💢 تحلیل امکان استراتژی فریب آمریکا با محوریت مذاکرات عمان
در فضای سیاسی و امنیتی منطقه، مذاکرات اخیر میان ایران و آمریکا در عمان، با وجود پوشش دیپلماتیک اگرچه محدود و در ظاهر معطوف به کاهش تنش هستند، اما با نگاهی تحلیلیتر، میتوان آنها را مشکوک و بخشی از یک سناریوی بزرگتر دانست که هدفی فراتر از تعامل دارد: خنثیسازی قدرت دفاعی ایران و همزمان باز کردن اقتصاد ایران به نفع غرب، بدون رفع تحریمها.
◾️در این چارچوب، دو سناریو کلیدی به روشنی قابل تشخیصاند:
1️⃣ سناریو «لیبیسازی ایران»: کشف و خلع توان دفاعی
سناریوی فعلی آمریکا در قبال ایران برگرفته از مدل لیبی است؛ مدلی که با وعدههای فریبنده، به خلع سلاح تدریجی و سقوط قذافی منجر شد. در مذاکرات عمان نیز آمریکا میکوشد با پوشش «کاهش تنش»، اطلاعاتی از ساختار دفاعی و توان موشکی ایران بهدست آورد. هدف نهایی، جلوگیری قطعی از دستیابی ایران به سلاح هستهای و کاهش توان مقاومت راهبردی آن است؛ همانگونه که نتانیاهو در ۲۰۲۳ تأکید کرد: «باید همان کاری را بکنیم که در لیبی شد.»
2️⃣ سناریو «معاملهگری ترامپ»: حفظ تحریمها، گشودن بازار برای آمریکا
دونالد ترامپاز گذشته نگرش متفاوتی به توافقات داشت الان چرا باید عوض شود؟! او بهجای توافقی جامع و پایدار، دنبال معاملهای بود که در ظاهر تنش را کاهش دهد، اما تحریمها را حفظ کند و در عین حال از بازار و منابع ایران بهرهبرداری کند. آمریکا بهدنبال توافقی نیست که به رفع واقعی تحریمها بینجامد، بلکه خواهان نوعی «نظم کنترلشده» است؛ شرایطی که در آن، ایران با اقتصاد نیمهباز و فاقد استقلال کامل دفاعی باقی بماند و شرکتهای غربی ـ بهویژه آمریکایی ـ بتوانند به بازار آن دست یابند، بیآنکه محدودیتهای راهبردی آمریکا کاهش یابد و معلوم نیست هدف شناسایی راه های دور زدن ایران تحریم ها از منفذ روابط اقتصادی با آمریکا است یا خیر.
◾️ چرا توافقی در کار نیست؟
نکته کلیدی مذاکرات غیر مستقیم درک بازی فریب آمریکا است. مذاکرات عمان، بیشتر بهمثابه «تاکتیک فریب» برای مدیریت افکار عمومی، القای امنیت روانی کاذب در بازار داخلی ایران و در نهایت، انحراف از مطالبات اساسی ایران مانند رفع کامل تحریمها طراحی شده است. ایالات متحده میخواهد بدون پرداخت هزینههای یک توافق واقعی، مزایای مدیریتشدهای از تعاملات محدود بهدست آورد؛ مزایایی همچون کنترل نسبی بر برنامه هستهای، کسب اطلاعات یا تضمین های امنیتی و بازگشایی محدود بازار برای کالاها و خدمات آمریکایی.
مارک دوبویتز ( ۲۰۲۳ ) : « ایده این است که ایران اطلاعات بدهدولیها باقی میمانند».
ترامپ ( ۲۰۱۹ ) : « تحریمها میماند ، اما اگر ایران نفت بفروشد و کالاهای آمریکایی بخرد خوشحال میشوم.»
برایان هوک (۲۰۲۰): «تحریم ابزار فشار است، اما آمادهایم کانال اقتصادی را برای شرکتهای آمریکایی باز کنیم، اگر ایران محدودیتهایی را بپذیرد.»
◾️در استراتژی فریب آنچه تحت عنوان «مذاکره» یا «گفتوگوهای محدود و مشروط» روی میدهد، نه در مسیر توافق واقعی، بلکه در یک استراتژی یک فریب دقیق و چندلایه است. است . فرمول این استراتژی را میتوان چنین صورتبندی کرد:
فرمول فریب:
➕ افزایش ضریب اطمینان از مهار آسیب رساندن نظامی ایران از جمله در منطقه
اعطای هویج کوچک (نمادین) از سوی آمریکا برای ایجاد انگیزه حداقلی و مدیریت رسانهای
➕اطمینان کامل آمریکا از عدم دستیابی ایران به سلاح هستهای، بهمثابه خط قرمز حیاتی و برچیده شدن امکان دستیابی به سلاح در صورت حمله احتمالی در آینده
➕ تکرار هویج کوچک، چون وقتی دستیابی به سلاح هستهای غیرممکن شده، دلیلی برای دادن امتیاز بزرگتر (هویج بزرگ) باقی نمیماند
➕ باز کردن محدود بازار ایران برای کالاهای مصرفی و غیراستراتژیک آمریکایی (یعنی خوراندن منافع اقتصادی آمریکا به ایران در قالب بازار نیمهباز)
➕ عدم رفع تحریمها به بهانه تداوم نگرانیهای هستهای، منطقهای و موشکی، چون هنوز «مذاکره اصلی» آغاز نشده و موضوعات «مهمتر» در آینده نگه داشته شدهاند
🎯 هدف نهایی از این فرمول چیست؟
🔹 خلع قدرت راهبردی ایران بدون درگیری مستقیم
🔹 تحریمها بهعنوان ابزار دائمیچانهزنی
🔹 توان ایجاد جنگ روانی و آشفتگی در آینده
🔹 مدیریت افکار عمومی جهانی از طریق القای «دیپلماسی فعال»
◾️ارائه پیشنهاد غیر مستقیم یک ایده هوشمندانه توسط ایران است با این حال محتوای مذاکرات عمان نشان خواهد داد که این یک سناریوی فریب است یا خیر
… عراقچی باید تضمین امنیتی ندهد بلکه تضمین امنیتی بگیرد و جمله اگر حمله کنید سلاح میسازیم را زنده نگه دارد دوم رفع همه تحریم ها را پیش شرط ورود به بازارگشایی امریکا کند و سوم در مقابل هر خواسته “پاسخ متقابل متناظر” دهد نه فقط اقتصادی
──═ঊঈ @irdiplomat ঊঈ═─