O seu período de teste terminou!
Para acesso total à funcionalidade, pague uma subscrição premium
NE
شیعه پژوهی
https://t.me/negahinou
Idade do canal
Criado
Linguagem
Persa
2.11%
ER (semana)
8.25%
ERRAR (semana)

✔یادداشت‌های تاریخی و دینی

👈نشر مطالب تحقیقی و پژوهشی بدون ذکر منبع شرعا جایز نیست.

#ایستگاه_اندیشه

اگر ایراد و اشکالی در مطالب مشاهده نمودید با کمال میل

Mensagens Estatísticas
Repostagens e citações
Redes de publicação
Satélites
Contatos
História
Principais categorias
As principais categorias de mensagens aparecerão aqui.
Principais menções
Não foram detectadas menções significativas.
Encontrado 651 resultados
2
109
🏆انتساب اشتباه کتاب تحفة الدراویش به شهید میرزا محمد اخباری

🟥کتابی که پیش روی شماست مجموعه‌ای است در باب شعب فنون ارثماطیقی و اعمال مربوطهء بدان فنون که اخیراً در فضای مجازی و در برخی سایت‌ها و کانال‌ها با عنوان مجعول "تحفة الدراویش" به جناب میرزا محمد اخباری نسبت داده شده است که این انتساب مورد خدشه است؛ به دلائل زیر:

🔴اگر کسی با قلم جناب میرزا محمد اخباری اندکی آشنا باشد به خوبی این انتساب را مردود خواهد خواند.

🔴مستندِ برخی، امضائی است بر روی برگ یادداشتی در ابتدای کتاب که در ذیل مطلبی نوشته است: ابن میرزا محمد اخباری! یعنی پسر میرزا محمد اخباری، نه خودِ میرزا محمد اخباری!!! به این مفهوم که این کتاب مدتی در اختیار فرزند میرزا محمد اخباری بوده است. و ایشان سه پسر به اسامی احمد، محمد و علی داشته؛ حال کتاب در اختیار کدام یک بوده؟ الله اعلم!

🔴نویسنده در فصل الخطاب، گفته است: اما بعد؛ می‌فرماید شیخ نجم الدین بحرینی! این عبارت دو معنی دارد:

اول) نویسنده شخصی است به اسم شیخ نجم الدین بحرینی!

دوم) نویسنده نامعلوم است ولی از شخصی به اسم شیخ نجم الدین بحرینی مطالبی را نقل قول می‌نماید.

⬅️در هر حال انتساب کتاب به میرزا محمد اخباری فاقد دلیل است.

📔مقدمه رساله در شعب ارثماطیقی منسوب به شیخ نجم‌الدین بحرینی (تالیف استاد حسین شادمان و دکتر یوسف بیگ‌باباپور)

@negahinou
21.04.2025, 21:21
t.me/negahinou/7190
Repostar
15
537
21.04.2025, 13:51
t.me/negahinou/7188
Repostar
15
548
21.04.2025, 13:51
t.me/negahinou/7189
Repostar
15
537
✔️علت در بند کشیدن ارواح!

🟥از عبد‌الله بن فضل هاشمی نقل شده که گفت: محضر حضرت ابی عبد الله علیه‌السلام عرض کردم: چرا خداوند عزوجل ارواح را که در ملکوت اعلی و در محلّی رفیع بودند در ابدان قرار داد؟
امام علیه‌السلام فرمودند: خداوند تبارک و تعالی می دانست ارواح با این علوّ و شرافتی که دارند اگر به حال خود واگذارده شوند آن‌ها ادعای ربوبیت کرده و هرکدام ندای «أَنَا رَبُّکمُ الْأَعْلی» سر می‌دادند لذا به قدرت کامله‌اش آن‌ها را در ابدان مادی که از ابتداء بر ایشان تقدیر کرده بود قرار داد و بدین ترتیب رحمتش را شامل‌شان نمود. 

📔علل‌الشرایع ج ۱، باب ۱۳
📨@negahinou
21.04.2025, 13:51
t.me/negahinou/7187
Repostar
28
681
✔️حدیثی بسیار بسیار مهم و قابل تأمل که هم مرحوم شیخ طوسی از بزرگان جریان طیف فقهی و ظاهری و هم خصیبی از بزرگان جریان باطنی آن‌را نقل کرده‌اند

🔴جعفر بن محمد بن مالک از محمد بن عبد الله بن جعفر از محمد بن احمد انصاری روایت می‌کند که گفت: گروهی از مفوضه و مقصره، کامل بن ابراهیم مدنی را نزد امام حسن عسکری علیه‌السّلام فرستادند. کامل می‌گوید: من پیش خود گفتم: به امام خواهم گفت: هیچ کس داخل بهشت نمی‌شود، مگر این‌که آنچه را من شناخته‌ام او بشناسد و اعتقاد به چیزی داشته باشد که من معتقدم!

وقتی به خدمتش رسیدم دیدم لباس سفید و نرمی پوشیده است پیش خود گفتم: ولی‌الله و حجت خدا لباس‌های نرم و لطیف می‌پوشد ولی به ما امر می‌کند که در فکر برادران دینی خود باشیم و ما را از پوشیدن این‌گونه لباس‌ها منع می‌کند در آن موقع که در این‌ اندیشه بودم، حضرت تبسمی نمود و آستین‌های مبارک را بالا زد، و لباس سیاه زبری که در زیر لباس سفید به تن کرده بود، نشان داد و فرمود: ‌ای کامل! این لباس را برای خدا پوشیده‌ام و آن را برای شما! من سلام کردم و کنار دری که پرده‌ای از آن آویزان بود، نشستم ناگاه باد گوشه پرده را بالا زد، و من بچه‌ی ماه پاره‌ای که تقریبا چهار ساله به‌نظر می‌آمد، دیدم که فرمود: ‌ای کامل بن ابراهیم! از این حرف چنان تعجب نمودم که مو بر بدنم راست گردید، و مثل این‌که به من الهام شد که بگویم: بله آقای من! فرمود: آمده‌ای از ولی‌الله و حجت خدا سؤال کنی، کسی داخل بهشت می‌شود که آنچه را تو شناخته‌ای او هم بشناسد و هر چه را تو معتقدی او هم معتقد باشد.

گفتم: آری به خدا قسم برای پرسیدن این مطلب آمده‌ام.
فرمود: به خدا قسم آنها که داخل بهشت می‌شوند تقلیل می‌یابند، به خدا قسم مردمی داخل بهشت می‌شوند که آن‌ها را «حقیه» می‌گویند. گفتم: آقا آن‌ها کیستند؟ فرمود: آن‌ها کسانی هستند که از بس علی علیه‌السّلام را دوست دارند؛
🔜به حق او قسم می‌خورند اما حق او و فضل او را نمی‌دانند.🔙

آن‌گاه لحظه‌ای ساکت شد و سپس فرمود: آمده‌ای که از عقائد مفوضه سؤال کنی؟ مفوضه در عقیده خود دروغ گفتند. بلکه دلهای ما ظرف‌هایی برای تعلق مشیت خداوند است. پس هر وقت خدا چیزی را بخواهد ما نیز می‌خواهیم چنان‌که خود فرموده: وَ ما تَشاؤُنَ اِلَّا اَنْ یَشاءَ اللَّهُ یعنی: نمی‌خواهند چیزی مگر این‌که خداوند بخواهد. آنگاه پرده مانند اول پائین آمد و من نتوانستم آن را بالا بزنم.
در این هنگام امام حسن عسکری علیه‌السّلام نظری به من نمود و تبسمی فرمود و گفت: ‌ای کامل! دیگر برای چه نشسته‌ای؟ شنیدی که امام بعد از من آنچه را می‌خواستی به تو گفت؟ من برخاستم و بیرون آمدم و دیگر آن حضرت را ندیدم.

📔الغيبة للطوسی ص ۲۴۶
📔کشف الغمة ج ۲ ص ۴۹۹
📔دلائل الإمامة ص ۵۰۵
📔الخرائج و الجرائح ج ۱ ص ۴۵۸
📔الهداية الکبرى ص ۳۵۹

📨@negahinou
21.04.2025, 10:30
t.me/negahinou/7186
9
958
🏆مناظره یا تریبون دادن؟ فرقش را بفهمیم

🟥شکی نیست که مناظره با جریان‌هایی همچون الحاد، وهابیت، بهائیت، و حتی جریان اصلی احمد الحسن، عرفان‌های کاذب، به‌واسطه‌ی گستره‌ی نفوذ، ادعاهای مستقیم، و ارتباط‌شان با باورهای دینی جمع قابل توجهی از جامعه، از وظایف اهل علم، رسانه‌های دینی و فعالان فکری است. این مقابله نه‌تنها ضرورتی علمی و اعتقادی دارد، بلکه پاسخ‌گویی به سؤالات ذهنی بسیاری از جوانان و رفع شبهات رایج نیز هست.
اما سخن در اینجاست که آیا باید با هر گروه یا فردی که ادعایی عجیب، شعاری جنجالی یا ظاهری متفاوت دارد وارد مناظره شد؟
آیا پرداختن رسانه‌ای به جریان‌هایی که شاید در مجموع، دویست نفر پیرو جدی هم در سطح جهان ندارند، منطقی است؟ یا تنها موجب برجسته شدن آن‌ها، کنجکاوی کاذب مردم، و ترویج نامشان خواهد شد؟
در دنیای پرشتاب رسانه، حاشیه‌سازی خود یک راهبرد تبلیغاتی‌ست. بسیاری از این گروه‌های منحرف، بیش از هرچیزی، تشنه دیده شدن‌اند. آن‌ها با شعارهای ساختارشکنانه، مفاهیم تحریف‌شده، و چهره‌پردازی‌های حساب‌شده، ترویج اباحه‌گری، صرفاً به دنبال جلب توجه‌اند.
و در چنین فضایی، هر واکنش عمومی و رسانه‌ای، حتی از سر ردّ و نقدهای جدی و زمان‌بر و جدی، ممکن است دقیقاً همان چیزی باشد که می‌خواهند: تبدیل شدن به موضوع گفت‌وگو.
نباید فراموش کرد که در میان مردم، همیشه جاهلان جوگیر و احساساتی کم نیستند. کسانی که بیش از آن‌که در پی حقیقت باشند، به‌دنبال متفاوت بودن، تجربه‌ی جدید و ماجراجویی‌های جاهلانه‌اند. و این، زمین بازی همان گروه‌های انحرافی‌ست.
اهل رسانه و اندیشه باید میان سکوتِ غفلت و سکوتِ حکیمانه فرق بگذارند.
در بسیاری از موارد، معرفی دقیق مفاهیم اصیل، پاسخ‌گویی غیرمستقیم و حتی یک‌طرفه به تحریفات، و هدایت آرام و عمیق مخاطب، مؤثرتر از آن است که وارد مناظره‌ای شویم که نتیجه‌اش بزرگ کردن باطل است.

🏆وُهَيْبُ بْنُ حَفْصٍ عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : مَا مِنْ عَبْدٍ يَدْعُو إِلَى ضَلاَلَةٍ إِلاَّ وَجَدَ مَنْ يُتَابِعُهُ .

🟥امام صادق عليه‌السلام فرمودند: هيچ بنده‌اى نيست كه مردمان را به گمراهى بخواند و پيروانى نيابد.

📔الکافي ج ۸، ص ۲۲۹
@negahinou
20.04.2025, 15:39
t.me/negahinou/7185
Repostar
5
892
🏆پرسه در سه‌گانگی هستی، نگاهی به اندیشه‌ی روزنتسوایگ در «ستاره‌ی رستگاری»

🟥فرانتس روزنتسوایگ (Franz Rosenzweig)، فیلسوف یهودی آلمانی قرن بیستم، یکی از چهره‌های برجسته‌ی تفکر دینی و فلسفی مدرن است که با اثر مهم خود، ستاره‌ی رستگاری (The Star of Redemption)، کوشید طرحی نو دراندازد؛ طرحی که از دل سنت یهودی برمی‌خیزد اما با پرسش‌های بنیادی متافیزیک، فلسفه‌ی غرب، و تجربه‌ی انسانی درگیر است.
او در مقدمه‌ی این اثر، به‌صراحت می‌نویسد که کتابش را باید به‌منزله‌ی «نظامی فلسفی» درک کرد. با این حال، نظام او برخلاف نظام‌های فلسفی کلاسیک، نه بر مفاهیم انتزاعی و مطلق، بلکه بر تجربه‌ی زیسته، بر مرگ، بر وحی و بر رابطه استوار است. روزنتسوایگ سه مؤلفه‌ی بنیادین هستی را شناسایی می‌کند: خدا (God)، انسان (Man) و جهان (World). او بر این باور است که هر تلاش متافیزیکی برای فهم هستی، ناگزیر با یکی از این سه آغاز می‌کند و دو مؤلفه‌ی دیگر را ذیل آن بازمی‌فهمد.
بر اساس تحلیل او، سیر اندیشه‌ی فلسفی چنین بوده است:

🟢در یونان باستان، نقطه‌ی عزیمت اندیشه، جهان (Kosmos) بود. خدا در قالب عقل محرک یا اصل نخست، و انسان همچون جزئی از نظم کیهانی درک می‌شد.

🟢در قرون وسطی، خدا (Deus) به کانون اندیشه بدل شد و جهان و انسان در پرتو خالق معنا یافتند.

🟢در دوران مدرن، انسان (Homo) به سوژه‌ی اندیشه تبدیل شد و خدا و جهان به مفاهیمی شناخت‌پذیر از منظر ذهن انسانی فروکاسته شدند.

در هر یک از این دوره‌ها، یکی از سه رکن برتر شمرده شد و دو رکن دیگر در نسبت با آن بازتعریف شدند. اما روزنتسوایگ با این سلسله‌مراتب فلسفی مخالفت می‌کند. از نظر او، این سه مؤلفه باید در رابطه‌ای زنده و متقابل با یکدیگر دیده شوند، نه در نظامی سلسله‌مراتبی. او در ستاره‌ی داوود، نماد دین یهود، دو مثلث درهم‌تنیده را به‌کار می‌گیرد تا نشان دهد که خدا، جهان و انسان تنها در ارتباط با هم معنا می‌یابند، نه در تجزیه و تقدم یکی بر دیگری.
از این‌رو، می‌توان گفت که پروژه‌ی فلسفی روزنتسوایگ در دوره‌ی مابعدمدرن می‌کوشد از تقلیل هستی به یکی از ارکان سه‌گانه بگریزد و آن‌ها را در وحدتی ارتباطی و پویا بفهمد: خدا، جهان و انسان. این شیوه‌ی اندیشیدن، که از تجربه‌ی زیسته و وحی آغاز می‌کند، نه‌تنها نقدی بر متافیزیک کلاسیک، بلکه تلاشی است برای گشودن راهی تازه در فهم رستگاری و نسبت انسان با هستی.

••••••••••••••••••••••••
🟥ساختار کلی کتاب:

کتاب به سه بخش اصلی تقسیم شده که هر بخش با سه‌گانه‌ی بنیادین «خدا ، جهان، انسان» سازمان یافته است. این سه بخش عبارت‌اند از:

🟢منفیات یا فلسفه‌ی جداافتادگی: در این بخش، سه عنصر خدا، جهان و انسان به‌شکل منزوی و مستقل بررسی می‌شوند؛ یعنی هر کدام جدا از ارتباط زنده با دیگری. این‌جا با نوعی تحلیل هستی‌شناسانه‌ی "فقدان رابطه" مواجهیم: خدا همچون امر مطلق و نامتناهی، جهان همچون کل واقعیت مادی، و انسان همچون موجودی درگیر با مرگ و زمان.

🟢تجلی رابطه: وحی، آفرینش، و نجات:
در این بخش، عناصر سه‌گانه وارد تعامل می‌شوند. به‌زعم روزنتسوایگ، وحی نقطه‌ی آغاز ارتباط بین خدا و انسان است؛ آفرینش رابطه‌ی خدا و جهان را تبیین می‌کند؛ و نجات رابطه‌ی میان انسان و جهان را در پرتو خدا بازتعریف می‌کند. در این بخش، زبان دینی، دعا، و مناسک جایگزین مفاهیم فلسفی انتزاعی می‌شود.

🟢وحدت در رستگاری: در نهایت، این سه رابطه به نظامی زنده ختم می‌شوند که در آن، ستاره‌ی رستگاری به‌مثابه ساختار کل هستی شکل می‌گیرد. این ستاره، متشکل از دو مثلث در هم تنیده (خدا، انسان، جهان / آفرینش، وحی، نجات) است که در ساختاری تعاملی و پویا، یک نظام فلسفی_دینی را بازنمایی می‌کند.

••••••••••••••••••••••••
🟥ابداعات فلسفی روزنتسوایگ:

آنچه کتاب ستاره‌ی رستگاری را از نظام‌های فلسفی پیشین جدا می‌کند، چند نکته‌ی اساسی است:

🟢آغاز از تجربه‌ی مرگ و نه مفهوم هستی: برخلاف هایدگر که سال‌ها بعد در هستی و زمان از "مرگ" به‌مثابه امکان اصیل انسان سخن گفت، روزنتسوایگ نیز از تجربه‌ی مرگ آغاز می‌کند، اما آن را به‌سوی رابطه با "زندگی"، "دیگری"، و "خدا" می‌کشاند.

🟢بازاندیشی زبان و وحی: روزنتسوایگ به زبان دعا و وحی اولویت می‌دهد؛ زبان دین را نه صرفاً نمادین، بلکه وسیله‌ی ورود انسان به واقعیت رستگاری می‌داند. برخلاف سنت فلسفی که به زبان نظری تکیه می‌زند، او زبان دعا، نیایش، و گفت‌وگوی انسانی را بنیادین می‌داند.

🟢نقد وحدت‌گرایی متافیزیکی: به‌جای «وحدت وجود» یا «وحدت سوژه»، او از «کثرت در رابطه» سخن می‌گوید. خدا، انسان و جهان هر یک اصالتی مستقل دارند، اما معنایشان در ارتباط زنده با یکدیگر تحقق می‌یابد.

#فلسفه_یهودی

@hekmatvaandishe
20.04.2025, 12:00
t.me/negahinou/7184
Repostar
1
🏆پرسه در سه‌گانگی هستی، نگاهی به اندیشه‌ی روزنتسوایگ در «ستاره‌ی رستگاری»

🟥فرانتس روزنتسوایگ (Franz Rosenzweig)، فیلسوف یهودی آلمانی قرن بیستم، یکی از چهره‌های برجسته‌ی تفکر دینی و فلسفی مدرن است که با اثر سترگ خود، ستاره‌ی رستگاری (The Star of Redemption)، کوشید طرحی نو دراندازد؛ طرحی که از دل سنت یهودی برمی‌خیزد اما با پرسش‌های بنیادی متافیزیک، فلسفه‌ی غرب، و تجربه‌ی انسانی درگیر است.
او در مقدمه‌ی این اثر، به‌صراحت می‌نویسد که کتابش را باید به‌منزله‌ی «نظامی فلسفی» درک کرد. با این حال، نظام او برخلاف نظام‌های فلسفی کلاسیک، نه بر مفاهیم انتزاعی و مطلق، بلکه بر تجربه‌ی زیسته، بر مرگ، بر وحی و بر رابطه استوار است. روزنتسوایگ سه مؤلفه‌ی بنیادین هستی را شناسایی می‌کند: خدا (God)، انسان (Man) و جهان (World). او بر این باور است که هر تلاش متافیزیکی برای فهم هستی، ناگزیر با یکی از این سه آغاز می‌کند و دو مؤلفه‌ی دیگر را ذیل آن بازمی‌فهمد.
بر اساس تحلیل او، سیر اندیشه‌ی فلسفی چنین بوده است:

🟢در یونان باستان، نقطه‌ی عزیمت اندیشه، جهان (Kosmos) بود. خدا در قالب عقل محرک یا اصل نخست، و انسان همچون جزئی از نظم کیهانی درک می‌شد.

🟢در قرون وسطی، خدا (Deus) به کانون اندیشه بدل شد و جهان و انسان در پرتو خالق معنا یافتند.

🟢در دوران مدرن، انسان (Homo) به سوژه‌ی اندیشه تبدیل شد و خدا و جهان به مفاهیمی شناخت‌پذیر از منظر ذهن انسانی فروکاسته شدند.

در هر یک از این دوره‌ها، یکی از سه رکن برتر شمرده شد و دو رکن دیگر در نسبت با آن بازتعریف شدند. اما روزنتسوایگ با این سلسله‌مراتب فلسفی مخالفت می‌کند. از نظر او، این سه مؤلفه باید در رابطه‌ای زنده و متقابل با یکدیگر دیده شوند، نه در نظامی سلسله‌مراتبی. او در ستاره‌ی داوود، نماد دین یهود، دو مثلث درهم‌تنیده را به‌کار می‌گیرد تا نشان دهد که خدا، جهان و انسان تنها در ارتباط با هم معنا می‌یابند، نه در تجزیه و تقدم یکی بر دیگری.
از این‌رو، می‌توان گفت که پروژه‌ی فلسفی روزنتسوایگ در دوره‌ی مابعدمدرن می‌کوشد از تقلیل هستی به یکی از ارکان سه‌گانه بگریزد و آن‌ها را در وحدتی ارتباطی و پویا بفهمد: خدا، جهان و انسان. این شیوه‌ی اندیشیدن، که از تجربه‌ی زیسته و وحی آغاز می‌کند، نه‌تنها نقدی بر متافیزیک کلاسیک، بلکه تلاشی است برای گشودن راهی تازه در فهم رستگاری و نسبت انسان با هستی.

@hekmatvaandishe
20.04.2025, 11:48
t.me/negahinou/7183
23
877
🏆شباهت عجیب نگاه "ابن تیمیه" و "شیخ مفید" و "سید مرتضی" در خصوص تعریف نفس و روح

🟥تعریف نفس و روح در نگاه ابن‌تیمیه:

🟢روح هوای خارج بدن و هوای داخل آن است.
🟢روح، بخار موجود در خارج بطن قلب و جاری در رگ‌ها و همان است که پزشکان، روح حیوانی می‌نامند.
🟢نفس خود یک چیز و عین آن است چنان که خدای متعال فرمود: پروردگار شما، رحمت را بر خودش واجب کرد.
🟢نفس خونی است که در حیوان وجود دارد، مانند این سخن فقها: چیزی که نفس جهنده دارد و چیزی که فاقد نفس جهنده است.
🟢نفس، یعنی صفات ناپسند نفس یا نفس تبعیت کننده از هواهای خود.

📔علم النفس، محمد عثمان نجاتی، ص ۲۶۴
••••••••••••••••••••••••
🟥شیخ مفید در تصحیح‌الاعتقاد در اعتراض به صدوق می‌نویسد: صدوق درباره نفوس گفته است که همان ارواح‌اند و روح مخلوق اول است، که برای بقا خلق شده و در ابدان زندانی است. مفید در اعتراض می‌گوید: گفتار صدوق مبنی بر حدس است نه تحقیق، اگر فقط ذکر اخبار می‌کرد و به معانی آن نمی‌پرداخت، بهتر بود. نفس یکی به معنای ذات شیء است، دیگر به معنی خون جاری، سوم هوا، چهارم هوی و میل طبع. روح یکی به معنای زندگی است، دیگر قرآن، سوم فرشته‌ای از فرشتگان خدا، چهارم جبرئيل.
اما آن حدیث که صدوق آورده است: «انّ الأرواح مخلوقه قبل الاجساد بالفي عام فما تعارف منها ائتلف و ما تناكر منها اختلف»، از اخبار آحاد است و معنای صحیح‌اش این است که خداوند ملائکه را دو هزار سال قبل از بشر آفرید... نه طبق آنچه اهل تناسخ و سپس حشویان مشتبهی مذهب شیعه پنداشته‌اند که دو هزار سال پس از خلق ارواح، خداوند اجسادی برای آنها آفریده باشد.

📔تَصحیحُ اِعتقاداتِ الاِمامیّة ۲۰۹-۲۰۷
••••••••••••••••••••••••
🟥سید مرتضی نیز در خصوص نفس و روح می‌گوید:

🟢این سخن که ارواح دوهزار سال پیش از ابدان خلق شده‌اند، از جمله ادعاهای باطلی است که در تصحیح آن به ادله روشنی نیازمندند .... در نظر ما ارواح بخشی از اجسامند‼️‼️
روح در نظر ما عبارت است از هوایی که در منافذ موجود زنده جریان می‌یابد‼️‼️

📔رسائل، ج ۴، ص ۳۰-۲۹

🟥در جایی دیگر می‌گوید:

🟢صحیح نزد ما آن است که روح همان هوای جاری در منافذ موجود زنده از ما انسان‌هاست که بدون جریان آن زنده بودن بر ما صادق نباشد. به همین جهت هوای جاری در منافذ جمادات روح  نامیده نمی‌شود. پس با توجه به این اصل روح جسم است.

