدوارم، خدا کند، به خواست خدا، ایزدخواست، چنین باد، ایدون باد

✍️نمونه:
🔺انشاءالله به مریضی صعب‌العلاجی مبتلا نشده باشد =
خدا کند به بیماری سخت‌درمانی دچار نشده باشد
امیدوارم گرفتار بیماری سختی نشده باشد

🔺آرزومندم در این مبارزه موفق باشید، انشاالله =
آرزومندم در این پیکار پیروز باشید، ایدون باد/چنین باد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istg
a_Parsi
04/20/2025, 09:33
t.me/istga_parsi/869 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


وکلا = نمایندگان، کارگـُزاران، جانشین‌ها، دادیاران، داتیاران، داتگوها، پیشکاران، گماشتگان

توکیل = داتگو گُماری، برگـُماشتن، واگذاشتن

موکـَل = (وکیل)، گماشته، دادگـُزار، کارگـُزار، نماینده، نگهبان، فرشته نگهبان

موکِل = کارسِپار، کارسِپارنده، دادسِپار، پیوندار(در زناشویی)، کارده، کار آور، چاره‌جو، زاورگیر، دادجو

موَکـَلین = گماشتگان، دادگزاران، نگهبانان

موَکِلین = کارسپارندگان، پیونداران، دادجویان

✍نمونه:
☄تمام موکِلینش تبرئه شدند =
همه‌ی کارسپارندگانش گناه‌زدایی شدند
همه‌ی دادجویانش بیگناه شناخته شدند

☄اجازه توکیل به غیر را، ولو ‌کراراً، دارد =
پروانه ی برگماری دیگران را، اگرچه چندباره، دارد
روادید واگذاشتن چندباره به دیگران را دارد

☄وکلا تحت نظر کانون وکلای دادگستری هستند =
داتیاران زیر نِگر باشگاه دادیاران دادگستری هستند

☄قاضی موکـَل و موکِل را به محکمه دعوت کرد =
دادرس کارگـُزار و کارسِپار را به دادگاه فراخواند
داور دادگـُزار و دادسِپار را به دادگاه فراخواند

☄گفت خر را من به تو بسپرده ام
من تو را بر خر موکـَل کرده ام (مولوی) =
گفت خر را من به تو بسپرده‌ام
من تو را بر خر نگهبان کرده‌ام
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/20/2025, 09:32
t.me/istga_parsi/868 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


وکیل = نماینده، کارگـُزار، جانشین، دادیار، داتیار، داتگو، پیشکار، گماشته

وکیل بلاعزل = کارگـُزار وَرجاوَند

وکیل تسخیری = دادگـُزارِ گزینشی، دادگـُزارِ رایگان

وکیل دادگستری = داتگوی(پارسی پهلوی)، دادگوی، دادگـُزار

وکیل در توکیل = کارگـُزارِ گـُزینا

وکیل دعاوی = دادگـُزار

وکیل عمومی = دادیار

وکیل کردن = نمایندگی دادن، نماینده بَرگـُزیدن، کارگـُزار برگـُزیدن

وکیل مجلس = نماینده‌ی انجمن، نماینده‌ی مِهِستان، نماینده‌ی مردم

وکیل مدافع = دادگـُزار

✍نمونه:
☄برادرش را به عنوان وکیل خود معرفی کرد =
برادرش را به‌نام نماینده‌ی خود شناساند

☄اقدام به انتخاب وکیل دعاوی کرد =
دست به گزینش دادگـُزار زد

☄در این نوع معاملات، خریدار وکیل بلاعزلِ فروشنده است =
در این گونه دادوسِتدها، خریدار کارگـُزار وَرجاوَندِ فروشنده است

☄وکیل تسخیری فقط مربوط به جرایم سنگین و کیفری می‌باشد =
دادگـُزارِ رایگان تنها وابسته به بزه‌های سنگین و کیفری است

☄جهت حل مشکلش به وکیل دادگستری مراجعه کرد =
برای چاره‌اندیشیِ گرفتاری‌اش به داتگوی سَر زد
برای گره‌گشایی پیش دادگـُزار رفت

☄نه فقط وکیل، که وکیل در توکیل نیز بود =
نه‌تنها کارگـُزار، که کارگـُزارِ گـُزینا نیز بود

