#گفتوگو
[ناصر حریری:] شما در بیست و هشت سالگی دکترای خودتان را در ادبیات گرفتید، بعد؟
[سیمین دانشور:] زن جلال آلاحمد شدم.
[ناصر حریری:] ممکن است بفرمایید که...
[سیمین دانشور:] چرا زن جلال آلاحمد شدم؟
[ناصر حریری:] نه اتفاقاً نمیخواهم وارد زندگی خصوصیتان بشوم.
[سیمین دانشور:] نه اصلاً مسئلهای نیست. مخصوصاً باید بپرسید. چرا که این شخصیت مرا تا حدود خیلی زیادی نشان میدهد:
عشق از این بسیار کردهست و کُنَد
خرقه با زُنّار کردهست و کُنَد
عشق به جلال به کنار، از نظر طرز تفکر جلال همانی بود که من در جستجویش بودم. اولین جاذبهٔ جلال در این بود که با ازدواج با او از طبقهٔ خود جدا میشدم. من فقر را در مطب پدرم میدیدم و جهالت پیرامونم را لمس میکردم تفاوتی را که میان من و خدمتکارِ خانه وجود داشت متوجه میشدم و از خود میپرسیدم: چرا او باید همهٔ کارهای مرا بکند تا من درس بخوانم؟ من میدانستم تا وقتی که وابستهٔ طبقهٔ خودم هستم، طبعاً از منافع همین طبقه دفاع خواهم کرد؛ البته اين يك امر كاملاً طبیعی است که افرادی از يک خانوادهٔ مرفّه خواستگارهایی از همین طبقه برای خودشان دارند، اما من میخواستم چیز دیگری را بیازمایم. جلال آلاحمد از خانهٔ پدریش بیرون آمده بود و از مال دنیا هیچ نداشت. ما ناچار بودیم خودمان کار کنیم و نان خودمان را در بیاوریم. من میخواستم همین را بیازمایم، به همین دلیل زن جلال شدم، چراکه میخواستم خودم برای خودم يک زندگی دلخواه بسازم، نه اینکه وارد یک زندگی از پیش ساختهشده بشوم و ملال و بیهودگی رفاه بورژوازی را بیازمایم.
#ناصرحریری (۱۳۶۶). هنر و ادبیات امروز: گفتوشنودی با دکتر پرویز ناتل خانلری و دکتر سیمین دانشور. چاپ اول. بابل: کتابسرای بابل. صفحات ۲۲-۲۳.
**زاد روز
#خانمدکترسیمیندانشور
چهره بی همتا در داستان نویسی ایرانی
(خالق سووشون)
🪷🪷
C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─