📔رسائل، ج ۱، ص ۱۳۰
••••••••••••••••••••••••

📎پیامدهای نگاه معتزلی سید مرتضی و شیخ مفید در سنت کلامی شیعه را در این پست بخوانید.


📨@negahinou
20.04.2025, 09:30
t.me/negahinou/7182
Repostar
7
772
🏆ابن باجّه و علم‌النفس

🟥ابن باجه به مطالعهٔ نفس توجهی ویژه داشته و بر این باور است که علم‌النفس، شریف‌ترینِ علوم و مقدمه‌ای ضروری برای دیگر دانش‌ها، به‌ویژه خداشناسی، به شمار می‌آید. او می‌گوید: «علم به نفس، از هر جهت، بر دیگر علوم طبیعی و تعالیم مقدم است». همچنین، از آن‌جا که هر دانشی به نوعی به علم‌النفس وابسته است، بدون شناختن نفس نمی‌توان به درک صحیحی از مبادی و ماهیت علوم دست یافت.
از سوی دیگر، چنین معروف است که «کسی که در شناخت خویش مورد اعتماد نیست، در شناخت دیگران نیز کمتر قابل اعتماد خواهد بود». ما نیز اگر حال و ماهیت خود را نشناخته باشیم و درستی یا نادرستی سخنانی را که در این زمینه گفته می‌شود تشخیص ندهیم، شایسته‌تر آن است که نسبت به آن‌چه دربارهٔ امور دیگر گفته می‌شود، اعتماد نکنیم.
افزون بر این، علم به نفس زمینه‌ساز دستیابی به مقدماتی است که برای اهل نظر، جهت تکمیل علم طبیعی، ضروری به شمار می‌آید. سخن گفتن در باب حکمت مدنی نیز بدون شناخت نفس ممکن نیست.
شرافت هر علمی یا به استحکام و یقینی بودن محتوای آن بازمی‌گردد، یا به شرافت و برتری موضوع آن؛ چنان‌که در علم حرکات ستارگان نیز مشاهده می‌شود. علم‌النفس هر دو ویژگی را در خود دارد و از این‌رو، شایسته‌تر است که آن را شریف‌ترین علوم ـ جز علم مربوط به مبدأ نخستین ـ بدانیم. افزون بر این، علم به مبدأ نخستین نیز در گرو شناخت نفس و عقل است، و در غیر این صورت، ناقص خواهد بود.
سخنان ابن باجه دربارهٔ اهمیت و شرافت علم‌النفس و ضرورت آن در راه شناخت خداوند متعال، یادآور سخنان غزالی در همین زمینه است.
ابن باجه نیز، همچون ارسطو، نفس را «استکمال نخستین برای جسم طبیعی آلی» تعریف می‌کند. از نظر او، قوای نفس عبارت‌اند از: غاذیه، حاسه، متخیله و ناطقه. وی در بحث از قوای نفس نیز به‌وضوح تحت تأثیر اندیشه‌های ارسطویی است.

📔کتاب النفس، ص ۳۰-۲۹

📨@hekmatvaandishe
20.04.2025, 08:46
t.me/negahinou/7181
25
915
🏆علمائهم شرار خلق الله علی وجه الارض لانهم یمیلون الی الفلسفه و التصوف!!

🟥نکته‌ای که لازم است مخاطبان گرامی به آن توجه داشته باشند، این است که روایتی که در این کلیپ با عبارت «علمائهم شرار خلق الله علی وجه الارض لانهم یمیلون الی الفلسفه و التصوف» نقل شده، نه تنها در منابع معتبر حدیثی شیعه وجود ندارد، بلکه از کتابی جعلی به نام حدیقة الشیعة گرفته شده است؛ اثری که انتساب آن به مقدس اردبیلی ساختگی و فاقد اعتبار است.
ادعای مطرح‌شده در این کلیپ مبنی بر اینکه علامه مجلسی این روایت را [در بحارالأنوار] نقل کرده‌اند، کاملاً نادرست است. علامه مجلسی هیچ‌گاه این روایت را در بحار نیاورده و اساساً توجهی به کتاب حدیقة الشیعة نداشته‌اند؛ چرا که جعلی بودن آن برای اهل تحقیق روشن بوده است.
تکرار چنین ادعاهایی یا ناشی از ناآگاهی نسبت به منابع اصلی حدیثی است، یا نوعی قلب واقعیت با هدف تخریب جایگاه حکمت، فلسفه و عرفان در سنت فکری شیعه. قضاوت با وجدان‌های بیدار.

سخنران مذکور در یکی از جلسات خود در اصفهان، در پاسخ به پرسشی درباره اینکه چرا علامه مجلسی این‌گونه روایات را در آثار خود نقل نکرده است، با اطمینانی شگفت‌انگیز و برخلاف واقع، یا از روی جهل، مدعی می‌شود که این روایات در بحارالأنوار آمده‌اند.

📎این پست را هم در مطالب گذشته کانال ببینید.

📨@negahinou
20.04.2025, 07:59
t.me/negahinou/7180
Repostar
26
879
🏆تقطیع روایات توسط صدوق

🟥همانگونه که آقای وحید خراسانی می‌فرمایند این زیارت از صحیح‌ترین زیارات سیدالشهدا علیه‌السلام می‌باشد که مرحوم کلینی در کافی، ابن‌قولویه در کامل‌الزیارات و شیخ طوسی در تهذیب نقل کرده‌اند. ولی نکته مهم اینکه شیخ صدوق دقیقا همین قسمتی که آقای وحید بدان اشاره می‌کند را از متن اصلی حذف کرده است!!

📎در این پست به بررسی تقطیع فرازهایی از این زیارت توسط صدوق پرداخته‌ایم.

@negahinou
20.04.2025, 07:13
t.me/negahinou/7179
21
891
🏆فرازی زیبا از مناجات امیرالمؤمنین علیه‌السلام در ماه شعبان:

🟥إلهي لَم اُسَلِّط عَلى حُسنِ ظَنّي قُنوطَ الإِياسِ ، ولَا انقَطَعَ رَجائي مِن جَميلِ كَرَمِكَ .

🟥«خدایا، هرگز اجازه ندادم یأس و ناامیدی بر حسن ظنّم به تو چیره شود، و امیدم از زیبایی کرم و بخشش تو را قطع نمی‌کنم.»

@negahinou
19.04.2025, 21:12
t.me/negahinou/7178
27
1.1 k
🏆جعل حرفه‌ای و موفق: داستان کتاب «حدیقة الشیعة»

🟥یکی از نمونه‌های خیره‌کننده و عبرت‌آموز جعل حرفه‌ای در تاریخ حدیث‌نگاری، کتاب «حدیقة الشیعة» است؛ کتابی که جاعل آن، با چنان دقت و مهارتی آن را مونتاژ و به‌نام مقدس اردبیلی منتشر کرده که حتی تا امروز، بسیاری از علما و پژوهشگران گمان می‌برند که این اثر واقعاً از آنِ مقدس اردبیلی است. این در حالی است که محققان معاصر، با بررسی‌های رجالی، متنی، و تاریخی، به‌روشنی نشان داده‌اند که این کتاب نمی‌تواند تألیف آن فقیه وارسته باشد.
نکته‌ی اساسی اینجاست که اگر جاعلی بتواند اثری را با این مهارت جعل کند که چندین قرن به یکی از بزرگان نسبت داده شود، چگونه می‌توان انتظار داشت که علم رجال، صرفاً با تکیه بر نام راویان، بتواند از پس کشف چنین جعل‌هایی برآید؟ این جعل صرفاً ساختن یک حدیث نبود؛ بلکه جعل یک کتاب کامل بود که داخل آن احادیث جعلی مدنظر جاعل وارد شده است، به‌همراه انتساب دقیق به یک شخصیت حقیقی و معتبر.
در واقع، جاعل «حدیقة الشیعة» نه‌تنها محتوای کتاب را به‌گونه‌ای تنظیم کرد که با دغدغه‌های آن عصر شیعیان همخوانی داشته باشد، بلکه از شرایط تاریخی، ضعف منابع اطلاعاتی، و اعتماد عمومی به شخصیت‌های گذشته بهره گرفت تا پروژه‌ی خود را موفق کند. و باید تأکید کرد که این اتفاق، تنها مربوط به قرون اخیر نیست؛ تاریخ حدیث‌نگاری مخصوصا در میان اهل سنت، پر از چنین مواردی‌ست که در آن‌ها جعل، نه‌فقط در جمله یا سند، بلکه در تمام ساختار روایت و حتی هویت مؤلف رخ داده است.
این مثال، مانند ماجرای شیبانی، نشان می‌دهد که جعل حدیث و حتی جعل کتاب، صرفاً یک رفتار حاشیه‌ای و فردی نبوده، بلکه در برخی موارد، به‌صورت سازمان‌یافته و با محاسبات دقیق انجام شده است. و از همین‌رو، هرگونه اعتماد مطلق به علم رجال، بدون تحلیل‌های متن‌محور و تاریخی، می‌تواند زمینه‌ساز پذیرش خطاهای بزرگی شود.

@negahinou
19.04.2025, 09:19
t.me/negahinou/7177
Repostar
12
872
🏆مثال و شاهدی قابل تأمل در اثبات ناتوانی علم رجال و بررسی سندی در تشخیص صحت احادیث

🟥ابن غضائری می‌نویسد: محمد بن عبدالله بن محمد بن مطلب، شیبانی، ابوالمفضل، حدیث جعل می‌کرد و بسیاری از روایات او ناشناخته و ناپذیرفتنی بودند. من کتاب‌های او را دیده‌ام؛ در برخی از آن‌ها تنها اسناد (زنجیره‌ی راویان) بدون متن وجود دارد، و در برخی دیگر، متن بدون اسناد. بنابراین، نظر من این است که هر حدیثی که او به‌تنهایی نقل کرده، باید کنار گذاشته شود.

بیان: محمد بن عبدالله شیبانی، معروف به ابوالمفضل شیبانی، یکی از شخصیت‌های پرحاشیه در تاریخ حدیث‌نگاری است. آنچه ابن غضائری درباره‌ی او بیان کرده، تصویری از سیستماتیک‌ترین روش جعل حدیث را به نمایش می‌گذارد:

🔴دو دفتر برای جعل حدیث: شیبانی دو دفتر جداگانه داشت؛ یکی شامل اسناد (زنجیره‌ی راویان) بدون متن، و دیگری شامل متون حدیثی بدون اسناد. این یعنی او مجموعه‌ای از اسناد معتبر را گردآوری کرده بود که هیچ محتوایی نداشتند، و درعین‌حال، مجموعه‌ای از متون را نیز در اختیار داشت که بدون سند بودند. او هرگاه اراده می‌کرد، می‌توانست یک سند معتبر را به یک متن دلخواه متصل کند و به‌عنوان یک حدیث معتبر منتشر نماید!

🔴اهمیت گزارش ابن غضائری: با توجه به اینکه پدر او، یکی از نزدیکان شیبانی بوده، گزارش او از این ماجرا معتبر و تأمل‌برانگیز است. این گزارش، از نوع نقدهای مغرضانه‌ی ابن غضائری بر برخی از اصحاب اهل بیت عليهم‌السلام نیست، بلکه حاصل مشاهده‌ی مستقیم کتاب‌های شیبانی است.

🟥جعل حدیث به‌عنوان یک صنعت: داستان شیبانی نشان می‌دهد که جعل حدیث، در برخی موارد، نه از سر بی‌دقتی یا اشتباه، بلکه به‌صورت روشمند و هدفمند انجام می‌شده است. او برای آنکه حدیث‌سازی‌اش لو نرود، سیستم کاملی طراحی کرده بود تا در هر لحظه بتواند متنی را با یک سند ظاهراً معتبر ترکیب کند و به خورد مخاطبان بدهد.

@negahinou
19.04.2025, 09:06
t.me/negahinou/7176
Repostar
16
722
🏆در ادامه‌ی پست قبل

🟥این مثال‌ها (در پست قبل) نشان می‌دهند که اعتبار یا عدم اعتبار اشخاص امری مطلق و ثابت نیست، بلکه تابع شرایط سیاسی، اجتماعی و فکری زمانه است.
اما نکته مهم‌تر این است که این اختلافات در عصری به چشم می‌خورد که رسانه، صنعت چاپ، روزنامه، اینترنت، تلویزیون، فیلم‌برداری و سایر ابزارهای ارتباطی وجود دارند. یعنی اسناد، تصاویر، فیلم‌ها و گفت‌وگوهای این شخصیت‌ها ثبت شده و در دسترس است. با این وجود، باز هم درباره یک شخصیت نظرات متناقضی وجود دارد.
حالا تصور کنید در هزار سال پیش، زمانی که هیچ‌کدام از این ابزارها وجود نداشت، قضاوت درباره اعتبار افراد چقدر دشوارتر و پر از تناقض بوده است. رجالیون قرن‌های گذشته درباره راویانی نظر داده‌اند که در زمان خودشان زندگی نمی‌کردند، بلکه ده‌ها سال یا حتی دو تا سه قرن قبل از آنها می‌زیسته‌اند. اطلاعات آنها نه از اسناد دقیق، بلکه از نقل‌های شفاهی، گزارش‌های پراکنده‌ی کتبی و بعضا از سمت جریان مخالف یا رجالیون غیر شیعی مانند ابن عقده که یک شخصیت زیدی بوده و بر اساس فضای روایات‌شان به دست آمده است. اگر امروز که ابزارهای ثبت و ضبط دقیق داریم، باز هم درباره شخصیت‌ها اختلافات شدید وجود دارد، چطور می‌توان انتظار داشت که گزارش‌های رجالی هزار سال پیش درباره راویان حدیث دقیق، ثابت و بی‌اشکال باشد؟
این تناقضات نشان می‌دهد که علم رجال نه‌تنها یک معیار علمی قطعی برای پالایش حدیث نیست، بلکه به‌شدت تحت تأثیر جریانات فکری، سیاسی و مذهبی قرار داشته و دارد.

📎این پست مهم را هم در تکمیل مطالب فوق ببینید.


@negahinou
19.04.2025, 07:19
t.me/negahinou/7175
Repostar
19
724
🏆نقدی بر علم رجال از منظر تحولات تاریخی: آیا اعتبار اشخاص ثابت می‌ماند؟

⬅️یکی از مشکلات اساسی در علم رجال این است که اعتبار و عدم اعتبار اشخاص تابع شرایط سیاسی، اجتماعی و فکری زمانه است. تاریخ نشان می‌دهد که شخصیت‌هایی که در یک دوره مورد توثیق و احترام بودند، در دوره‌ای دیگر تضعیف و کنار گذاشته شدند یا در عصر حاضر از دید گروهی در اوج وثاقت و از نگاه گروهی دیگر افرادی منحرف محسوب می‌شوند. این مسئله نشان می‌دهد که اگر در تاریخ معاصر چنین تحولاتی در ارزیابی شخصیت‌ها رخ داده است، در تاریخ حدیث و علم رجال نیز این تغییرات محتمل است.
اما نکته مهم اینجاست که اعتبار و عدم اعتبار یک شخص کاملاً بستگی دارد به اینکه از کدام جنبه و از سوی کدام جریان به او نگاه کنیم. گروهی ممکن است یک فرد را مورد تأیید قرار دهند و گروهی دیگر او را تکذیب کنند. این موضوع دقیقاً مشابه همان اتفاقی است که در علم رجال رخ می‌دهد، جایی که برخی راویان از سوی یک رجالی توثیق شده‌اند و از سوی رجالی دیگر تضعیف.

🟥آیت‌الله منتظری: از قائم‌مقام رهبری تا حذف کامل از نظام: حسینعلی منتظری از شاگردان برجسته امام خمینی بود و در سال‌های ابتدایی انقلاب، به عنوان قائم‌مقام رهبری انتخاب شد. تصاویر او در تمامی اماکن رسمی نصب بود، سخنانش مورد استناد قرار می‌گرفت و نقش کلیدی در نظام داشت. اما پس از اختلاف‌نظرهای او با حکومت، تمام این اعتبار از بین رفت. تصاویر و مطالبش حذف شد و حکومت تلاش کرد نام او را به فراموشی بسپارد.

اما اگر از دید طرفداران حکومت به او نگاه کنیم، منتظری یک چهره مطرود، ساده‌لوح و نامعتبر است. در مقابل، از نگاه بسیاری از روشنفکران مذهبی و حتی برخی علمای خارج از حکومت و ضد انقلاب و برخی شاگردانش او یک مرجع شجاع و آزاده بود که حاضر نشد به‌خاطر سیاست، از عقاید خود کوتاه بیاید!
پس شخصیت او همزمان هم می‌تواند موثق باشد و هم غیرموثق؛ بستگی دارد که از کدام موضع و دیدگاه به او بنگریم.

🟥آیت‌الله حسن‌زاده آملی: از طرد فلسفه و عرفان تا پذیرش گسترده: در گذشته، حوزه‌های علمیه نگاهی منفی به فلسفه و عرفان داشتند. طلاب علاقه‌مند به این مباحث از دریافت شهریه محروم می‌شدند و حتی اساتیدی مانند علامه طباطبایی مجبور بودند در جلسات خصوصی تدریس کنند‌.
آیت‌الله صافی گلپایگانی یکی از مخالفان جدی فلسفه و عرفان بود و در برخی اظهاراتش درباره حسن‌زاده آملی، حتی بعد از انقلاب از تعبیر "علیه ما علیه" استفاده کرد. اما پس از انقلاب، نگاه به فلسفه و عرفان تغییر کرد و اساتیدی مانند حسن‌زاده آملی و جوادی آملی در صدر حوزه‌های علمیه قرار گرفتند.
حال اگر از دیدگاه فقهی سنتی نگاه کنیم، حسن‌زاده آملی مورد نقد و حتی عدم توثیق است، اما از نگاه فلاسفه و عرفان‌پژوهان، او یکی از برجسته‌ترین چهره‌های علمی و معنوی معاصر محسوب می‌شود.

🟥نواب صفوی: قهرمان یا ماجراجو؟ : نواب صفوی و فدائیان اسلام نمونه‌ای دیگر از این تغییرات هستند. امام خمینی از او به نیکی یاد می‌کرد و نواب صفوی را فردی مبارز و آرمان‌گرا می‌دانست. اما آیت‌الله بروجردی، هیچ‌گاه توجهی به نواب صفوی نداشت و او را یک ماجراجو می‌دانست. بعدها نیز نگاه‌ها به نواب صفوی دستخوش تغییر شد. برخی او را یک قهرمان انقلابی دانستند، درحالی‌که برخی دیگر معتقد بودند که روش‌های او تندروانه بود.
پس نواب صفوی بسته به اینکه از کدام جریان فکری و سیاسی به او نگاه کنیم، هم می‌تواند یک چهره انقلابی و هم یک فرد ماجراجو باشد.

🟥سید صادق شیرازی: مرجع تقلید یا مبلغ تشیع انگلیسی؟: آیت‌الله سید صادق شیرازی یکی از مراجع تقلید است که در ایران، رسانه‌های رسمی حکومت او را به‌عنوان "مبلغ تشیع انگلیسی" معرفی و به تفرقه‌افکنی متهم می‌کنند. اما در خارج از ایران، مقلدین قابل توجهی دارد و برخی از علما او را مرجعیت معتبر می‌دانند.
در اینجا هم، اگر از نگاه حکومت به او بنگریم، یک شخصیت مردود و غیرموثق است، اما از نگاه مقلدین و جریان‌های شیعی خارج از حکومت، یک مرجع تقلید مستقل و شایسته احترام است.

🟥آیت‌الله سید صادق روحانی: فقیهی در حصر: آیت‌الله سید صادق روحانی یکی از مراجع تقلید بود که به‌دلیل مخالفت با آیت‌الله منتظری، از سوی طرفداران وی به حصر خانگی محکوم شد.
طرفداران او در حوزه او را فقیهی بسیار برجسته می‌دانستند.
اما چون با سیاست‌های نظام مخصوصا آقای منتظری همسو نبوده و وی را در آن عصر شایسته رهبری نمی‌دانستند، از سوی حکومت مورد بی‌توجهی قرار گرفت و محدود شد.
بنابراین، او از دید حکومت یک شخصیت نامعتبر و گم‌نام، اما از نگاه شاگردان و مقلدینش یک فقیه برجسته، صاحب‌نظر و مستقل به شمار می‌رفت.

📎ادامه در پست بعد
@negahinou
19.04.2025, 07:19
t.me/negahinou/7174
28
796
🏆امام باقر عليه‌السّلام فرمودند: خداوند از وقتى كه زمين را آفريد، در آن هفت عالم آفريد كه هيچ كدام از آن‌ها از فرزندان آدم نبودند، خداوند آن‌ها را از روى زمين آفريد و آن‌ها را يكى پس از ديگرى با عالمى كه داشتند در زمين سكونت داد، آن‌گاه خداوند، آدم پدر بشر را آفريد و فرزندان او را از او آفريد. به‌خدا سوگند كه بهشت از وقتى كه خلق شده، از ارواح مؤمنين خالى نبوده و جهنم از وقتى كه خلق شده، از ارواح كافران و گنهكاران خالى نبوده است، شايد شما گمان بريد كه چون قيامت بر پا شد و خداوند بدن‌هاى اهل بهشت را همراه با روح‌هايشان در بهشت قرار داد و بدن‌هاى اهل جهنم را همراه با روح‌هايشان در جهنم قرار داد، ديگر كسى خدا را در زمين عبادت نخواهد كرد و خلقى را نخواهد آفريد كه او را عبادت كنند و به يگانگى و بزرگى بخوانند، آرى به خدا سوگند كه خلق ديگرى را بدون نر و ماده خواهد آفريد كه او را عبادت كنند و به يگانگى و بزرگى بستايند و براى آنان زمينى مى‌آفريند كه آنان را حمل كند و آسمانى مى‌آفريند كه سايبان آنان باشد، آيا خداوند نفرموده: «روزى كه زمين به غير اين زمين بدل شود و آسمانها نيز». و فرمود: «آيا آفرينش نخستين ما را ناتوان كرد؟ بلكه آنها در بارۀ آفرينش جديد در شك هستند».

📔الخصال ج ۲، ص ۳۵۸
📔التفسير (للعیاشی) ج ۲، ص ۲۳۸

📨@negahinou
18.04.2025, 18:44
t.me/negahinou/7173
Repostar
17
785
🏆اشکالات معجم رجال الحديث آقای خوئی دو جلد پانصد صفحه‌ای

🎙سید محمد حسینی قزوینی

@negahinou
18.04.2025, 15:41
t.me/negahinou/7172
Repostar
7
455
✔️نقد علم رجال به معنای نفی کامل آن نیست

⬅️آنچه تاکنون در نقد علم رجال مطرح شد (مطالب ادامه دارند)، به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن کامل کتب و گزارشات رجالی یا انکار وجود احادیث جعلی، محرف و روایات ساختگی نیست. ما منکر این واقعیت نیستیم که برخی احادیث از سوی جاعلان وارد منابع روایی شده و پالایش حدیث امری ضروری است. برخی جاهل چنین توهم کرده‌اند که بحث ما این است که هیچ حدیث جعلی‌ای وجود نداشته یا گزارشات و کتب رجالی بی فایده هستند.
اما نکته اساسی اینجاست که اعتماد مطلق و کامل به گزارش‌های رجالی در کتب معتبر، بدون در نظر گرفتن محدودیت‌ها و ضعف‌های ذاتی این علم، مانند آنچه در بسیاری پایان‌نامه‌ها و مقالات دانشگاهی و حوزوی دیده می‌شود اشتباه است. همان‌طور که نشان داده شد، قضاوت‌های رجالی بر اساس شرایط تاریخی، اختلافات فکری، تعصبات مذهبی و گاه حتی مسائل سیاسی صورت گرفته است. این گزارش‌ها در دوره‌هایی تدوین شده‌اند که ابزارهای ثبت و انتشار اطلاعات مانند امروز در دسترس نبوده و بسیاری از این قضاوت‌ها، متأثر از فضای فکری و اجتماعی زمان خود بوده‌اند.
بنابراین، رویکرد صحیح این است که علم رجال را علیرغم تمام ضعف‌هایش نه به عنوان یک معیار مطلق، بلکه به عنوان یکی از ابزارهای بررسی حدیث در کنار سایر معیارها مانند تحلیل متنی، تطبیق با اصول عقلی و آموزه‌های قرآنی و مخصوصا معارف شیعی و سایر احادیث در نظر بگیریم. اگر کسی صرفاً بر مبنای گزارشات رجالی، احادیث را بپذیرد یا رد کند، بدون در نظر گرفتن این پیچیدگی‌ها، قطعا و با احتمال فراوان دچار خطای جدی در فهم حدیث خواهد شد.
پس بحث ما در اینجا، نفی کامل رجال نیست، بلکه رد اعتماد مطلق و انحصاری به آن در پالایش حدیث است.

🟥این مطالب شامل علم رجال در نزد اهل سنت هم می‌شود.

📎⬅️این پست بسیار مهم در مطالب گذشته‌ی کانال را ببینید.

