نقدی بر نظریه کمی پول: چرا تورم ایران را نمیتوان با معادله MV=PY فهمید؟(3-1)
در بین چارچوبهای مطرح شده یعنی بازخورد منفی (مانند تعادل خودکار عرضه و تقاضا) و بازخورد مثبت (مانند رفتار تقلیدی یا نیاز به نقدینگی) نظریه مقداری پول بر فروض بازخورد منفی استوار است و توضیح دهنده موقعیتهای چهارگانه بازخورد مثبت نیست.
از سویی در نظریه کمی پول، چندین فرض کلیدی نهفته است که در اقتصادهای پیچیده، شکننده و ناپایدار مانند ایران معمولاً نقض میشوند:
الف. ثبات سرعت گردش پول (V):
نظریه کمی پول اغلب فرض میگیرد که V ثابت یا نسبتاً باثبات است. در حالی که در ایران، بهویژه در شرایط بیثباتی، سرعت گردش پول میتواند بهشدت نوسان کند، چرا که مردم تلاش میکنند سریعتر از ریال به داراییهای با ارزش ذخیرهای بهتر (مانند طلا، ارز یا زمین) پناه ببرند بر اساس موقعیت چهارمی که در بازخورد مثبت تشریح شد.
ب. عقلانیت کامل و اطلاعات کامل:
در این نظریه، کنشگران اقتصادی عقلانی و دارای اطلاعات کامل فرض میشوند. در ایران اما، رفتارها تحت تأثیر نااطمینانی شدید، بیاعتمادی به سیاستگذار، ترس از آینده و حتی حافظه تاریخی از بیثباتیهای مزمن شکل میگیرد به عبارتی در ایران شرایط موقعیت دوم بازخورد مثبت با شدت مضاعفی جاری است.
ج. خنثیبودن پول در بلندمدت:
نظریه کمی پول معتقد است که افزایش نقدینگی در بلندمدت تنها منجر به افزایش قیمتها میشود و اثری بر متغیرهای واقعی مانند تولید ندارد. اما در ایران، افزایش نقدینگی با توزیع ناعادلانه، افزایش سوداگری، و ایجاد تغییر در الگوهای تخصیص منابع همراه بوده است. تغییر الگوی تخصیص منابع ضمن تشدید نابرابری ناشی از تورم رفتارهای مبتنی بر وسواس پرستیژ را نیز تشدید کرده است.
د: برون زا بودن عرضه پول:
نظریه مقداری پول فرض میکند که حجم پول (نقدینگی) عمدتاً توسط بانک مرکزی و به صورت برونزا تعیین و کنترل میشود. در مقابل، نظریه پول درونزا معتقد است که حجم پول عمدتاً تابعی از تقاضا برای پول و اعتبار است که توسط نیازهای بخش خصوصی (خانوارها و بنگاهها) و شرایط اقتصادی تعیین میشود.
در این دیدگاه، سیستم بانکی (تحت نظارت و با هزینهای که توسط بانک مرکزی تعیین میشود) به این تقاضا پاسخ داده و پول (بیشتر به شکل اعتبارات بانکی) را خلق میکند. بانک مرکزی در این چارچوب بیشتر نقش تنظیمکننده قیمت پول (نرخ بهره) و تضمینکننده پایداری سیستم مالی را دارد، نه کنترلکننده مستقیم "حجم" پول.
در یک سیستم بانکی که ناگزیر از تأمین نقدینگی لازم برای گردش اقتصاد است، این افزایش تقاضا برای پول به افزایش عرضه پول (نقدینگی) منجر میشود. در این سناریو، رابطه علّی نظریه مقداری پول (پول -> قیمت) معکوس میشود (قیمت -> تقاضا برای پول -> عرضه پول). نقدینگی به جای اینکه علت تورم باشد، نتیجه یا پیامد تورم (ناشی از عوامل دیگر مانند نرخ ارز) است.
کاتالاکسی