Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
RE
تاملاتی در باب تاریخ
https://t.me/revisionhistory
Channel age
Created
Language
Farsi
-
ER (week)
-
ERR (week)

این کانال جهت معرفی آثار سیدمرتضی حسینی ایجاد شده و گذشته از معرفی آثار، فضایی‌است برای درج بخشی از ماحصل تاملات، یادداشت‌هایی در حاشیه‌ مطالعات تاریخی و ارتباط با او. @Mortaza_hoseyni Mortezahoseini.com 09146644150

Messages Statistics
Reposts and citations
Publication networks
Satellites
Contacts
History
Top categories
Main categories of messages will appear here.
Top mentions
The most frequent mentions of people, organizations and places appear here.
Found 13 results
گفت‌وگویی مهم درباره تاریخ و تاریخ تمدن در آذربایجان از ابتدا تا پایان عصر آهن.

گفت‌وگوی حاضر، مصاحبه‌ایست با محوریت موضوعات بسیار مهمی مانند جغرافیای واحد فرهنگی بین سه دریاچه، تاریخ تمدن در این جغرافیای واحد تمدن‌خیز و آذربایجان، فرهنگ بزرگ کور- آراز قدیم‌ترین فرهنگ فراگیر تاریخ آذربایجان و ایران، انهدام فراگیر تمدن در عصر آهن، هخامنشيان آغاز یا پایان تاریخ؟ و...

این گفت‌وگو به لطف مدیرمسئول محترم و هیئت تحریریه نشریه وزین بایرام انجام شده و موضوعات بنیانی تاریخ به‌ویژه تاریخ دوران کهن آذربایجان مورد بحث قرار گرفته است. متن محور گفت‌وگو، مهم‌ترین پژوهش تاریخی من، یعنی کتاب "سه دریاچه، یک گهواره؛ تاریخ تمدن در آذربایجان از ابتدا تا پایان عصر آهن" می‌باشد.

زحمت تبدیل به متن و تنظیم آن را دوستان گرامی‌؛ رحیم اسماعیلی و محسن قاسمی کشیده‌اند. بازبینی نهایی متن گفت‌وگو بر عهده خودم بوده، مسئولیت ادبیات و محتوای آن نیز بر عهده من می‌باشد.

گفت‌وگو به زبان تُرکی انجام شده و به همین زبان در فصلنامه بایرام زنجان (ش ۹۴، پائیز ۱۴۰۳) منتشر شده است.

سیدمرتضی حسینی


https://t.me/revisionhistory
04/20/2025, 11:41
t.me/revisionhistory/346
800 شوالیۀ تاریکی

باورش سخت است! در جهان امروز مملکتی وجود دارد که 800 نفر پایتخت‌نشین صاحب جایگاه‌های سیاسی، علمی، هنری و فرهنگی در آن، بیانیه‌ای سراسر  کینه و تعصب قومی- ایدئولوژیک منتشر می‌کنند برای اعلام نارضایتی از اینکه میلیون‌ها ایرانی به عنوان شهروندان این کشور، ارادۀ عمومی و سیاسی خود را آزادانه و خارج از قالب تحمیلی و فرمایشی آنها به کار گرفته‌اند. این ارادۀ عمومی، همان ارادۀ ملی سرکوب شده‌ایست که صد سال است حق خوداظهاری، خودباوری و مشارکت اجتماعی- سیاسی در مقدرات خود را ندارد. همان ارادۀ ملی سرکوب شده‌ای که در آخرین انتخابات ریاست جمهوری به محض یافتن روزنۀ کوچکی از امید، با خویشتن‌داری و نجابت تمام، از این حق خود دفاع کرد. نتیجۀ این اولین فرصت (هر چند ناقص) مشارکت عمومی واقعی خارج از دسته‌بندی‌های فرمایشی، در اینفوگرافی رأی‌های داده شده به دکتر پزشکیان آشکار شد. 

سردمداران عصبیت شعوبی فوران کرده در بیانیۀ کذایی 800 نفره، در عین حال که لانۀ شعوبی‌گری را در ستاد دکتر پزشکیان دایر کردند و همین امروز هم از دولت او می‌خورند و می‌برند، از همان روز اعلام نتایج و آشکار شدن اینفوگرافی تاریخی رأی‌ها، شمشیر را از رو بستند. رأی‌های داده شده به پزشکیان را نه رأی واقعی مبتنی بر گفتمان حقوقی او بلکه رأی قومیتی نامیدند. هر روز یک بلوای دروغ به پا کردند. یک روز گفتند پزشکیان تجزیه‌طلب است، یک روز گفتند رئیس جمهور حق خواندن شعر تُرکی ندارد، یک روز گفتند زبان‌های غیر فارسی تنها در خانه‌ها مُجازند و... هر روز یک غائلۀ توخالی برای تحریک افکار عمومی علیه حقوق شهروندی. امروز نیز اکثر این دروغ‌ها و بُهتان‌ها را یکجا در بیانیه‌ای بسیار سُست و پُر از اتهامات واهی سر هم کرده‌اند.

حقیقتاً با خواندن این بیانیه، عرق شرم بر پیشانی هر ایرانی صاحب عقل سلیم می‌نشیند. از تُرکی و عربی صحبت کردن مقامات دولتی و بحث آموزش زبان مادری تا تظاهرات مردمی خالی از هر گونه هنجارشکنی و خشونت در اورومیه و حضور صدها هزار نفری مردم آذربایجان در مسابقات تیم تراکتورسازی، همگی با اتهامات دروغ، شانتاژ و تخطئه شده‌اند. خنده‌دارتر از همه اینکه؛ طبق روال هوچی‌گری‌های توییتری، ناف قضایا به شخص اردوغان بسته شده است. با این سطح از میان‌مایگی، سطحی‌نگری، نافهمی، عقده‌فشانی و حقوق‌ستیزی در میان نخبگان تهرانی، وضعیت ایران بهتر از این نخواهد بود و نمی‌تواند باشد. 

این حضرات آن قدر در توهمات خودبزرگ‌بینانه غرق‌اند که جهان تُرک را جهان خیالی می‌نامند در حالی که اساساً ربطی به موضوع ندارد. چون زبان فارسی جهانی وسیع مانند زبان‌های تُرکی و عربی ندارد، در منطق این حضرات، باید ایران را به زندان زبان فارسی تبدیل کرد و ایرانیان غیر فارسی‌زبان را زندانیان محکوم در آن. آنها فکر می‌کنند با زبان‌کُشی در ایران، می‌توانند یک جهان برای زبان فارسی حداقل در داخل ایران ایجاد کنند اما طبق معمول شیپور را از سر گشادش می‌نوازند و نمی‌دانند که جایگاه والای زبان فارسی تنها و تنها با آزادی زبانی و برخورداری سایر زبان‌های ایرانی از حقوق برابر با زبان فارسی تأمین و احیا خواهد شد نه با تبدیل زبان فارسی به زبان قاتل. 

آنها به زبان‌های جهانی و تاریخی سترگی همچون زبان‌های تُرکی و عربی با لحنی تحقیرآمیز، زبان محلی می‌گویند. سخن گفتن مسئولان به زبان مردم و بخش بزرگی از ملت ایران را گناه می‌دانند و حتی علیه آن اعلام جرم می‌کنند. طبق معمول مترسک‌های دروغین موهومی برای تحریک ترس عمومی در چهار طرف ایران برپا می‌کنند که گویا دندان برای دریدن ایران تیز کرده‌اند، در حالی که در هیچ جانب ایران هیچ تهدید خارجی جدی و واقعی وجود ندارد مگر اینکه امثال همین 800  شوالیه، با عملی کردن این نیّات شوم، موجب تشدید تفرقه در چهار گوشۀ ایران شوند؛ زیرا محرومیت هر عضو خانواده از حقوق حقه در خانه، او را از خانه دلسرد و متمایل به این سو و آن سو خواهد کرد. اگر ایران خانۀ همۀ ماست، احقاق حقوق حقۀ تمامی اعضای خانوادۀ ساکن در آن به عنوان شهروندان این خانۀ بزرگ و مشترک، از اوجب واجبات است.
 
واقعاً باورش سخت است که این 800 نفر از اصول ساده و اولیۀ حقوق شهروندی بی‌اطلاع باشند. یعنی آنها واقعاً نمی‌دانند که عامل تفرقه و فروپاشی اعمال تبعیض و احساس نابرابریست؟ عامل واگرایی و تفرقه در ایران دقیقاً آنها و افکار مسمومشان است اما همواره انگشت اتهامشان به سوی دیگران دراز است تا مبادا واقعیت قضایا بر همگان روشن شود.

ایجاد یک ملت واقعی از اتباع یک دولت، تنها با برخورداری اتباع آن دولت از حقوق برابر، ممکن و میسر است. باور به ایجاد یک ملت با تبدیل اجباری میلیون‌ها انسان‌ به یک نوع و مدل خاص از انسان، چیزی نیست جز فاشیزم. ای کاش حداقل آن قدر جسارت داشتند که فاشیست بودن خود را انکار نمی‌کردند.

سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
04/09/2025, 21:46
t.me/revisionhistory/345
«سیزده به دَر» و ریشه تاریخی آن

سیزده را همه عالم به در آیند از شهر
من خود آن سیزدهم کز همه عالم به دَرَم          شهریار

✍. یکی از آئین‌های عمومی در ایران، بیرون رفتن مردم از خانه، روستا و شهر خود در سیزدهمین روز سال است که در زبان فارسی با عنوان «سیزده به دَر» به معنای به در کردن و بیرون کردن سیزده یا در رفتن و بیرون رفتن از منزل و سکونتگاه در روز سیزدهم است. تاکنون پژوهش جدی دربارۀ ریشه‌های تاریخی این روز و این آئین انجام نشده است. در اکثر نوشته‌جاتی که دربارۀ «سیزده به دَر» نوشته شده، به اشتباه آن را یک جشن تلقی و معرفی کرده‌اند اما واقعیت این است که این روز، روز جشن و شادی نبوده و بیرون رفتن از خانه و دیار نیز برای شادی و جشن نبوده است. بیرون رفتن مردم از خانه، روستا و شهر در این روز، در واقع برای فرار از نحسی آن بوده است. باور به نحسی عدد 13 نیز ریشه در نحسی همین روز سیزدهم سال دارد. گویا مردم چنین باوری داشته‌اند که این روز، روزی نحس و روز نزول بلای ناگهان است. برای رهایی از نحسی و بلای این روز، باید از خانه و سکونتگاه بیرون رفت. 

مهم‌ترین و محکم‌ترین فرضیۀ موجود برای علت نحسی روز سیزدهم سال و فرار از بلای محتمل آن، ریشه داشتن آن در واقعۀ تاریخی «پوریم» است. همانطور که در این لینک شرح داده‌ام:
https://sedayemoallem.ir/%DB%8C%D8%A7%D8%AF%D8%AF%D8%A7%D8%B4%D8%AA/item/18309-%D9%BE%D9%88%D8%B1%DB%8C%D9%85%D8%8C-%D8%A7%D8%B2%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D8%AA-%D8%AA%D8%A7-%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%DB%8C%D8%AA
روز پوریم برای یهودیان روز جشن و پیروزی، بالعکس برای قربانیان آن، روز نحس نزول بلا بوده است. تاریخ  این حادثه در تقویم عبری 13 آدار دوم (در تقویم عبری دو ماه آخر سال آدار نام دارند؛ آدار اول و آدار دوم) ثبت شده و هر سال یهودیان سراسر جهان در 14 آدار سالگرد عید پوریم را با شکوه تمام جشن می‌گیرند. با توجه به نزول بلایی وحشت‎انگیز در سیزدهم آدار بر مردمان منطقه که مهم‌ترین بخش و پهنۀ جغرافیایی آن، امروزه در کشور ایران قرار دارد، ریشه داشتن این آئین (سیزده به دَر) در واقعۀ پوریم، بسیار محتمل به نظر می‌رسد. البته روز سیزدهم فروردین که در ایران روز «سیزده به دَر» است، با 13 آدار دوم در تقویم عبری مطابقت ندارد. اگرچه این عدم تطابق دقیق، مهم‌ترین ایراد وارد بر فرضیۀ همریشگی آئین «سیزده به در» و نحسی عدد 13 با واقعۀ پوریم است اما جابه‌جایی زمانی بین آئین‌ها و تقویم‌ها امری بسیار محتمل است به‌ویژه اینکه عید پسخ (فسح) نیز با همین ایام نوروز مصادف است. تامار گیندین؛ ایران‌شناس اسرائیلی نیز در کتاب «اسرار طومار استر» تأکید می‌کند که نوروز، پوریم، پسخ، مصلوب شدن عیسی و سیزده به دَر، ریشه‌های مشترک دارند. 

تاکنون در دو منبع تاریخی اشارۀ نسبتاً دقیق به آئین «سیزده به دَر»، مفهوم و کیفیت برگزاری آن مشاهده کرده‌ام. یکی؛ سفرنامۀ دکتر یاکوب پولاک؛ پزشک اتریشی ناصرالدین شاه و دیگری؛ خاطرات چارلز ادوارد ییت؛ سرکونسول انگلستان در مشهد در دورۀ ناصرالدین شاه. 

دکتر پولاک می‌نویسد؛ «مطابق یک رسم و باور کهن، گویا تمام خانه‌ها در روز 13 فروردین در معرض خطر ویرانی بودند. به همین دلیل همه از دروازۀ شهر خارج می‌شدند و به باغ‌ها می‌رفتند. به‌ویژه زنان علاوه بر هراس از خطری که ظاهراً آنها را تهدید می‌کرد، به انگیزه‌های دیگری به دشت و صحرا می‌رفتند. برای اینکه تا حدودی از هجوم زنان به خارج شهر جلوگیری شود، به دستور کلانتر از هر زنی عوارض ناچیزی گرفته می‌شد (پولاک، 1368: ص266).

چارلز ادوارد ییت نیز چنین می‌نویسد؛ «در این روز تمامی مردم مشهد یکپارچه از شهر خارج می‌شوند اما به دلیلی که چندان برایم روشن نسیت، به زن‌ها اجازه نمی‌دهند تا از خانه خارج شوند. وقتی که صبح زود از دروازۀ سراب خارج شدم، دیدم یک گارد در آنجا مستقر است تا نگذارند زن‌ها از شهر خارج شوند. این دستور را روحانیون صادر کرده بودند. آنها هر وقت قدرت کافی داشته باشند، به‌شدت با خارج شدن زن‌ها و شرکت آنها در چنین جشن‌هایی در این روز مخالفت می‌کنند. زن‌ها توجهی به آن نکرده، برای سیزده از خانه خارج می‌شوند اما در حال حاضر روحانیون قدرت بیشتری داشته و ظاهراً توانسته بودند زن‌ها را تا حدی محدود کنند و به آنها اجازه دهند که تنها در باغ‌های درون شهر به تفریح، گردش و برگزاری مراسم خاص این روز بپردازند. این یک رسم پابرجا و قدیمی‌است که هر کس باید خانه‌اش را ترک گفته و در این روز بیرون و حتی‌الامکان به سبزه‌زارها برود. در غیر این صورت نحسی این روز گریبانگیر او خواهد شد (ییت، 1365: ص279).

سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
03/31/2025, 07:01
t.me/revisionhistory/344
آب در لانۀ فاشیزم شعوبی

تظاهرات عظیم دوم فروردین ۱۴۰۴ در اورومیه، یکی از بزرگ‌ترین و کم‌نظیرترین تجمع‌ها و تظاهرات خیابانی ایران، هم از نظر کمیّت و هم از نظر کیفیت بود. برخلاف تبلیغات دروغ و شانتاژهای شعوبی‌های تُرک‌ستیز و باندهای تروریست و غیر تروریست منسوب به مردم کُرد، در این تظاهرات عظیم هیچ شعاری علیه هیچ قوم و ملتی داده نشد. تمامی تلاش این شعوبی‌ها و باندهای منسوب به مردمان کُرد، دور سه محور دروغ می‌چرخد.

۱. این تظاهرات علیه مردم کُرد بوده است.
۲. این تظاهرات، حکومتی و فرمایشی بوده است.
۳. این تظاهرات تجزیه‌طلبانه بوده است. 

این تظاهرات به هیچ وجه علیه مردم کُرد نبود و در آن هیچ شعاری علیه کُردها داده نشد بلکه علیه باندهای تروریست رسمی و غیر رسمی منسوب به مردم کُرد داده شد که پُشت نقاب حقوق کُردها پنهان شده و موجب بدنام شدن آنها شده‌اند. باندهایی که تاریخ معاصر ایران و آذربایجان مالامال است از جنایات و آدم‌کُشی‌های آنها. باندهای تروریستی که هرگاه فرصت یافته‌اند، دست به خشونت و کُشتار زده‌اند. هنوز عزای دلخراش عموی سرباز نوزده ساله‌ام را فراموش نکرده‌ام که نمی‌دانم کدام گروه مسلح در بانه، گلوله در گوشش شلیک کرد، و اندوه جانگزای مادربزرگم را که پس از آن ۳۵ سال بیمار و آواره زیست. مگر همین باندها نبودند که یک سال و اندی قبل، علناً به یکی از روستاهای تُرک‌نشین در آذربایجان غربی حملۀ مسلحانه کردند و چند نفر را اسیر و گروگان گرفتند؟ چرا آن روز وجدان شعوبی‌هایی که پشت نقاب ایران پنهان شده‌اند، درد نگرفت و در فضای مجازی وامصیبتا سر ندادند؟ مگر یکی از وابستگان همین باندها نبود که چند روز قبل در اوهام زیاده‌طلبانه‌اش «تاج مرکزیت کردستان را از سر سنندج برداشته و بر سر اورومیه می‌گذاشت»! چرا برای شعوبی‌های قوم‌پرست، زیاده‌طلبی‌های این‌ها حلال است اما دفاع تُرک‌ها از حق و حقوق قانونی و مشروع خود، حرام؟ مردم کُرد چه در آذربایجان و چه در سایر مناطق ایران، هموطنان ما هستند و حقوق حقۀ آنها نیز محترم اما باندهای تروریست و غیر تروریست زیاده‌طلب هیچ وقت موفق نخواهند شد با سوء استفاده از نام و حقوق مردمان کُرد، به سرزمین و حقوق ما تعدی کنند.

