معمولا ما هر آنچه درباره ی خود میدانیم،
صرفا است.
آنها میگویند تو خوب هستی،
و ما تصور میکنیم خوب هستیم
دیگران میگویند تو زیبا هستی،
و ما تصور میکنیم زیبا هستیم.
آنها میگویند تو بدی، زشت هستی..
هر چه را که دیگران درباره ما میگویند
جمع آوری میکنیم
و این مجموعه هویت و شناخت ما از خودمان میشود
اما این هویت سرا پا کاذب است. زیرا هیچکس قادر به شناختن شما نیست. مگر خودتان.
دیگران فقط با پاره ای از ابعاد شخصیت شما آشنا هستند. و این ابعاد سطحی هستند.
آنها فقط احوال لحظه ای شما را میبینند. نمیتوانند به مرکز وجودتان رخنه کنند.
مردم عمر خود را با باور و اتکا به حرف و نظرات دیگران سپری میکنند. به همین دلیل است که مردم از عقیده دیگران میترسند.
اگر دیگران تصور کنند شما بد هستید، بد میشوید و اگر سرزنشتان کنند، شما به سرزنش خود میپردازید . زیرا مجبورید به عقاید دیگران وابسته باشید
این موضوع به نوعی اسارت و بندگی نهان و ظریف تبدیل میشود
و اینگونه میشود که اگر بخواهید فردی خوب و ارزشمند و زیبا در نظر دیگران جلوه کنید، باید سازش کنید. باید همواره با مردمی که به آنها و نظراتشان وابسته هستید سازش کنید و مطابق نظر و میل آنها باشید.
پس چگونه باید بود؟
به شما میگویم:
حقیقی باشید
حقیقی بودن یعنی:
به هر قیمتی چهره حقیقی خود را هرچه باشد نشان دهید.
اصیل بودن یعنی با خودتان رو راست بودن
برای رسیدن به این اصل سه نکته را به یا بسپارید:
اول آنکه، هرگز به آنچه دیگران میگویند باید باشید گوش ندهید.
فقط به ندای درونتان گوش دهید.
تا دریابید که دوست دارید چه چیزی باشید.
دوم آنکه، هرگز نقاب نزنید و ظاهر سازی نکنید. اگر خشمگین هستید لبخند نزنید. که چنین لبخندی دروغین و کاذب است.
خشمتان خشم واقعی و خنده تان خنده ای از ته دل و حقیقی باشد.
سوم اینکه، پیوسته در زمان حال باشید. زیرا تمامی دروغها از گذشته یا آینده وارد میشوند
گذشته را چون بار بر دوش نکشید.
چون اجازه نمیدهند اصیل باشید.
حضور داشتن در زمان حال یعنی اصیل بودن. زیرا تنها زمان حال است که اصیل و حقیقی است.
این لحظه یعنی کل ابدیت.