Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
امروز شنیدن یک خبرِ بسیار بد مرا به روزهای نه‌چندان دور پرتاب کرد. روزی از روز‌ها که در صنفِ درسی بودم. یکی از اساتید خوش‌داشتنی‌ وارد شد و برخلاف همیشه غمِ عظیمی را در چهره‌اش دیدم. همه همصنفان ساکت بودیم و فهمیدیم اتفاقی برایش افتاده که نباید می‌افتاده. استاد گفت: بچه‌ها تا حالا تصور دست بلند کردن روی خانم‌تان را در سر داشته‌اید؟ اگر چنین چیزی در خیال‌ِ شما هم اتفاق افتاده به سوی زندگی مشترک قدمی برندارید!!! استاد کمی سکوت کرد و با آوازی غمین و حزین اضافه کرد: "اگر چنین آدمی هستید؛ بدانید که آدم نیستید، ریسمانی به گردن‌تان بیندازید و به طَویله بروید و با حیوانات زندگی کنید" استاد در آخر گفت که سروصدایی از خانه همسایه می‌آمده و وقتی وارد خانه شده، دیده که مردی بر سرِ خانمش داد می‌زده و خانمش را لت و کوب می‌کرده. به هر حال؛ نمی‌دانم ولی همیشه می‌خواهم از چنین اخباری بی‌اطلاع باشم و هیچ به گوشم نرسند. آه.

صدر
04/23/2025, 02:50
t.me/book_study121/7310
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found