برخلاف تبلیغات این تخریب‌چی‌های تُرک‌هراس و تُرک‌ستیز، این تظاهرات حکومتی نبود. طبعاً بخشی از شرکت کنندگان در این تظاهرات عظیم، افراد منسوب به حکومت بودند و این هم امری طبیعی‌است. مگر آن بخش از مردم اورومیه که وابستگان کشوری و لشکری حکومت هستند، جزو مردم این شهر محسوب نمی‌شوند؟ چه کسی و به چه حقی می‌تواند بگوید که وابستگان و کارگزاران کشوری و لشکری حکومت حق شرکت در یک تظاهرات عمومی را ندارند؟ در عین حال برخلاف تبلیغات شارلاتان‌ها، این اتحاد و اشتراک به هیچ وجه اقدامی علیه مردم کُرد نبوده و نخواهد بود، بلکه علیه زیاده‌طلبان مسلح و غیر مسلحی‌است که هدفی جز برپایی دعوای خونین تُرک و کُرد با سوء استفاده از حقوق و هویت کُردها ندارند. در عین حال باید از مدعیان حکومتی و فرمایشی بودن این تظاهرات پرسید؛ کدام تظاهرات حکومتی توانایی بسیج صدها هزار نفر در شهری مانند اورومیه را دارد؟
 
اتهام دروغین تجزیه‌طلبی نیز برچسبی نخ‌نماتر از آن است که ارزش توجه داشته باشد. کافیست یک تُرک تنها یک جمله در دفاع از هویت و حقوق خود در ایران بگوید یا بنویسد، شعوبی‌ها شرارت آغاز می‌کنند که وامصیبتا! چه نشسته‌اید که ایران از دست رفت! در این ماجرا هم همین نمایش‌های بی‌شرمانه در اکران است. در حالی که در این تظاهرات چندصد هزار نفری، مردم اورومیه هویت تُرک و حقوق وطنی خود را فریاد زدند، بدون دادن هیچ شعاری علیه ایران، علیه دین و مذهب و علیه هیچ قوم و ملتی. در این تظاهرات عظیم، نه خشونتی دیده شد. نه شعاری نفرت‌پراکنانه داده شد، نه شعاری تفرقه‌افکنانه و نه شعاری تجزیه‌طلبانه.

بنابراین منشأ تمامی تخریبات و شانتاژهایی که به مثابه یک کنسرت انزجارآور علیه این تظاهرات آغاز شده، تنها یک چیز است؛ فاشیزم شعوبی تُرک‌ستیز. این فاشیزم شعوبی خواهان امحای کامل تُرک و هویت تُرکی در ایران است، حتی اگر بزرگ‌ترین بانی و حافظ ایران تُرک‌ها باشند.

دکتر یاکوب پولاک؛ پزشک اتریشی ناصرالدین شاه در سفرنامه خود تصریح و تأکید می‌کند که در ایران تنها یک قوم اندیشه‌های وسیع سیاسی در زمینۀ دولت و مملکت‌داری دارد، بقیۀ اقوام فاقد این سطح از درک سیاسی و فکر مملکت‌داری‌اند. این تنها قوم؛ تُرک‌ها می‌باشند. هنوز هم همان قاعدۀ تاریخی برقرار است. هیچ قومی در ایران به اندازۀ تُرک‌ها مفهوم ایران و مسائل آن را درک نمی‌کند. فاشیست‌های شعوبی و قوم‌‎پرست، در سایۀ فهم عقیم و کوته‌بینی، حتی این واقعیت ساده را درک نمی‌کنند که تمامی عقده‌گشایی‌ها و نفرت‌پراکنی‌های آنها تنها یک نتیجه دارد؛ تشدید واگرایی و افتراق در ایران.

سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
03/25/2025, 12:42
t.me/revisionhistory/343
اورومیه جیلولار فاجعه‌سیندن بو گونه

✍. ایشیم و تخصصوم تاریخ اولدوغونا رغماً، انسان‌لارین قانی و جانی‌نین هده‌لنمه‌سی قارشیسیندا هئچ زمان اورگیم برکیمه‌ییب. هر زمان مقدور انسان‌لارین معروض قالدیغی بلالاری اوخویوب آراشدیریر کن، اورگیم‌ده آغیر بیر آغری حس ائده‌رم. طبیعی کی بو آجی مقدورلوق‌لارا معروض قالیب جانی یاخیلان انسان‌لار اوز ملتیم اولونجا داها چوخ آغری آغیرلیق ائدر روحوم‌دا چون انسانین باشقالارینا اولان دوغال حس‌لری اوز عائله‌سیندن باشلار و هر بیر اورتاق‌لیق بو حس‌لرین یاخینلیغینا سبب اولار؛ اورتاق عائله، اورتاق وطن و اورتاق دیل کیمی اورتاق‌لیق‌لارین بو حس‌لری یاخین و سیجاق توتماسی چوخ طبیعی بیر حال‌دیر. بونا بنائاً اوز تاریخیمیزده اوچ تاریخی آجی اولای هر زمان منی چوخ دریندن سارسیدیب حتی آغلادار؛ ۱‌‌. بیرینجی دونیا ساواشیندا اورومیه‌ و اطرافیندا باش وئرن فاجعه‌لر. ۲‌. فرقه و ملی حکومت تراژدی‌سی. ۳. قره باغ‌دا باش وئرن فاجعه‌لر.

هر زمان بو فاجعه‌لرین اوزرینده بیر شئی اوخویوب، دوشونوب، یازیر کن، اونملی بیر سوال باش قالدیرار ذهنیم‌ده؛ بیزیم انسان‌لار نه‌دن بو قدر مقدور و مظلوم انسان‌لار اولوب‌لار؟ نه‌دن بو وحشی و قورخونج سالدیری‌لارین اونونده الی- قولو باغلی قالاراق خیردا و معصوم اوشاق‌لاری بئله بو وحشت‌دن قورویابیلمه‌ییب‌لر؟ 

بیر چوخ تاریخچی‌‌نین سوچ‌لاری و تقصیرلری اونون- بونون بوینونا آتماسینا رغماً، من بو فاجعه‌لرین اساس علت‌لرینی اوز ایچیمیزده آختارمالی‌ییق دوشونورم. بیزی بیز اولماق‌دان ائدن هر بیر دیش و ایچ نه‌دن و عامل، هر زمان بیزیم هده‌لنمه‌میز و محو اولمامیزا سبب اولوب. اگر جیلولارین هجوموندا اورومیه‌ده اون مین‌لر نفرین جانی و قانی هدر و مالی، واری، ائوی تالان اولوب، اگر فرقه و ملی حکومت تراژدی‌سینده اون مین‌لر نفریمیزین اوزل‌لیک‌له رشید گنج‌لریمیزین مانقال کیمی اورک‌لری مرمی‌لرله شان- شان اولوب   و اگر قره باغ‌دا داشناک‌لار بالاجا بالالاریمیزین دریسینی سویوب جان وئرمه‌سینه تاماشا ائدیب‌لر، اساس علتی بیزیم گرچک‌دن بیز اولماماغیمیز اولوب. بیز بیز اولابیلسک، بیر ملت اولاریق و تاریخ بیزه دئییر؛ بیر ملت گرچک‌دن ملت اولورسا دیره‌نر، مال، جان و قان وئرر آما بئله‌سی مقدور و مظلوم بیر دوروم‌دا مالی و جانی تالان اولماز. بیر توپلوم ملت اولورسا، سون نفره کیمی اولدورولسه بئله، ذلیل و قهر اولماز. بیزیم باشیمیزا نه گلیب‌سه بوندان گلیب. بیز تاریخی ائل قورولوشو، ائل بیزلیگی و ائل بیرلیک‌لریمیزی ایتیرندن سونرا، دیدرگین، بیری بیرینه اوزگه و یالنیز انسان‌لار اولموشوق پارام‌- پارچا، هر نوع بیزلیک و بیرلیک‌دن بوش اولان توپلولوق‌لار بیچیمینده یاشایاراق. 