☄طرفین قرارداد او را که مرضی‌الطرفین بود، وکیل کردند=
پیمانسِپاران او را که پسندِ دوسوی بود، نماینده کردند
پیمانسِپاران او را که پسندِ هَردو بود، به کارگـُزاری بَرگـُزیدند

☄"دهخدا" در دوره‌ای وکیل مجلس هم بود =
"دهخدا" زمانی نماینده‌ی مردم هم بود
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/18/2025, 23:27
t.me/istga_parsi/866 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻کروکی = (Croquis)، انگاره
🔻کروکی کشیدن = انگاره کشیدن، انگاریدن
🔻اتومبیل کروکی = (Convertible)، خودرو روباز، خودرو روگشاده

✍نمونه:
🔺کروکی افسر راهنمایی و رانندگی از تصادف اتومبیل‌ها، تشخیص مقصر حادثه را تسهیل می‌کند =
انگاره‌ی افسر راهنمایی و رانندگی از برخورد خودروها، شناسایی لغزشکار پیشامد را آسان می‌کند


❗️فرهنگستان زبان و ادب پارسی، برابر واژه‌ی فرانسوی "کروکی" را "ترسیمه" پیش نهاده است. از آنجایی که "ترسیمه" نیز واژه‌ای بیگانه است و پارسی نیست، بهتر است از جایگزین پارسی آن بهره ببریم.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
04/18/2025, 23:26
t.me/istga_parsi/865 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی

«آشا»
"آشا"، یک نام دخترانه پارسی است که ریشه در اوستا دارد.
این نام در اوستایی و پهلوی به چم درست کرداری، راستی، بهشتی، روشنی درون، هماهنگی و سامان(نظم) جهان و آفرینش، فروغ و روشنایی، پاک و ورجاوند(مقدس) است.

پژوهشگران این واژه را پارس، همسانی، همانندی و خودباوری(اعتماد به‌نفس) نیز چمیده‌اند(معنی کرده‌اند).

"آشا" در زبان سانسکریت نامی پسرانه به چم امید است.

👣پیشینه:
واژگان "اَش" به چم رفتن و رسیدن؛
"اَشَه" و "اَشا" به چم پاکی، راستی، فراوانی و فراخی؛
"اَشی" به چم درستی، توانگری و بخشایش و
واژه‌ی "اَشو" که بخشی از نام اشوزرتشت، پیامبر ایران باستان و به چم پاک و سپند(مقدس) است، ریشه در واژه‌ی اوستایی "اَشا" دارند.
"اَشو" همچنین به چم کسی است که فروغ و روشنایی همراه اوست.

هزاران درود و هزاران ذُوای(دعای)
بر آن ارجمندی "اشو" پاک رای
زرتشت بهرام

نام‌های دخترانه و پسرانه‌ی پارسی که با "آشا" هماهنگی آوایی دارند:

👧🏻دخترانه: نیوشا، اروشا، پری‌شا، فرنوشا، آنوشا، انوشا، نوشا، گلشا، مانوشا و...

👦🏻پسرانه: یاشا، کوشا، گرشا، تخشا، سوشا،
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Is
tga_Parsi
04/18/2025, 09:22
t.me/istga_parsi/864 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


شلیک = تیرپرانی، تیراندازی، آتش‌کردن، رهاکردن

شلیک‌کردن = پراندن، تیراندازی کردن

شلیک خنده = سدای(صدای) ناگهانی و بلندِ خنده

✍نمونه:
تیر خلاص را شلیک کرد =
تیر رهیدن را آتش کرد
تیر رهایش را زد

به سمتش شلیک کردند =
به سویش آتش کردند
به سویش تیراندازی کردند

شلیک خنده شان کلاس را پر کرد =
سدای بلند خنده‌شان آموزگاه را پر کرد
سدای خنده‌شان آموزگاه را پر کرد

کره شمالی یک موشک کوتاه بُرد شلیک کرد =
کره‌ی اَپاختَری یک موشک کوتاه‌بُرد پرتاب کرد