@negahinou
18.04.2025, 15:35
t.me/negahinou/7171
Repostar
7
399
✔️نقد علم رجال به معنای نفی کامل آن نیست

⬅️آنچه تاکنون در نقد علم رجال مطرح شد (مطالب ادامه دارند)، به هیچ وجه به معنای نادیده گرفتن کامل کتب و گزارشات رجالی یا انکار وجود احادیث جعلی، محرف و روایات ساختگی نیست. ما منکر این واقعیت نیستیم که برخی احادیث از سوی جاعلان وارد منابع روایی شده و پالایش حدیث امری ضروری است. برخی جاهل چنین توهم کرده‌اند که بحث ما این است که هیچ حدیث جعلی‌ای وجود نداشته یا گزارشات و کتب رجالی بی فایده هستند.
اما نکته اساسی اینجاست که اعتماد مطلق و کامل به گزارش‌های رجالی در کتب معتبر، بدون در نظر گرفتن محدودیت‌ها و ضعف‌های ذاتی این علم، مانند آنچه در بسیاری پایان‌نامه‌ها و مقالات دانشگاهی و حوزوی دیده می‌شود اشتباه است. همان‌طور که نشان داده شد، قضاوت‌های رجالی بر اساس شرایط تاریخی، اختلافات فکری، تعصبات مذهبی و گاه حتی مسائل سیاسی صورت گرفته است. این گزارش‌ها در دوره‌هایی تدوین شده‌اند که ابزارهای ثبت و انتشار اطلاعات مانند امروز در دسترس نبوده و بسیاری از این قضاوت‌ها، متأثر از فضای فکری و اجتماعی زمان خود بوده‌اند.
بنابراین، رویکرد صحیح این است که علم رجال را علیرغم تمام ضعف‌هایش نه به عنوان یک معیار مطلق، بلکه به عنوان یکی از ابزارهای بررسی حدیث در کنار سایر معیارها مانند تحلیل متنی، تطبیق با اصول عقلی و آموزه‌های قرآنی و مخصوصا معارف شیعی و سایر احادیث در نظر بگیریم. اگر کسی صرفاً بر مبنای گزارشات رجالی، احادیث را بپذیرد یا رد کند، بدون در نظر گرفتن این پیچیدگی‌ها، قطعا و با احتمال فراوان دچار خطای جدی در فهم حدیث خواهد شد.
پس بحث ما در اینجا، نفی کامل رجال نیست، بلکه رد اعتماد مطلق و انحصاری به آن در پالایش حدیث است.

🟥این مطالب شامل علم رجال در نزد اهل سنت هم می‌شود.

📎⬅️این پست بسیار مهم در مطالب گذشته‌ی کانال را ببینید.

@negahinou
18.04.2025, 15:29
t.me/negahinou/7167
Repostar
14
629
🏆روش علم رجال در اعتبارسنجی احادیث به قدری غیرعلمی و پرتناقض است که اگر آن را از منظر منطق، ریاضی و احتمال بررسی کنیم، چیزی جز یک شوخی نخواهد بود. این علم مدعی است که اگر سند حدیثی صحیح باشد، باید آن را پذیرفت، اما بارها دیده‌ایم که متون احادیثی با سند کاملاً صحیح، محتوایی دارند که آشکارا با قرآن، عقل و حتی سایر روایات معتبر در تناقض است. از سوی دیگر، روایاتی که از نظر سند ضعیف محسوب می‌شوند، متونی استوار، معقول و قابل پذیرش دارند که به واسطه سایر قرائن تأیید می‌شوند. این تناقض نشان می‌دهد که روش علم رجال هیچ‌گونه پشتوانه منطقی و علمی ندارد و صرفاً ابزاری برای توجیه باورهای از پیش تعیین‌شده است. به عنوان مثال شیخ مفید در جایی محمد بن سنان را توثیق و از اصحاب خاص اهل بیت عليهم‌السلام معرفی می‌کند، اما در رساله‌ای دیگر چون قصد دارد مبنای عددی در تشخیص ماه‌های قمری که تا آن عصر مورد اجماع شیعیان بوده را رد و نفی کند، محمد بن سنان را که حدیثی در تأیید مبنای عددی نقل کرده را تضعیف و متهم به فساد عقیدتی و ... می‌کند. (در بحث مبنای عددی بصورت کامل این موضوع را بررسی می‌کنیم)
🔴این پست را حتما ببینید.

🟥تناقض آشکار از دیدگاه منطق: اگر فرض کنیم که اعتبار حدیث تنها به سند آن وابسته است، آنگاه حدیثی با سند صحیح هرگز نباید محتوای باطل و نادرست داشته باشد. اما چون در عمل چنین احادیثی فراوان‌اند، این فرض از اساس باطل می‌شود. در مقابل، اگر صحت یک حدیث را از روی محتوای آن تشخیص می‌دهیم، پس دیگر بررسی سند بی‌فایده است. این تناقض نشان می‌دهد که علم رجال در یک دور باطل گرفتار شده که اساساً هیچ نتیجه علمی و منطقی نمی‌تواند از آن استخراج شود.

🟥نقد از منظر نظریه احتمال: در علم احتمال، اعتبار یک گزاره باید بر اساس شواهد مستقل ارزیابی شود، اما در علم رجال، یک حدیث ضعیف می‌تواند بر اساس "قرائن" صحیح تلقی شود، در حالی که حدیثی با سند قوی ممکن است به خاطر متن نامعتبر، رد شود. این یعنی فرآیند ارزیابی از پیش نتیجه را تعیین کرده است: اگر متنی باب میل باشد، حتی با سند ضعیف پذیرفته می‌شود، و اگر خوشایند نباشد، حتی سند قوی هم آن را نجات نمی‌دهد. این چیزی جز یک فرآیند انتخاب گزینشی و سوگیرانه نیست که هیچ ارتباطی با روش‌های علمی ندارد.

🟥مضحک‌ترین بخش: راوی‌ای که هم راست‌گو است و هم دروغ‌گو! : یکی از خنده‌دارترین موارد در علم رجال این است که یک راوی می‌تواند هم در سلسله سند روایات صحیح حضور داشته باشد و هم در روایات جعلی! یعنی این فرد، در یک روایت راست‌گو و در روایت دیگر دروغ‌گو محسوب می‌شود، در حالی که اعتبار او در کتب رجالی ثابت است. از نظر ریاضی، این مثل این است که عددی را هم مثبت و هم منفی فرض کنیم، بسته به اینکه آیا نتیجه نهایی را می‌پسندیم یا نه! این تناقض به حدی آشکار است که حتی یک دانش‌آموز دبستانی هم می‌تواند آن را درک کند، اما برخی مدعیان علم رجال همچنان با اعتماد به نفس از صحت و کارآمدی کامل آن دفاع می‌کنند.

🟥علمی که معیارهایش بعد از نتیجه تعیین می‌شود! : در علوم واقعی، ابتدا معیارها مشخص می‌شوند و سپس بر اساس آن‌ها نتیجه‌گیری می‌شود. اما در علم رجال، نتیجه از قبل معلوم است و سپس معیارها برای توجیه آن تغییر می‌کنند. اگر بخواهند حدیثی را بپذیرند، حتی اگر سندش ضعیف باشد، آن را با "قرائن" تقویت می‌کنند. اما اگر حدیثی را نپسندند، حتی سند صحیح هم آن را نجات نمی‌دهد. این دقیقاً همان روش غیرعلمی و مضحکی است که می‌توان آن را "علم به نتیجه" نامید، نه "علم به روش"!

در نهایت، آنچه این سیستم را به اوج عجیب بودن می‌رساند، این است که در ظاهر مدعی روشمندی و علمی بودن است، اما در عمل، چیزی جز یک فرآیند غیرمنطقی، سوگیرانه و ناپایدار نیست. به همین دلیل، هر کسی که کمی تفکر منطقی و ریاضی داشته باشد، به سرعت متوجه می‌شود که این روش بیش از آنکه علم باشد، ابزاری برای تأیید باورهای از پیش تعیین‌شده است!!!

⬅️مثال‌هایی از این تناقضات را می‌توانید در مطالب و پست‌های بعد ببينيد.

🏆برای بررسی دقیق ناکارآمدی‌ این روش، نیاز به تحلیل‌های آماری و منطقی است که می‌تواند به‌طور کامل و جامع به چالش‌ها و مشکلات موجود در شبه علم رجال بپردازد. اما از آنجایی که این مباحث ممکن است برای بسیاری از مخاطبان خسته‌کننده و پیچیده باشد و محدودیت های تلگرام در فرمول نویسی و انجام محاسبات ریاضی و بررسی با منطق جدید هم مزید بر علت شده که نتوانم مطالب را بصورت دقیق و کامل در قالب پست ارائه نمایم، تصمیم گرفته‌ام که کل این بررسی‌ها و تحلیل‌ها را به‌صورت جامع و مفصل در قالب یک فایل تخصصی در آینده منتشر کنم.
در این فایل، تمام ابعاد ناکارآمدی علم رجال با استفاده از روش‌های علمی جدید بررسی خواهد شد. امیدوارم این مطالب به افرادی که به دنبال تحلیل‌های دقیق‌ در این زمینه هستند، کمک کند.

@negahinou
18.04.2025, 15:29
t.me/negahinou/7170
Repostar
13
460
✔️تحلیل دقیق احتمال صحت حدیث بر اساس زنجیره راویان (۱)

🟥در علم رجال، وقتی یک راوی به عنوان "ثقه" شناخته می‌شود، این به معنای آن است که او معمولاً راستگو است. اما هیچ معیاری وجود ندارد که نشان دهد او همیشه راست می‌گوید و حتی ممکن است دچار خطا و سهو و فراموشی گردد. از دیدگاه ریاضی و احتمال، می‌توانیم فرض کنیم که هر راوی دارای یک احتمال مشخص برای راستگویی و دقت نقل در هر روایت است.

🔴مدل‌سازی احتمال صحت حدیث: بیایید فرض کنیم که هر راوی یک احتمال PPP برای راستگویی و دقت دارد. اگر یک حدیث از طریق زنجیره‌ای از راویان مستقل نقل شود، برای آنکه حدیث در نهایت صحیح باشد، لازم است که همه راویان در زنجیره راست گفته و دقیق باشند. بنابراین، احتمال صحت حدیث برابر است با حاصل‌ضرب احتمالات راستگویی تمامی راویان در زنجیره.

📌مثال عددی: زنجیره‌ای با پنج راوی مستقل که فرض می‌کنیم که هر راوی ۹۵٪ احتمال راستگویی و دقت در نقل حدیث دارد (یعنی در ۵٪ موارد دچار اشتباه، تحریف، فراموشی، خطای در استنساخ، فهم اشتباه، نقل به مضمون یا دروغ می‌شود).

0.95×0.95×0.95×0.95×0.95=P(حدیث صحیح)

0.95^5=0.773

یعنی حتی اگر تمام راویان طبق علم رجال ثقه و دقیق باشند، احتمال اینکه حدیث واقعاً صحیح باشد تنها ۷۷٪ خواهد بود. این مقدار نشان می‌دهد که در حدود ۲۳٪ موارد احتمال دارد که حدیث نادرست یا تحریف‌شده باشد. و اگر یکی از راویان نسبت به باقی ضعیف‌تر باشد، احتمال کاهش می‌یابد.

حال فرض کنیم که یکی از راویان زنجیره احتمال راستگویی و دقت کمتری داشته باشد. مثلاً: چهار راوی دارای ۹۵٪ احتمال صحت و یک راوی دارای ۸۰٪ احتمال صحت باشد. در این‌صورت احتمال صحت حدیث تنها ۶۵٪ خواهد بود، که به‌طور قابل توجهی از مقدار مثال و محاسبه اول که ۷۷٪ بود کمتر است. این نشان می‌دهد که اگر حتی یکی از راویان دارای احتمال خطای بیشتری باشد، احتمال نهایی صحت حدیث کاهش محسوسی خواهد داشت.
اگر تعداد راویان بیشتر شود، احتمال نهایی صحت حدیث به‌شدت کاهش می‌یابد. مثلاً اگر حدیثی دارای ۷ راوی باشد که هر کدام ۹۵٪ راستگو و دقیق باشند، احتمال صحت نهایی آن ۷۰ درصد خواهد بود.

هر راوی در زنجیره یک احتمال مشخص برای راستگویی و دقت دارد، که معمولاً کمتر از ۱۰۰٪ است. اگر تعداد راویان افزایش یابد، احتمال نهایی صحت حدیث کاهش پیدا می‌کند. حضور حتی یک راوی با احتمال صحت کمتر، به‌شدت احتمال صحت حدیث را کاهش می‌دهد. این محاسبات نشان می‌دهد که روش علم رجال برای ارزیابی صحت حدیث ذاتاً دچار ضعف‌های آماری است، زیرا حتی احادیثی که همه راویان آن "ثقه" محسوب می‌شوند، باز هم با احتمال غیر قابل‌ چشم‌ پوشی ممکن است نادرست باشند.

⬅️این مثال برای حالتی بود که گزارشات رجالی ما هیچ خطایی از خطاهایی که در مطالب پیشین عنوان کردیم را نداشته و علمای رجالی در یک فضای ایده‌آل گزارشات خود را تنظیم کرده باشند. در پست‌های بعد وارد حالات پیچیده و بررسی منطقی هم خواهیم شد تا بیشتر خطای بررسی سندی آشکار گردد.

@negahinou
18.04.2025, 15:29
t.me/negahinou/7168
Repostar
12
503
🏆بررسی وابستگی احتمالات در علم رجال و تأثیر آن بر صحت احادیث

🟥در علم رجال، اعتبار یک راوی معمولاً بر اساس نظرات علمای بعدی و همچنین سایر راویان تعیین می‌شود. اما این وابستگی درونی بین راویان باعث ایجاد یک چرخه‌ی منطقی می‌شود که احتمال خطا را در کل سیستم افزایش می‌دهد. دلیل اصلی این مسئله آن است که ارزیابی هر راوی معمولاً به چند منبع اولیه بازمی‌گردد، بدون آنکه معیار مستقلی برای صحت‌سنجی این منابع وجود داشته باشد.
به عنوان مثال، فرض کنیم راوی A توسط علما "ثقه" شناخته شود. اما این علما خودشان اطلاعاتشان را از راویان B و C گرفته‌اند، و این دو نفر نیز از راویان D و E روایت کرده‌اند. اگر D و E در ابتدا دچار اشتباه شده باشند، این خطا در کل زنجیره منتشر خواهد شد، زیرا علمای بعدی بر اساس همین اطلاعات قضاوت خود را انجام می‌دهند. این روند یک دور منطقی (Circular Reasoning) ایجاد می‌کند که در آن اعتبار هر فرد به افراد قبلی وابسته است، بدون آنکه معیاری مستقل برای بررسی صحت اطلاعات وجود داشته باشد.
از نظر آماری، اگر احتمال صداقت هر راوی را ۹۰٪ در نظر بگیریم، احتمال اینکه یک راوی دروغ بگوید یا دچار اشتباه شود ۱۰٪ خواهد بود. حال اگر دو راوی به عنوان منبع اولیه مورد استفاده قرار گیرند، احتمال اینکه حداقل یکی از این دو نفر اشتباه کند، برابر با ۱۹٪ است. اگر این دو راوی مبنای قضاوت ۷ راوی دیگر باشند، احتمال اینکه هر یک از این ۷ نفر به اطلاعات نادرست دسترسی پیدا کند، همچنان ۱۹٪ خواهد بود. در نتیجه، با گسترش این روند، خطای اولیه در کل سیستم پخش می‌شود و باعث افزایش احتمال خطا در نسل‌های بعدی راویان می‌شود.
در یک سیستم مستقل، اگر هر راوی به طور جداگانه و بدون وابستگی به دیگران ارزیابی شود، خطاها پراکنده خواهند بود و تأثیر زیادی روی کل سیستم نخواهند گذاشت. اما در یک سیستم وابسته، اگر یک خطای اولیه رخ دهد، احتمال اینکه این خطا به نسل‌های بعدی منتقل شود و حتی تقویت گردد، بسیار بیشتر است.
⬅️در نتیجه، چون ارزیابی هر راوی معمولاً بر اساس نظرات راویان قبلی انجام می‌شود، اگر حتی تعداد کمی از راویان اولیه دچار اشتباه شوند، این اشتباه به مرور تکثیر شده و احتمال خطای احادیثی که به دست ما رسیده‌اند افزایش می‌یابد. بنابراین، عدم وجود معیارهای مستقل و تجربی در علم رجال، آن را در برابر خطا آسیب‌پذیر می‌سازد و نمی‌توان با اطمینان کامل صحت تمام احادیث را تأیید کرد.

@negahinou
18.04.2025, 15:29
t.me/negahinou/7169
Repostar
16
631
✔️علم رجال یک مبنای علمی معتبر برای پالایش حدیث نیست (٢)

📎در ادامه مطالب "این پست":

🚩اختلاف سطح معرفتی راویان و عدم پذیرش یکدیگر: سطوح مختلف فکری و معرفتی میان اصحاب و راویان باعث می‌شد که برخی از آن‌ها نتوانند یکدیگر را قبول کنند. برخی مانند زراره بیشتر رویکرد ظاهرگرای فقهی داشتند، در حالی که برخی مانند مفضل بن عمر دیدگاه معرفتی و باطنی داشتند. همین اختلاف سطح معرفتی در برخی موارد منجر به عدم پذیرش احادیث یکدیگر و حتی تضعیف در منابع رجالی شد.  نمونه تاریخی: اختلاف سطح معرفتی سلمان فارسی و ابوذر غفاری که موجب تفاوت در تلقی و برداشت آن‌ها می‌شد که مولا علیه السلام فرمودند: اگر ابوذر می‌دانست که در دل سلمان چه می گذرد و چه چیزهایی در سینه دارد، سلمان را می کشت!

🚩تقیه و تأثیر آن بر تضعیف راویان: یکی از مسائلی که در تاریخ حدیث و رجال وجود دارد، نقش تقیه در اظهار نظر اهل‌بیت علیهم‌السلام درباره برخی یارانشان است. برای حفظ جان اصحاب، گاهی اهل‌بیت برخی از یاران خود را مذمت می‌کردند که این گزارش‌ها بعدها وارد منابع رجالی شد. پس این امکان وجود دارد که برخی از تضعیفات موجود در منابع رجالی، نه از باب ضعف واقعی، بلکه ناشی از تقیه و شرایط خاص آن دوران باشد.
در نامه امام صادق علیه‌السلام به شیعیان می‌خوانیم: [وقتی امام را در تنگنا می‌گذارید] امام ناچار گردد تا مردمان صالح پيرو خود و تسليم‌شوندگان در برابر فضيلتش و بُردباران بر أداى حقش و آشنايان به حُرمتش را لعنت كند. و چون امام بخاطر ناچارى در برابر دشمنان او را لعنت كرد، لعنت او از جانب خدا مبدّل به رحمت گردد.

🚩گزارش‌های رجالی ممکن است از یک مقطع زمانی خاص از زندگی راوی باشد: راوی ممکن است در یک مقطع زمانی، دارای انحراف یا ضعف باشد اما بعداً توبه کند و اصلاح شود یا بالعکس. با این حال، گزارش رجالی معمولاً بر اساس اطلاعات یک دوره خاص از زندگی راوی نوشته شده و این مسئله می‌تواند باعث قضاوت‌های نادرست درباره او شود. نمونه تاریخی: ابوحمزه بطائنی که در برهه‌ای مورد اعتماد بود اما بعدها دچار انحراف شد. اگر منابع رجالی، گزارش خود را فقط از دوره اول یا دوم زندگی او ارائه دهند، قضاوت کاملاً متفاوت خواهد بود.

🚩راویان حدیث و مولفین اصول و کتب روایی معمولا معاصر امامان بودند، اما رجالیون چند قرن بعد نظر داده‌اند: افرادی که کتب و اصول حدیثی را جمع‌آوری کردند، معاصر یا نزدیک به دوران صدور احادیث بودند. آن‌ها بر اساس مشاهده، قرائن، شناخت شخصی از راوی و شرایط صدور حدیث، آن را نقل می‌کردند. چطور ممکن است کسی که چندین قرن بعد زندگی کرده است، با قضاوت اجتهادی خود، گزارشی که یک فرد معاصر با ائمه ثبت کرده را رد کند؟
🔴مثال معاصر: فرض کنید امروز یک فرد خبره خبری را از یک منبع نامعتبر نقل کند اما خودش از قرائن دیگری می‌داند که آن خبر صحیح است. اگر چند قرن بعد کسی بگوید: "چون این خبر از یک رسانه نامعتبر نقل شده، پس ارزش ندارد"، این یک قضاوت نادرست است. علم رجال دقیقاً همین اشتباه را مرتکب می‌شود.

🚩🚩چه کسی مؤلفان کتب رجال را توثیق کرده است؟: چرا باید گزارش‌های اجتهادی و غیرحسی رجالیونی که یک تا سه قرن بعد از راویان حدیث زندگی می‌کردند، ملاک قضاوت قطعی درباره راویان باشد؟
آیا خود رجالیون تحت تأثیر جریان‌های غالب زمان خود نبوده‌اند؟
مثال معاصر: فرض کنید تاریخ‌نگاری که در یک کشور خاص زندگی می‌کند، روایتی از یک شخصیت تاریخی ارائه دهد که مطابق با سیاست‌های حاکم باشد. آیا این گزارش بی‌طرفانه و قابل اعتماد است؟ در علم رجال نیز رجالیون در بستر تاریخی خاص خود قرار داشته‌اند و ممکن است تحت تأثیر جریان‌های فکری غالب زمانه‌شان قضاوت کرده باشند.

🚩🚩اگر کسی بتواند حدیثی را جعل کند، آیا نمی‌تواند برای آن یک سند معتبر هم بسازد؟: فرض کنید فردی مهارت بالایی در جعل حدیث دارد. او می‌تواند متنی تولید کند که کاملاً شبیه به احادیث معتبر باشد، به‌طوری‌که حتی علمای بزرگ هم متوجه جعلی بودن آن نشوند. حالا آیا برای چنین شخصی سخت است که یک سند هم به آن اضافه کند؟ مثلاً نام چند راوی معتبر را کنار هم بچیند و یک زنجیره سندی معتبر بسازد؟ بدیهی است که این کار بسیار آسان‌تر از جعل خود حدیث است! این پست بسیار مهم در مورد شیبانی را ببینید.

⬅️نمونه تاریخی: حدیقه‌الشیعه و میرلوحی سبزواری: یک نمونه واقعی از این ماجرا، کتاب حدیقه‌الشیعه است که سال‌ها تصور می‌شد تألیف مقدس اردبیلی است، اما بعدها مشخص شد که آن را میرلوحی سبزواری جعل کرده است. جالب اینجاست که بسیاری از علما و فقها سال‌ها این کتاب را معتبر می‌دانستند. اگر فردی توانسته باشد یک کتاب کامل را جعل کند و همه را به اشتباه بیندازد، پس قطعاً جعل یک سند حدیثی (که فقط شامل چند اسم است) کار چندان سختی برایش نخواهد بود.

📎ادامه در پست بعد
@negahinou
18.04.2025, 11:06
t.me/negahinou/7165
Repostar
18
648
✔️علم رجال یک مبنای علمی معتبر برای پالایش حدیث نیست (۱)

🟥علم رجال به‌عنوان روشی برای بررسی صحت احادیث، بر اساس بررسی سند و وضعیت راویان عمل می‌کند. این روش، به‌ویژه در حوزه‌های فقهی و کلامی، به‌عنوان یکی از ابزارهای مهم در شناسایی احادیث صحیح و ضعیف مورد استفاده قرار گرفته است. اما با توجه به مجموعه‌ای از تناقضات درونی، خطاهای احتمالی، و تأثیرات جریانات فکری مختلف، می‌توان اثبات کرد که علم رجال نمی‌تواند به‌عنوان یک مبنای علمی قطعی و جامع برای پالایش حدیث محسوب شود که در ادامه چندین نکته کلیدی برای اثبات این ادعا را مطرح می‌کنیم:

🚩حدیث صحیح با سند ضعیف و حدیث ضعیف با سند صحیح: یکی از مهم‌ترین مشکلات علم رجال،وجود تناقضات در رابطه با صحت حدیث و سند است. به‌طور خاص، در برخی موارد شاهد آن هستیم که احادیث با سند ضعیف، متن صحیح دارند و بر اساس قرائن، محتوای آن‌ها صحیح و مطابق با آموزه‌های اهل بیت علیهم السلام است. در مقابل احادیثی داریم که سند آن‌ها صحیح است، اما متن آن‌ها جعلی است. این تناقضات نشان‌دهنده‌ی آن است که سند به‌تنهایی نمی‌تواند معیار قطعی برای صحت یک حدیث باشد.
برای مثال:
🟠احادیث ضعیف‌السند اما صحیح‌المتن می‌توانند دارای اصول عقلی یا مطابق با دیگر احادیث و قرآن معتبر باشند.
🟠احادیث صحیح‌السند اما جعلی‌المتن نیز وجود دارند که ممکن است با تعالیم شیعی یا قرآن همخوانی نداشته باشند. اینجا را ببینید.

