Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
می‌دانی؟
سکوت، بی‌تو شکل دیگری دارد،
سنگین است...
همچون غروبِ جمعه
روی شانه‌های دلتنگی.

دست‌هایت را کم دارم،
گرمای‌شان را
نه برای گرفتن،
فقط برای باور کردن اینکه هنوز هستی.

خاطره‌هایت،
لای کتاب‌های بسته،
روی میزهای غبارگرفته،
در شب‌های سرد و بی‌آغوش تو،
برایم شعر می‌خوانند.

آه...
کاش بدانی
دوری‌ات چگونه مرا
قطره‌قطره
از خودم تهی کرده...

و اما من،
هنوز در همان جا،
همان تاریکیِ شب،
همان ساعت و همان فصل،
منتظر برگشتنت ایستاده‌ام...

#شعر_سپید
#ساغرلقا_شیرزاد
04/24/2025, 00:08
t.me/rohin_official1/3944
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found