اوزون زمان‌دیر بونو باشا دوشموشوک. بیز بو پارام- پارچالیق، دیدرگین‌لیک و بیری بیریمیزه اوزگه‌لیک‌دن قورتولاراق، بیرلیک دولو بیر بیز اولابیلمه‌سک، یئنه ده باشیمیزا عینی فاجعه‌لر گله‌بیلر و گله‌جک. بو بیرلیک دولو بیز اولان توپلوم اولمانین ساده‌جه بیر یولو وار: "ملت اولماق". تاسفله بو یول‌دا دونیادان و سایر ملت‌لردن چوخ دا گئری قالمیشیق آما هله فرصتیمیز وار قیسا اولسادا. یئنی عصرده هر بیر ملت اولان توپلوم قازانیب و عکسینه هر بیر ملت اولمایان توپلوم اودوزوب. بیز سون زمان‌لارا کیمی اودوزان‌لاردان ساییلیردیق آما باشلاتدیغیمیز یول اوغورلو گورونور سانکی. بو گون اورومیه‌ده باش وئرن‌لری گورونجه، چوخ داها چوخ اومیدلی بیر گله‌جک حس ائتدیم.

بوتون سیاسی تحلیل‌لر فلان بیر طرفه آما من بو گون چوخ دویغولاندیم. اورومیه بو گون گوزلریمیزه یاش دولدوردو آما کدردن‌دئییل، سئوینج‌دن. چوخ زمان‌لار اوز انزوا و عزلتیم‌ده دوشونوب، اوخویوب یازار کن، بیر جور  سارسیلماق و اومیدسیزلیک حسی گلیر کی عجبا گوره‌سن بو یول‌دا وئردیگیمیز امک و صرف ائتدیگیمیز عمره قارشیلیق بیر سونوج، بیر فایدا اولور و اولاجاق می؟ آما بو گون حس ائتدیم چوخ سونوج‌لار وار و اولاجاق. بیز بورا کیمی باشارمیشیق و دوامینی دا باشاراجاییق ایچ‌دن اینانیب، دورمادان و اصولونجا چالیشیرساق. بو گون تاریخیمیزده ساییلان و یازیلان بیر گون اولاراق، جیلولارین و زمان زمان عموم کوردلردئییل، کوردلره منصوب بعضی ترورچو گروه‌لارین هجوم‌لاری قارشیسیندا مقدور قالان اورومیه‌ده باش وئردی و آذربایجانین بو اوزل بولگه‌سینده یئنی بیر تاریخی صفحه‌نین آچیلماسینی اثبات ائتدی. امینم کی بیرداها او نوع فاجعه‌لر بورادا تکرار اولابیلمز. هم ترورچو و آرتیق طاماح چته‌لر و هم حاکمیته منسوب شعوبی‌لر ده درس‌لرینی آلمیش اولدولار.

گله‌جک بیزیم‌دیر.       سیدمرتضی حسینی


https://t.me/revisionhistory
03/22/2025, 17:33
t.me/revisionhistory/342
تحصیل به زبان مادری، حق مسلّم و طبیعی

حقوق اولیه و طبیعی انسانی مسئله یا مصلحت سیاسی نیست. اولین شرط شکل‌گیری یک جامعه متعادل با کم‌ترین نارضایتی و تنش، تضمین و تامین حقوق اولیه و طبیعی اعضای آن است. حتی در کوچک‌ترین واحد انسانی یعنی خانواده که شرایط و وضعیتی کاملاً قابل کنترل دارد، اگر حقوق اولیه و طبیعی یک یا چند نفر از اعضای آن ضایع شود، انتظار آرامش و پایداری خانواده، انتظاری عبث است. در عین حال سرزنش یا تنبیه آن عضو از خانواده که حقوق مسلّم و طبیعی ضایع شده خود را مطالبه می‌کند، نه‌تنها هیچ کمکی به پایداری و بقای خانواده نمی‌کند، بلکه موجب بروز تنش‌های بیشتر و حتی تقویت احتمال درگیری‌های خشونت‌آمیز می‌شود.

این قاعده بر تمامی جوامع انسانی کوچک و بزرگ صدق می‌کند. محروم کردن بخشی از اعضای جامعه از حقوق طبیعی و مسلّم خود هیچ توجیه عقلانی و اخلاقی و هیچ منفعتی برای جامعه ندارد. معمولاً کسانی که طرفدار ایجاد و بقای چنین وضعیتی هستند، در واقع کسانی‌اند که از وضع نامتعادل ‌و ناهنجار موجود به صورتی ناعادلانه و تبعیض‌آمیز منتفع می‌شوند اما بقای این وضعیت ناهنجار را با توجیهاتی مانند احتمال اختلال امنیت، تجویز می‌کنند.

آنها این اصل حقوقی و اجتماعی را درک نمی‌کنند و یا می‌دانند اما تجاهل می‌کنند که اعمال تبعیض و محروم کردن بخشی از اعضای یک جامعه از حقوق طبیعی خویش، نه‌تنها هیچ دستاورد مثبتی در راستای برقراری صلح و امنیت نخواهد  داشت، بلکه کاملاً بالعکس؛ صلح و امنیت را به خطر خواهد انداخت؛ زیرا گرو‌ه‌های تحت تبعیض دیر یا زود پی به حقیقت ضایع شدن حقوق مسلّم خود خواهند برد و آغاز به مطالبه‌گری خواهند کرد و اگر مقاومت و انکار سیستماتیک در برابر خواسته‌های کاملاً قانونی و اخلاقی خود ببینند، ناخودآگاه به جدا کردن راه خود خواهند اندیشید. واگرایی نتیجه درک انسان‌ها از حقوق خودشان نیست بلکه نتیجه محروم کردن آنها از حقوق حقه و مسلّم‌شان است.

برای حفظ و بقای جوامع انسانی از خانواده تا کشور، بیش و پیش از هر چیز، تامین حقوق اولیه و طبیعی اعضای آنها لازم است. هیچ انکار و سرکوبی در مقابل مطالبه حقوق مسلم، موفق نبوده و نخواهد بود. انکار و خفه کردن مطالبه حقوق طبیعی، تنها و تنها جامعه را به سوی بحران‌های خطرناک‌ سوق خواهد داد.

تنوع ذات جهان طبیعی و انسانی‌است. هیچ تنوعی بالذات عامل اختلاف یا تفرقه نیست. آنچه تنوع و گونه‌گونی هویتی- فرهنگی انسان‌ها را به عامل تفرقه و اختلاف تبدیل می‌کند، برخورد نادرست با تنوع و تکثر، انکار آنها و تلاش برای از بین بردن آنهاست.

اساساً جهان طبیعت و جهان انسانی- اجتماعی با تکثر و تنوع معنا و امکان حیات می‌یابد. بر همین اساس، تنوع و تکثر طبیعی و انسانی از مهم‌ترین ویژگی‌های عالم وجود است‌. ایران نیز به عنوان بخشی از این جهان طبیعت و عالم بشریت، از این قاعده مستثنی نیست. مهم‌ترین جلوه‌گاه این تنوع و تکثر از بعد انسانی، تنوع هویتی- زبانی‌است اما متاسفانه کج‌اندیشان به‌ویژه بخشی از دست‌اندرکاران دستگاه حاکمه در دوره معاصر ایران، به‌کلی منکر این تنوع و تکثر شده، زبان فارسی را به زندان میلیون‌ها ایرانی غیر فارس تبدیل کرده‌اند. آنها به سبب بی‌اطلاعی از مبانی و اصول حقوق بشر یا عناد با آن، حق مسلّم و طبیعی تحصیل به زبان مادری میلیون‌ها ایرانی را انکار و تخطئه کرده، بر ادامه ممنوعیت صد ساله آن به بهانه واهی امنیت اصرار دارند. آنها درک نمی‌کنند یا تجاهل عامدانه می‌کنند که اولاً؛ حقوق طبیعی و اولیه انسان‌ها مسئله یا مصلحت  سیاسی نیست. ثانیاً؛ آنچه امنیت کشور را به خطر می‌اندازد، محروم کردن میلیون‌ها شهروند از حقوق اولیه و طبیعی خویش است نه احقاق این حقوق. ثالثاً؛ اگر کسی حقیقتاً خواستار بقای ایران و گرفتار نکردن آن در بحرانی بزرگ است، دقیقاً باید بر این نکته دست بگذارد که با حقوق طبیعی و مسلّم انسان‌ها نمی‌توان برخورد سیاسی- نظامی کرد و آن را به بازی گرفت؛ زیرا عواقب بسیار بد و خطرناکی می‌تواند داشته باشد‌.

بنابراین ملاحظات منطقی، احقاق حق طبیعی تحصیل به زبان مادری میلیون‌ها ایرانی غیر فارسی‌زبان، نیازی عاجل برای جلوگیری از بحران‌‌ محتملی‌است که دامنه آن می‌تواند بسیار وسیع و عمیق باشد. با هیچ تضییع حقوقی، امنیت واقعی برقرار نمی‌شود‌. ضامن اصیل امنیت یک کشور، تامین حقوق طبیعی و مسلم شهروندان آن است وگرنه اگر به سنجه یکسانی مطلق و خاموشی مرگبار باشد، قبرستان‌ها همسان‌ترین و امن‌ترین نقاط جهان‌اند‌.

سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
03/16/2025, 19:17
t.me/revisionhistory/341
تاریخ ما مردم ندارد

تاریخ به معنای روایت وقایع حادث شده در گذشته، هیچ‌گاه نمی‌تواند تمامی وقایع کوچک و بزرگ فردی و اجتماعی حیات انسان را بازگو کند. همان‌گونه که تاریخ گذشته‌ایست که تنها یک‌بار حادث شده و تکرار نمی‌شود، بازگویی و بازنمایی تمامی آنچه که در گذشته حادث شده و گذشته نیز غیر ممکن است. بنابراین تمامی روایاتی که با عنوان تاریخ نوشته می‌شوند، تنها گزیده و بخشی از تاریخ‌اند نه همه آن. هر راوی که چیزی از تاریخ روایت می‌کند با تحلیل و تعلیل یا بدون تحلیل و تعلیل، دست به گزینش می‌زند و دست‌چینی از آنچه را که برای او مهم است، روایت می‌کند اما سطح و درجه شمول این روایات به هیچ وجه هم‌سطح و یکسان نیستند چنانکه یکی تنها سرگذشت شاهان و پیامبران را دارای ارزش روایت می‌داند ‌و دیگری تنها سرگذشت قهرمانان را و قس علی هذا اما تاریخ در مقام یک دانش کاربردی جدید، آنگاه می‌تواند روایتی مطلوب از تاریخ محسوب شود که برآیند عمومی اجتماع انسانی و نیروهای اجتماعی را با تمامی ویژگی‌های آنها دریابد و به مطالعه آن بپردازد. در این جستار که متن یک سخنرانی‌است به این بحث پرداخته‌ام.
سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
03/07/2025, 19:09
t.me/revisionhistory/340
انتشار چاپ دوم

کتاب "سه دریاچه، یک گهواره؛ تاریخ تمدن در آذربایجان از ابتدا تا پایان عصر آهن"

پژوهش حاضر کنکاشی‌است در موضوع ظهور و افول تمدن در جغرافیای واحد فرهنگی بین سه دریاچه (دریاچۀ گویجه گول در ایروان، دریاچۀ وان و دریاچۀ اورومیه) از ابتدا تا پایان عصر آهن، با محوریت جغرافیای آذربایجان.

هدف از نوشتن این کتاب گفتگو با مقطعی از تاریخ این جغرافیای واحد فرهنگی و آذربایجان است که داغ پیش از تاریخ خورده و به کنج فراموشی رانده شده است. کتاب به ارائۀ تصویر و پرتره‌ای کُلی و تا حد امکان مطابق با واقعیت از وضعیت اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی منطقۀ مورد مطالعه در دوران‌های کُهن کوشیده است.

نویسنده برخلاف سنت و عادت رایج در بین تاریخ‌نویسان، در تالیف و تحریر این کتاب به هیچ وجه از منابع تاریخی و نگاه تاریخ‌نگارانه و روایی بهره نجسته بلکه این کتاب با استناد به مدارک و گزارشات روشمند و مستند باستان‌شناسی نوشته شده و کاریست متفاوت از تاریخ‌های قصه‌وار معمول. روش و بینش نویسنده در این پژوهش به‌کُلی با روش و بینش کلاسیک موجود در تاریخ‌نگاری‌های رایج، از جمله تاریخ‌نگاری‌های ایدئولوژیک ‌و ملی‌گرایانه متفاوت است.

*فصل اول* به تشریح جغرافیای شرق نزدیک، جغرافیای فرهنگی مورد بحث و آذربایجان اختصاص یافته است.

*فصل دوم* به رابطۀ باستان‌شناسی و تاریخ پرداخته و به تبیین نقش و اهمیت باستان‌شناسی در مطالعات و پژوهش‌های تاریخ اعصار کهن کوشیده است.

*فصل سوم* محوطه‌های حاوی بقایای تمدن‌های کهن در جغرافیای مورد نظر را معرفی کرده.

*فصل چهارم* به بررسی سیمای کُلی تمدن‌ در جعرافیای واحد تاریخی و فرهنگی مذکور، پیش از عصر مفرغ پرداخته است.

*فصل پنجم* به عصر مفرغ و فرهنگ کور- ارس تمرکز  ویژه نموده است.

در *فصل ششم* فرهنگ استپ‌ها یعنی فرهنگ قورقان به اختصار بررسی شده است.

*فصل هفتم* کتاب به عصر آهن پرداخته و علاوه بر بحث مفصل دربارۀ این دوران بسیار مهم در آن، نظریۀ ورود هندواروپائیان آریایی‌ با استناد به سفال خاکستری بررسی و نقد شده‌ است.

*فصل هشتم* به مطالعه‌‌ و ارزیابی تمدن مکشوفه در تپه حسنلو؛ نماد فرهنگ و تمدن عصر آهن آذربایجان اختصاص یافته و نویسنده به بررسی انتقادی لایه‌نگاری این محوطۀ بسیار مهم پرداخته است.

*فصل نهم* به مسئلۀ انهدام کامل و سراسری تمدن‌های عصر آهن منطقه پرداخته، عاملین آن را جستجو کرده‌ و نتایج آن را مورد بحث قرار داده‌ است.

*فصل دهم* و پایانی کتاب نیز خلا و رکود تمدن در منطقه پس از انهدام تمدن‌های عصر آهن منطقه را بررسی کرده و به این نکتۀ بسیار مهم تاکید کرده است؛ آنجا که تاریخ روایی دوران تاریخی ایران آغاز می‌شود، در واقع تاریخ تمدن در منطقه پایان یافته است؛ زیرا مطالعات روشمند باستان‌شناسی نتوانسته‌اند آثار شایان توجه و قابل مطالعه‌ای از پس انهدام‌های عصر آهن شناسایی و معرفی کنند و به تلویح یا تصریح بر این خلا تمدنی اشاره و تاکید کرده‌اند.

نویسندۀ این کتاب سیدمرتضی حسینی می‌باشد. چاپ اول این کتاب در سال ۱۴۰۰ و چاپ دوم آن در حال حاضر (اسفند ۱۴۰۳) توسط انتشارات حکیم نظامی گنجه‌ای در تبریز منتشر شده است.

علاقه‌مندان می‌توانند با واریز مبلغ ۶۵۰ هزار تومان قیمت روی جلد چاپ دوم کتاب به شماره کارت 6037997488661233 به نام سیدمرتضی حسینی، کتاب را از طریق پُست دریافت نمایند.

https://t.me/revisionhistory
02/27/2025, 14:11
t.me/revisionhistory/335
برای روز جهانی زبان مادری

حقوق ملی و زبانی ربطی به تاریخ ندارد

یکی از هموطنان عرب نوشته است:

پيش از اسلام، از اهواز تا كرمان، سكونتگاه عرب‌ها بوده است. قبايل عرب كه قبلا در نواحى اهواز و كرمان ساكن شده و به تشويق دولت ايران به كشاورزى مشغول شده بودند، در جنگ‌هاى دراز مدت سال‌هاى ٣٣٨-٣٦٣ .م ايران با روم، به سود ايران شركت داشتند و برعكس؛ در سال آخر اين جنگ، روم توانست با هزاران جنگنجوى عرب كه در ميان سپاهيان خود داشت ابتدا شاپور دوم (٣١٠-٣٧٩ م.) را شكست دهد ولى سرانجام به علت جدا شدن بسيارى از اين اعراب از سپاه روم و پيوستن گروه‌هايى از آنان به ايران، روم دچار شكست شد (مومنى، ۲۰۱۲: ص١٢). كلمه "قبلاً" دال بر وجود عرب‌ها در كل جنوب ايران، از اهواز تا كرمان، پيش از ساسانيان است. ايرج افشار سيستانى در كتاب خوزستان و تمدن ديرينه آن، وجود عرب‌ها را در اين خطه به روزگار هخامنشيان مى‌رساند كه البته دكتر جواد على تاريخ‌نگار عراقى معتقد است، عرب‌ها پيش از مهاجرت آريايى‌ها در كل جنوب ايران كنونى مى‌زيستند. متن نشان مى‌دهد كه عرب‌ها هستى مستقلى از پارس‌ها و رومى‌ها داشتند و بنا به منافع خود با اين يا آن قدرت هم پيمان مى‌شدند.حال با اين تاريخ سه هزار ساله، حكومت‌هاى اقتدارگرا و ضد عرب پهلوى و جمهورى اسلامى مى‌خواهند ريشه اين درخت تناور را بركنند اما عرض خود مى‌برند و زحمت ما مى‌دارند. ما هستيم. نه سيلاب، نه كشتار، نه نيرنگ و نه كوچ عمدى غير عرب، وجودمان را زايل نخواهد كرد.