قاتل بعد از جنایت، به سر خود شلیک کرد =
آدمکش پس از تبهکاری، به سر خود تیر زد
آدمکش پس از تبهکاری، به سر خود آتش کرد
آدمکش پس از تبهکاری، به سر خود تیر اندازی کرد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/18/2025, 09:21
t.me/istga_parsi/863 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻حیات = زندگی، زندگانی، هستی، زیست، جان، گِیان
🔻آب حیات = آب زندگی، جانفَزا، زیست‌آب
🔻تجدید حیات = باززیستی
🔻حیات اُخروی = زندگی مینوی، زندگانی آن‌جهانی
🔻حیات‌بخش = زندگی‌بخش، گِیان‌بخش
🔻حیات‌دادن = زنده‌کردن، زنانیدن، زیانیدن
🔻حیات‌سِپُردن = جان‌سپُردن، مُردن
🔻حیات مجدد = زندگی دوباره
🔻حیات وحش = زیست جانوری، زیست‌بوم
🔻در امتداد حیات = در درازنای زندگی
🔻در قید حیات = زنده
🔻ذی‌حیات = جاندار، زنده، جانور
🔻صاحب‌حیات = جاندار، زنده
🔻علامت حیات = نشان زیست

✍️نمونه:
🔺تخریب جنگل‌ها صدمات غیرقابل جبرانی به حیات وحش وارد آورده است =
نابودی جنگل‌ها آسیب‌های بازگشت‌ناپذیری به زیست‌بوم زده است

🔺شکار، خطر بزرگی برای حیاتِ وحش است =
شکار، گزند بزرگی برای زیستِ جانوری است

🔺آب مایه‌ی حیات است =
آب مایه‌ی زندگانی است

🔺حیات و مماتش در گرو رضایت یا عدم رضایت اولیای دَم بود =
زندگی و مرگش در گرو بخشیدن یا نبخشیدن خونخواهان/دادخواهان بود
📝📝📝

پارسی را پ
اس بداریم
@Istga_Parsi
04/17/2025, 12:17
t.me/istga_parsi/862 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻مزید = فراوانی، بیشی، افزون، افزونی، مایه‌ی افزونی، افزونیدن، برافزودن، افزودن، افزودنی، افزوده‌شده، بسیاری، بسیار
🔻مزید امتنان = سپاس فراوان، افزونی سپاسداری
🔻مزید بر علت = افزوده بر انگیزه، پیش‌آمدی فزون‌تر
🔻مزید کردن = برافزودن
🔻مزید مقدم = پیشوند، پیش‌آوند، پیشاوند
🔻مزید موخر = پسوند، پس‌آوند، پساوند

✍نمونه:
🔺...که طاعتش موجب قربت است و به شکر اندرش مزید نعمت  سعدی =
...که پرستش‌اش مایه‌ی نزدیکی است و سپاسداری‌اش بَراَفزاینده‌ی شِیدان

🔺موافقت شما موجب مزید امتنان خواهد بود =
همداستانی شما مایه‌ی افزونیِ سپاسداری خواهد بود
پذیرش شما مایه‌ی سپاس فراوان خواهد بود

🔺جهت مزید انتفاع، وزن جنس را تقلیل دادند =
برای افزونی سود، اندازه‌ی کالا را کاهش دادند
برای بَرافزودن سود، از سنگینی کالا کاستند

🔺بعضی مزیدمؤخرها با صفت ترکیب می‌شوند و از آن اسم می‌سازند، مثل "سفیدی" =
برخی پسوندها با زاب می‌آمیزند و از آن نام می‌سازند، مانند"سپیدی"

🔺مخفی‌کاری‌اش هم مزید بر علت بود که بالاتفاق از او قطع امید کنند =
پنهان‌کاری‌اش هم افزوده بر انگیزه بود که همگی از او نومید شوند

🔺به تو در گریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش مزید خواهی، بپذیر جان ما را خاقانی =
به تو در گریخت خاقانی و جان فشاند بر تو
اگرش فزون بخواهی، بپذیر جان ما را
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/17/2025, 12:17
t.me/istga_parsi/860 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


تخفیف = کاهش، کم‌کردن، کاستن، کاستِگی، کاهش بها، سَبُک‌سَری، سَبُک‌نَمایی، سَبُک‌کردن، سَبُک‌کردگی، سَبُکی، سَبُک‌گردانیدن، سَبُک‌ساختن، آسان‌گرفتن، دردکاهی، کاهشِ درد، آرام‌سازی، آرام‌دادن، آرامش، واژه‌کاهی(در دستور زبان)

تخفیف‌دادن = از بها کاستن، ارزان‌فروختن

تخفیف‌گرفتن = ارزان‌خریدن

✍نمونه:
۲۵درصد تخفیف داد =
۲۵درسد از بها کاست
۲۵درسد کاهشِ بها داد

نتوانست بیشتر تخفیف بگیرد =
نتوانست بیشتر کاهشِ بها بگیرد
نتوانست بیشتر کاستگی بگیرد
نتوانست بیشتر از بها بکاهد
نتوانست ارزان‌تر بخرد

