Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
درسال ۱۳۹۷ خانم دکتر امیربانوی کریمی به اتفاق دکتر مظاهر مصفا( که روان هردوان شاد باد)برای نشستی درباره صائب تبریزی به اصفهان آمده بودندمجری دوسه بارقبل ازسخنرانی و وقت سخنرانی خانم دکتر را همسر مصفا و دختر مرحوم امیری فیروز کوهی نامید.
خانم امیربانو، درمقدمه سخنرانی خود فرمود: من سالها معلم دانشگاه بوده ام، دانشجو پرورانده ام، کتاب تالیف کرده ام، برای خودم شخصیت جداگانه ای دارم،فقط مشخصه دختر امیری و همسری مصفا را ندارم.
حالا حکایت بزرگ بانوی نویسنده محبوب وخوش قلم معاصر سیمین دانشور است
هرجا سخن از او می رود اورا بامشخصه " همسر جلال آل احمد" می نامند. درصورتی که اگر به انصاف قضاوت کنیم از هرنظر، مخصوصاً سلامت سخن، دانایی بر ظرافت هنر،خوش بینی ،امید آفرینی ها،ماندگاری و اصالت در نویسندگی ،رسالت ادبی، محبوبیت مردمی، نزد بزرگان نقد و
صیرفیان سخن برتر از جلال است.
روزی که غروب جلال اورا خواندم با او گریستم، اوکه
وقتی فهمید جلال قدرت فرزند آوری ندارد به احترام و مهری که به جلال داردبرخواسته مقدس مادری (: داشتن فرزند)با اوکریمانه ساخت، چهارده سال زندگی کرد حتی بعد مرگ جلال هم وصیت کرد:" مرا در
گور جلال چال کنید" او پاکترین دل رادارد او بافرهنگ عمیق وریشه داری بزرگ شده بود صمیمیت وصداقتی که درنثر وجهان بینی سیمین نهفته است بی نظیر است عجیب جادوی مهرمادری درمعاشرت ها ونوشته هایش نهفته است هوشنگ گلشیری از او با صفت مقدس" مادر" نام می برد، منصور اوجی،همشهری شیرازی او، سیمین را مادر عزیز خود می نامد، علی دهباشی هم اورا "مادر مهربانم" صدا می کرد.
*
منصور اوجی درمطلبی که مربوط به خانم دانشور است می نویسد: "مادر تمامی اندوهان وخواهر تمام شادی هارا سالهای سال است که می شناسم، سیمین دانشور را می گویم...
اوجی از روزی حکایت می گوید که باعباس معروفی وسپانلو منزل خانم دانشور بودیم . من ( اوجی) تازه داغدار خواهری بودم که براثر سانحه ای ناکام رفته بود. پس از ناهار سیمین از من خواست شعری بخوانم ومن شعر " پرنده" را که در رثای خواهرم سروده بودم آرام آرام خواندم که دیدم سیمین دارد می گرید ومن تازه دانستم آن همه اندوه به کجا کوچیده بود، زنی که لحظه پیش شادی هایش را به من سپرده بود داشت گریه می کرد. از خود پرسیدم این چه زنی است که گاه آن گونه سخن می گوید که از ته دل می خنداندت و آن گونه گوش
و دل می سپرد که از ته دل می گرید. راستی این چه زنی است؟ یکه درعرصه های فراموش شده انسانی و این سوی ارج ادبی اوست که درحیطه قصه کوتاه تنها" سوترا"ی او کافی است تا اسمش رابرای همیشه زنده نگهدارد و درقلمرو رمان، سووشون و رمان چند جلدی جزیره سرگردانی اش...


(با استفاده از جشن نامه دکتر سیمین دانشور . علی دهباشی
۱۳۸۳).ص ۷۸ به بعد

#استادمسعودتاکی
🪷🪷
‌‌‌‌‌‌‌‌C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─
04/28/2025, 17:00
t.me/negareshe10/12916
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found