رواندرمانی، آنجا که "خودِ درمانگر" ابزار است
بسیاری از ما، بهویژه آنهایی که مسیری جدی و پرشور در رواندرمانی طی میکنیم، دیر یا زود با این واقعیت مواجه میشویم:
درمانگر بودن یعنی خودت ابزار کارت هستی.
نه فقط دانشت، نه فقط تکنیکها، نه حتی فقط حضور و همدلیات. بلکه تمام پیکرهی وجودیات، با تمام نادیدنیها و تجربههای زیستهات.
در مقالهای مهم از Gelso و همکاران، بحثی کلیدی مطرح شده که از آن به عنوان subjective use of self یاد میشود—استفادهی آگاهانه و پالایششده از تجربههای درونی خودِ درمانگر بهمثابه منبعی برای درک و مداخله[۱]. این استفاده، نه همدلی ساده است، نه صرفاً انتقال متقابل، و نه تنها بازتاب احساسات مراجع. بلکه حرکتیست بسیار ظریفتر، ریشهدارتر، و همزمان مسئولانهتر: فرایند درونیِ زنده و پیچیدهای که در دل آن، درمانگر با استفاده از میدان تجربیات درونی خودش، درک فعالتری از مراجع میسازد.
وقتی مراجع از «غمِ گنگ» حرف میزند، شاید درمانگر به آن شبهای بیپناهیِ خودش وصل شود، به بدنی که نمیخوابید، به صدایی که در سکوت میخواست فریاد بزند. اما نقطهی قوت این تجربه آنجاست که او نمیگذارد در آن غرق شود؛ بلکه با مهارتی بالا، آن را به ابزاری برای درک ژرف، حسگیری دقیق، و انتخاب مداخلهی مناسبتر تبدیل میکند. این مهارت، نه تنها به معنای استفاده از خود است، بلکه به معنای «شکوفا کردن خود» در بستر درمان است.
در رویکردهای مبتنی بر ذهنآگاهی، فراتأمل و آگاهیِ بدنمند، نوعی "حضور خودشفاف" مورد توجه قرار میگیرد که میتواند سکوتهای عمیق درمانگر را به «پُلهای بیکلام» برای اتصال به تجربهی مراجع تبدیل کند[۲]. درمانگر میآموزد چگونه از زیستههای شخصیاش چون دادههای زنده برای پردازش میدان رابطهای استفاده کند. اینجا "خود"، نه مزاحم، که ابزار است.
در رواندرمانیهای فلسفیـاگزیستانسیال هم، تأکید زیادی بر حضور اصیل (authentic presence) و کشف معنا از دل مواجههی صادقانهی دو ذهن انسانی وجود دارد[۳]. این حضور اصیل، همزمان آسیبپذیر و نیرومند است. همان لحظهای که درمانگر حس میکند چیزی در وجود خودش تکان میخورد، فرصتی فراهم میشود برای درک بیواسطهی دیگری. اگر آگاهانه پردازش شود، میتواند بسیار نافذ و ترمیمگر باشد.
رواندرمانگران شناختی نیز به شکلی روزافزون از مفاهیم «ذهننگری»، «فراشناخت»، و «بازنمایی فعال خود» استفاده میکنند تا به کمک این سازوکارهای درونی، قضاوتهای خودکار را تعلیق کرده و فضای تفسیر خلاقانهتری برای فهم مراجع ایجاد کنند[۴].
ما هر روز در جلساتمان، تکههایی از گذشته، امیدها، ترسها، گرههای خانوادگی، و حتی شکستهایمان را در اتاق درمان حمل میکنیم. سؤال اینجاست: آیا میتوانیم این تکهها را، در لحظه، آگاهانه، و بهنفع مراجعمان معنا کنیم؟ آیا میتوانیم بدون اینکه اسیر بازتابهای شخصی شویم، از آنها پلی بزنیم به جهان درونی مراجع؟
این همان مرز نازکِ میان خودافشایی ناخودآگاه و «کاربست آگاهانهی خویشتن» است[۵].
درمانگر حرفهای، بهزعم برخی پژوهشها، کسیست که میتواند از «درون تجربههای خودش» عبور کند بیآنکه در آنها متوقف بماند، و در عین حال آنها را به منبعی برای حضور متعهدانه و خلاقانه بدل سازد[۶].
در نهایت، درمانگر کاربلد کسیست که درونش را نه پنهان میکند، نه بیپروا بروز میدهد؛ بلکه آن را صیقل میدهد، پالایش میکند، و تبدیلش میکند به آینهای زنده، شفاف، و گاه شگفتانگیز برای درمان.
اگر گاه از شدت پیچیدگیهای درونیات و مواجهه با خاطراتت در جلسات، دچار تردید یا فرسودگی میشوی، وقت آن رسیده که خودت را بهجای شخصیتی کامل و اثرناپذیر یا اثرپذیرندهای آسیبپذیر، منبعی زنده برای درک و تحول، اثرپذیریِ عامل و اثرگذاری طبیعی بدان.
@philosophicalconsultationمنابع:
[1] Gelso, C. J., et al. (2020). “The Therapist’s Contribution: Use of Self, Countertransference, and the Real Relationship.” American Psychologist.
منبع[2] Hill, C. E., et al. (2003). “Therapist use of immediacy in psychotherapy: A critical review.” Psychotherapy: Theory, Research, Practice, Training.
منبع[3] Vos, J., & Vitali, D. (2018). “The effects of psychological meaning-centered therapies on quality of life and psychological stress.” Clinical Psychology Review.
منبع[4] Dimaggio, G., & Lysaker, P. H. (2022). “Metacognition, Self-Reflectivity, and Psychotherapy.” Psychiatry Research.
منبع[5] Norcross, J. C., & Lambert, M. J. (2019). “Evidence-Based Therapy Relationships.” Psychotherapy.
منبع[6] Hayes, J. A., et al. (2011). “Countertransference and therapist self-insight.” Journal of Counseling Psychology.
منبع