این دوا دردش را کمی تخفیف می‌دهد =
این دارو دردش را کمی آرام می‌سازد
این دارو دردش را کمی کاهش می‌دهد

مجزاتش از پنج سال به سه سال تخفیف یافت =
کیفرش از پنج سال به سه سال کاستِگی یافت
کیفرش از پنج سال به سه سال کاهش یافت

تخفیف "کلاه" به "کله" =
واژه‌کاهی "کلاه" به "کله"
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/17/2025, 12:17
t.me/istga_parsi/861 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


خداحافظ = خدانگهدار، بدرود، پدرود، روز خوش، شب خوش، به امید دیدار، به خدا سپردم

خداحافظی کردن = بدرودگفتن، بدرودگویی، بدرودنمودن، بدرودکردن، پدرودکردن، خدانگهداری‌کردن، خدانگهدارگفتن، باربستن

✍نمونه:
تا سلامی دیگر، خداحافظ =
تا درودی دیگر، بدرود

خدا حافظ همه شما باشد =
خدا نگهدار همه‌ی شما باشد

خداحافظ گفت و خوابید =
شب‌خوش گفت و خوابید

برای همیشه خداحافظی کرد و رفت =
برای همیشه بار بست و رفت

مجری محبوب از تلویزیون خداحافظی کرد =
گوینده‌ی دوست‌داشتنی از جام‌جم خدانگهداری کرد
گوینده‌ی دلپسند جام‌جم را بدرود گفت

به علت صدمه‌دیدن، از ورزش خداحافظی کرد =
به بهانه‌ی آسیب‌دیدگی، ورزش را پدرود گفت

به خداحافظی تلخ تو سوگند نشد (فاضل نظری) =
به بدرودگویی تلخ تو سوگند نشد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/16/2025, 13:28
t.me/istga_parsi/857 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


مُلتمَس = درخواست، نیاز، زاری، لابه، خواسته‌شده، خواهش

مُلتَمِس = خواهنده، خواهشگر، خواستار، خواهشمند، درخواستگر، زاریگر، لابه‌گر، جویا، جوینده

ملتَمَسات = درخواست‌ها

ملتمَسانه = لابه‌گرانه، خواهشگرانه، خواهشمندانه، از روی خواهش

ملتمِسین = خواهندگان، لابه‌گران

✍نمونه:
مرد مجروح، ناله کنان ملتمِس کمک بود =
مرد زخمی، ناله‌کنان خواهشگر یاری بود

بعضی توانستند به مرد ملتمِس کمک کنند =
برخی توانستند به مرد لابه‌گر یاری رسانند

ملتمِس دعاهای مردم هستیم =
خواهشگر ذُوا*های مردم هستیم

ز نعمت دو جهان جز تو نیست ملتمَسم (سیف فرغانی) =
از نیکی دو جهان جز تو نیست درخواستم

از دو لبت ای هم نفس، یک بوسه دارم ملتمَس(قاآنی) =
از دو لبت ای هم‌دَمِش، یک بوسه دارم خواسته

هر حریفی ز پی ملتمَسی می آید (حافظ) =
هر هم‌آوردی ز پی درخواستی می‌آید

دیگر هرچه از ملتمَسات داری بیار (مرزبان
نامه) =
دیگر هرچه از درخواست‌ها داری بیاور

"پاپ" ملتمَسانه آتش بس در سوریه را خواستار شد =
"پاپ" لابه‌گرانه آتش‌بس در سوریه را خواستار شد

درخواست ملتمَسانه مردم غرب کشور برای رفع مشکل ریزگردها =
درخواست خواهشگرانه‌ی مردم باختر کشور برای چاره‌جویی ریزگردها

*ذُوا = دعا (برگرفته از اوستا)
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/16/2025, 13:27
t.me/istga_parsi/856 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«اَوِستا»، «وُستا»، «ویستا» و «آبستا»
بخش دوم و پایانی

📜📜 نام "اوستا" و نام‌هایی که بهره از آن دارند، در جهان واژگان کهن از پیچیده‌ترین واژگان هستند که چمار آن با سرگذشت واژه درآمیخته است.

