مسئله این است که آدمها انتقام آدمها را از آدمهای دیگر میگیرند. تو جایی زخمی میشوی که توان دفاع نداری و شدیدا بغض میکنی و شدیدا بههم میریزی و شدیدا بدون دفاع میمانی و دور میشوی و دور میمانی و دور میایستی و با کدورتی عمیق بر دل، به آدمِ بیدفاع دیگری میرسی و بدون مقدمه شروع میکنی به زخم زدن؛ درست از همان ناحیهای که خودت زخم خوردهای و فکر میکنی که این تو را آرام خواهد کرد! اما تو آرام نمیشوی، فقط چرخهی زخم را ادامه میدهی و زنجیر عقده و انتقام کورکورانه را بلندتر میکنی...