#بدانیم
🔴تراپی رفتن شما اعضای خانوادهتون رو تغییر نمیده
-بخشیدن ادمها راحت تره اگه غریبه باشن، مثلا یکی که توی ترافیک جلوی شما پیچیده. ولی وقتی میرسه به بخشش والدین، مخصوصا اونهایی که همه دستاوردهای شما رو میذارن به پای زحمتی که براتون کشیدن ولی هیچکدوم از چالشهای شما رو از تربیت خودشون نمیبینن، شرایط پیچیده تره. مخصوصا اگه اهل کتک
زدن نبودن و همه اونچه در توان داشتن برای خانوادهشون انجام دادن.
-اینا ممکنه درست باشه ها، ولی شما هم ممکنه والدینی رو به خاطر بیارین که همیشه مضطرب و عصبانی بودن، با همدیگه دعوا میکردن، حتی از شما به عنوان مهره وسط استفاده میکردن یا از همدیگه پیش شما بدگویی و گله میکردن.
-ممکنه یکی از والدینتون اهل داد زدن بوده وقتی شما گریه میکردین. شاید اهل مقایسه کردنتون با خواهر برادر یا بچه های فامیل بوده. ممکنه شما احساس کمبود محبت و توجه داشتین ولی دائم بهتون میگفتن: من هر کاری میکنم برای توه، من زندگیم رو فدای تو کردم.
-یا اینکه شما ممکنه در حالتی بزرگ
شده باشین که فکر کردین زندگی نرمال همینه، همه والدین با بچه ها اینجورین، و الان که بزرگ شدین، در گوشه و کنار نشونه هایی میبینین، 🔴اضطرابهایی که معلوم نیست ریشهشون کجاست، 🔴افکار پراکنده دارین، 🔴یه روز حالتون خوبه یه روز همه چی رو مختونه،🔴 رابطههاتون به هم میخوره چون بهتون میگن شما
خیلی وابسته، کنترل گر، یا از نظر عاطفی غیر قابل دسترس هستین و در اخر، 🔴هیچی خوشحالتون نمیکنه.
-علت رفتارها رو دقیقا نمیدونین ولی میدونین که باید ریشه در کودکی داشته باشه چون هروقت پیش والدینتون هستین حس غالبتون خشمه.
-شما احتمالا تلاش کردین با والدینتون حرف بزنین، ولی جوابی که
گرفتین بدترتون کرده. یا بهتون احساس گناه داده:«اره خوب، ما ننه بابای بدی بودیم، هیچ کاری برات نکردیم!» یا کلا حس و چیزی که شما یادتون میاد رو رد میکنن: «اینجوری که تو یادت میاد نبوده، اغراق میکنی، اصلا این رو که میگی اتفاق نیفتاده!» یا اینکه:«این مال سالها پیشه گیر دادیا»
یا «میدونی زندگی من چقدر بدتر از الان تو بود؟»
-ممکنه همه بهتون بگن باید ببخشین. برای ارامش خودتون بیخیال این دلخوری و خشم بشین. ولی شما نمیتونین، دلتون یه عذرخواهی میخواد. فکر میکنین اگه بدون عذرخواهی ببخشین، اجازه دادین از زیر مسئولیت کارایی که کردن فرار کنن. یا ناراحت هستین
از اینکه واقعا متوجه نیستن چه ضربه و اسیبی به شما زدن. مشکل اینجاست که اونا معذرت نمیخوان، زندگیشون همونجوری که هست ادامه پیدا میکنه ولی شما توی قفس نبخشیدن و خشم باقی میمونین و امیدوارانه انتظار میکشین که یه روزی با معذرت خواهیشون رها بشین.
-اینجای مقاله است که میگه شما ممکنه
برین تراپی، برای اینکه راه حلی پیدا کنین که اونا رو مجبور کنین به قبول مسئولیت و معذرت خواهی، ولی با تراپی رفتن شما یه ادم دیگه عوض نمیشه. احتمالا وقتی میفهمین که باید رو خودتون کار کنین، بیشتر هم ناراحت میشین که چرا به خاطر رفتارهای یه ادم دیگه حالا شما باید درمان بشین.
مقاله راه حلهایی داده مثل اینکه احساساتتون رو شناسایی کنین و بهشون فضای لازم رو بدین. اگه والدینتون دائما بهتون گفتن که اونا هرکاری میتونستن برای شما کردن، ممکنه شما الان به خاطر خشمی که ازشون دارین عذاب وجدان داشته باشین. خودتون رو قضاوت نکنین. یه کم تحقیق کنین. شاید والدین
شما هم کودکی و گذشته بدی داشتن، شاید با دونستنش بتونین رفتار اونها رو یه کم بیشتر بفهمین. همدردی با اونها به این معنی نیست که احساسات شما درست نیست، شما میتونین همزمان با درک اونها ازشون عصبانی باشین. شاید شما احتیاج دارین که اونها درباره زمان، مکان و اینکه دقیقا چی گفتن یا چی
کار کردن با شما توافق داشته باشن. ولی در واقع تمام چیزی که شما میخواین اینه که اونا ببینن شما اسیب دیده و زخمی هستین، که حالا هر اتفاقی به هر نحوی افتاده باعث شده شما غمگین باشین یا حس رها شدگی بکنین. شاید به جای چونه زدن راجع به جزئیات بتونین ازشون بخواین که این درد رو در شما
ببینن و تایید کنن...🌷
#روانشناسی_زندگی
@psychologyforlifestyle