📜📜 "کیخسرو شاهرخ" نوشته است که "اوستا" از این دو واژه بهره دارد:
۱← واژه‌ی "افِسمان" به چم سخن سرودگونه
۲← واژه‌ی "پِدان" به چم نوشته‌ها یا نشانه‌های پاک
او می‌گوید "اَ" پیشوند نایی(منفی) + وستا(دانسته و آشکار) و "اوستا" به چمار چیزی است که تاکنون نادانسته بود و آشکار شد!‌

📜📜 "بهرام فره‌وشی" می‌گوید:
واژه‌ی "اوستا" ریشه در پارسی پهلوی "اَفْدِستا" دارد. "افد" به ماناک شگفتی‌آور و ستایش‌کننده و "افدستا" به مانی ستایش شگفت‌انگیز و نیکوترین ستایش است.
در "صحاح الفرس" نیز نوشته شده که "اوستا" از واژه‌ی پهلوی "اَفْدِستا" است.

📜📜 دیدگاه "فریدون جنیدی" با بهره از رویکرد "احسان بهرامی"، هواداران فراوانی دارد:
پس از اینکه اسکندر "اوستا" را که بر پوست گاو نوشته شده بود، سوزاند، مردم و موبدان آنچه را که بجا مانده بود برای چهار سده پنهان کردند تا نابود نشود. پس از چهار سده، بلاش اشکانی از مردم و موبدان خواست تا آنچه در دست دارند از سراسر کشور گرد آورند و آنچه بجا مانده است را سامان دهند و چیزی که گردآوری شد یک پنجم آن بود.
واژه‌ی پهلوی "پستاک" گونه‌ای دیگر از "پیتاک" به ماناک پیدا است و "اَ" پیشوند نایی است که این واژه را به ناپیدا دگرگون کرده. "اَپستاک"(ناپیدا، پنهان، ریشه‌ی واژه‌ی پستو) نامی بود که ایرانیان چهار سده بر این نسک گذاشته بودند.
در نسک دینکرت یا دینکرد نیز از نهفته بودن اوستا یاد شده پس اوستا ریشه‌ی باستانی ندارد.

📜📜 محسن ابوالقاسمی و جلیل دوستخواه نوشته‌اند:
شــایــد "اوستا" با "ودا"، کهن‌ترین نسک دینی هندوان به چم دانش‌نامه و آگاهی‌نامه هم‌ریشه باشد.
علی اکبر جعفری نیز می‌گوید "اوستا" آمیخته از "اَ" پیشوند نایی + ویستَه از ریشه‌ی وید یا ودا[ریشه‌ی نام دخترانه‌ی ویدا] به مانک دانستن، شناختن و آگاهی است که با پیشوند نایی به چمار سخن سربسته، راز نهان و گوهر نهفته است.

📜📜 چند دیدگاه:
1⃣ اوستا زاییده‌ی این دو واژه است:
۱← "اوستا"، آمیخته از "افس" (سرود)+ستا (ستایش) به مانک سروده‌ی شگفت‌انگیز است.
۲← "اوستا" از "اَوَ-ستا" به مانی چرم‌نوشته یا نشاندن به روی چرم است.

2⃣ "اوستا" زاییده‌ی این دو واژه است:
۱← "آویستی" در اوستایی به مانک دانش و آگاهی
۲← "اوپستی" در سانسکریت به چم ستایش و پرستش

3⃣ "اوستا" واژه‌ای پهلوی و آمیخته از "اوپَه" (بر)+اِستا (ایستادن) به چمار "آنچه بر آن باید ایستاد"، است.

📜📜 نام‌های "وُستا" را به چم ستایش خدا و "ویستا" را دانش، فرهنگ(فرهنگ سخن)، آگاه و آشنا(احسان بهرامی) دانسته‌اند.
"ویستا" از ریشه‌ی "وید" اوستایی[ریشه‌ی نام دخترانه‌ی ویدا] به مانی پیدا کردن و دانستن یا "ویستَه" به چم آگاه و آشنا است. (بهرامی)

👈🏼👈🏼 آشکار است که این نوشتار چکیده‌ای کوتاه از دیدگاه‌های دانشیک و برجسته‌ی نویسندگان بود. دوستداران می‌توانند برای شناخت بیشتر به خوانش و پژوهش در نیپیک‌های اندیشه‌ورزان و ایران‌شناسان بپردازند.


