#نگارش۳
#نامهنگاری
#شخصیودوستانه
عزیزترینم، بهارم،
نمیدانم از کجا شروع کنم، واژهها در گلویم گیر کردهاند و قلبم سنگینتر از همیشه میتپد . . .
این نامه، آخرین حرفهای من است، و چقدر دلم میخواست این آخرین دیدار، حضوری و پر از گرمی دستانت باشد.
میدانم که این جدایی، هر دوی ما را میشکند، اما گاهی سرنوشت، مسیری را پیش پایمان میگذارد که جز تسلیم، چارهای نیست.
من باید بروم، باید از تو دور شوم، تا شاید روزی، دوباره فرصتی برای با هم بودن پیدا کنیم.
تمام لحظاتی که با تو گذراندم، مثل گنجینهای ارزشمند در قلبم حک شدهاند.
خندههایمان، اشکهایمان، رازهایمان... همه و همه، تا ابد با من خواهند بود.
میدانم که دوری سخت است، اما تو قویتر از آنی هستی که فکرش را میکنی. پرندهی عشقمان را رها کن تا در آسمان زندگی به پرواز درآید، شاید روزی دوباره به آشیانهی ما بازگردد.
به قول شاعر:
«برو آنجا که تو را منتظرند
قاصدک در نفس باد بهاری رهاست...»
خداحافظ ای تمام هستی من، خداحافظ ای عشق ابدی. بدان که تا آخرین نفس، به یاد تو خواهم بود.
با قلبی آکنده از عشق و اندوه،
رفیق همیشگی تو
آتنا💋
آتنا ممبینی _ دوازدهم تجربی
دبیرستان حضرت رقیه_ رامهرمز
دبیر: مریم بهوندی
C᭄𝄞 @negareshe10
─━━━━⊱🖋⊰━━━━─