این نشان می‌دهد که علم رجال که به شدت بر سند حدیث تکیه دارد، نمی‌تواند به‌تنهایی معتبر و قطعی باشد.

🚩اختلافات درون‌مذهبی و تأثیر آن بر علم رجال: یکی دیگر از دلایلی که نشان می‌دهد علم رجال مبنای علمی و قطعی برای پالایش حدیث نیست، تأثیر اختلافات درون‌مذهبی در روند قضاوت‌های رجالی است. در دوران‌های مختلف تاریخ شیعه، گروه‌های مختلف فکری و مذهبی در شیعه حاکم بودند که نگاه‌های متفاوتی به نقل حدیث داشتند و این تأثیرات به‌طور مستقیم بر بررسی و ارزیابی راویان و احادیث اثر گذاشت.
گروه‌های فقهی و کلامی مختلف که به‌ویژه در مکتب‌های مختلف فقهی و مکتب‌های کلامی شکل گرفتند، هرکدام ممکن بود نگاه‌های متفاوتی به راویان و صحت احادیث داشته باشند.
علمای شیعه در این دوران، بر اساس تمایلات فکری خود، راویان و احادیث را توثیق یا تضعیف می‌کردند.
در این شرایط، علم رجال به‌طور خودکار تحت تأثیر این اختلافات قرار می‌گرفت. برای مثال، اگر یک راوی به دلایل سیاسی یا فقهی با یک گروه خاص مخالفت می‌کرد، ممکن بود توسط آن گروه تضعیف شود و در نتیجه احادیثش مورد پذیرش قرار نگیرد. این پدیده نشان می‌دهد که رجال به‌طور مستقل از هر نوع تعصب فکری یا سیاسی عمل نمی‌کند.

🚩تأثیر گروه‌های غالب در ادوار مختلف: در قرن‌های چهارم و پنجم هجری، گروه‌های خاصی درون شیعه به عنوان جریان غالب قرار داشتند و رجالیون این دوره بیشتر از آن گروه‌ها بوده یا تأثیر می‌گرفتند. این تأثیر به‌ویژه در نوشتن کتب رجال و ارزیابی راویان مشهود است. در چنین شرایطی، طبیعی است که هر جریان فکری درون شیعه به‌طور خاص راویان خودش را توثیق کند و از پذیرش راویان مخالف خود امتناع ورزد. این تأثیرات در نوشتن کتب رجال به‌شدت مشهود است.
برای مثال، در این دوره‌ جریان زراریه و علمای مکتب بغداد که تحت تاثیر معتزله و جریانات مختلف مذهبی، سیاسی و کلامی بغداد بودند به‌عنوان گروه‌هایی با دیدگاه‌های خاص در زمینه کلام و فقه، تأثیر زیادی بر نگارش کتب رجال گذاشتند. طبیعی است که این گروه‌ها به راویان هم‌جهت با خودشان توجه ویژه‌ای داشته و آن‌ها را معتبر می‌دانستند، در حالی که راویان مخالف را تضعیف می‌کردند.

🚩اختلاف در توثیق و تضعیف راویان توسط علمای مختلف: یکی از بارزترین تناقضات علم رجال، اختلاف در توثیق و تضعیف راویان توسط علمای مختلف است. به‌عنوان مثال مفضل بن عمر یکی از راویان شناخته‌شده است که در برخی منابع، مانند رجال نجاشی، تضعیف شده، در حالی که در کتاب‌های شیخ طوسی به‌وضوح توثیق شده است. این نشان‌دهنده‌ی آن است که روش رجال در ارزیابی راویان، یکسان و قطعی نبوده و هر عالم بر اساس نگاه خاص خود به راویان قضاوت می‌کرده است. حتی این اختلاف در آثار مختلف یک عالم نیز مشهود است، به عنوان مثال برخورد دوگانه شیخ مفید با محمد بن سنان در دو کتاب مختلف خود.

🚩تهمت‌های دروغ و تأثیر آن بر گزارشات رجالی: در طول تاریخ، شاهد آن بوده‌ایم که برخی از راویان به دلایل مختلف به تهمت‌های دروغین متهم شده‌اند. برای مثال، راویان و اصحاب اهل بیت علیهم السلام گاهی به‌ویژه در دوران‌های خاص، مورد تهمت‌های نادرست قرار می‌گرفتند و به تبع آن در قرن‌های بعد در کتب رجال تضعیف می‌شدند.
این پدیده نشان می‌دهد که در بسیاری موارد، قضاوت‌های رجالی می‌تواند متاثر از نیت‌های شخصی، سیاسی یا مذهبی باشد. اینجا را ببینید.

📝م.سلطانی

📎ادامه در پست بعد
@negahinou
18.04.2025, 11:06
t.me/negahinou/7164
Repostar
17
708
✔️علم رجال یک مبنای علمی معتبر برای پالایش حدیث نیست (۳)

📎در ادامه مطالب "این پست"

🚩🚩امکان شناخت کامل از افراد و محدودیت‌های آن: یکی از چالش‌ها در علوم انسانی، به‌ویژه در علم رجال، اینست که هیچ‌کس قادر به شناخت کامل و جامع از یک فرد نیست. در علم رجال اطلاعاتی که از هر فرد وجود دارد تنها بر اساس منابع خارجی و اسناد به‌دست‌آمده از آن فرد است. این اطلاعات به‌طور معمول شامل اقوال و اعمال او است، اما از درون و باطن فرد، نیت‌ها و انگیزه‌های واقعی او هیچ‌گونه اطلاع دقیقی نداریم. انسان‌ها در طول زندگی خود دچار تغییرات عمده‌ای می‌شوند، نیت‌ها و عقاید آنها می‌توانند تغییر کند و این امر ممکن است در یک مقطع زمانی خاص قابل مشاهده نباشد. علاوه بر این، عوامل زیادی مانند شرایط اجتماعی، سیاسی، روانی و اقتصادی می‌توانند بر رفتار و گفتار فرد تأثیر بگذارند. در نتیجه، ارزیابی و شناخت راویان بر اساس اطلاعات موجود، در حالی که ممکن است تا حدودی مفید باشد، همیشه محدود به سطحی از اطلاعات است که نمی‌تواند کامل و جامع باشد. این محدودیت‌ها باعث می‌شود که نتایج این ارزیابی‌ها به‌ویژه در مورد راویانی که در دوران‌های مختلف زندگی می‌کنند یا شرایط مختلفی دارند، به‌طور قطعی و جامع قابل‌اعتماد نباشد.

🚩🚩رابطه دروغگویی و راستگویی و امکان دروغ‌گویی بعد از سال‌ها صداقت: یکی از مسائل پیچیده در ارزیابی اشخاص، این است که ممکن است کسی که در گذشته صادق بوده، در یک مقطع خاص به‌ویژه برای گفتن یک دروغ بزرگ، تصمیم به کتمان حقیقت یا ارائه دروغ بگیرد. این پدیده به‌ویژه در افراد با شخصیت‌های پیچیده یا در شرایطی که فشارهای اجتماعی یا سیاسی وجود دارد، بیشتر دیده می‌شود. فردی که سال‌ها راست گفته، می‌تواند به‌راحتی اعتماد دیگران را جلب کند و در نهایت از این اعتماد برای بیان یک دروغ بزرگ استفاده کند. این تکنیک در روانشناسی به‌عنوان دروغ بزرگ شناخته می‌شود که در آن یک فرد ابتدا با بیان حقایق، زمینه‌ را برای یک دروغ عمده فراهم می‌آورد که به‌نظر بی‌عیب و نقص می‌آید. در سوی دیگر، افراد راست‌گو ممکن است تحت فشارهای خاص مجبور به گفتن دروغ شوند، به‌ویژه اگر هدف نهایی حفظ جان یا منافع جمعی باشد. این مسئله به‌ویژه در تاریخ حدیث و علم رجال به‌طور جدی مطرح است، زیرا در برخی موارد، راویان راست‌گو به‌خاطر شرایط خاص مجبور به ارائه گزارشی نادرست یا محرف بوده‌اند.

🚩🚩تناقضات موجود در حضور نام راوی در روایات صحیح و غیر صحیح: یکی از مهم‌ترین تناقضات در رجال، مشاهده نام یک راوی در سطوح مختلف سند از راوی مستقیم تا میانی و انتهایی در هر دو نوع حدیث صحیح و غیر صحیح است. این تناقض به وضوح نشان‌گر نارسایی جدی در سیستم ارزیابی علم رجال است. چرا که اگر یک راوی در احادیث صحیح حضور دارد، این به این معناست که او از نظر علمی، اخلاقی و تاریخی معتبر شناخته شده است. در مقابل، اگر همان راوی در احادیث غیر صحیح یا ضعیف نیز ظاهر می‌شود، این سوالات جدی را به وجود می‌آورد که چگونه یک فرد می‌تواند هم در احادیث صحیح و هم در احادیث ضعیف حضور داشته باشد؟ که می‌تواند ناشی از چند عامل باشد:

🔴تفاوت در روش‌های ارزیابی: ممکن است دو گروه مختلف از رجالیون بر اساس معیارهای مختلف به ارزیابی یک راوی پرداخته باشند. یکی او را تأیید و دیگری به دلایل مختلف از جمله عوامل سیاسی یا مذهبی او را تضعیف کرده باشد.

🔴تغییرات در زمان و شرایط: همانطور که اشاره شد، راویان ممکن است در دوره‌های مختلفی از زندگی خود تغییرات اساسی در رفتار یا دیدگاه‌هایشان داشته باشند. در نتیجه، در یک دوره ممکن است معتبر شناخته شوند و در دوره دیگری ضعیف.

🔴تأثیر تعصبات فکری: گاهی اوقات اختلافات درون‌مذهبی یا حتی درونی میان علما و مفسران باعث می‌شود که فردی که در برخی از کتب معتبر شناخته می‌شود، در کتب دیگر به دلیل تفاوت‌های فکری یا عقیدتی غیرمعتبر شناخته شود.

🔴و سایر مواردی که در این سلسله مطالب بدان پرداختیم

🚩🚩محدودیت ذاتی علم رجال در پالایش حدیث: حتی با فرض محال بپذیریم که گزارشات رجالی از دقت بالایی برخوردار باشند، بازهم نمی‌توان صرفاً بر اساس این گزارشات روایات را پالایش کرد. دلیل این امر آن است که مولفان کتب روایی، احادیث را نه صرفاً بر اساس وثاقت راوی، بلکه با در نظر گرفتن قرائن مختلف نقل کرده‌اند. این قرائن می‌توانند شامل محتوای حدیث، تأیید آن توسط دیگر روایات، سبک بیانی، یا حتی تطابق آن با سایر احادیث و مشاهده آن حدیث با طرق مختلف باشند.
علاوه بر این، یک فرد کذاب، دارای فساد عقیدتی، یا حتی از یک مذهب مخالف نیز می‌تواند در مواردی یک گزارش دقیق و صحیح را نقل کند. در تاریخ موارد متعددی وجود دارد که حتی دشمنان یک جریان فکری، به‌دلیل مشاهده مستقیم وقایع، حقایقی را ثبت کرده‌اند که مورد تأیید همان جریان قرار گرفته است.

📎ادامه در پست های بعد

@negahinou
18.04.2025, 11:06
t.me/negahinou/7166
Repostar
16
642
18.04.2025, 08:38
t.me/negahinou/7163
Repostar
16
644
🔘مرحوم علامه طباطبائی: دو طایفه "شیخیه و کریمخانیه" که در دو قرن اخیر در میان شیعه دوازده امامی پیدا شده‌‌اند نظر به‌اینکه اختلافشان با دیگران در توجیه پاره‌‌ای از مسائل نظری است نه در اثبات و نفی اصل مسائل، جدایی ایشان را انشعاب نشمرده‌ایم.

♦️علامه طباطبایی رضوان الله علیه، مکتب شیخیه را مذهبی جدا از تشیع نمی‌دانند.

@negahinou
18.04.2025, 08:38
t.me/negahinou/7162
Repostar
29
714
🏆بررسی عبارت "قصد علامه مجلسی در بحارالانوار فقط جمع‌آوری روایات بوده است" که بسیار مشهور شده است

🟥جهت بررسی عبارت فوق ابتدا به خود بحارالانوار مراجعه می‌کنیم. علامه مجلسی در مقدمه بحارالانوار جلد اول صفحات ۵ و ۶ چنین می‌نویسد:

ای برادران دینی و ای کسانی که ادعای ولایت اهل بیت عليهم‌السلام را دارید، دعوت من را اجابت کنید و به این کتاب روی آورید. اگر در ادعای خویش مبنی بر پیروی از امامان صادق هستید با نگاه یقین به این روایات بنگرید و با اطمینان به آن تمسک کنید. از انسان‌هایی نباشید که ادعایشان مخالف اعتقادشان است (البته از میان کلامشان می‌توان به اعتقاد پنهانشان پی برد). مبادا از سر جهل و گمراهی دوستدار بدعت‌ها و تمایلات شخصی شوید. مبادا مبانی و آموزه های دین حق را کنار گذاشته و مزخرفات و اوهام منکران دین را پذیرا شوید. من این کتاب را به دلیل اشتمال بر انواع علوم و حکمت‌ها و اسرار و بی نیازی خواننده‌ی آن از دیگر کتب روایی، «بحار الانوار الجامعة لدرر الاخبار الائمة الاطهار» نام گذاری کردم (دریاهای نور که روایات درّین امامان پاک را در بر دارد).

وی در این عبارت مواضع خود را نسبت به کتاب بحار، اینگونه بیان می کند:

🟢تمامی روایات موجود در این کتاب یقینی است.
🟢کسانی که به تمامی این روایات یقین ندارند در ادعای پیروی از امامان معصوم صداقت کامل ندارند.
🟢رجوع به این جامع روایی ما را از دیگر جوامع بی نیاز می‌کند.

🟥همچنین عنوان فصل دوم از جلد اول بحارالانوار "بیان توثیق مصادر بحارالانوار و اختلاف در آنها" می‌باشد که در آن به بررسی و اثبات صحت مصادر اصلی بحارالانوار پرداخته است.

با توجه به این نکات دیدگاه وجود روایات نامعتبر در بحار و نسبت دادن آن به علامه، امری برخاسته از عدم پژوهش و مطالعه است. البته لازم به ذکر است که علامه در موارد بسیار اندکی، به تضعیف برخی روایات می‌پردازد که نمی‌توان این موارد اندک و استثنایی را ناقض کلام وی در یقینی بودن روایات موجود در بحار دانست.

🟥همچنین علامه مجلسی در کتاب ملاذ‌الاخیار نیز با تاکید بر اعتبار روایات بحارالأنوار می‌نویسد: آنچه برای من به قوت اثبات شده و دلایل آن را در کتاب کبیر (بحارالانوار) بیان کردم، این است که تمامی روایات موجود در کتب اربعه و دیگر کتب به تالیف صدوق، برقی، صفار، حمیری، طوسی، مفید و اصول معتبره‌ای که به آن دسترسی داشتیم (و اسامی آن در کتب رجالی ذکر شده است) و در کتاب بحار گنجاندم، تماما حجت و مورد عمل است. این روایات به مراتب قوی‌تر از اصول عقلیه و استحسانات و قیاس‌های متداول در میان برخی از عالمان متأخر شیعه است؛ البته در شرایط تعارض و جمع بین روایات گریزی از ورود دادن مباحث رجالی نداریم.

📔ملاذ‌الاخیار ج۱ ص۲۷

🟥ایشان تمامی روایات بحار را ماخوذ از اصول معتبر قلمداد می‌کند. بر این اساس، روشن می‌شود که مبنای علامه صرف جمع‌آوری روایات از هر اصل و منبعی نبوده؛ بلکه احادیث را براساس اعتبار منبع جمع آوری کرده است.

📔ضرورت علم رجال از انکار تا اثبات

🟥پس نتیجه می‌گیریم که عبارت "قصد علامه مجلسی در بحارالانوار فقط جمع‌آوری روایات بوده است" به هیچ عنوان صحیح نبوده و از سمت برخی روحانیون و عوامی گفته می‌شود که حتی از نزدیکی بحارالانوار هم رد نشده‌ و شناختی از منهج حدیثی علامه ندارند. شاید هم این عبارت از سمت برخی در توجیه بعضی اشتباهات و روایات عجیب نقل شده در بحارالانوار نقل شده است. همچنین علامه مجلسی به درستی [منکر وجود احادیث جعلی در تراث روایی نیستیم، اما رجال به تنهایی قابلیت تشخیص احادیث صحیح از جعلی را ندارد] به بررسی‌های سندی و رجالی احادیث اعتقادی نداشته است. مرآة العقول (شرح كتاب كافى) ج ١ ص ٢٢ و ملاذ‌الاخیار (شرح كتاب تهذيب الأحکام) ج ١ ص ٢٧ را ببينيد.

🟥علامه در جایی دیگر از بحارالانوار می‌نویسد: امید دارم که خداوند سبحان از فضلش بر این بنده امیدوار به رحمتش و منتش این کتاب را تا قیام قائم آل محمد علیهم الصلاه و السلام مرجع برای فضلا و علما قرار دهد و این کتاب مصدر باشد برای هرکسی که علوم اهل بیت را طلب می‌کند و باعث خاک مالیده شدن دماغ ملحدین لئیم باشد.

🟥با توجه به اینکه علامه مجلسی شهادت می‌دهد به تصحیح و تنقیح و تنسیق روایات و اینکه او آرزو می‌کند کتابش تا زمان قیام حضرت مهدی علیه‌السلام حجت میان مردم باشد و مصدری برای همه طالبان علوم اهل بیت نمی‌توان این تهمت ناروای بر آمده از جهل را به مجلسی زد که وی با چشم بسته روایات صحیح و سقیم و جعلی را یا حتی ضعیف را در کتاب بحار الانوار جمع‌آوری کرده است و از نظر خود علامه، تمام روایات کتاب صحیح هستند!

@negahinou
18.04.2025, 06:11
t.me/negahinou/7161
16
914
🏆تأملی در احادیث علاجیه! نقدی بر مرجحات منصوص!

🟥در علم حدیث و اصول فقه، هنگامی که دو روایت متعارض به دست ما می‌رسد، یکی از راه‌حل‌های پیشنهاد شده در متون روایی، توسل به "احادیث علاجیه" یا همان "مرجحات منصوص" است؛ یعنی روایت‌هایی که خودشان معیارهایی برای ترجیح یکی از دو خبر متعارض ارائه می‌دهند، مانند: مخالفت با عامه، موافقت با قرآن، شهرت بیشتر، یا آنکه حدیثی که از امام متأخر نقل شده بر مقدم ترجیح دارد.
اما این احادیث با همه جایگاه‌شان در سنت اجتهادی با نقدهای بنیادینی مواجه‌اند:

🟢دور منطقی و عدم حجیت مستقل: وقتی دو روایت متعارض داریم، و یکی از آن‌ها می‌گوید "حدیثی را بگیر که مخالف عامه است"، چگونه می‌توان مطمئن بود که همین روایت علاجیه خودش معتبر است؟ ما هنوز نمی‌دانیم کدام روایت معتبر است، پس اعتماد به روایت علاجیه در بطن تعارض خود دچار دور است.

🟢امکان تقیه‌ی معکوس و جعل سنجیده: اگر دشمنان اهل‌بیت عليهم‌السلام یا حتی جریان‌های انحرافی درون جامعه‌ی آن زمان، می‌خواستند حدیثی بسازند که بر حدیث اصیل غلبه یابد، می‌توانستند دقیقاً بر اساس همین مرجحات آن را جعل کنند، مخالفت با عامه، موافقت ظاهری با قرآن و… (بحث موافقت با قرآن خود بحثی مفصل می‌طلبد) . پس این مرجحات می‌توانستند ابزاری برای موفقیت در جعل نیز باشند.

🟢نسبی‌بودن و تشخیص دشوار مصادیق:
تطبیق این معیارها در عمل بسیار دشوار است. مخالفت یا موافقت با عامه در بسیاری از موارد روشن نیست، چون نظرات فقهی عامه خود دچار تنوع‌اند. همچنین شهرت یا اقبال اصحاب، ممکن است در گذر زمان دچار تحریف یا سوءبرداشت شده باشد. (مانند حکم نجاست شراب)

🟢برتری روش‌های عقلی و تجربی بر مرجحات نقلی: در مواجهه با تعارض، گاه تکیه بر اصول عقلانی، نگاه به سیاق تاریخی، و حتی تحلیل‌های مختلف، در فهم روایت بسیار راه‌گشاتر است تا تکیه‌ی مطلق بر روایاتی که خودشان محتمل جعل یا تقیه‌اند.

در نهایت، هرچند احادیث علاجیه بخشی از میراث روایی ما هستند، اما باید به یاد داشت که نه خودشان معصوم‌اند، نه دلیلی قطعی بر عصمت یا حجیت مستقل آن‌ها وجود دارد.

نگاه انتقادی و عقلانی به این روایات، گامی ضروری برای پالایش روشمند منابع استنباط دینی است. البته هرکدام از موارد بالا خود بحثی مفصل می‌طلبد، مثلا شاید برخی مخالفت با عامه را بحثی عقلی قلمداد کنند و ... که در مطالب بعد به شرح مفصل آن‌ها می‌پردازیم.


✍️مسعود سلطانی
@negahinou
17.04.2025, 19:22
t.me/negahinou/7160
17
851
🏆حاکم نیشابوری در کتاب مستدرک خود از ابن عباس روایت کرده که در ذیل آیه‌ی "الله الذی خلق سبع سماوات و من الارض مثلهن" (خدا کسی است که هفت آسمان آفرید و از زمین هم مثل آن‌ها آفرید) گفت: هفت زمین است که در هر زمین، پیغمبری مثل پیغمبرتان است، آدمی مثل آدم شماست، نوحی مثل نوح شماست، ابراهیمی مثل ابراهیم شماست و عیسایی مثل عیسای شماست.

🟥حاکم می‌نويسد: این حدیث، سند صحیحی دارد و مسلم و بخاری در کتابشان نیاورده‌اند.

🏆علامه مجلسی رضوان الله علیه هم این حدیث را در بحارالأنوار نقل کرده است:

عَنِ إبن‌عباس فِی قَوْلِهِ وَ مِنَ الْأَرْضِ مِثْلَهُنَّ قَالَ سَبْعُ أَرَضِینَ فِی کُلِّ أَرْضٍ نَبِیٌّ کَنَبِیِّکُمْ وَ آدَمُ کَآدَمَ وَ نُوحٌ علیهما‌السلام کَنُوحٍ وَ إِبْرَاهِیمُ علیهما‌السلام کَإِبْرَاهِیمَ وَ عِیسَی علیهما‌السلام کَعِیسَی علیه السلام.

🔖بحارالأنوار ج۵۷ ص۹۲

📨@negahinou
17.04.2025, 16:05
t.me/negahinou/7158
Repostar
9
855
17.04.2025, 13:57
t.me/negahinou/7156
Repostar
9
821
🏆ما همه انگشتر گوگس را پیدا کرده‌ایم!

🟥نه در دل زمین، نه در دست چوپانی ساده که اتفاقی به شکافی برخورده باشد؛
ما آن را در دستان خود، در جیب‌هایمان، در هر لحظه اتصال‌مان به اینترنت، پیدا کرده‌ایم.
دنیای مجازی، انگشتر گوگسِ زمان ماست.
ابزاری برای ناپدید شدن، برای پشت نقاب رفتن، برای انجام دادن آن‌چه در دنیای واقعی جرأتش را نداریم.
افلاطون در جمهوری می‌پرسد:
اگر انسان بداند که هیچ‌کس او را نخواهد دید، اگر مطمئن باشد که هرگز مجازات نخواهد شد،
آیا باز هم اخلاقی زندگی خواهد کرد؟
آیا نیکی در ذات اوست، یا صرفاً نقابی‌ست برای بقا در جامعه‌ای که قانون دارد و قضاوت می‌کند؟
امروز دیگر نیاز به انگشتر جادویی نداریم.
کافی‌ست یک حساب جعلی بسازیم، یک تصویر غیرواقعی، یک نام ساختگی.
و بعد، هر چه بخواهیم می‌گوییم:
دروغ می‌گوییم. تحقیر می‌کنیم. فحاشی می‌کنیم. تهمت می‌زنیم. تهدید می‌کنیم.
بدون این‌که نامی داشته باشیم. چهره‌ای. هویتی.
و گمان می‌کنیم این ناشناسی، ما را از مسئولیت معاف می‌کند.
اما مسئله دقیقاً همین‌جاست.
آن‌که در تاریکی، بی‌دیده شدن، بی‌هراس از پیگرد، بی‌پروا به جان دیگری می‌افتد،
اوست که افلاطون از آن می‌پرسد:
اگر قدرت مطلقِ پنهان بودن داشته باشی، واقعاً چه کسی می‌شوی؟
و ما امروز هر روز با این سؤال روبه‌روایم.
این آزمونی‌ست برای حقیقت درون ما.
برای فهم این‌که ما نیک‌رفتاریم، یا صرفاً از ترس، نقش نیکی بازی می‌کنیم.
انگشتر گوگس دیگر افسانه نیست. واقعی‌ست. دم‌دستی‌ست. روزمره شده.
و عده‌ای آن را به دست کرده‌اند و با لبخند از کنار وجدان می‌گذرند.
پس اگر در این فضا هنوز به احترام، صداقت، خویشتن‌داری، سکوت و انصاف پایبندی،
تو نه فقط انسان خوبی، که انسان مقاومی هستی؛
انسانی که انگشتر به انگشت دارد،
اما ناپدید نشده است.