چند نام پارسی دخترانه و پسرانه‌ی هم‌آوا:
👧🏻 آبنوس، آوِنا، آوند، آویژه، آویش، سپیتا، وَسنا و...
👦🏻 آستود، آورنا، ابرسام، سپنتا و...

✨برای فرزندانمان نام‌های زیبا و برازنده‌ی پارسی برگزینیم✨
📝📝📝

پارسی
را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/16/2025, 11:50
t.me/istga_parsi/855 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻دیابت = Diabete، پانیذه، بیماری غَند
🔻مرض قند* = بیماری غَند، پانیذه

✍نمونه:
🔺دیابت یک اختلال متابولیک در بدن است =
پانیذه یک آشفتگی سوخت‌وسازی در تَن است

🔺علائم و عوارض مرض قند چیست؟ =
نشانه‌ها و پیامدهای بیماری غَند چیست؟

*"قَند" تازی‌شده‌ی(معربِ) واژه‌ی پارسی "کَند" یا "غَند" است.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Ist
ga_Parsi
04/15/2025, 20:31
t.me/istga_parsi/854 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


التماس = لابه، خواهش، درخواست، زادِش، لابه‌کاری

التماس کردن = لابیدن، لابه‌کردن، زادیدن(پارسی پهلوی)، دَرخواهیدَن

التماس‌کنان = لابه‌کنان

التماس‌کننده = دَرخواه، لابه‌کار

حَسَبُ‌الالتماس = به خواهش

✍نمونه:
رابرت گيتس: نمی خواهیم در مذاکره با ایران نقش "التماس کننده" را بازی کنیم =
رابرت گيتس: نمی‌خواهیم در گفتگو با ایران نَخش(=نقش) "لابه‌کار" را بازی کنیم

التماس‌هایش به گوش هيچکس نرسيد =
زادِش‌هایش به گوش هيچکس نرسيد

التماس کنان طلب عفو می کرد =
لابه‌کنان درخواست بخشش می‌کرد

خیلی التماس کرد، اما قبول نکردند =
خیلی لابید، ولی پذیرش نکردند
خیلی لابه کرد، ولی نپذیرفتند

التماس دعا دارم =
درخواستِ مُروا(=دعای خیر) دارم
خواهشِ نیایش دارم
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/15/2025, 20:30
t.me/istga_parsi/853 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی:


کمدی = خنده‌دار، شوخواره، شوخناک

کمدین = شوخباز، شوخبازیگر

استندآپ کمدی = ایستخند

✍نمونه:
تئاترهای کمدی فروش بیشتری دارند =
نمایش‌های خنده‌دار فروش بیشتری دارند

بازیگران زیادی در این کمدی شرکت داشتند =
بازیگران بسیاری در این شوخواره بازی داشتند

یکی از آرتیست‌ها از همه کمدی‌تر بود =
یکی از بازیگرها از همه شوخناک‌تر بود

"اکبر عبدی" از کمدین های مطرح سینمای ایران است =
"اکبر عبدی" از شوخبازان نامی رُخشارگاه ایران است

"کمدی الهیِ" دانته، سه گانه ایست به شعر، در مورد جهنم، برزخ و بهشت =
"شوخواره‌ی ایزدیِ" دانته، سه‌گانه‌ایست به چامه، درباره‌ی دوزخ، برزخ و بهشت

"استندآپ کمدی" نوعی نمایش زنده است که طی آن کمدین در مقابل حضار ایستاده و هنر خود را برای خنداندن مخاطبان به کار می گیرد =
"ایستخند" گونه‌ای نمایش زنده است که در آن شوخباز در برابر باشندگان ایستاده و هنر خود را برای خنداندن بینندگان به کار می‌گیرد
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_P
arsi
04/15/2025, 20:30
t.me/istga_parsi/852 Permalink
🍀پالایش زبان پارسی


🔻غروب = فروشُدن، فروشُد، فروشُدان، فرورفتن، شامگاه، ایوار، خورنشینش، اِوارَک، پایان‌یافتن، پایان روز
🔻غروب آفتاب = آفتاب‌نشستن، آفتاب بر زمین نشستن
🔻غروب خورشید = خوررَفت، آفتاب‌نشین، پیگاه، بیگاه، آفتاب‌زرد، دست بر زمین زدن خورشید، آدواره، اَدوارَک
🔻غروب‌کردن = فروتافتن، خوررَفتن، ناپدیدشدن
🔻غروب‌گاه = اِوارَک‌گاه، شبانگاه
🔻تنگِ غروب = نزدیکِ فرورَفت، نزدیک فروشُد، نزدیک شامگاه

