#برشیازنامه⑧①🫧💌
تو اگر نبودی…
نه فقط من، که تمام جهانِ کوچکم، خاموش میماند.
نه که فقط در تن، که در روح، در عمق واژهی "بودن"، در تپشِ هر نفسم، در انعکاس هر نگاهم.
تو اگر نباشی!
خورشید، طلوعی بیگرما میشود،
ماه، نقرهای سرد و بیانعکاس.
و من، دریایی میشوم بی موج…
آرام؟! نه، راکد و خاموش، بیطنینِ صدای تو.
من همان برگ سبزم، که رنگ میگیرد از نگاهت.
و بی تو، پاییز میشوم؛ خشک، بیجان، اسیرِ بادهای رفتن.
من اگر هستم، از بودنِ توست…
همانگونه که رود، از چشمه معنا میگیرد و باران، وامدارِ آغوشِ ابر است.
من اگر خاکم، تو جانم را گل میکنی…
من اگر گل باشم، تو بارانی!
من اگر بارانم، تویی که بهار را به جانم میتابانی.
من اگر ترانهام، تو آنی که واژههایم را نوا میبخشی.
همانگونه که زنبورعسل شهدش را مدیون گلهاست، من واژههایم را مدیون تو هستم.
هستی من، ادامهی حضور توست.
با تو، واژهایام که معنا شد؛ شعریام که جان گرفت.
اما بی تو؟!
بی تو من… فقط "سکوتیام در هیاهوی هستی".
#رحیمهمحرابی