به یاد بسیار:
وقتی خوشبختی تو متکی به دیگران باشد، بدبختی تو نیز به دیگران وابسته است
اگر به این دلیل خوشبخت هستی که زنی عاشق تو است، اگر او دیگر تو را دوست نداشته باشد بدبخت خواهی بود
اگر به هر دلیلی خوشبخت باشی آنوقت اگر هر روزی آن دلیل دیگر وجود نداشته باشد، بدبخت خواهی بود.
اینگونه، خوشبختی تو همیشه در یک هوای طوفانی قرار دارد و بسیار شکننده است
هرگز نمیتوانی یقین داشته باشی که خوشبخت هستی یا بدبخت، زیرا خواهی دید که هر لحظه زمینی که روی آن مستقر هستی میتواند از بین برود.
متكی شدن به دیگران یک وابستگی است،
یک قید است و فرد هرگز واقعاً احساس سرور نخواهد داشت
مسرور بودن فقط در یک آزادی تمام و نامشروط وجود دارد
برای همین است که ما در شرق آن را موكشا میخوانیم. موكشا يعنى آزادى مطلق، بودنِ با خود موکشا است.
زیرا اینک تو به کسی متکی نیستی، خوشبختی تو فقط مال خودت است، آن را از کسی قرض نگرفته ای، هیچکس نمیتواند آن را از تو بگیرد، حتی مرگ....
به یاد بسپار:
مرگ فقط تو را از دیگران جدا میکند،
هرگز تو را از خودت جدا نمیکند
مرگ به این سبب اینهمه وحشتناک است که تو را از دیگران می رباید. زن دیگر با شوهرش نیست، مادر دیگر با فرزندانش نیست.
وقتی بیاموزی که چگونه با خودت باشی،
مرگ بی معنی میشود.
آنگاه مرگ وجود ندارد، تو نامیرا میشوی
آنگاه مرگ نمیتواند هیچ چیزی را از تو بگیرد، آنچه را که مرگ میتواند از تو بگیرد،
خودت پیشاپیش تسلیم کرده ای.
مراقبه همین است:
تسلیم کردن آنچه که غیر اساسی است، آنچه که مرگ میتواند از تو بگیرد. آنچه را که مرگ انجام خواهد داد، یک مراقبه کننده خودش دواطلبانه انجام میدهد، با ادراک اینکه از او گرفته خواهد شد، او خودش تسلیم میکند.