در جواب این یادداشت کوتاه قدمت‌پرستانه که صمناً ادعاهای تاریخی شعوبی‌ها را نیز تایید می‌کند، نوشته‌ام:

البته در دیدگاه من این مسابقۀ  قدمت دامی‌است که شعوبی‌‌ها ما را در لابیرنت بی‌پایان آن گرفتار می‌کنند. در ایران عادت بر این است که هر ملتی برای اثبات حقانیت مطالبات و احقاق حقوق انکار و ضایع شدۀ خود، پیش از هر چیز باید سند قدمت و سکونت چندین هزار سالۀ خود را در محکمۀ تاریخ اثبات کند و این بحث دقیقاً به مثابه سرگردانی بی‌پایان در محاکم استعماریست. رسمیت زبان و هویت، رفع ظلم و تبعیض از هر ملتی، حق مسلم آن ملت است و ربطی به قدمت ندارد! جریان شعوبی و باستان‌پرست روشنفکری ایران، ما تُرک‌ها و شما اعراب را نیز به این بازی بیهوده می‌کشاند. بازی بیهوده‌ای که جریان شوم شعوبی هم قواعد آن را که چیزی جز جعل نیست، خوب می‌داند و هم صدایش بلندتر است. از هیچ حُقه، جعل و دروغ نیز روی‌گردان نیست، چون اساسش بر جعل و شیادیست.

می‌ماند بحث تاریخ ما! تاریخ کهن ما و شما و همه‌ ملیت‌های ایرانی فعلاً تاریک‌تر از آنست که بتوان قضاوتی قطعی دربارۀ آن کرد. تمدن‌های کهن منطقه در عصر آهن نیست و نابود شدند و اینکه هویت‌های موجود امروزی کِی؟ و چگونه؟ تکوین یافته‌اند، عجالتاً سوال‌های بی‌جواب‌اند و نیازمند تحقیقات جدید و روشمند. به‌ویژه تاریخ تمدن سترگ عربی- اسلامی که به دروغ استیلایی با شمشیر و خون معرفی کرده‌اند.

این نکتۀ مهم را نیز یادآور می‌شوم که اگر تاریخ ایران یک ریویزیون اساسی با تحقیقات جدی و روشمند بشود، تمامی پروپاگانداهای شعوبی به نام تاریخ پارسی باستان، مهر ابطال خواهد خورد. نه چیزی به نام نژاد و یا نژاد آریایی و نه قومی به نام پارس یا فارس در تاریخ پیدا نخواهد شد. همچنین به خوبی عیان خواهد شد که زبان بی‌اتنیک فارسی، کهن‌تر از سایر زبان‌ها نیست.

پس از نابودی تمدن‌های عصر آهن منطقه، از جمله در آناتولی، آذربایجان، بین‌النهرین و انحطاط فراگیری که مدت‌های مدید منطقه را در بر گرفت و با قصه‌های هخامنشی، اشکانی و ساسانی پُرش کرده‌اند، اسلام منادی خیزش دوبارۀ این مناطق غرق در فلاکت و پراکندگی بوده است و پیامش نیز برانگیزاننده؛ یا ایهاالمدثر! قُم فانذر!

به نظر من، به جای باور به قدمت ساختگی آنها (شعوبی‌ها؛ ایران باستان پارسی) و تلاش برای ایجاد قدمتی مشابه برای خودمان در مقابل آن، راه صحیح و عاقلانه این است که قدمت ساختگی آنها را در عرصه‌های تخصصی تاریخ زیر سوال ببریم.

در سپهر و عرصه‌های عمومی اندیشه و جامعه نیز تأکید کنیم که احقاق و تثبیت حقوق ملی و زبانی ربطی به تاریخ و قدمت ندارد و بی‌درنگ باید برقرار شود. این توسل و تشبث به اثبات قدمت برای مشروع جلوه دادن مطالبۀ حقوق ملی و زبانی، در واقع ترفندیست برای اینکه ما را دنبال نخود سیاه بفرستند. الگوی ملیت‌های غیر فارس ایران از جمله تُرک‌ها و عرب‌ها در این نگاه قوم‌محور، ازلی‌گرا و گذشته‌پرست به هویت و تاریخ، جریان و نحلۀ شعوبی پان‌ایرانیسم بوده است. این نحله ابتدا با انبوهی از جعل و دروغ فارس‌ها را تاریخمند و غیر فارس‌ها را بی‌تاریخ شناسانده، سپس شرط هر گونه برخورداری از حقوق انسانی را تاریخمندی اعلام کرده است. در حالی که حقوق ملی و زبانی هیچ ربطی به تاریخ ندارد.

                         سیدمرتضی حسینی‌

https://t.me/revisionhistory
02/21/2025, 16:28
t.me/revisionhistory/334
پزشکیان و شعوبیان ۲؛ برای روز جهانی زبان مادری

در یادداشتی که در اثنای سفر دکتر پزشکیان به تاجیکستان، با همین عنوان نوشتم، به پدیده، جریان و مافیای شومی اشاره کردم که ایران و ایرانی را در سیاه‌چال توهمات خود به اسارت گرفته است. این پدیده، جریان و مافیای شوم، «شعوبی‌گری»است.

ویژگی اصلی آن، استیلای خشونت‌آمیز بر جغرافیای سرزمینی ایران و استحالۀ تمامی مردمان متنوع و متکثر آن در یک زبان به نام زبان فارسی‌است که نه سپهر جهانی دارد و نه اتنیکی مشخص.

همچنانکه خود عقلای شعوبی نیز بارها تأکید کرده و به اشتباه آن را نشانۀ ملی بودن زبان فارسی دانسته‌اند، زبان فارسی اتنیک مشخصی در هیچ‌یک از جغرافیاهای تاریخی ایران ندارد.

با تدقیق در تاریخ و جغرافیای ایران دورۀ قاجار به خوبی متوجه می‌شویم که از جمعیت‌های ساکن در چهار اقلیم ایران یعنی اقلیم‌های استپی- کوهستانی، گرم و خشک، اقلیم خزری و اقلیم شرجی، اولاً؛ اکثریت مطلق جمعیت در اقلیم کوهستانی- استپی زندگی می‌کردند، ثانیاً؛ ایل‌های کوچ‌رو قطب اصلی قدرت، ثروت و جمعیت بودند، ثالثاً؛ در هیچ‌یک از این چهار اقلیم قوم و اتنیکی با عنوان فارس وجود ندارد. در سه اقلیم استپی- کوهستانی، خزری و شرجی، نه‌تنها هیچ فارسی‌زبانی وجود نداشته، بلکه در میان مردمان آنها تعداد کسانی که فارسی می‌دانستند، به یک درصد هم نمی‌رسید. تنها می‌ماند اقلیم عقیم گرم و خشک که هنری فیلد در اثر مشهورش، بخش بزرگی از آن را «عجمستان» معرفی کرده است. عجمستان در واقع تنها بخش ایران است که زبان فارسی رواج بیشتری نسبت به سایر اقلیم‌ها داشته.

زبان فارسی قبل از ترویج و عمومیت یافتن در ایران با سرمایۀ ملی میلیون‌ها انسان غیر فارس زبان‌بُریده و توسط مدارس، دانشگاه‌ها، رسانه‌ها و مکتوبات بی‌شمار به این زبان، حتی در شهرهایی مانند شیراز، اصفهان و تهران نیز زبان عمومی نبوده است. نشان به این نشان که فلاندن می‌نویسد؛ دانستن زبان فارسی در شیراز اسباب تفاخر است (فلاند، ۲۵۳۶: ص۳۳۶)، گوبینو می‌نویسد؛ ارامنۀ اصفهان و حتی نمایندۀ اسقف آنها غیر از زبان خود، تنها زبان تُرکی می‌دانستند و حتی زبان فارسی نمی‌دانستند (گوبینو، ۱۳۸۳: ص‌ص۱۵۲ و ۱۶۳)، هولستر می‌نویسد؛ اغلب تصنیف‌های جنگی و قهرمانی که در اصفهان خوانده می‌شد، تُرکی بودند (هولستر، ۲۵۳۵: ص۴۹)، علی‌اکبر درخشانی در خاطرات خود می‌نویسد؛ خانواده‌ام نخجوانی بودند اما در تهران متولد شدم و زبان فارسی را بعد از پنج سالگی یاد گرفتم. اگر زبان فارسی زبان عمومی تهران بود، طبیعتاً کودک متولد شده در تهران تا پنج سالگی باید آن را یاد می‌گرفت نه بعد از پنج سالگی. صدها اسناد و شواهد تاریخی مشابه برای اثبات این واقعیت قاطع اما بایکوت و انکار شده وجود دارد که زبان فارسی نه زبان عمومی ایران و ایرانی بوده و نه قوم و اتنیک مشخصی در جغرافیای ایران داشته است.

برای هر صاحب سواد سالم تاریخی و اندیشۀ واقعی، همواره این سوال پیش می‌آید که پس این زبان که نه زبان عمومی ایران بوده و نه همچون سایر زبان‌های موجود در ایران مانند تُرکی، عربی، بلوچی، تُرکمنی، کُردی، لُری و... قوم و اتنیک مشخصی دارد، زبان کیست؟ برخی‌ها زبان فارسی را زبانی قراردادی مانند اسپرانتو دانسته‌اند اما این فرضیه درست نیست. زبان فارسی زبان کتابت یهودیان ماوراء‌النهر و بخشی از یهودیان ایران بوده است. در این باره یادداشتی با عنوان «زبان فارسی به خط عبری؛ فارسیهود» در تاریخ ۸ فروردین ۱۴۰۲ در کانال منتشر کرده و سرنخ‌‌های لازم را به دست داده‌ام. همین ریشه و اصالت پنهان، علت اصلی محوریت آن در فرهنگ شعوبی‌است که این یکی هم ریشه در یهودیت اسلام‌ستیز و عرب‌ستیز و بعدها تُرک‌ستیز دارد.
 