✍️مسعود سلطانی

@hekmatvaandishe
17.04.2025, 13:57
t.me/negahinou/7155
Repostar
9
843
17.04.2025, 13:57
t.me/negahinou/7157
1
17.04.2025, 13:07
t.me/negahinou/7154
1
17.04.2025, 13:07
t.me/negahinou/7153
1
🏆ما همه انگشتر گوگس را پیدا کرده‌ایم!

🟥نه در دل زمین، نه در دست چوپانی ساده که اتفاقی به شکافی برخورده باشد؛
ما آن را در دستان خود، در جیب‌هایمان، در هر لحظه اتصال‌مان به اینترنت، پیدا کرده‌ایم.
دنیای مجازی، انگشتر گوگسِ زمان ماست.
ابزاری برای ناپدید شدن، برای پشت نقاب رفتن، برای انجام دادن آن‌چه در دنیای واقعی جرأتش را نداریم.
افلاطون در جمهوری می‌پرسد:
اگر انسان بداند که هیچ‌کس او را نخواهد دید، اگر مطمئن باشد که هرگز مجازات نخواهد شد،
آیا باز هم اخلاقی زندگی خواهد کرد؟
آیا نیکی در ذات اوست، یا صرفاً نقابی‌ست برای بقا در جامعه‌ای که قانون دارد و قضاوت می‌کند؟
امروز دیگر نیاز به انگشتر جادویی نداریم.
کافی‌ست یک حساب جعلی بسازیم، یک تصویر غیرواقعی، یک نام ساختگی.
و بعد، هر چه بخواهیم می‌گوییم:
دروغ می‌گوییم. تحقیر می‌کنیم. فحاشی می‌کنیم. تهمت می‌زنیم. تهدید می‌کنیم.
بدون این‌که نامی داشته باشیم. چهره‌ای. هویتی.
و گمان می‌کنیم این ناشناسی، ما را از مسئولیت معاف می‌کند.
اما مسئله دقیقاً همین‌جاست.
آن‌که در تاریکی، بی‌دیده شدن، بی‌هراس از پیگرد، بی‌پروا به جان دیگری می‌افتد،
اوست که افلاطون از آن می‌پرسد:
اگر قدرت مطلقِ پنهان بودن داشته باشی، واقعاً چه کسی می‌شوی؟
و ما امروز هر روز با این سؤال روبه‌روایم.
این آزمونی‌ست برای حقیقت درون ما.
برای فهم این‌که ما نیک‌رفتاریم، یا صرفاً از ترس، نقش نیکی بازی می‌کنیم.
انگشتر گوگس دیگر افسانه نیست. واقعی‌ست. دم‌دستی‌ست. روزمره شده.
و عده‌ای آن را به دست کرده‌اند و با لبخند از کنار وجدان می‌گذرند.
پس اگر در این فضا هنوز به احترام، صداقت، خویشتن‌داری، سکوت و انصاف پایبندی،
تو نه فقط انسان خوبی، که انسان مقاومی هستی؛
انسانی که انگشتر به انگشت دارد،
اما ناپدید نشده است.

✍️مسعود سلطانی

@hekmatvaandishe
17.04.2025, 13:07
t.me/negahinou/7152
Repostar
4
814
17.04.2025, 12:43
t.me/negahinou/7151
Repostar
4
791
🏆از حسین بن حمدان [به احتمال فراوان همان حسین بن حمدان جنبلائی خصیبی] نقل است که گفت: روزی بر حسین بن منصور حلاج درآمدم و به او گفتم: بر آنم که خدای را بجویم، کجایش بجویم؟ به ناگاه گونه‌هایش به سرخی زد و گفت: حق از جا و کجا برتر است، و از وقت و زمان فارغ. وارسته از دل و جان، و در پرده رفته از کشف و بیان. پاک است از دریافت دیدگان و آنچه در بر گیرد وَهْم و گمان. سوای است از خلق به دیرینگی، چنانکه جدا هستند از او به نوپدیدی. آنکه چگونی‌اش چنین است، چون بدو راه توان جست.
آنگاه گریست و گفت:

گفتم ای یاران این است خورشید که شید آن
در کنار است و اما دور است از آن دستان

📔اخبار الحلاج

📎در این پست، می‌توانید یکی از اشعار خصیبی در مذمت اصحاب حلاج را ببینید.

@hekmatvaandishe
17.04.2025, 12:43
t.me/negahinou/7150
Repostar
36
927
17.04.2025, 09:07
t.me/negahinou/7148
Repostar
36
927
17.04.2025, 09:07
t.me/negahinou/7149
Repostar
36
886
🏆نام من اسرائیل می‌باشد!

🔜يَا بَنِي إِسْرَائِيلَ اذْكُرُوا نِعْمَتِيَ الَّتِي أَنْعَمْتُ عَلَيْكُمْ وَأَنِّي فَضَّلْتُكُمْ عَلَى الْعَالَمِينَ

ای بنی اسرائیل! نعمتهایی را که به شما ارزانی داشتم به خاطر بیاورید؛ و من شما را بر جهانیان برتری بخشیدم.🔙( سوره بقره آیه ۴۷)

🟥در ذیل این آیه در تفسیر عیاشی می‌خوانیم:

🟢امام صادق علیه‌السلام در خصوص فرمایش خداوند متعال "ای فرزندان اسرائیل" فرمودند: مقصود فقط ما (اهل بیت رسالت) هستیم.

🟢محمد بن علی نیز مشابه حدیث فوق را از امام صادق علیه‌السلام نقل کرده که ایشان فرمودند: مقصود از بنی اسرائیل در این آیه فقط آل محمد علیهم‌السلام هستند.

🟢همچنین رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله فرمودند: من بنده خدا هستم، نامم احمد است، من عبدالله هستم، نام من اسرائیل می‌باشد، آنچه که به او امر شده به من نیز امر گردیده و هدف او هدف من می‌باشد.

پست مرتبط

🏆اسرائیل یکی از اسامی امیرالمؤمنین

در برخی از ادعیه و زیارات، امیرالمؤمنین را اینگونه خطاب میکنیم:

🟥سلام على إسرائيل الأمة ، وباب الرحمة ،
وأبي الأئمة ، سلام على صراط الله الواضح ، والنجم اللائح ، والامام الناصح
...
 
🟥السلام على إسرائيل الامة ...


🟥همچنین امیرالمؤمنین علیه‌السلام ذیل آیه‌ی:

🔜وَقَضَيْنَا إِلَىٰ بَنِي إِسْرَائِيلَ فِي الْكِتَابِ لَتُفْسِدُنَّ فِي الْأَرْضِ مَرَّتَيْنِ وَلَتَعْلُنَّ عُلُوًّا كَبِيرًا

و بنى اسرائيل را در آن كتاب خبر داديم كه: دو بار در زمين فساد خواهيد كرد و نيز سركشى خواهيد كرد، سركشى‌كردنى بزرگ.🔙

فرمودند: أما ما نزل في كتاب الله تعالى مما هو مخاطبة لقوم والمراد به قوم آخرون فقول الله عز وجل: "وقضينا إلى بني إسرائيل في الكتاب لتفسدن في الأرض مرتين ولتعلن علوا كبيرا " والمعنى والخطاب مصروف إلى أمة محمد صلى الله عليه وآله وأصل التنزيل لبني إسرائيل.

یعنی: منظور و مخاطب از این آیه امت رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله می‌باشد؛ در صورتیکه اصل تنزیل برای بنی اسراییل است.

@negahinou
17.04.2025, 09:07
t.me/negahinou/7147
Repostar
12
862
17.04.2025, 00:05
t.me/negahinou/7142
Repostar
33
916
17.04.2025, 00:05
t.me/negahinou/7145
Repostar
13
870
17.04.2025, 00:05
t.me/negahinou/7143
Repostar
33
904
🏆شیعیانی که مانند سگان زوزه می‌کشند

🟥امام صادق صلوات الله علیه به جناب مفضل فرمودند: ... چگونه شیعیان ما هستند در حالیکه با دشمن ما درباره ما چنان مخاصمه می‌کنند که بر عداوتش می‌افزایند و چون سگان زوزه می‌کشند و همانند کلاغ طمع می‌ورزند‌. هان به خدا سوگند اگر خوف این را نداشتم که آنان را بر تو بشورانم فرمانت میدادم که در خانه‌ات فرو شوی و درِ خانه‌ات را بَربَندی، سپس تا وقتی هستی هرگز به چهره‌ی آنان منگری.

📎روایت را در تحف العقول هم می‌توانید به نقل از جناب مفضل سلام الله علیه از اینجا بخوانید.

@negahinou
17.04.2025, 00:05
t.me/negahinou/7144
Repostar
12
856
🏆امام صادق علیه‌السلام: داعیان صامت ما باشید!

🟥موجب آن شوید که مردم ما را دوست بدارند نه اینکه دشمن ما شوند.

@negahinou
17.04.2025, 00:05
t.me/negahinou/7141
Repostar
33
896
17.04.2025, 00:05
t.me/negahinou/7146
Repostar
10
923
🏆 تقطیع و نقل به معنای احادیث در کتاب من لایحضره الفقیه شیخ صدوق از نگاه آقای شبیری زنجانی و سید علی سیستانی

🟥آیت‌الله شبیری زنجانی: در كلام صدوق به طور كلى شايد بتوان گفت از آنجا كه كتاب من لا يحضر كتاب فتوائى است، احتمال مى‌رود كه گاهى روايات را نقل به معنا مى‌كند، از كلام صاحب روضة المتقين مجلسى اول هم اين مطلب استفاده مى‌شود.

▪️الظاهر أن الصدوق نقل أكثر هذه الأخبار بالمعنى اختصارا كما ظهر لك سابقا و سيظهر لاحقا

🔖روضة المتقين ج ۳ ص ۱۴۵

به نظر مى‌رسد كه اين فتواى مرحوم صدوق كه با «قال الصادق علیه السلام» هم تعبير مى‌كند به احتمال خيلى قوى، نقل به معناى از همين روايات است. اين كه ايشان به روايت ديگرى دست يافته غير از اين روايات مشهوره و آن را نقل نكرده باشند، بسيار بعيد است. همين روايات بوده، ولى چون مضامين يكى بوده با يكديگر تلفيق كرده و نقل به معنا كرده است. در اين گونه موارد هم نمى توان گفت كه اصل عقلائى عدم نقل به معنا، جارى است؛ چون كتاب فتوائى بوده از اينگونه تغييرات و دخل و تصرفات، بسيار اعمال مى كرده اند.

❌بسیار مهم: شیخ صدوق تصرفاتى از قبيل نقل به معنا و اسقاط و كوتاه كردن روايات را مرتكب شده است و گاهى رواياتى را كه برخى فقراتش بر خلاف مذاق دينى خودش بوده و آن ها را درست نمى دانسته، اسقاط نموده است.

👈منقولات كافى و تهذيب و استبصار در ميان كتب اربعه، بر منقولات فقيه، مقدم است.

🔖برگرفته از دروس خارج ایشان

•••••••••••••••••••••••

🟥آقای سیستانی نیز می‌گوید:

ومَن راجَع (الفقيه) يِجد أنّ دَأب الصّدوق -قُدس‌ سره- عَلىٰ تَعقِيب بَعض الرّوايات بكلامٍ لنَفسِه مِن دُون فَصلٍ مُشعر بالتّغاير ـ كما أنّ الأمر كَذلك في التهذيب ـ ومِن هُنا قَد يَشتبهُ الأمرُ عَلىٰ النّاظر فَيعدّ كَلامه جُزءاً مِنَ الرِّوايَة

شیوه شیخ صدوق این است که بعد از روایت از خودش کلامی را اضاف می‌کند که معلوم نیست از اصل حدیث است یا نه و به این جهت خواننده فکر می‌کند اضافات صدوق قسمتی از خود روایت است.
[اینجا را ببینید.]

📚قاعدة لا ضرر ولا ضرار ص ۲۷

•••••••••••••••••••••••
❌مقاله‌ای ارزشمند از استاد محمد باقر ملکیان در موضوع متفرّدات روائی شيخ صدوق در کتاب من لا يحضره الفقيه را نیز می‌توانید از اینجا مطالعه نمائید.

یکی از مصادیق تقطیع روایات در آثار صدوق، حذف برخی فقرات زیارت سیدالشهداء علیه السلام است که مخالف مذاق و اعتقادش بوده را میتوانید در این پست مطالعه کنید . 👈 لینک

@negahinou
16.04.2025, 22:21
t.me/negahinou/7140
Repostar
17
869
🏆تقطیع احادیث توسط صدوق

🟥ترجمه‌ی متن فوق از کتاب من لا يحضره الفقيه: رسول خدا صلّى اللّٰه عليه و آله فرمود: اى گروه مردم، نگاه كردن به نامحرمان از وسوسه‌هاى شيطان است، پس براى هر كس چنين وضعى پيش آيد، نزد همسرش برود و از او كام گيرد.

🟥اما همانطور که در تصویر می‌بینید، نظر محقق کتاب بر این است که اصل حدیث در کتاب کافی [قبل از تقطیع توسط صدوق] به این صورت نقل شده:

🟢اَلْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ عَنْ مُعَلَّى بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيٍّ عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ قَالَ: رَأَى رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ اِمْرَأَةً فَأَعْجَبَتْهُ فَدَخَلَ عَلَى أُمِّ سَلَمَةَ وَ كَانَ يَوْمُهَا فَأَصَابَ مِنْهَا وَ خَرَجَ إِلَى اَلنَّاسِ وَ رَأْسُهُ يَقْطُرُ فَقَالَ أَيُّهَا  اَلنَّاسُ  إِنَّمَا اَلنَّظَرُ مِنَ اَلشَّيْطَانِ فَمَنْ وَجَدَ مِنْ ذَلِكَ شَيْئاً فَلْيَأْتِ أَهْلَهُ.

🟢ترجمه: امام صادق عليه‌السّلام فرمود:
روزى پيامبر خدا صلوات‌الله‌علیه‌وآله زنى را ديد و آن زن باعث شگفتى آن حضرت شد. پس نزد أمّ‌ سلمه - كه آن روز نوبت اين همسر بود - تشريف برد و با او نزديكى نمود. سپس به سوى مردم آمد در حالى كه از سر مبارک آن حضرت آب مى‌چكيد و فرمود: اى مردم! به راستى كه نگاه (به نامحرم) از جانب شيطان است. پس هركس دچار آن شد، به نزد همسر خود برود.

⬅️توضیح: شیخ صدوق، بخش آغازین حدیث را تعمداً حذف کرده است؛ چراکه آن را در تعارض با عصمت پیامبر و در تضاد با تصویری می‌دانسته که از ایشان در ذهن داشته است. این اقدام، اگرچه ممکن است با نیت دفاع از ساحت مقدس نبوت انجام شده باشد، اما عملاً در تعارض با صداقت علمی، امانت‌داری در نقل حدیث، و روش نقلی مورد ادعای علمای حدیث است. اما سؤال بنیادین اینجاست: آیا ما مجازیم هنگام مواجهه با متنی روایی، آن بخش‌هایی را که با پیش‌فرض‌های کلامی و ذهنی‌مان ناسازگار است حذف کنیم، و تنها به قسمت‌هایی بسنده کنیم که در چارچوب باورهای‌مان می‌گنجد؟
اگر روایت جعلی است، تمام آن را باید کنار نهاد؛ و اگر معتبر است، تمام آن باید صادقانه گزارش شود، نه این‌که از صافی سلایق شخصی و اعتقادی عبور داده شود. رفتار شیخ صدوق در این‌گونه موارد (که نمونه‌هایش در آثارش کم نیست) ما را با پدیده‌ای روبرو می‌کند که می‌توان آن را «تقطیع یا تحریف گزینشی برای سازگار‌سازی حدیث با عقیده» نامید؛ و این روش، نه تنها پشتوانه‌ای برای دفاع از دین نیست، بلکه موجب بدبینی خردمندان و محققان به کل گفتمان حدیثی خواهد شد.

🟥صدوق می‌توانست به‌راحتی این حدیث را به‌خاطر تعارض با آیه تطهیر و عصمت پیامبر نقل نکند، اما تقطیع حدیث به این صورت به هیچ عنوان قابل قبول نیست. (در پست‌های بعد موارد دیگری ازین دست تقطیع یا تحریف احادیث را پست می‌کنیم)
این روایت و نحوه‌ی مواجهه با آن، نکات فراوان و ظرایف دقیقی دارد؛ نه فقط از حیث سند و متن، بلکه در سطحی عمیق‌تر. کسانی که با ذهن نقّاد و دغدغه‌مند به سنت حدیثی می‌نگرند، خوب می‌فهمند که اینجا فقط بحث یک تقطیع ساده نیست؛ بلکه مسأله، بازتاب یک منطق پنهان و یک روش‌شناسی خاص در مواجهه با میراث دینی است. اهلش می‌دانند کجا باید مکث کرد، کجا باید پرسید، و کجا باید بر سکوت‌ها و حذف‌ها تأمل کرد. در این مورد، نکته‌هایی هست برای آنان که اهل بصیرت‌اند!

📎قبل از هرگونه نقد و اظهار نظری مطالب این پست را با دقت مطالعه نمائید.

🟥توضیح علامه مجلسی بر متن حدیث در کتاب کافی: ایشان درباره عبارت «فأعجبته» می‌گوید: این جمله با عصمت پیامبر منافاتی ندارد؛ زیرا میل و تمایل قلبی از امور اختیاری نیست تا مشمول تکلیف و امر و نهی شود. و اما نگاه پیامبر صلّى‌الله‌علیه‌وآله به آن زن یا از روی اختیار نبوده، یا مربوط به زمانی است که هنوز حکم حجاب نازل نشده بود؛ ضمن اینکه حرمت نگاه به صورت و دست‌ها (وجه و کفین) بعد از حجاب نیز ثابت نیست (یعنی بر اساس برخی نظرها نگاه به وجه و کفین جایز است).

@negahinou
16.04.2025, 19:38
t.me/negahinou/7139
14
905
🏆پارادایم طب اسلامی و تحلیل هرمنوتیک نظریه طب متعالیه

@negahinou
16.04.2025, 07:05
t.me/negahinou/7138
15
943
🏆کلام آخر در خصوص طب اسلامی و سنتی

🟥در تمام مباحثی که پیش از این در کانال منتشر کرده‌ام، کوشیده‌ام انصاف را رعایت کنم؛ هم به نقد طب سنتی و موسوم به "طب اسلامی" پرداخته‌ام و هم ایرادات و کاستی‌های پزشکی مدرن را مورد توجه قرار داده‌ام. اما تفاوت اساسی میان این دو جریان در نوع نگاه‌شان به خودشان است. علم پزشکی مدرن، علیرغم تمام ضعف‌ها و خطاهایش، خود را مقدس و معصوم نمی‌داند؛ بلکه ذاتاً سازوکارهایی برای نقد درونی، بازبینی، اصلاح، و آزمون‌پذیری درون آن تعبیه شده است. این فروتنی علمی یکی از امتیازات آن نسبت به بسیاری از مدعیان طب سنتی و اسلامی است که در برخی موارد، احکام خود را به گونه‌ای مطرح می‌کنند که گویا بی‌نیاز از آزمایش، تکرارپذیری یا حتی خطاپذیری‌اند.
با این حال، من هرگز منکر ظرفیت‌ها و امکان‌های طب اسلامی نشده‌ام. بارها تأکید کرده‌ام که لازم است احادیث طبی ـ فارغ از بحث سند و رجال ـ به‌صورت علمی و تجربی، روی گروه‌های کنترل‌شده و در شرایط دقیق آزمایشگاهی مورد بررسی قرار گیرند. تنها در این صورت است که می‌توان فهمید آیا بهبودی حاصل‌شده ناشی از تأثیر واقعی درمان است یا ناشی از عوامل دیگر، مانند تلقین (پلاسبو)، ویژگی‌های خاص فردی، یا عملکرد طبیعی سیستم ایمنی بدن.
از سوی دیگر، منکر این نیستم که طب سنتی ممکن است در برخی حوزه‌ها دستاوردهایی داشته باشند که پزشکی مدرن هنوز در برابر آن‌ها ناتوان است. به‌عنوان نمونه، زالو درمانی، که در طب سنتی کاربرد داشته، امروزه نیز در برخی شاخه‌های پزشکی نوین جای خود را پیدا کرده است. مطالعات منتشرشده در ژورنال‌های پزشکی معتبری چون British Journal of Clinical Pharmacology و Thrombosis Research نشان داده‌اند که بزاق زالو حاوی ترکیباتی چون "هیرودین" است که خاصیت ضدانعقادی و ضدالتهابی دارد و در درمان نارسایی‌های وریدی، آرتروز، و حتی در برخی جراحی‌های پیوند اندام، به بهبود گردش خون و جلوگیری از لخته شدن خون کمک می‌کند. مراکز تحقیقاتی در آلمان، روسیه و ایالات متحده نیز سال‌هاست که بر روی خواص درمانی زالو مطالعه می‌کنند، و این نشان می‌دهد که یک روش سنتی، اگر بر پایه‌ی آزمایش و بررسی علمی تأیید شود، می‌تواند بخشی از پزشکی معاصر گردد، بدون آن‌که نیازمند انتساب به مفاهیم عجیب بدون پشتوانه تجربی باشد.
در نهایت، سخن اصلی من روشن است، نه تمسک کورکورانه به هر آنچه از گذشته رسیده پذیرفتنی‌ست، و نه مغرور شدن به ظواهر علم مدرن ما را از آزمون‌گری و اصلاح بی‌نیاز می‌سازد. صداقت علمی ایجاب می‌کند که هر ادعایی، صرف‌نظر از منبع یا تاریخ آن، به محک تجربه و بررسی علمی سپرده شود. تنها در این صورت است که می‌توان به تداوم خردمندانه‌ی مسیر درمان و سلامت امید داشت.

⬅️مثلا آقای تبریزیان مدعی درمان بیماران دچار سندرم داون با بخور شده (اینجا را ببینید) که چنین ادعایی اگر جدی باشد، تنها نیازمند یک آزمایش ساده است، انجام آزمایش کاریوتایپ پیش و پس از درمان. اگر ساختار کروموزومی بیمار (مثلاً تریزومی ۲۱) تغییر کند، جامعه علمی خود قضاوت خواهد کرد.

به خاطر دروغ‌های فراوان در بین برخی برزرگان این قشر و در میان بودن مواردی مانند گردش مالی بالا، شهرت، جهل مقدس و عوام‌فریبی، هیچ‌کدام از ادعاها و تبلیغات‌ این جریان تا مورد تایید مجامع بی‌طرف قرار نگیرد بی‌ارزش خواهد بود.

🟥🪱منابع علمی درباره خواص درمانی بزاق زالو

🔴هیرودین یک پپتید طبیعی موجود در بزاق زالوهای خون‌خوار مانند Hirudo medicinalis است که خاصیت ضدانعقادی دارد. این ترکیب با مهار مستقیم ترومبین، از تشکیل لخته‌های خونی جلوگیری می‌کند. ​PubMed+2Wikipedia+2PubMed+2

🔴 بزاق زالو می‌تواند تجمع پلاکتی القاشده توسط کلاژن، ADP و اپی‌نفرین را مهار کند. همچنین، تولید سوپراکسید توسط نوتروفیل‌ها را کاهش می‌دهد، که این اثر تا حدی به دلیل وجود اگلین (eglin) است. ​PubMed

🔴 بزاق زالو حاوی بیش از ۱۰۰ پروتئین زیست‌فعال است که دارای اثرات ضدالتهابی، ضدورم، ضدباکتری و ضدانعقادی هستند. این ترکیبات می‌توانند در بهبود میکروسیرکولاسیون، کاهش فشار خون، افزایش فعالیت سیستم ایمنی و کاهش خطر سکته‌های مغزی و قلبی مؤثر باشند. ​PMC

🔴بزاق زالو حاوی مهارکننده‌های تجمع پلاکتی است که می‌توانند تجمع پلاکتی القاشده توسط ترومبین، کلاژن، ADP، اپی‌نفرین، فاکتور فعال‌کننده پلاکت (PAF) و اسید آراشیدونیک را مهار کنند. ​PubMed

🔴مهنتین یک پروتئاز ضدانعقادی است که از غدد بزاقی زالوی Haementeria ghilianii استخراج شده است. این آنزیم با تجزیه فیبرینوژن، از انعقاد خون جلوگیری می‌کند و در برابر مهارکننده‌های پروتئاز پلاسما مقاوم است. ​PubMed

❕کلماتی که در متن به رنگ آبی مشخص شده‌اند، لینک به مطالب مرتبط در تلگرام یا سایت‌ها هستند. برای کاهش حجم متن، توضیحات تکمیلی در این لینک‌ها آمده است.