✍️نمونه:
🔺آفتاب زندگی‌اش غروب کرد =
آفتاب زندگی‌اش فروتافت
زندگی‌اش به پایان رسید
زندگی‌اش پایان یافت

🔺دست در دست معشوق، غروب آفتاب را تماشا می‌کرد =
دست در دست دلدار، فرورفتن آفتاب را نگاه می‌کرد
دست در دست یار، دست‌برزمین‌زدن خورشید را می‌نگریست

🔺از فَرازَند تا «فروشُدِ» خورشید از تنبلی بگریزید، زیرا تن‌آسایی، سرآغاز تباهی است
کوروش

🔺ز هر دژ به گوش آید آوای کوس
ز «ایوار» تا گاهِ بانگ خروس
بهار

🔺«بیگاه» شد، خورشید سوی چاه شد
خیزید ای خوش‌طالعان، گاه طلوع ماه شد مولانا

🔺و «آفتاب‌زرد» را امیر به آب رسید (تاریخ بیهقی)

🌄 خوررَفت(غروب) و مانندسازی‌های دل‌انگیز و جان‌فزای فردوسی در شاهنامه:
ـ چو پژمرده شد چادر آفتاب
همی ساخت هر مهتری جای خواب

ـ چو خورشید را پشت باریک شد
ز دیدار شب، روز تاریک شد

ـ چنین تا شب تیره سر برکشید
درخشنده‌خورشید شد ناپدید

ـ چو خورشید بر چرخ بنمود پشت
شبی تیره شد از نمودن درشت

ـ چو خورشید تابان ز گنبد بگشت
ز بالا همی سوی خاور گذشت

ـ چو چرخ بلند از شَبَه* تاج کرد
شَمامَه(ماه) پراکند بر لاژورد(لاجورد)
(*شَبَه=سنگ سیاه درخشان)

ـ چو خورشید تابان به گنبد رسید
به جایی پی گور و آهو ندید

ـ چو خورشید بر تیغ گنبد رسید
سکندر ز بالا خروشی شنید
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/14/2025, 20:10
t.me/istga_parsi/851 Permalink
🍀آشنایی با نام‌های پارسی:


«سَروا»
"سَروا"، واژه‌ی کهن و ایرانی است که از واژه‌ی "سرواده" به چم چکامه و سروده گرفته شده و امروز نامی دخترانه است.

📖"سروا" به چم افسانه، سروده، سرود، سخن‌سرایی، سخن زیبا و داستان است.
چند دهی وعده‌ی دروغ همی چند
چند فروشی به‌خیره با من "سروا"؟
اورمزدی

🌲واژه‌ی "سُروا" در اوستا به چم چنگال و شاخ جانوران است. نام درخت "سَرو" که نماد کهن ایستادگی و آزادگی است، از اوستا و شاخ جانورانی چون گوزن گرفته شد. از این رو می‌توان نام "سَروا" را سَرو+ا (پسوند مادینگی) دانست و آن را ایستاده، آزاده و پایدار چمید(معنی کرد).
یکی سرو بد سبز و برگش گشن
برو شاخ چون رزمگاه پشن
شاهنامه فردوسی

📚واژه‌نامه‌ی معین "سروا" را زاب(صفت) و به چم ساختمانی دانسته که پیشگاه یا در آن گشوده است.

📜"سرو" نیز در گذشته نامی پسرانه بود.
در شاهنامه‌ی فردوسی، "سرو" پادشاه یمن بود و سه دخترش همسران سه پسر فریدون:
خردمند و روشندل و پاک‌تن
بیامد بر "سرو" شاه یمن
فردوسی

👧🏻👦🏻نام‌های پارسی و دخترانه‌ی سروین، سروآزاد، سروناز، سروشا، سروین‌دخت، سروگل و سرودخت و نام‌های ایرانی پسرانه‌ی سروشان، سروش، سرایش، سرافراز، سرواد و سرود با "سروا" همسانی آوایی دارند.
📝📝📝

پارسی را پاس بداریم
@Istga_Parsi
04/14/2025, 20:10
t.me/istga_parsi/850 Permalink
Search results are limited to 100 messages.
Some features are available to premium users only.
You need to buy subscription to use them.
Filter
Message type
Messages
Find similar avatars
Channels 0
High
Title
Subscribers
No results match your search criteria