از زمانی که شعوبی‌گری به ایدئولوژی رسمی انتلکتوئل‌های ایرانی تبدیل شد و با قدرت یافتن رضاخان نیز پروژۀ حاکیمت سیاسی آن به نتیجه رسید، زبان فارسی به آلت و ابزار زبان‌کُشی در ایران تبدیل شد. نوک حملۀ سیاست زبانی شعوبی‌گری و قتل عام زبان‌های واقعی و اصیل ایرانی، به سوی زبان‌های تُرکی و عربی بوده است چرا که تاریخ آنها کهن، جمعیت آنها زیاد و سپهر تمدنی- جغرافیایی آنها بسیار وسیع است و شعوبی‌گری بیش از هر چیز، از جانب آنها احساس خطر می‌کند. پیوند عمیق آنها با فرهنگ و تمدن اسلام نیز عامل مضاعفی‌است بر کینۀ ازلی شعوبی‌گری با این دو زبان و فرهنگ.به همین سبب مافیای شعوبی حاکم بر ایران، همواره در پی دوستی مذبوحانه و بی‌فایده با تاجیکستان و ارمنستان است.

همین مافیای شعوبی‌است که با حماقت تمام یادداشت به دست رئیس جمهور تُرک ایران می‌دهد که شعر تُرکی نخوان! اما بی‌تردید این‌ها نشانۀ به صدا درآمدن ناقوس مرگ شعوبی‌گری در ایران است. اولین گام نجات ایران و ایرانی، رهایی از چنگ عفریت شعوبی‌گریست. 

                              سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
02/18/2025, 06:30
t.me/revisionhistory/330
رضاخان؛ بزرگ‌ترین دزد تاریخ ایران

لیست پول‌ها و عتیقه‌های بسیار ارزشمند زیر را با دقت بخوانید؛

لیرۀ طلای عثمانی 17427 عدد، مناط طلای روس 92835 عدد، سکۀ مختلف قدیم 2700 عدد، امپریال قدیم روس طلا 1411 عدد، پول سفید قران 57 هزار تومان، پول سفید نقرۀ عثمانی و روس 34750 تومان، بند ساعت 3 رشته، ساعت طلا 4 دستگاه، انگشتر برلیان 1 عدد، بازوبند مرواری 1 عدد، علنگوی الماس 1 زوج، کولیۀ الماس 2 عدد، انگشتر الماس 3 حلقه،  شمشیر مرصع 3 قبضه، قمۀ مرصع 1 تیغه، سرصیغار مرصع 1 عدد، قلمدان طلا با لوازمات 2 عدد، مدالیان 2 عدد، سنجاق الماس 1 عدد، دوگمۀ سردست الماس‌نشان 2 زوج، تسبیح کهربا 1 رشته، لوازمات ناخن‌گیری 1 عدد، کمر طلا 4 دست، سریراق طلای اسب 1 دست، انفیه‌دان طلا 1 عدد، تسبیح مرواری 1 رشته، سینه‌ریز زمرد 1 رشته، تسبیح مرواری 1 رشته، مدالیان طلا 1 عدد، تفنگ سیستم قدیم 6 قبضه، شمشیر قدیم 1 قبضه، دو شاخه تفنگ 2 عدد، رکاب قدیم 2 زوج، خلال‌دندان قدیم 1 عدد، جام نقره 1 عدد، کوزه قلیان پولاد مینا 1 عدد، سرقلیان مینا 1 عدد، گلدان قدیم 1 عدد، کوزه قلیان برنج 1 عدد، سرقلیان وسط طلا 1 عدد، سرقلیان کار تخت جمشید قدیم 1 عدد، تبر قدیم 1 عدد، کاسه با زیر مس قدیم 1 عدد، پارچۀ ملیله‌دوز آیۀ کلام‌الله 1 عدد، جای استکان طلا روسیۀ قدیم 1عدد، بوشقاب کوچک و بزرگ کار قدیم 12 عدد، مجسمۀ گلی اسب کار قدیم 1 عدد، سنجاق الماس 1 عدد، کاسۀ کوچک با زیر کاشی 1 زوج، کاسۀ بزرگ چینی قدیم 1 زوج، قدح گود قدیم 1 عدد، نعلبکی کوچک قدیم 1 عدد، کتاب قدیم خطی 3 جلد، کوزه کار قدیم گلی 1 عدد، کاشی کوچک قدیم 5 عدد، عکس نقاشی کار قدیم 8 عدد، زیر قلبان پارچۀ ملیله 1 عدد، کاسۀ کار قدیم گلی 2 عدد، کاسۀ کوچ مس کار قدیم 2 عدد، کوزۀ گلی قدیم 1 عدد، پارچۀ قلاب‌دوزی قدیم 1 عدد، میز جای‌صیغار سه‌پایه‌دار کوچک 2 زوج، شمعدان برنج 2 زوج، کلکسیون سنگ سیبری 1 دستگاه، قلتاق زین 1 عدد، کلاه‌خود قدیم 2 عدد، زنجیر پشت کلاه‌خود 3 عدد، شمخال 1 قبضه، رکاب قدیم 1 زوج، بوق قدیم 1 عدد، شیپور قدیم 1 عدد، مقراض و کارد قدیم 2 عدد، کشکول کوچک قدیم 1 عدد، قلمدان بزرگ و کوچک 3 عدد، لوازم تحریر و چوب‌صیغار دلربا 3 عدد، قاب عکس میناکاری 2 عدد، جای صیگار بورونز، چوب صیگار، جام نقرۀ کوچک و بزرگ 3 عدد، قالیچۀ ابریشمی کار قدیم 10 تخته، بوشقاب قدیم به خط ارمنی 1 عدد، قاشق چینی 1 عدد، زیر صیگار چینی قدیم 1 عدد، چوب‌صیگار نقره 1 عدد، قلم نقره 1 عدد، دوات و لوازم تحریر روی میز 1 دست، بادبزن پارچه 2 عدد، سنگ معدن 25 تخته، لیوان نقرۀ کوچک 2 عدد، کیسۀ پول ملیله‌دار 1 عدد، تسبح کهربا 1 رشته، خنجر فولاد قدیم 1 قبضه، کارد دست سرماهی 1 عدد، کیسۀ توتوت ملیله‌دوز 2 عدد، شمخال 3 قبضه، خنجر قدیم 1 قبضه، تسبیح شیشه 1 رشته، دبۀ جای باروت قدیم 4 عدد، شمشیر دسته‌طلا 1 قبضه، قمۀ قدیم دسته سرماهی 2 قبضه، بازوبند فولاد قدیم 1 عدد، رومیزی کانوادورزی قدیم 1 عدد، چوب صیغار کهربا 1 عدد، قهوه‌خوری با زیر کار قدیم چینی 6 عدد، کارد کوچک میزان‌حراره‌دار 1 عدد، قالیچۀ ابریشمی کاشی قدیم 1 عدد، کوزۀ گلی سیاه بزرگ کار قدیم 1 عدد، آبخوری سنگی با زیر 1 عدد، جای چراغ دیوارکوب 2 عدد، استکان کوچک بلور 1 عدد، شمدان اسخوانی 1 عدد، شمدان چینی 2 عدد، کاشی کوچک 1 عدد، نمکدان سنگی 1 عدد، بوشقاب گلی گلدار 2 عدد، سماور نقره 1 دستگاه، ظرف کشکول نقره 1 عدد، دوات نقره دو دواتی 1 دستگاه، اسباب جای صیغار سرماهی 1 دستگاه، سینی نقرۀ بزرگ و کوچک 4 عدد، سینی بلور کار قدیم 1 عدد. 

122 نمره اشیا و صورت فوق با اطلاع ما امضا کنندگان ذیل صحیح است.
رضاقلی معین‌السلطنه، زمان خان، حسن خان، یحیی خان، عباس پاشا و سلیمان (بهبودی و دیگران، 1372: صص554-548).

این لیست اموال، تنها لیست پول و عتیقه‌های دارای ارزش بسیار هنگفتی‌است که عبدالله امیرطهماسبی؛ قزاق پاچه‌خوار رضاخان و فرمانده انتصابی او به ریاست لشکر آذربایجان، پس از سر به نیست کردن خان بزرگ بیات؛ مرتضی‌قلی خان اقبال‌السلطنه سردار ماکویی، از میان اموال منقول او غصب و به ارباب دزد خود تقدیم کرد. رضاخان ده‌ها بلکه صدها نوع از این پول‌ها و اموال عتیقه را بلعید و کسی هم جرأت و فرصت بازخواست نیافت. بماند تصاحب غیر قانوني صدها برابر اموال و املاک منقول و غیر منقول که ثروت او در سایۀ غصب آنها، به تعبیر نوکر چاپلوسش؛ سلیمان بهبودی، «بیشتر از مملکت بلژیک» بود.
            