✍️مسعود سلطانی
@negahinou
16.04.2025, 04:26
t.me/negahinou/7137
Repostar
20
833
🏆امام باقر عليه‌السلام به سلمة بن كهيل و حكم بن عتيبه فرمود: به مشرق رويد و به مغرب رويد، پس علم صحیحی جز آنچه از ما اهلبیت تراوش كند، پيدا نمی‌كنيد.

🔖کافی، جلد ۱ ص ۳۹۹

⬅️افراد ظاهربین در مواجهه با این روایت، یا دایرهٔ «علم صحیح» را محدود می‌پندارند و منظور امام را محصور در علوم اسلامی و اعتباری مثل فقه و کلام و ... می‌دانند، یا منظور از «شرق» و «غرب» را فقط شرق و غرب جهان اسلام می‌دانند و محدود به زمان حضور اهلبیت می‌کنند، بنابر این سایر علوم و دستاوردهای بشری پیش از عصر امامان و بعد از غیبت امامان را نفی و انکار می‌کنند چون اساسا قابلیت صدور از اهلبیت را نداشته‌اند.
این روایت و امثال آن، مستمسک مذهبی‌های ضد فلسفه و اخباری‌های ظاهرگرای ضد هر گونه علم مدرن، گردیده است.

اما در نظام معرفتیِ اهل باطن، قضیه تفاوت می‌کند. اهل‌بیت علیهم‌السلام در ادوار و اکوار، در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، با نام‌ها و القاب گوناگون، ظهور کرده و به گسترش توحید و علم و عدل و اخلاق پرداخته‌اند. پس علوم دنیای باستان و علوم دنیای مدرن و علوم اقصی نقاط دنیا بعد از صحت‌سنجی و اثبات کارایی، قابل استفاده و تعلیم اند و حتی در نگاه باطنی، از علم اهل‌بیت نشأت گرفته‌اند. در زیارت جامعه کبیره، اهل بیت را🔜خُزّان العلم🔙خطاب می‌کنیم.

📜برای نمونه: طبق روایتی منتسب به اهل بیت علیهم‌السلام در یکی از کتب مهم باطنی قرن ۴ و ۵ هجری، برخی حکمای یونان، مَظهر رسول اکرم و امیر مؤمنان‌اند. همانطور که در تصویر مشاهده می‌کنید: سقراط در جایگاه «باب»، افلاطون در جایگاه «اسم»، یعنی کسی که نبی یا رسول است، و ارسطو در جایگاه «معنی» قرار دارند. طبق نظام معرفتی باطنی: در یونان باستان، نورانیت حضرت سلمان به سقراط، حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه‌وآله به افلاطون و حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ارسطو ظاهر گردیده‌اند. (اصراری در اینکه این‌گونه روایات صحیح‌اند نداریم و ممکن است در فضای انزوا که منجر به ایجاد تفکرات رادیکال می‌شود، چنین مطالبی را به اهل بیت عليهم‌السلام نسبت داده‌اند)

🔴ملاصدرا نیز روایتی در تفسیر قرآن خود (ج۳ ص۱۰۵) درباره ی ارسطو آورده است:
«يا عليّ أنت أرسطاطاليس هذه الامّة و ذو قرنيها»
ای علی تو ارسطوی این امت و ذو القرنین آن هستی.

🔴در روایتی از امیرالمومنین آمده: أنا صاحب الكرات و دولة الدول


🔴یا در روایات مشابه باطنی می‌خوانیم:
وإن لي الكرة بعد الكرة، والرجعة بعد الرجعة، وأنا صاحب الكرات والرجعات


در روایتی منتسب به رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله در مجموعه اخوان الصفا دیدم که ایشان فرموده‌اند، اگر ارسطو در عصر من بود به اسلام ايمان می‌آورد.

@negahinou
16.04.2025, 03:15
t.me/negahinou/7136
Repostar
1
🏆امام باقر عليه‌السلام به سلمة بن كهيل و حكم بن عتيبه فرمود: به مشرق رويد و به مغرب رويد، پس علم صحیحی جز آنچه از ما اهلبیت تراوش كند، پيدا نمی‌كنيد.

🔖کافی، جلد ۱ ص ۳۹۹

⬅️افراد ظاهربین در مواجهه با این روایت، یا دایرهٔ «علم صحیح» را محدود می‌پندارند و منظور امام را محصور در علوم اسلامی و اعتباری مثل فقه و کلام و ... می‌دانند، یا منظور از «شرق» و «غرب» را فقط شرق و غرب جهان اسلام می‌دانند و محدود به زمان حضور اهلبیت می‌کنند، بنابر این سایر علوم و دستاوردهای بشری پیش از عصر امامان و بعد از غیبت امامان را نفی و انکار می‌کنند چون اساسا قابلیت صدور از اهلبیت را نداشته‌اند.
این روایت و امثال آن، مستمسک مذهبی‌های ضد فلسفه و اخباری‌های ظاهرگرای ضد هر گونه علم مدرن، گردیده است.

اما در نظام معرفتیِ اهل باطن، قضیه تفاوت می‌کند. اهل‌بیت علیهم‌السلام در ادوار و اکوار، در زمان‌ها و مکان‌های مختلف، با نام‌ها و القاب گوناگون، ظهور کرده و به گسترش توحید و علم و عدل و اخلاق پرداخته‌اند. پس علوم دنیای باستان و علوم دنیای مدرن و علوم اقصی نقاط دنیا بعد از صحت‌سنجی و اثبات کارایی، قابل استفاده و تعلیم اند و حتی در نگاه باطنی، از نور اهلبیت نشأت گرفته‌اند. در زیارت جامعه کبیره، اهل بیت را🔜خُزّان العلم🔙خطاب می‌کنیم.

📜برای نمونه: طبق روایتی منتسب به اهل بیت علیهم‌السلام در یکی از کتب مهم باطنی قرن ۴ و ۵ هجری، برخی حکمای یونان، مَظهر رسول اکرم و امیر مؤمنان‌اند. همانطور که در تصویر مشاهده می‌کنید: سقراط در جایگاه «باب»، افلاطون در جایگاه «اسم»، یعنی کسی که نبی یا رسول است، و ارسطو در جایگاه «معنی» قرار دارند. طبق نظام معرفتی باطنی: در یونان باستان، نورانیت حضرت سلمان به سقراط، حضرت محمد صلوات‌الله‌علیه‌وآله به افلاطون و حضرت امیرالمؤمنین علیه‌السلام به ارسطو ظاهر گردیده‌اند. (اصراری در اینکه این‌گونه روایات صحیح‌اند نداریم و ممکن است در فضای انزوا که منجر به ایجاد تفکرات رادیکال می‌شود، چنین مطالبی را به اهل بیت عليهم‌السلام نسبت داده‌اند)

🔴ملاصدرا نیز روایتی در تفسیر قرآن خود (ج۳ ص۱۰۵) درباره ی ارسطو آورده است:
«يا عليّ أنت أرسطاطاليس هذه الامّة و ذو قرنيها»
ای علی تو ارسطوی این امت و ذو القرنین آن هستی.

🔴در روایتی از امیرالمومنین آمده: أنا صاحب الكرات و دولة الدول


🔴یا در روایات مشابه باطنی می‌خوانیم:
وإن لي الكرة بعد الكرة، والرجعة بعد الرجعة، وأنا صاحب الكرات والرجعات


در جامعه کبیره می‌خوانیم: مومن بايابكم، مصدق برجْعتكمْ
من به بازگشتِ شما، ايمان دارم و به رجعت شما، باور دارم.

در روایتی منتسب به رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله در مجموعه اخوان الصفا دیدم که ایشان فرموده‌اند، اگر ارسطو در عصر حاضر بود به من ايمان می‌آورد.

@negahinou
16.04.2025, 03:10
t.me/negahinou/7135
Repostar
19
869
🏆معرفی کتاب «تفکر، سریع و کند» | دانیل کانمن (در تکمیل مطالب این پست)

🟥کتاب تفکر، سریع و کند (Thinking, Fast and Slow) شاهکار روان‌شناس و برنده‌ی نوبل اقتصاد، دانیل کانمن است؛ اثری بنیادین در حوزه‌ی روان‌شناسی شناختی، اقتصاد رفتاری و فلسفه‌ی ذهن. این کتاب حاصل چند دهه پژوهش مشترک کانمن با همکارش آموس تورسکی است و تأثیری عمیق بر فهم ما از تصمیم‌گیری، قضاوت، سوگیری‌های ذهنی و سازوکار ادراک گذاشته است.
کانمن در این کتاب، ذهن انسان را به دو نظام فکری تقسیم می‌کند:

🔴نظام ۱ (تفکر سریع): خودکار، شهودی، احساسی و بدون تلاش. این نظام همان ذهنی‌ست که سریع تصمیم می‌گیرد، قضاوت می‌کند و اغلب در دام خطاها و سوگیری‌ها می‌افتد.

🔴نظام ۲ (تفکر کند): تحلیلی، آگاهانه، منطقی و نیازمند انرژی. این نظام وقتی فعال می‌شود که بخواهیم مسئله‌ای را عمیق بررسی کنیم، محاسبه کنیم یا پیش‌فرض‌هایمان را زیر سوال ببریم.

کتاب با مثال‌های روزمره، آزمایش‌های روان‌شناختی و تحلیل‌های رفتاری نشان می‌دهد که چگونه بیشتر تصمیمات ما، حتی در زمینه‌های مهمی مانند سیاست، اقتصاد، مذهب و قضاوت‌های اخلاقی، نه از عقلانیت نظام ۲ بلکه از میان‌برهای ذهنی نظام ۱ نشأت می‌گیرد.

🟥برخی مفاهیم کلیدی کتاب:
سوگیری تأییدی
توهم مهارت
خطای هزینه‌ی ازدست‌رفته (Sunk Cost Fallacy)
اثر قاب‌بندی (Framing Effect)
دسترسی‌پذیری ذهنی (Availability Bias)
داستان‌سازی ذهن برای انسجام (Narrative Fallacy)

🟥چرا این کتاب مهم است؟
چون نشان می‌دهد که بسیاری از آنچه «منطقی» یا «عقلانی» می‌پنداریم، در واقع نتیجه‌ی سازوکارهای ناخودآگاه، احساسی و گاه نادقیق ذهن ماست. این کتاب ما را به بازاندیشی در نحوه‌ی فکر کردن، باور داشتن، و تصمیم‌گیری فرا می‌خواند.

@hekmatvaandishe
15.04.2025, 22:11
t.me/negahinou/7134
Repostar
14
845
🏆یک خط‌کش ساده، و همه‌چیز تغییر می‌کند

🟥در نظرسنجی‌ استوری قبل، تصویری به اشتراک گذاشته شد که در آن سه نفر با قدهای مختلف دیده می‌شدند، در صورتیکه نفر اول و سوم دقیقا هم‌اندازه و نفر وسط اندکی بلندتر بود‌.
دلیل؟ پرسپکتیو و بازی‌های بصری. اما نکته‌ی مهم‌تر این است که اگر یک خط‌کش ساده استفاده می‌شد، همه چیز روشن می‌شد.
این خطای چشم، تنها یک اشتباه دیداری نبود؛ نمونه‌ای از یک مکانیسم عمیق‌تر در ذهن ما بود. همان خطایی که فقط در چشم ما نیست، بلکه در گوش ما هم هست. ما صداها را همان‌طور می‌شنویم که انتظار داریم بشنویم. ذهن ما هم همین‌طور: آنچه را می‌بیند و می‌شنود، از فیلتر پیش‌فرض‌ها، عواطف و تلقین‌ها عبور می‌دهد، نه از خط‌کش منطق و سنجش.
این خطای ساده در تصویر، نماد است: ما همین کار را در فهم تاریخ، دین، سیاست، قضاوت درباره‌ی دیگران، و حتی در برداشت از خودمان تکرار می‌کنیم. چیزی که به‌نظر می‌رسد، جای حقیقت را می‌گیرد. مگر اینکه جرئت کنیم خط‌کش به دست بگیریم و آن‌چه را مسلم پنداشته‌ایم، دوباره اندازه بگیریم.
البته باید توجه داشت که خود خط‌کش نیز دارای خطا نباشد! اغلب خط‌کش‌ها در دنیای واقعی دارای خطا هستند!

پس فراموش نکنیم که ذهن ما هم درست مثل چشم‌ ما، به‌راحتی فریب می‌خورد. این همان چیزی است که دانیل کانمن در کتاب تفکر سریع و کند توضیح می‌دهد: ما در بسیاری از مواقع با «نظام ۱» فکر می‌کنیم؛ یعنی واکنشی، شهودی و سریع. این نظام قضاوت می‌کند، نتیجه‌گیری می‌کند و به‌جای دقت، از میانبرها استفاده می‌کند.

@hekmatvaandishe
15.04.2025, 17:00
t.me/negahinou/7133
Repostar
8
761
📨@hekmatvaandishe
15.04.2025, 15:53
t.me/negahinou/7131
Repostar
16
845
🏆تقطیع روایتی دیگر توسط ابوجعفر محمد بن علی بن بابویه (که سالها بعد از وفاتش مشهور به صدوق شد!)

⬅️در روایتی از کافی مرحوم کلینی رضوان الله علیه می‌خوانیم:

🟥مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَحْمَدَ عَنْ أَحْمَدَ بْنِ اَلْحَسَنِ عَنْ عَمْرِو بْنِ سَعِيدٍ عَنْ مُصَدِّقِ بْنِ صَدَقَةَ عَنْ عَمَّارِ بْنِ مُوسَى عَنْ أَبِي عَبْدِ اَللَّهِ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ : فِي اَلصَّائِمِ يَنْزِعُ  ضِرْسَهُ قَالَ لاَ وَ لاَ يُدْمِي فَاهُ وَ لاَ يَسْتَاكُ بِعُودٍ رَطْبٍ .

عمّار بن موسى گويد: از امام صادق عليه السّلام پرسيدم: آيا روزه‌دار مى‌تواند دندان خود را بكشد؟
فرمود: نه، هم‌چنين نبايد دهان خود را خون‌آلود كند و با مسواك تر مسواك ننمايد.


🔖الکافي ج ۴، ص ۱۱۲


⬅️اما شیخ صدوق این قسمت "وَ لاَ يَسْتَاكُ بِعُودٍ رَطْبٍ" از کلام امام را به علت مخالفتش با اعتقاد و فتوی خود، از حدیث حذف می‌کند. او دو صفحه قبل در فتوی خویش چنین می‌نویسد: و باكى نيست كه شخص روزه‌دار با آب يا با چوب ترى كه مزه آن
را بچشد مسواك كند، هر ساعت از روز كه بخواهد.


🟥همانطور که مشاهده می‌کنید در این حدیث نیز مانند ده‌ها مورد دیگر که در آنها تقطیع مخل در معنا، تقطیع به علت مخالف بودنش با اعتقادش، تحریف و بعضا جعل بر علیه فضائل و مخالفت با روایات اصحاب معارفی انجام داده، در اینجا نیز قسمتی از کلام امام صادق علیه‌السلام را به علت مخالف بودن با اعتقادش تقطیع می‌کند.


⬅️به عنوان مثال شیخ صدوق همانگونه که در این پست نشان دادیم، به علت مخالفت با خصیبی حضرت عیسی علیه‌السلام را می‌کشد❗️

@negahinou
15.04.2025, 15:12
t.me/negahinou/7130
12
926
🏆برهانی که در برابر تعصب شکست خورد | نقد تناقض فخر رازی در ماجرای غدیر

🟥فخر رازی در رساله‌ی کوتاه اما پُر مغزِ ذم لذات الدنیا، تحلیلی شگفت درباره‌ی ماهیت برهان ارائه می‌دهد. او می‌گوید: برهان چیزی نیست که تنها به ظاهرش دل ببندیم؛ برهان آن است که هر کس آن را بشنود، اگر عقل سالمی داشته باشد و بدون پیش‌داوری به مقدماتش بنگرد، ناگزیر به پذیرش آن است. اما اگر کسی آن را انکار کرد، یا مقدمات برهان را نفهمیده، یا گرفتار تعصب و حب و بغض شخصی شده است. این‌گونه افراد، به تعبیر فخر، با مجموعه‌ای از گرایش‌های عاطفی و روانی، چیزی را «برهان» می‌پندارند که در واقع نیست؛ یا چیزی را که حقیقتاً برهان است، با انگیزه‌های بیرونی انکار می‌کنند، و چنین کسی اصلاً صلاحیت ندارد که از برهان سخن بگوید.
اما عجیب آن‌جاست که همین فخر رازی، با همان نبوغ منطقی، وقتی به واقعه‌ی غدیر می‌رسد، دچار همان آفتی می‌شود که خود بر آن هشدار داده بود.
او در نهاية العقول می‌نویسد که امیرالمؤمنین علیه‌السلام در روز غدیر در یمن بوده و اصلاً در کنار پیامبر حضور نداشته، و با این استدلال عجیب، می‌کوشد حدیث غدیر را که به نصّ متواتر در منابع سنی و شیعه آمده، زیر سؤال ببرد.
این‌جا دیگر سخن از یک اختلاف تفسیری نیست؛ سخن از انکار واقعه‌ای است که نه تنها با سندهای بسیار و نقل‌های تاریخی بی‌شمار اثبات شده، بلکه خود علمای اهل سنت نیز حضور امیرالمؤمنین در غدیر را پذیرفته‌اند و روایات صحیحی در منابع اهل سنت موجود است که نشان می‌دهد امیرالمؤمنین علیه‌السلام قبل از واقعه غدیر، از یمن به مکه رسیده و اعمال خود را هم انجام داده است. پس چه شد که فخر، چنین آشکار به انکار واقعیت می‌پردازد؟ مگر نه آنکه خود گفته بود هر که برهان را با گوش جان بشنود و تعصب نداشته باشد، راه انکار ندارد؟
پاسخ روشن است: فخر رازی، در این‌جا نه از موضع عقل خالص، بلکه از موضع جدال فرقه‌ای و میل درونی به تأویل‌های فرقه خویش سخن گفته است. برهانی را که باید می‌پذیرفت، انکار کرد، زیرا گوینده‌اش را برنمی‌تافت. آنچه باید بر مبنای حقیقت پذیرفته می‌شد، به خاطر عواطف مذهبی و روانی نادیده گرفته شد. درست همان‌طور که خودش هشدار داده بود: برخی چیزها را تنها چون از «دیگری» شنیده‌ایم، نمی‌پذیریم، نه چون ضعف در استدلال باشد.
این تناقض، نه صرفاً اشتباه یک عالم، که سندی است بر این حقیقتِ عمیق انسانی:

🚨تعصب، حتی بزرگ‌ترین عقل‌ها را از تشخیص بدیهیات محروم می‌کند.

@negahinou
15.04.2025, 13:08
t.me/negahinou/7129
Repostar
6
794
🏆کلام فخر رازی در موضوع برهان

🔴 هر چیزی که برهان یقینی باشد، اگر کسی آن را بشنود و در مقدمات آن دقت کند و عقلش همه‌ی آن مقدمات را دریابد، باید ناگزیر آن را بپذیرد و دیگر نتوان در آن نزاعی کرد. پس اگر کسی باز هم در آن نزاع کند، باید یا به خاطر این باشد که مقدمات برهان فاقد آن شرایط لازم بوده‌اند، یا به دلیل این باشد که ساختار آن برهان فاقد آن شرط‌ها بوده است.

🔴و وقتی این نکته را پذیرفتیم، می‌گوییم: این چیزهایی که امروزه به نام "برهان" خوانده می‌شوند، اگر واقعاً در ذات خود برهان بودند، باید هر کسی که آن‌ها را می‌شنود و با آن‌ها آشنا می‌شود، بی‌چون‌وچرا آن‌ها را بپذیرد و نتواند به هیچ روی آن‌ها را انکار کند. در حالی که در واقع می‌بینیم یکی از طرفین دعوا چیزی را "برهان" می‌نامد، اما طرف مقابل هم همان را می‌شنود و می‌شناسد، ولی فقط یک گمان ضعیف از آن دریافت می‌کند. پس می‌فهمیم که این‌ها در ذات خودشان برهان نیستند، بلکه مقدماتی سست‌اند که تعصب و محبت (به نتیجه‌ی مطلوب) به آن‌ها اضافه شده است؛ و همین باعث می‌شود بعضی‌ها آن را "برهان" بنامند، در حالی که حقیقتِ امر چنان نیست.

📔رسالة ذم لذات الدنیا

@hekmatvaandishe
15.04.2025, 13:05
t.me/negahinou/7128
Repostar
8
14
979
✔️اصول روایی (لازم به ذکر است که در همین کتاب ‌یعنی مختصرالبصائر، روایاتی در تعارض با این حدیث نیز وجود دارد که در مطالب بعدی به بررسی آن‌ها می‌پردازیم)

#دور_باطل در استناد به روایات علاجیه و مرجحات منصوص

@negahinou
15.04.2025, 00:12
t.me/negahinou/7127
Repostar
8
22
905
🏆آزادی یا بازی نورون‌ها؟ بازاندیشی در معنای اختیار

🟥آن‌چه از مطالعه و تحقیق در حوزه‌های عرفان، فلسفه، منطق، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و علوم شناختی آموخته‌ام، مرا به این یقین رسانده است که آن‌چه ما «اراده‌ی آزاد» می‌نامیم، در عمل اغلب تحت سلطه‌ی لایه‌هایی ناپیدا از ذهن و بدن ماست.
وقتی آثار پژوهشگرانی مانند رابرت ساپولسکی را می‌خوانیم، یا با نگاه سام هریس به مسئله‌ی Free Will آشنا می‌شویم، و به اندیشه‌های فیلسوفانی چون شوپنهاور و اسپینوزا مراجعه می‌کنیم، درمی‌یابیم که بسیاری از تصمیمات ما، پیش از آن‌که آگاهانه اتخاذ شوند، در شبکه‌ای پیچیده از هورمون‌ها، الگوهای عصبی، پیش‌فرض‌های فرهنگی، ترومای تاریخی، و زمینه‌های ژنتیکی و اجتماعی رقم خورده‌اند.

اراده‌ی ما بیشتر شبیه پاسخی است به ترکیبی از متغیرهایی که یا نمی‌شناسیم، یا از آن‌ها غافلیم.

جامعه، رسانه، فشار جمع، تبلیغات، مغالطات زبانی، واکنش‌های شرطی‌شده و حتی نوسانات ساده‌ی سطح دوپامین، می‌توانند ذهن ما را تسخیر کنند، بی‌آن‌که از این تسخیر آگاه باشیم. یکی از نمونه‌های ملموس این مسئله، نقش باکتری‌های روده در وضعیت روانی انسان است. تحقیقات علوم اعصاب و میکروبیولوژی نشان داده‌اند که تنوع و تعادل میکروبیوم روده، تأثیر مستقیمی بر سطح سروتونین، احساس خشم، اضطراب و حتی افسردگی دارد. به بیان دیگر، گاهی منشأ یک رفتار پرخاشگرانه نه یک تصمیم اخلاقی، بلکه اختلالی در توازن زیستی در عمق روده‌ی انسان است. چنین حقایقی، تعریف ما از مسئولیت، اختیار و حتی «خود» را به چالش می‌کشند.

از این‌رو، اراده‌ی آزاد، تا زمانی‌که انسان شناخت دقیقی از ساختار ذهن و بدن خویش نداشته باشد، مفهومی مبهم، و گاه فریبنده است. من بر این باورم که بدون معرفت نفس، نه صرفاً در معنای اخلاقی یا عرفانی‌اش، بلکه در معنای عمیق شناخت‌شناسانه، زیستی و علمی، تقریباً هیچ رهایی‌ای ممکن نیست.
شناخت دقیق روان، ساختار مغز، کارکرد هورمون‌ها، نظام‌های پاداش‌دهی، ژنتیک، تأثیرات جمعی، قالب‌های فرهنگی، تاریخ تمدن‌ها، و حتی چیزی به نام «روان‌شناسی حماقت»، همراه با بهره‌گیری از منطق، فلسفه و زبان‌شناسی انتقادی، پیش‌نیاز غلبه بر جبرهای پنهان و تسخیرهای ذهنی است.

به جرأت می‌گویم تا انسان خود را، ذهن خود را، و تاریخ شکل‌گیری ادراکاتش را نشناسد، «آزادی مطلق» بیشتر به یک توهّم شبیه است تا واقعیتی قابل اتکا. اما با همه‌ی این‌ها، این حقایق به‌هیچ‌وجه بهانه‌ای برای شانه‌ خالی کردن از مسئولیت فردی نیستند.

