سیذارتا (۱۷۹)
🌿🌸🌿🌸🌿
حال گوویندا بىآن که دیگر از وجود زمان اطلاع داشته باشد و بداند که آیا این کشف بزرگ در لحظهاى انجام شده و یا صدها سال طول کشیده است و آیا سیذارتایى و یا گوتامایى وجود داشته است، با این تیر آسمانى زخمى شده و از آن لذت مىبرد.
گوویندا در نهایت شادى و خرسندى مدت زمانى برچهره پر از صفاى سیذارتا که آن را بوسیده و در آن، این همه صور و اشکال گذشته و آینده را دیده بود خم شد و برآن نگران ماند.
چهره او، پس از آن که اثر آئینه جهاننما از آن برداشته شده بود تغییرى نیافت. وى در صفا و با مهربانى تبسم مىکرد. شاید تبسمش بسیار ریشخندآمیز بوده، امّا عینا نظیر تبسم بوداى اعظم بود.
گوویندا تعظیم بلند دیگرى کرد. اشکهایى که دیگر نمىتوانست آنها را نگاه دارد برچهره سالخوردهاش روان گردید. وى در زیر بار احساس عشقى بزرگ و احترامى سرشار مغلوب و منکوب شده بود. بار دیگر تعظیم بلندى به جاى آورد و در مقابل رادمردى سر برزمین نهاد که بىحرکت نشسته بود و تبسم او چیزهایى را به خاطرش مىآورد که وى آنها را در زندگى دوست مىداشت و براى آنها ارزش قائل بود و آنها را مقدس مىشمرد.
پایان
@yogitation