                              سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
02/14/2025, 21:09
t.me/revisionhistory/329
اوغور تُرکی، سلام عربی، درود پارسی

زمانی که دانشجوی لیسانس تاریخ در دانشگاه خوارزمی بودم، یک روز صبح در محوطۀ دانشگاه دیدم عده‌ای از دوستان خیلی روشنفکر به محض رسیدن به یکدیگر با غُرّشی غرا می‌گویند: «درود». وقتی می‌خواستند با ما خوش و بش کنند، به عناد ما با صدایی بلندتر و غراتر می‌گفتند: «درووود». دانشجویان تُرک هم جوابی می‌دادند به ابهام و ایهام. وقتی از چند و چون این عارضۀ روشنفکرانۀ جدید پُرسیدم، دوستی اولترا روشنفکر در جوابم گفت: «تو که تاریخ می‌خوانی بهتر باید بدانی. سلام را عرب‌ها وارد ایران کرده‌اند و نشان تسلیم است. برازندۀ ما ایرانیان نیست. ما ایرانی‌ها باید وقتی به همدیگر می‌رسیم، درود بگوئیم». پس از آن نیز همواره محافل و افراد زیادی را دیده‌ام که به جای سلام «درود» می‌گویند. گویی هر درد بی‌درمانمان دوا شده و تنها تغییر سلام به درود مانده است.
 
تردیدی وجود ندارد که این «درود»بازی‌ها یکی از هزاران ادا و اطوار خنک و بی‌ریشۀ امثال میر جلال‌الدین کزازی‌است اما این نکته همواره در گوشۀ ذهنم بوده و هست که آیا واقعاً کلمه یا اصطلاحی غیر از «سلام» عربی وجود داشته است که به کار بردن آن در میان مردم به محض رسیدن به یکدیگر در طول تاریخ و پهنۀ ایران، رایج بوده باشد؟ تا اینکه اخیراً در سه منبع مهم تاریخی اصطلاح تُرکی «اوغور» و «اوغور باشد» را یافتم. 

«اوغور» از مشهورترین کلمات و مفاهیم زبان و فرهنگ تُرکی بوده، معنای اصلی آن مطلق شانس، طالع و اقبال است. این کلمه در زنجان به صورت دو ترکیب متضاد «خوش اوغور» و «بد اوغور» به کار می‌رود. «خوش اوغور» به معنای طالع و اقبال نیک، «بد اوغور» نیز به معنای طالع و اقبال بد. معمولاً انسان‌های نیک‌سیرت و نیک‌نفس با صفت «خوش اوغور» توصیف می‌شوند و انسان‌های بدسیرت و پلید با صفت «بد اوغور». برخورد با افراد «خوش اوغور» در اول صبح به عنوان اولین برخورد روز، نیکی می‌آورد و بالعکس؛ برخورد با افراد «بد اوغور» بدی و دردسر می‌آورد. اوغور و اوغورلو از اسامی پسرانه نیز هست. گذاشتن نام اوغور بر نوزادان پسر هنوز هم در میان تُرک‌ها رایج است و اوغورلو نیز نامی شناخته شده در تاریخ است. از جمله؛ اوغورلو محمد؛ پسر اوزون حسن؛ خان بزرگ باییندیر آغ قویونلو و اوغورلو محمد افشار؛ شاعری که برای کریم خان وکیل‌الرعایا قصیدۀ جلوس سرود (دهقان، 1348: ص384). 

لازمۀ انجام کارهای مهم نیز خوش بودن «اوغور» بود و تشخیص خوش یا بد بودن اوغور در هر روز، آداب، اصول و مناسک خاص خود را داشت که استخاره یکی از اصول اسلامیزه شدۀ آن است. در نمونه‌ای تاریخی، ژوبر از این تشخیص «اوغور» خبر داده است. زمانی که ژوبر (سال 1185 شمسی) مهمان حسین خان؛ حاکم خوی بود و می‌خواست از آنجا به دیدار عباس میرزا برود، می‌نویسد؛  «حسین خان به من گفت: تقارن دو ستارۀ سعد باید به زودی انجام شود. امامعلی؛ افسری که باید هدایا را پیش عباس میرزا می‌بُرد، در بیرون اردوگاه منتظر بود که این تقارن روی بدهد. من هم او را همراهی می‌کردم. میل به شناختن شاهزاده‌ای جوان که در شرق شهرت یافته و دیدن قشون تحت فرمان او، سبب شد پیشنهاد خان را بپذیرم اما «اوغور» چندان به خیر درنیامد و ما ناچار شدیم تا پنجشنبه در خوی بمانیم و این روز هفته را ایرانی‌ها روز خوش می‌دانند (ژوبر، 1347: ص119). مترجم سفرنامۀ ژوبر کلمۀ «اوغور» را به اشتباه کلمه‌ای لاتین دانسته و به «تفأل» ترجمه کرده است.

با این حال مفهوم «اوغور» در فرهنگ تُرکی بیش از معنی خنثی و مطلق طالع و شانس، معنای طالع و اقبال نیک یافته است. به همین سبب ایرانیان وقتی به یکدیگر می‌رسیدند، متقابلاً به همدیگر می‌گفتند: «اوغور اولسون» یا «اوغور باشد». طبیعتاً این خطاب در میان ایرانیان تُرک به صورت «اوغور اولسون» و در میان ایرانیان غیر تُرک به صورت «اوغور باشد» بوده است.
 
دکتر پولاک اتریشی؛ پزشک مخصوص ناصرالدین شاه که از سال 1230 تا 1240 شمسی در ایران بوده و سفرنامۀ بسیار مهمی دربارۀ ایران دارد، به صراحت می‌نویسد؛ «در بسیاری از مناطق ایران مردم به جای سلام کردم به یکدیگر، می‌گویند: اوغور باشد (پولاک، 1368: ص22).

مخبرالسلطنه هدایت نیز در نقل حکایتی ملیح از قول احتشام‌السلطنه دربارۀ غوغای جمهوریت رضاخان، ترکیب «اوغور باشد» را آورده است. احتشام‌السلطنه از خاندان قاجار بود اما در ماجرای جمهوریت برای رضا خان میدان‌داری می‌کرد. مخبرالسلطنه می‌نویسد؛ «با احتشام‌السلطنه هم‌پالکی هستیم. در راه گفت: مَثَل ما مَثَل آن دهقان است که مادیان خودش را بُرد فحل بکشد. پنج هزار هم داد. فحل راه را عوضی رفت. دهقان با تأسف برمی‌گشت. آشنایی رسید، گفت: اوغور باشد. گفت: من پنج هزار و مادیانم یک .... قرض داشتیم، رفتیم، دادیم، آمدیم» (هدایت، 1344: ص365).

                                      سیدمرتضی حسینی

https://t.me/revisionhistory
02/04/2025, 16:49
t.me/revisionhistory/328
فرهنگ کور- آراز و فیلم مستند کوتاه کول تپه

اولین و مهم‌ترین فرهنگ و مدنیت تاریخی در تاریخ ایران و آذربایجان، فرهنگ بزرگ کور- آراز می‌باشد. بانی و مادر این فرهنگ نیز رودهای کور و آراز بوده‌اند.

اولین و مهم‌ترین مراکز سکونتی فرهنگ کور- آراز در آن سوی ارس کول تپه‌های I و II نخجوان و این سوی ارس، کول تپه‌ گرگر می‌باشند.

کول تپه‌های نخجوان در ادبیات باستان‌شناسی جهان، اولین مراکز فرهنگ بزرگ کور- آراز محسوب می‌شوند، بنابراین با توجه به قرابت جغرافیایی و فرهنگی کامل این محوطه‌ها با یکدیگر که حتی شامل نام‌گذاری آنها نیز شده است، می‌توان کول تپه‌ گرگر را اولین و مهم‌ترین محوطه‌ حاوی فرهنگ کور- آراز در جنوب ارس و آذربایجان جنوبی دانست.

کول تپه گرگر را همانند محوطه سوغورلو (تخت سلیمان)  آتشکده ساسانی معرفی کرده‌اند که به‌کلی نادرست و خالی از واقعیت است.

درباره فرهنگ بزرگ کور- آراز و کول تپه گرگر در دو کتاب "سه دریاچه، یک گهواره؛ تاریخ تمدن در آذربایجان از ابتدا تا پایان عصر آهن" و "کول تپه گرگر" بحث مفصل کرده‌ام.

                                        سیدمرتضی حسینی


https://t.me/revisionhistory
01/26/2025, 09:14
t.me/revisionhistory/327
Search results are limited to 100 messages.
Some features are available to premium users only.
You need to buy subscription to use them.
Filter
Message type
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found
Messages
Find similar avatars
Channels 0
High
Title
Subscribers
No results match your search criteria