من انکار کامل اختیار را، آن‌چنان‌که در آثار هریس، ساپولسکی، شوپنهاور یا اسپینوزا آمده، به‌تمامی نمی‌پذیرم. اما در عین حال، آثارشان را عمیقاً قابل تأمل می‌دانم. اگر بتوانیم بر سوگیری‌ها، عادات ذهنی و سلطه‌ی ساختارهای پنهان فائق آییم، شاید بتوانیم آزاد شدن را، هرچند نسبی، آغاز کنیم. و اینجاست که اهمیت تفکر، مطالعه، نقد مستمر، و مواجهه‌ی بی‌واهمه با خود، بیش از پیش نمایان می‌شود.

✍️مسعود سلطانی

📎این پست را در مطالب سابق کانال ببینید.

@hekmatvaandishe
14.04.2025, 22:43
t.me/negahinou/7126
Repostar
1
🏆آزادی یا بازی نورون‌ها؟ بازاندیشی در معنای اختیار

🟥آن‌چه از مطالعه و تحقیق در حوزه‌های عرفان، فلسفه، منطق، روان‌شناسی، جامعه‌شناسی و علوم شناختی آموخته‌ام، مرا به این یقین رسانده است که آن‌چه ما «اراده‌ی آزاد» می‌نامیم، در عمل اغلب تحت سلطه‌ی لایه‌هایی ناپیدا از ذهن و بدن ماست.
وقتی آثار پژوهشگرانی مانند رابرت ساپولسکی را می‌خوانیم، یا با نگاه سام هریس به مسئله‌ی Free Will آشنا می‌شویم، و به اندیشه‌های فیلسوفانی چون شوپنهاور و اسپینوزا مراجعه می‌کنیم، درمی‌یابیم که بسیاری از تصمیمات ما، پیش از آن‌که آگاهانه اتخاذ شوند، در شبکه‌ای پیچیده از هورمون‌ها، الگوهای عصبی، پیش‌فرض‌های فرهنگی، ترومای تاریخی، و زمینه‌های ژنتیکی و اجتماعی رقم خورده‌اند.

اراده‌ی ما بیشتر شبیه پاسخی است به ترکیبی از متغیرهایی که یا نمی‌شناسیم، یا از آن‌ها غافلیم.

جامعه، رسانه، فشار جمع، تبلیغات، مغالطات زبانی، واکنش‌های شرطی‌شده و حتی نوسانات ساده‌ی سطح دوپامین، می‌توانند ذهن ما را تسخیر کنند، بی‌آن‌که از این تسخیر آگاه باشیم. یکی از نمونه‌های ملموس این مسئله، نقش باکتری‌های روده در وضعیت روانی انسان است. تحقیقات علوم اعصاب و میکروبیولوژی نشان داده‌اند که تنوع و تعادل میکروبیوم روده، تأثیر مستقیمی بر سطح سروتونین، احساس خشم، اضطراب و حتی افسردگی دارد. به بیان دیگر، گاهی منشأ یک رفتار پرخاشگرانه نه یک تصمیم اخلاقی، بلکه اختلالی در توازن زیستی در عمق روده‌ی انسان است. چنین حقایقی، تعریف ما از مسئولیت، اختیار و حتی «خود» را به چالش می‌کشند.

از این‌رو، اراده‌ی آزاد، تا زمانی‌که انسان شناخت دقیقی از ساختار ذهن و بدن خویش نداشته باشد، مفهومی مبهم، و گاه فریبنده است. من بر این باورم که بدون معرفت نفس، نه صرفاً در معنای اخلاقی یا عرفانی‌اش، بلکه در معنای عمیق شناخت‌شناسانه، زیستی و علمی، تقریباً هیچ رهایی‌ای ممکن نیست.
شناخت دقیق روان، ساختار مغز، کارکرد هورمون‌ها، نظام‌های پاداش‌دهی، ژنتیک، تأثیرات جمعی، قالب‌های فرهنگی، تاریخ تمدن‌ها، و حتی چیزی به نام «روان‌شناسی حماقت»، همراه با بهره‌گیری از منطق، فلسفه و زبان‌شناسی انتقادی، پیش‌نیاز غلبه بر جبرهای پنهان و تسخیرهای ذهنی است.

به جرأت می‌گویم تا انسان خود را، ذهن خود را، و تاریخ شکل‌گیری ادراکاتش را نشناسد، «آزادی مطلق» بیشتر به یک توهّم شبیه است تا واقعیتی قابل اتکا. اما با همه‌ی این‌ها، این حقایق به‌هیچ‌وجه بهانه‌ای برای شانه‌ خالی کردن از مسئولیت فردی نیستند.

من انکار کامل اختیار را، آن‌چنان‌که در آثار هریس، ساپولسکی، شوپنهاور یا اسپینوزا آمده، به‌تمامی نمی‌پذیرم. اما در عین حال، آثارشان را عمیقاً قابل تأمل می‌دانم. اگر بتوانیم بر سوگیری‌ها، عادات ذهنی و سلطه‌ی ساختارهای پنهان فائق آییم، شاید بتوانیم آزاد شدن را، هرچند نسبی، آغاز کنیم. و اینجاست که اهمیت تفکر، مطالعه، نقد مستمر، و مواجهه‌ی بی‌واهمه با خود، بیش از پیش نمایان می‌شود.

✍️مسعود سلطانی
@hekmatvaandishe
14.04.2025, 22:41
t.me/negahinou/7125
30
9
1.1 k
🏆طنزی تلخ از سرنوشت علم

🟥اگر جمعیت فعالان حوزه‌ی طب سنتی و آنچه به‌نادرست «طب اسلامی» خوانده می‌شود را به‌صورت فرضی حدود ۲۰ هزار نفر در نظر بگیریم، و پزشکی نوین را از معادله‌ی تاریخ بشر حذف کنیم، یعنی جهانی بدون واکسن‌ها، آنتی‌بیوتیک‌ها، جراحی‌های حیاتی، و مراقبت‌های علمی از مادران و نوزادان، مطابق با آمار و داده‌های تاریخی، دست‌کم شش هزار نفر از این عزیزان اصولاً هرگز فرصت رسیدن به سن بلوغ، و در نتیجه اظهار نظر علیه پزشکی مدرن را پیدا نمی‌کردند.

بدین‌ترتیب، شاید بتوان از علم پزشکی نه‌فقط به‌عنوان درمانگر و نجات‌بخش جان انسان‌ها، بلکه به‌عنوان فراهم‌آورنده‌ی امکان انتقاد از سوی کسانی که حیات خود را مدیون آنند نیز یاد کرد؛ و این، یکی از جلوه‌های نادر ایثار علم در خدمت انسان است، دانشی که امکان زیستن را فراهم می‌کند، حتی برای آنان که زبان به انکارش می‌گشایند.

در این میان، تنها کشف پنی‌سیلین، که انقلابی در درمان عفونت‌های کشنده و نجات میلیون‌ها نفر از مرگ حتمی بود، به‌تنهایی از منظر علمی، تمدنی و انسانی، ارزشی فراتر از تمامی آن‌چیزی دارد که در چارچوب طب سنتی یا آنچه به اهل‌بیت علیهم‌السلام نسبت داده شده و به نام طب اسلامی شناخته می‌شود، مطرح شده است؛ مجموعه‌ای که عمدتاً فاقد ساختار علمی، آزمایش تجربی، و سندیت معتبر دینی است.

با توجه به شناختی که از جایگاه اهل‌بیت علیهم‌السلام و اتصال آنان به علم لایزال الهی دارم، اگر قرار بود ایشان برای درمان جسم بشر آمده باشند، انتظار چیزی کمتر از فناوری‌هایی چون MRI، نانوتکنولوژی‌های پزشکی یا سامانه‌های پیشرفته‌ی تصویربرداری و تشخیص بیماری از آنان نمی‌رفت. انتساب نسخه‌های گیاهی، تجربه‌های عامیانه یا باورهای قرون گذشته به این خاندان، هم تحریف کارکرد الهی و حکیمانه‌ی آنان است، و هم بی‌احترامی به کرامت عقل و پیشرفت علمی انسان.

البته روشن است که ما منکر تمام آثار و تجارب سودمند طب سنتی و آنچه طب اسلامی نامیده می‌شود نیستیم. اما هرگونه ادعا در این زمینه، تا زمانی که پشتوانه‌ی آماری، بررسی‌های علمی و روش‌های آزمون‌پذیر نداشته باشد، نمی‌تواند به عنوان یک جایگزین معتبر یا مکمل قابل اتکا برای پزشکی نوین مطرح شود.

علم، با همه‌ی کاستی‌های طبیعی‌اش، جان می‌بخشد؛ و چه بسا آن‌که امروز آن را به چالش می‌کشد، زیستن و سخن گفتن خود را مدیون همان دانشی باشد که انکارش می‌کند.
البته روشن است که سخن گفتن از ارزش و ضرورت علم پزشکی، به‌معنای نادیده‌گرفتن کاستی‌های آن نیست. انکار نمی‌کنیم که در نظام پزشکی نوین نیز خطاهای انسانی، سودجویی‌های ساختاری، و پدیده‌هایی چون مافیای دارو، گاه سایه‌ی سنگینی بر سلامت عمومی انداخته‌اند. علم، به‌مثابه‌ی فرآیندی انسانی، ذاتاً خطاپذیر و در حال اصلاح و تکامل است؛ اما همین ویژگی، آن را از جزمیت و تقدس‌سازی در امان داشته و به پیشرفت مستمر آن کمک کرده است. این ایرادات، هرچند واقعی‌اند، اما نمی‌توانند بهانه‌ای برای انکار کل دستاوردهای پزشکی مدرن یا رجوع بی‌پشتوانه به نسخه‌هایی باشند که نه تجربه‌پذیرند، نه قابل آزمون، و نه از منطق علم تبعیت می‌کنند.

✍️مسعود سلطانی
@negahinou
14.04.2025, 19:45
t.me/negahinou/7124
11
33
1.2 k
🏆امام صادق‌ علیه‌السلام از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده که ایشان در مورد پارسیان فرمودند: به‌خاطر نزول قرآن با آن‌ها جنگیدید؛ اما دنیا به پایان نمی‌‌رسد تا این‌که آن‌ها به‌خاطر تأویل (تفسیر و باطن) آن با شما خواهند جنگید».

📔قرب الإسناد، ص ۱۱۰
📔بحارالأنوار، ج ۶۴، ص ۱۷۴
@negahinou
14.04.2025, 17:36
t.me/negahinou/7123
Repostar
19
36
1.2 k
🏆آفات زندگی متاهلی و مجردی در نگاه فخر رازی

🟥وجه یازدهم: انسان یا در دنیا بدون همسر و فرزند زندگی می‌کند، یا با داشتن آن‌ها. و هر کدام از این دو حالت، باعث پیدایش آفات و بلاهایی می‌شود.

🔴حالت اول، یعنی ماندن بدون همسر و فرزند، موجب انواعی از بلایا می‌گردد؛ چرا که در این صورت، یا باید خودش به کارهای خود رسیدگی کند، یا دیگری را به کار گیرد.
اگر خودش کار کند، این کار موجب زحمت و رنج و بلا خواهد شد؛ و این با تجربه هم روشن است.
و اگر دیگری را به کار گیرد، آن شخص ناگزیر بیگانه خواهد بود و دلسوزی نخواهد داشت و به اصلاح حال او اهمیت نمی‌دهد.

🔴اما حالت دوم، یعنی زندگی با همسر و فرزند، دریچه‌ای از بلایی بی‌پایان را به روی انسان می‌گشاید؛ زیرا باید در پی تأمین نیازهای همسر و فرزند و فراهم کردن هر آنچه از لذت‌ها و نعمت‌ها می‌خواهند باشد.
سپس اگر فرزند خوب باشد، ترس از مرگ او همه لذت‌ها را زهر می‌کند. و اگر بد باشد، درد و رنج دل در هنگام زنده بودن او، از همه آلام و بلایا بیشتر خواهد بود.
و از این‌رو، زمانی که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) مردی را دید که همراه فرزندش بود، فرمود: "محبت شدید به او نداشته نباش! اگر زنده بماند، تو را می‌رنجاند، و اگر بمیرد، دلت را می‌شکند."

📔رسالة ذم لذات الدنیا


⬅️حدیثی که فخر رازی از امیرالمؤمنین علیه‌السلام نقل کرده را فقط در کتاب "جواهر المطالب في مناقب الإمام علي" تألیف "أبو البركات الباعوني" یافتم.

امیرالمؤمنین علیه‌السلام مردی را دید که همراه فرزندش بود. فرمود: این چه نسبتی با تو دارد؟ گفت: پسرم است. فرمود: آیا او را دوست داری؟ گفت: آری، به خدا سوگند، محبت شدید. فرمود: چنین مکن، زیرا اگر زنده بماند، رنجت می‌دهد، و اگر بمیرد، دلت را می‌شکند.

📨به مرور ترجمه فارسی تمام این رساله ارزشمند از فخر رازی را در کانال حکمت و اندیشه منتشر می‌کنم. با جستجوی کلمه فخر می‌توانید ترجمه بخش‌های مهم این رساله را در کانال مطالعه نمائید.

✍️مسعود سلطانی

@hekmatvaandishe
14.04.2025, 05:20
t.me/negahinou/7122
Repostar
22
20
1.3 k
🏆اگر جعفر و حمزه زنده بودند ...

🟥سدير گويد: در خدمت امام باقر عليه‌السّلام بوديم و سخن از كارهائى كه مردم پس از پيغمبر صلّى الله عليه و آله پديد آوردند و امير مؤمنان عليه‌السّلام را تنها گذاردند به ميان آمد. مردى از حاضرين به امام عليه‌السّلام گفت: خداوند حال شما را بهبود گرداند در آن وقت (كه مردم على را تنها گذاشتند) عزت بنى‌هاشم و آن جمعيت و نيروئى كه داشتند چه شده بود؟
امام باقر عليه‌السّلام فرمود: چه کسی از بنى‌هاشم در آن وقت بجاى مانده بود؟ مردان دلاور بنى هاشم جعفر و حمزه بودند كه از دنيا رفته بودند، و براى على عليه‌السّلام از بنى هاشم دو تن از مردان ناتوان زبون تازه مسلمان يعنى عباس و عقيل مانده بودند كه آن هر دو از طلقاء (و آزادشدگان مكه) بودند (كه شهامتى نداشتند و سابقه‌اى هم در اسلام نداشتند). بخدا سوگند اگر حمزه و جعفر زنده بودند آن دو نفر (يعنى ابو بكر و عمر) دستى به خلافت و آرزوئى كه در سر پرورانده بودند نداشتند، و اگر آن دو شاهد كارهاى آن دو نفر بودند آنها را زنده نمی گذاشتند.

📔الکافي ج ۸، ص ۱۸۹


🟥امیرالمؤمنین علیه‌السلام در نامه‌ای به شیعیان خویش چنین نوشتند: ... و اگر بعد از رسول خدا صلوات‌الله‌علیه‌وآله، عمويم حمزه و برادرم جعفر براى من مانده بودند با ابو بكر از روى اكراه و اجبار بيعت نمی‌كردم، و لكن من به دو مرد جديد‌العهد به اسلام‌، #عباس و عقيل مبتلا شدم (كه از ايشان كارى ساخته نيست) پس حفظ اهل بيت خود را در نظر گرفتم، و از خار و خاشاكى كه در چشمم ريخته شد چشم بر هم نهادم، و جرعه‌هاى غيظ و غصه را با گلوى گرفته و فشرده فرو بردم، و صبر كردم صبرى كه تلخ‌تر از حنظل و دردناكتر از كارد برنده بود.

📔كشف المحجة لثمرة المهجة ص ۱۸۰ به نقل از رسائل کلینی


🟥همچنین امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه‌ای چنین فرمودند: ... آگاه باشید! سوگند به خدا! اگر حمزه و جعفر زنده وحاضر بودند، ابوبکر و عمر به آن مقام که رسیدند، نمی‌رسیدند، و اگر حمزه و جعفر بودند، شاهد و ناظر بودند، که آن دو نفر، جان سالمی از میان بیرون نمی‌بردند و خود را به هلاکت می‌انداختند.
حمزه در نبرد احد کشته شده بود و جعفر در نبرد موته، من بودم و دو عامی تندخویِ بدبختِ ناتوانِ خوار؛ عباس و عقیل که تازه از کفر به اسلام روی آورده بودند. مردم مرا ناخوش داشتند و رها کردند ...

📔کتاب سلیم بن قیس، ج۱، ص۱۶


🗓مشهور است که جناب جعفر علیه‌السلام در ۶ جمادی‌الاول و حضرت حمزه علیه‌السلام در ۱۵ شوال به شهادت رسیدند.

📨@negahinou
13.04.2025, 22:47
t.me/negahinou/7121
13
9
1.1 k
🏆دینِ گزینشی؛ آفتی پنهان در ایمان مذهبی

🟥در میان جنگ کلامی کانال‌های تلگرامی در این ایام: در میان بخش قابل توجهی از جامعه مذهبی، پدیده‌ای ریشه‌دار و البته خطرناک دیده می‌شود⬅️ اعتقاد گزینشی به آیات قرآن، احادیث و گزارش‌های تاریخی. این گزینش نه بر مبنای بررسی‌های علمی و منطقی، بلکه بر اساس خوش‌آیندی ذهن و سلیقه فرهنگی و اعتقادی فرد شکل می‌گیرد. هر آنچه مطابق با باورهای تثبیت‌شده و عواطف مذهبی باشد، به سرعت نقل می‌شود، منتشر می‌شود، تکرار می‌شود، و گاه چنان برجسته می‌گردد که گویی اصل دین بر همان مبناست؛ در حالی‌که حتی یک سند معتبر هم برای آن وجود ندارد.
از آن‌سو، اگر آیه‌ای از قرآن یا حدیثی از پیامبر یا اهل‌بیت صلوات الله علیهم اجمعین، حتی اگر در معتبرترین منابع شیعه و با چندین سند صحیح آمده باشد، با ذائقه دینی و ذهن سنت‌پذیر مخاطب سازگار نباشد، به‌راحتی نادیده گرفته می‌شود، یا با توجیه‌های ضعیف، تضعیف می‌گردد. این برخورد گزینشی، بیشتر شبیه رفتار یک مخاطب مصرف‌گرای رسانه‌ای است تا یک پژوهشگر متعهد دینی.
عوامل متعددی در شکل‌گیری این وضعیت نقش دارند:

🔴نخست، فرهنگ‌زدگی و تاریخی‌شدن دینداری است؛ بسیاری از باورهایی که در عصر صفوی و قاجار به ادبیات مذهبی اضافه شد، که برخی اصلاً ریشه در مناسبات قدرت و سیاست داشتند، به‌تدریج به باورهایی مقدس بدل شدند. در مقابل، آیات و روایاتی که می‌توانند ساختار قدرت یا افکار رایج و خرافی و احساسی را به چالش بکشند، به حاشیه رانده شدند.

🔴دوم، فقدان تربیت نقدپذیر در نظام دینی است؛ جامعه مذهبی ما غالباً به‌جای پرسش‌گری و بررسی عقلانی، بر حفظ باورهای سنتی اصرار می‌ورزد، و هر نشانه‌ای از شک یا تحلیل را نوعی بی‌دینی می‌پندارد.

🔴سوم، تقدس‌سازی از علایق شخصی و جمعی است؛ گاه یک داستان ضعیف و بدون سند، صرفاً چون با هیجان عاطفی همراه است، جای یک آموزه اصیل دینی را می‌گیرد. این امر ریشه در نیاز جمعی برای داشتن نمادها، اسطوره‌ها و داستان‌هایی دارد که احساس تعلق ایجاد می‌کنند، حتی اگر حقیقت تاریخی و دینی نداشته باشند.

🔴در پس این رویکرد، همان چیزی دیده می‌شود که قرآن در توصیف همین افراد بیان کرد: نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ. یعنی به بخشی از دین ایمان می‌آوریم و بخش دیگر را کنار می‌گذاریم؛ نه همیشه با زبان، بلکه با حذف و نادیده‌انگاری در عمل و ذهن. این آفت، دقیقاً همان رفتاری است که قرآن از اهل کتاب نکوهش کرد؛ و اکنون، گویی ما نیز گرفتار همان مسیر شده‌ایم.

این پدیده را بارها و بارها دیده‌ام، در منابر، در کتاب‌ها، در شبکه‌های اجتماعی مذهبی، و حتی در برخی مواضع رسمی. آنچه خوشایند است، بدون هیچ حساسیتی نسبت به سند و منبع، تبدیل به باور عمومی می‌شود، و آنچه ناخوشایند است، حتی اگر از دل نهج‌البلاغه یا کافی شریف بیرون آمده باشد، به حاشیه می‌رود.
تا زمانی که ما نگاه علمی، عقلانی و صداقت‌محور به متون دینی نداشته باشیم، و تا زمانی که احساس را بر حقیقت ترجیح دهیم، این گزینش‌گری ادامه خواهد یافت؛ و دین، از حقیقت خود فاصله خواهد گرفت.

@negahinou
13.04.2025, 18:32
t.me/negahinou/7120
Repostar
16
958
13.04.2025, 18:18
t.me/negahinou/7119
Repostar
7
16
950
🏆تحریف احادیث و گرایشات اعتزالی صدوق

🟥مرحوم علامه طباطبایی می‌نویسند:

«صدوق هم این روایت را به همین سند و به عین همین الفاظ از زراره از ابی جعفر عليه‌السلام نقل کرده؛ در نقل وی به‌جای عبارت: "خود را به ایشان شناسانید و نشان داد" عبارت: "خود را به ایشان شناسانید و صنع خود را نشانشان داد" آمده و بعید نیست این تغییر عمدی بوده و راوی چون دیده که از عبارت "خود را به ایشان نشان داد" بوی تجسم و جسمانی بودن خدا می‌آید لذا روایت را نقل به معنا کرده، غافل از اینکه این تغییر عبارت، هم لفظ روایت را خراب می‌کند و هم معنای آن‌را و خوانندگان محترم ملاحظه کردند که همین روایت در کافی و تفسیر عیاشی به عبارت "و خود را به ایشان نشان داد" نقل شده بود.»

🔖تفسیر المیزان ج ۸ ص ۳۳۰

@negahinou
13.04.2025, 18:18
t.me/negahinou/7118
29
69
1.4 k
🏆روایت مظلومیت علی در برابر بدعت‌ها

🟥امیرالمؤمنین علیه‌السلام در خطبه‌ای در کوفه فرمودند: ... حکام ظالم که پیش از من حکومت کردند، اعمالی انجام دادند و عمداً با پیامبر صلوات‌الله‌علیه‌وآله مخالفت ورزیدند؛ پیمان‌ او را شکسته، سنتش را تغییر دادند، و کار به جایی رسید که اگر من بخواهم مردم را به ترک آن خلاف‌ها وادارم، و هر چیزی را به جای خودش، چنانکه در زمان رسول خدا بود، قرار دهم، لشکریانم از اطرافم پراکنده می‌شوند، و خود تنها با اندکی از شیعیانم، صادقانی که فضل مرا و وجوب امامتم را درک کرده‌اند، باقی می‌مانم. و این بدعت‌ها عبارتند از:

🟢عمر جای مقام ابراهیم را تغییر داد. اگر من آن را به جایی که رسول خدا معین فرموده بود برگردانم، می‌دانید چه آشوبی به‌پا خواهد شد.

🟢ابوبکر فدک را غاصبانه از فاطمه گرفت. اگر آن را به ورثه‌ی او برگردانم، چه فتنه‌ای رخ خواهد داد؟

🟢پیمانه‌ی رسول خدا که با یک صاع غسل می‌کردند پنج مُد بود و سنت نیز بر همین مقدار بود. آنان آن را تغییر دادند. اگر بخواهم آن را به همان شکل برگردانم، غوغا می‌شود.

🟢رسول خدا زمین‌هایی را به عنوان تیول در اختیار برخی اشخاص قرار داد، ولی واگذار نفرمود. اگر من بخواهم آن‌ها را بازپس بگیرم، چه رخ خواهد داد؟

🟢خانه‌ی جعفر بن ابی‌طالب را خراب کرده و به مسجد ضمیمه کردند. اگر بخواهم آن را به ورثه‌ی او بازگردانم، چه خواهد شد؟

🟢از روی ستم قضاوت‌هایی کردند و احکامی به اجرا گذاشتند. اگر آن‌ها را طبق حکم خدا تغییر دهم، آشوب برپا می‌شود.

🟢زنانی به ناحق در نکاح مردانی هستند، و نمی‌توانم آنان را جدا کنم.

🟢دودمان بنی‌تغلب از اهل کتاب نبودند، و حکم اسلام درباره‌ی آنان اسارت بود، ولی عمر برخلاف آن حکم کرد.

🟢زمین‌های خیبر را به ناحق تقسیم کردند.

