Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
DA
داستانک
602 subscribers
205
گفتم: "پس زخمهایمان چه؟"
گفت: دارم بخیه میزنم دیگه عزیزم.
گفتم: نه دکتر! الان باید میگفتید "نور از محل آنها وارد میشود".
گفت: اگه نور از محل زخمها وارد میشد همه‌ی آدمای دنیا نورافکن بودن. واللا تا اونجایی که من دیدم، از زخم فقط عفونت و تروما وارد میشه.
گفتم: پس نور از کجا وارد میشه؟
گفت: من خیلی عمر کردم. خیلی هم به آدما دقت کردم. به‌نظرم نور فقط از شادمانی وارد میشه. اصلا خودت تا حالا آدم شادِ غیرنورانی دیدی؟
گفتم: خب با اینهمه زخم چجوری شاد باشیم؟
گفت: اونجاشو منم نمیدونم. قلق کارشونو نمیگن رِندهای زخم‌خورده‌ی شاد نورانی!... خب کار من تموم شد. پانسمانشو هر روز عوض کن. سه‌چهار روز حموم نرو. توو آینه به چشمات نگاه نکن. هفته‌ی آینده هم بیا زخمتو ببینم. الانم برو خوب شو و سعی کن حداقل از اونجاهایی که یه‌بار زخم خوردی دوباره زخم نخوری.

#حمید_باقرلو


💠 @dastanak_story
04/26/2025, 21:52
t.me/dastanak_story/383
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found