800 نفر از حافظان سنت تکصدایی و تبعیض با عنوان روشنفکر نامهای را امضا کردهاند که خلاصهاش این است: پزشکیان فقط حق دارد در خانه با دخترش تورکی حرف بزند و تورکها در حوزه عمومی راجع به هویت و زبان خود چیزی نگویند.
با عدهای از امضاء کنندگان نامه کاری ندارم که شاید واقعا به زعم نیکسیرتی و میهندوستی و عدم وقوف بر جوانب امر نامه را امضا کرده باشند. اما تهیه کنندگان آن متن به زعم خود از چیستی اهداف خود آگاهند.
تهیه کنندگان نامه میدانند که بدون حضور پزشکیان و ادغام رنگ هویتهای اتنیکی و قومیتی انتخابات در ایران شکل نمیگرفت. یعنی بعد از جریان تک صدایی حاکم بر انتخابات در دوره انتخاب رئیسی و بعد از ماجرای «زن، زندگی، آزادی» برگزاری انتخابات با تکیه بر جریانهای ورشکسته اصولگرایی و اصلاحطلبی ممتنع بود و فضای انتخاباتی شکل نمیگرفت و کشور در شرایطی نبود که بتواند بدون شکل گرفتن یک صحنه انتخابات حداقل نیمه رقابتی از بن بست موجود کورهراهی به آینده بگشاید. حضور پزشکیان یا به عبارت بهتر اجازه حضور پزشکیان در انتخابات این بنبست را گشود و فضای نیمه انتخاباتی و نیمه رقابتی شکل گرفت.
طبیعتا از لوازم حضور پزشکیان در قدرت، تداوم گفتمان انتخاباتی او از جمله حضور قومیتها در حوزه عمومی است و این میثاق نانوشتهای بین نظام و رای دهندگان است که در بستر زمانی خاص خود منعقد شده است.
اینک امضا کنندگان نامه میخواهند که این میثاق شکسته شود.
گیریم که در این امر موفق شدند؟ در انتخابات بعدی چه کاری میخواهند انجام بدهند؟ در بنبستهای بعد به کدام معبد دخیل خواهند بست؟ آیا حافظان سنت تبعیض و تکصدایی آن قدر توان و پتانسیل دارند که بتوانند کشور را با بخشنامههای فرمایشی و انشاهای رومانتیک «وحدت همه به نفع ما» به سوی توسعه پیش ببرند؟
آیا آنان واقعا به مشارکت دهها میلیون تورک و کورد و عرب و بلوچ و تورکمن برای توسعه کشور نیاز ندارند؟
به نظرم تهیه کنندگان متن نامه بیشتر از من به رموز سیاستورزی و کشورداری آگاهند، اما دغدغه آنان بیش از آنکه توسعه کشور باشد دشمنی کور با تورکان و دیگر اتنیکهاست. آنها دچار ایدئولوژیزدگی شدهاند و ایدههای خود را فراتر از مصالح کشور و منطقه میدانند. اما خبر بد برای آنان این است که این نسل دیگر در بین سیاه و سفید سرگردان نیست و میداند که عظمت یک ارکستر وابسته به تنوع سازها و صداها و هماهنگی موجود بین آنهاست.
.