🟢عمر در حکومت غاصبانه‌اش برخلاف مقررات اسلامی، مالیات‌هایی وضع کرد، در دفاتر ثبت می‌کرد، و در تقسیم غنایم و بیت‌المال تبعیض روا داشت. حال آنکه در زمان پیامبر چنین نبود.

🟢پیامبر در ازدواج تنها کفو بودن اسلامی را مراعات می‌فرمود، ولی عمر برخلاف آن رفتار کرد.

🟢پیامبر طبق فرمان قرآن، سهمی از خمس را به ذوی‌القربی می‌داد، ولی عمر آن را منع کرد.

🟢بر مسجد الرسول افزودند.

🟢پیامبر در همه‌ی خانه‌هایی که به مسجد باز می‌شد، را بست جز خانه‌ی امیرالمؤمنین؛ اما آنان برخلاف دستور پیامبر عمل کردند.

🟢پیامبر مسح بر نعلین را حرام کرده بود، آنان تجویز کردند.

🟢پیامبر شراب‌خوار را حد می‌زد، ایشان مخالفت کردند.

🟢پیامبر متعه‌ی حج و متعه‌ی زنان را مقرر فرمود، ولی عمر هر دو را از روی مخالفت حرام کرد.

🟢پیامبر در نماز میّت پنج تکبیر مقرر فرموده بود، ولی عمر مردم را واداشت که فقط چهار تکبیر بگویند.

🟢پیامبر در نمازها «بسم الله الرحمن الرحیم» را بلند می‌خواند، اما آنان آن‌را آهسته یا اصلاً نخواندند.

🟢آن حضرت درِ خانه‌های ابوبکر و عمر را که به مسجد باز می‌شد بست، ولی پس از آن حضرت، آن دو را در مسجد، کنار پیامبر دفن کردند، و درِ خانه‌‌ام که به دستور پیامبر به مسجد باز می‌شد بسته شد و خودم را از مسجد بیرون کردند و به جای من نشستند.

🟢با احکام قرآن مخالفت کردند.

🟢قرآن دستور داده که در طلاق، دو شاهد عادل حضور داشته باشند، ولی آنان حضور شاهد را لازم ندانستند.

🟢زکات تنها در چیزهایی معین واجب بود، اما آنان بر آن افزودند.

🟢در احکام وضو، غسل، و اوقات نماز با قرآن و پیامبر مخالفت کردند.

🟢پیامبر با نصارای نجران مصالحه کرد و اجازه‌ی ماندن آنان در مدینه را داد، ولی عمر آنان را بیرون کرد.

🟢🔴درباره‌ی اسیران فارس و دیگران برخلاف مقررات اسلامی عمل کردند. (این پست را ببینید)

اگر بخواهم در همه‌ی این موارد حکم خدا را اجرا کنم، مردم از اطرافم پراکنده می‌شوند، و اصول اسلام به خطر می‌افتد. ناچارم برای حفظ دین، از باب تقیه، دست روی دست بگذارم.

🟢گفتم نمازهای نافله را با جماعت نخوانند، و اعلام کردم که خواندن نماز مستحب با جماعت بدعت است. اما سخن مرا نپذیرفتند. حتی برخی از افراد لشکرم فریاد زدند: به داد اسلام برسید! سنت عمر تغییر داده شد! علی ما را از خواندن نماز مستحب با جماعت منع کرده است! ترسیدم که از هر سو بر من یورش برند. چه مصیبتی بالاتر از این پراکندگی و پیروی مردم از رهبران گمراه و داعیان به جهنم. (پست مرتبط)

🟢...غاصبان خلافت و دشمنان دین، حکم خدا و رسولش (خمس به جای زکات و صدقه برای اهل بیت) را تکذیب کردند، قرآن را که از حق ما سخن می‌گوید، انکار نمودند، و آنچه را خدا بر مردم برای ما واجب کرده بود، به ما نپرداختند.

مصیبتی که ما اهل‌بیت پس از پیامبر از این امت دیدیم، هیچ پیامبری از امت خود ندید. خداوند در برابر این ستمی که بر ما رفته است، ما را یاری دهد.

📔کافی، ج ۸ ص ۵۸

🚨در پست بعد، قرائن این احادیث (این پست را هم حتما ببینید) را از منابع عامه می‌توانید بخوانید.

📨@negahinou
13.04.2025, 04:28
t.me/negahinou/7117
1
🏆دینِ گزینشی؛ آفتی پنهان در ایمان مذهبی

🟥در میان جنگ کلامی کانال‌های تلگرامی در این ایام: در میان بخش قابل توجهی از جامعه مذهبی، پدیده‌ای ریشه‌دار و البته خطرناک دیده می‌شود⬅️ اعتقاد گزینشی به آیات قرآن، احادیث و گزارش‌های تاریخی. این گزینش نه بر مبنای بررسی‌های علمی و منطقی، بلکه بر اساس خوش‌آیندی ذهن و سلیقه فرهنگی و اعتقادی فرد شکل می‌گیرد. هر آنچه مطابق با باورهای تثبیت‌شده و عواطف مذهبی باشد، به سرعت نقل می‌شود، منتشر می‌شود، تکرار می‌شود، و گاه چنان برجسته می‌گردد که گویی اصل دین بر همان مبناست؛ در حالی‌که حتی یک سند معتبر هم برای آن وجود ندارد.
از آن‌سو، اگر آیه‌ای از قرآن یا حدیثی از پیامبر یا اهل‌بیت صلوات الله علیهم اجمعین، حتی اگر در معتبرترین منابع شیعه و با چندین سند صحیح آمده باشد، با ذائقه دینی و ذهن سنت‌پذیر مخاطب سازگار نباشد، به‌راحتی نادیده گرفته می‌شود، یا با توجیه‌های ضعیف، تضعیف می‌گردد. این برخورد گزینشی، بیشتر شبیه رفتار یک مخاطب مصرف‌گرای رسانه‌ای است تا یک پژوهشگر متعهد دینی.
عوامل متعددی در شکل‌گیری این وضعیت نقش دارند:

🔴نخست، فرهنگ‌زدگی و تاریخی‌شدن دینداری است؛ بسیاری از باورهایی که در عصر صفوی و قاجار به ادبیات مذهبی اضافه شد، که برخی اصلاً ریشه در مناسبات قدرت و سیاست داشتند، به‌تدریج به باورهایی مقدس بدل شدند. در مقابل، آیات و روایاتی که می‌توانند ساختار قدرت یا افکار رایج و خرافی و احساسی را به چالش بکشند، به حاشیه رانده شدند.

🔴دوم، فقدان تربیت نقدپذیر در نظام دینی است؛ جامعه مذهبی ما غالباً به‌جای پرسش‌گری و بررسی عقلانی، بر حفظ باورهای سنتی اصرار می‌ورزد، و هر نشانه‌ای از شک یا تحلیل را نوعی بی‌دینی می‌پندارد.

🔴سوم، تقدس‌سازی از علایق شخصی و جمعی است؛ گاه یک داستان ضعیف و بدون سند، صرفاً چون با هیجان عاطفی همراه است، جای یک آموزه اصیل دینی را می‌گیرد. این امر ریشه در نیاز جمعی برای داشتن نمادها، اسطوره‌ها و داستان‌هایی دارد که احساس تعلق ایجاد می‌کنند، حتی اگر حقیقت تاریخی و دینی نداشته باشند.

🔴در پس این رویکرد، همان چیزی دیده می‌شود که قرآن در توصیف همین افراد بیان کرد: نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ. یعنی به بخشی از دین ایمان می‌آوریم و بخش دیگر را کنار می‌گذاریم؛ نه همیشه با زبان، بلکه با حذف و نادیده‌انگاری در عمل و ذهن. این آفت، دقیقاً همان رفتاری است که قرآن از اهل کتاب نکوهش کرد؛ و اکنون، گویی ما نیز گرفتار همان مسیر شده‌ایم.

این پدیده را بارها و بارها دیده‌ام، در منابر، در کتاب‌ها، در شبکه‌های اجتماعی مذهبی، و حتی در برخی مواضع رسمی. آنچه خوشایند است، بدون هیچ حساسیتی نسبت به سند و منبع، تبدیل به باور عمومی می‌شود، و آنچه ناخوشایند است، حتی اگر از دل نهج‌البلاغه یا کافی شریف بیرون آمده باشد، به حاشیه می‌رود.
تا زمانی که ما نگاه علمی، عقلانی و صداقت‌محور به متون دینی نداشته باشیم، و تا زمانی که احساس را بر حقیقت ترجیح دهیم، این گزینش‌گری ادامه خواهد یافت؛ و دین، از حقیقت خود فاصله خواهد گرفت.

@negahinou
13.04.2025, 03:21
t.me/negahinou/7116
Repostar
24
38
1.1 k
✔️امام فرمودند: بگذارید هر چه دوست دارند انجام دهند!

مذهب مردم در زمان خلافت امیرالمؤمنین علیه‌السلام

🟥 ذَكَرَ هِشَامٌ، عَنْ أَبِي خَالِدٍ الْكَابُلِيِّ، عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ علیه‌السلام قَالَ: كَانَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ علیه‌السلام عِنْدَكُمْ بِالْعِرَاقِ يُقَاتِلُ عَدُوَّهُ وَ مَعَهُ أَصْحَابُهُ وَ مَا كَانَ فِيهِمْ خَمْسُونَ رَجُلًا يَعْرِفُونَهُ حَقَّ مَعْرِفَتِهِ، وَ حَقَّ مَعْرِفَةِ إِمَامَتِهِ.

🟥امام باقر علیه‌السلام فرمودند: علی بن ابیطالب علیه‌السلام نزد شما در عراق بودند و با دشمنان خود می‌جنگیدند و اصحاب او همراهش بودند و در بین آن‌ها پنجاه مرد نبود که به شایستگی و حق معرفت او را بشناسند و حقیقتِ معرفت امامت او را بدانند.

📚رجال کشی ج ۱ ص ۶

🟥عَنْ حَرِيزٍ عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا عَنْ أَحَدِهِمَا عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ قَالَ: لَمَّا كَانَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ فِي اَلْكُوفَةِ أَتَاهُ اَلنَّاسُ فَقَالُوا: اِجْعَلْ لَنَا إِمَاماً يَؤُمُّنَا فِي شَهْرِ رَمَضَانَ فَقَالَ: لاَ وَ نَهَاهُمْ أَنْ يَجْتَمِعُوا فِيهِ، فَلَمَّا أَمْسَوْا جَعَلُوا يَقُولُونَ اِبْكُوا فِي رَمَضَانَ وَا رَمَضَانَاهْ ، فَأَتَاهُ اَلْحَارِثُ اَلْأَعْوَرُ فِي أُنَاسٍ فَقَالَ: يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ ضَجَّ اَلنَّاسُ وَ كَرِهُوا قَوْلَكَ فَقَالَ عِنْدَ ذَلِكَ: دَعُوهُمْ وَ مَا يُرِيدُونَ لِيُصَلِّيَ بِهِمْ مَنْ شَاءُوا، ثُمَّ قَالَ: «فَمَنْ « يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ اَلْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مٰا تَوَلّٰى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سٰاءَتْ مَصِيراً »

🟥عیاشی ار حریز از برخی اصحاب شیعه، از امام باقر یا امام صادق علیهماالسلام روایت میکند که فرمودند: وقتی امیرالمؤمنین علیه‌السلام در کوفه بودند مردم نزد وی آمدند و گفتند: ما را امامی قرار داده که در ماه رمضان ما را امامت نماید. (برای خواندن نماز تراویح که امیرالمؤمنین علیه السلام آن‌را از بدعت‌های خلیفه دوم می‌دانستند)
امیرالمؤمنین فرمودند: نه، و ایشان را از اتفاق نظر در این امر نهی نمود. چون شب فرا رسید اینگونه سخن پراکندند که: به حال رمضان بگریید و وای بر این ماه رمضان.
آن‌گاه حارث اعور به همراه عده‌ای نزد امام آمد و گفت: ای امیرالمؤمنین! مردم لابه سر گرفته‌اند و از سخن شما ناخرسندند.
اینجا بود که امام فرمودند: بگذارید هر چه دوست دارند انجام دهند و هرکه را خواهند امام ایشان گردد.
و آن‌گاه این آیه را قرائت کردند: فَمَنْ يَتَّبِعْ غَيْرَ سَبِيلِ اَلْمُؤْمِنِينَ نُوَلِّهِ مٰا تَوَلّٰى وَ نُصْلِهِ جَهَنَّمَ وَ سٰاءَتْ مَصِيراً.

📚تفسير عیاشی ج ۱ ص ۲۷۵
•••••••••••••
🔴در منابع مخالفین آمده است که معاویه در مواجهه با انتقاد مردم نسبت به خویش می‌گفت:

هيهات یا اهل العراق، لمظکم علي بن ابي طالب الجرأة علی السلطان فبطیء ما تفطمون.

علی بن ابی طالب جرأت بر سلطان را به شما چشانده است. چقدر طول خواهد کشید تا طعم آن را از زبان شما بازگیرند.

📚 أخبار الوافدات من النساء ... ص ۷۰
📚العقد الفريد ج ۱ ص ۳۴۶

#مظلوم_علی
@negahinou
12.04.2025, 21:55
t.me/negahinou/7115
Repostar
9
25
1.2 k
🏆روایتِ داریوش شایگان از جلسات علامه طباطبایی با هانری کربن

🟥سکوت علامه طباطبایی هنگام حضور افراد معمم در جلسه و علاقه‌ی ایشان به آشنایی با ادیان شرقی و اوپانیشادها

🏆نظر مرحوم علامه طباطبایی در مورد اوپانیشادها: مطالب اوپانیشاد، حقایق عالیه‌اى است که بعضى از افراد انگشت‌شمارى که اهل ولایت‌الله بوده‌اند آن را کشف و‌تحمل کرده اند‌. نکته مهم این است که همین عالی بودن به نوعی آفت عرفان هندو شده است! ایشان می فرماید: اشکالى هم که به این مذهب وارد است همین است که (برخلاف اسلام که در عین مطالب عالی، به قدر عقول مردم سخن گفته است) نمى‌تواند براى کل جامعه قابل درک باشد... مصیبتى که تمامى مجتمعات دینى در عالم بشریت را گریبانگیر شده همین است که حقایق عالى حقه را بدون اینکه در قالب بیانى ساده بریزند بر مردم تحمیل کردند و نتیجه‌اش این شد که دیدیم.

🔖ترجمه المیزان، ج ۱۰، ص ۴۳۱

#اوپانیشاد
@hekmatvaandishe
12.04.2025, 14:39
t.me/negahinou/7114
Repostar
1
22
✔️حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ اَلْمُغِيرَةِ اَلْكُوفِيُّ قَالَ حَدَّثَنِي جَدِّي اَلْحَسَنُ بْنُ عَلِيٍّ عَنْ عَمْرِو بْنِ عُثْمَانَ اَلثَّقَفِيِّ عَنْ سَعِيدِ بْنِ شُرَحْبِيلَ عَنِ اِبْنِ لَهِيعَةَ عَنْ أَبِي مَالِكٍ قَالَ: قُلْتُ لِعَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلاَمُ أَخْبِرْنِي بِجَمِيعِ شَرَائِعِ اَلدِّينِ قَالَ قَوْلُ اَلْحَقِّ وَ اَلْحُكْمُ بِالْعَدْلِ وَ اَلْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ.

تمام دستورات دين در کلام امام سجاد علیه‌‌السلام: حقگوئى، قضاوت عادلانه و وفای به عهد.

📚خصال ج ۱ ص ۱۱۳
@negahinou
12.04.2025, 13:49
t.me/negahinou/7113
38
1.2 k
12.04.2025, 05:14
t.me/negahinou/7111
38
1.2 k
12.04.2025, 05:14
t.me/negahinou/7112
8
37
1.1 k
🏆علامه طباطبایی و اوپانیشادها

🟥مرحوم علامه در تفسیر المیزان می‌نویسند: مطالب اوپانیشاد، حقایق عالیه‌اى است که بعضى از افراد انگشت‌شمارى که اهل ولایت‌الله بوده‌اند آن را کشف و‌تحمل کرده اند‌. نکته مهم این است که همین عالی بودن به نوعی آفت عرفان هندو شده است! ایشان می فرماید: اشکالى هم که به این مذهب وارد است همین است که (برخلاف اسلام که در عین مطالب عالی، به قدر عقول مردم سخن گفته است) نمى‌تواند براى کل جامعه قابل درک باشد... مصیبتى که تمامى مجتمعات دینى در عالم بشریت را گریبانگیر شده همین است که حقایق عالى حقه را بدون اینکه در قالب بیانى ساده بریزند بر مردم تحمیل کردند و نتیجه‌اش این شد که دیدیم. (متن کامل را در تصاویر بخوانید)

📔ترجمه المیزان، ج ۱۰، ص ۴۳۱
●●●●●●●●●●●●●●

📎برای آشنایی بیشتر با اوپانیشادها، این مطالب را می‌توانید بخوانید:

🟥اوپانیشادها سرچشمه‌ی حکمت مابعدالطبیعی هندویی

🟥اوپانیشادها از کتاب ادیان و مکتب‌های فلسفی هند (داریوش شایگان)

🟥هر آنکس که او را نفهمید، او را فهمیده است! و هر آنکس که او را بفهمد، او را نفهمیده است!

🟥دانشگاه‌های جنگلی

🟥شوپنهاور و اوپانیشادها

🟥علاقه علامه طباطبایی به اوپانیشادها به روایت داریوش شایگان

🟥تجلیل علامه طباطبایی از اوپانیشادها به روایت دکتر دینانی

📨@negahinou
12.04.2025, 05:14
t.me/negahinou/7108
38
1.2 k
12.04.2025, 05:14
t.me/negahinou/7109
38
1.2 k
12.04.2025, 05:14
t.me/negahinou/7110
8
33
1.1 k
🏆تجلیل علامه طباطبایی از اوپانیشادها

@negahinou
12.04.2025, 03:43
t.me/negahinou/7107
Repostar
34
1.1 k
🏆مظلومیت امام رضا علیه‌السلام

🟥امام رضا علیه‌السلام می‌فرمایند: اگر می‌دانستم روزی این قوم (مسلمانان) به امامت من (مقام خاص حجة اللهی معصومین که پنهان از عوام مسلمین بوده) پی برده و مرا طلب می‌کنند، آبرو و اعتبارم را با کارهایی که دین‌داریم را در نظر مردم متزلزل می‌کند، مثل کفتر‌بازی و خروس‌بازی و امثال آن، از بین می‌بردم. (تا از من دست بردارند و دنبال من نیایند)

⬅️پ.ن: امامان در نظر بسیاری از مسلمین و حتی شیعیان اهل ظاهر، عالمان نیکوکار و درستکار بودند که گاه دعاهاشان مستجاب می‌شود. لذا روایات بسیاری داریم درباره ی نهی از تبلیغِ زبانی تشیع و افشای اسرار ولایت معصومین، چرا که خود ائمه نمی‌خواستند افرادِ کم‌توان و کم‌ظرفیت جذب لایه‌های عمیق‌تر دین شوند، چرا که در معرض فساد و انحراف قرار می‌گرفتند. به احادیث درجات ایمان و احتمال قتل سلمان به دست ابوذر مراجعه کنید. (نصیریه، اباحه‌گری، عدم اعتقاد به شهادت اهل بیت عليهم‌السلام و برخی اعتقادات فاسد حاصل سوءبرداشت‌ها از همین لایه‌های باطنی و عمیق دین بود که توسط برخی افراد بی‌ظرفیت و جاهل شکل گرفت)

@negahinou
11.04.2025, 18:14
t.me/negahinou/7106
Repostar
26
33
1.1 k
11.04.2025, 18:14
t.me/negahinou/7105
13
15
1.1 k
🏆قلب مرکز فکر و اندیشه و جایگاه روح!

🟥بسیاری از اطبای اسلامی، بر پایه‌ی ظاهر برخی آیات قرآن و روایات، و گاه با استناد به احادیثی که از نظر سند و دلالت محل تردیدند، قلب را به‌عنوان مرکز فکر، اندیشه و ادراک معرفی کرده‌اند. این دیدگاه اگر به‌درستی تحلیل نشود، می‌تواند با شواهد علمی و تجربی در تعارض قرار گیرد. اگر حقیقتاً قلب، نه به‌صورت استعاری بلکه به‌عنوان اندام فیزیولوژیکیِ پمپاژ خون، محل اندیشه و حافظه و منش باشد، باید پس از انجام عمل پیوند قلب، تغییرات محسوسی در اخلاق، شخصیت، دانسته‌ها و حتی باورهای فرد دریافت‌کننده مشاهده شود. در حالی که هیچ‌یک از این تغییرات در عمل رخ نمی‌دهد.
برای نمونه، در موارد مستند پزشکی، قلب یک انسان به انسان دیگری پیوند زده شده و هیچ تغییری در هویت روانی و ذهنی فرد ایجاد نشده است. حتی در نمونه‌ای نادر، قلب یک خوک به انسان پیوند خورد و آن فرد تا مدتی با همان قوای عقلانی و روحی خویش زنده ماند، بی‌آن‌که تغییری در منش، رفتار یا تفکر او ایجاد شود. اگر قرار بود قلب جایگاه عقل و ادراک باشد، پیوند قلب حیوانی به انسان می‌بایست تأثیراتی جدی و آشکار بر جنبه‌های روانی، ذهنی و اخلاقی وی می‌گذاشت.
از این رو، ضروری است که میان «قلب» به‌عنوان یک مفهوم فلسفی و عرفانی در متون دینی، و «قلب» به‌عنوان یک اندام زیستی تفاکیک قائل شویم. بی‌توجهی به این تمایز، نه‌تنها موجب سوءبرداشت از آموزه‌های دینی می‌شود، بلکه باورهای علمی و تجربی را نیز زیر سؤال می‌برد.

📝مسعود سلطانی

@negahinou
11.04.2025, 15:58
t.me/negahinou/7104
Repostar
10
14
982
✔️ابوحامد غزالی (م ۵۰۵ ه): «زیان دیدن شرع از جانب کسی که آن را از راه درست نصرت نمی‌کند از زیان کسی که به روش معقول بر آن طعنه می‌زند زیادتر است و از اینجاست که گفته‌اند: دشمن دانا از دوست نادان بهتر است.»

📚تهافت الفلاسفه، ص۶۶

@negahinou
11.04.2025, 15:13
t.me/negahinou/7103
22
24
1.1 k
🏆جهل مقدس و استحمار مردم

🟥این‌گونه ادعاها و جملات نه‌تنها مایه‌ی تأسف عمیق‌اند، بلکه نماد تلخ فاجعه‌ای فکری و فرهنگی هستند که وقتی جهل، غرور و توهم دانایی در هم می‌آمیزد، پدید می‌آید. جناب تبریزیان و پیروانش نه فقط بر ضد علم و عقل و تجربه قیام کرده‌اند، بلکه عملاً علیه میراث عقلانی تمدن اسلامی، که قرن‌ها پرچم‌دار فلسفه، ریاضیات، فیزیک، طب، منطق و نجوم بوده، اعلان جنگ داده‌اند.
ادعاهایی مانند اینکه "کوانتوم دروغ است"، "زمین مرکز هستی است"، و "الکترون و پروتون وجود ندارند" نه از سر تحقیق، بلکه از سر بی‌سوادی، خودبرتربینی، و نفرتی کور نسبت به هر چیز مدرن و علمی بیان می‌شود. بدتر آن‌که این توهمات در جامه‌ی دین عرضه می‌شود و نام اهل‌بیت علیهم‌السلام را سپر این خرافه‌سازی‌ها کرده‌اند. این در حالی‌ست که اهل‌بیت علیهم‌السلام خود ما را به خرد، دانش، تجربه، و جستجوی حقیقت فرا خوانده‌اند؛ نه به تمسخر علم و فحاشی به بشریت.
توهین به دانشمندان، دانشگاهیان، و جوانان کشورهای دیگر از سوی کسانی که هنوز باور دارند رود نیل اگر از جنوب به شمال جریان دارد، پس زمین نمی‌تواند کروی باشد، نه تنها نشانه‌ی بی‌خبری از بدیهیات علمی‌ست، بلکه عین بی‌حیایی فکری‌ست. این سخنان آن‌چنان تهی از منطق‌اند که اگر از دهان یک کودک هم بیرون می‌آمد، باید به آموزش و پرورش او نگران می‌شد، چه رسد به آن‌که از زبان کسی که خود را «عالِم دینی» می‌نامد شنیده شود.
تبریزیان نه نماینده‌ی دین است، نه نماینده‌ی عقل. او نماینده‌ی خطرناک‌ترین ترکیب ممکن است، یعنی جهل مقدس. و بدتر آن‌که مخاطبانش نه به دلیل درک، بلکه از سر سادگی و خشم و احساسات جذب این گفتارها می‌شوند.
مبارزه با چنین جریان‌هایی نه فقط یک وظیفه علمی، که یک رسالت انسانی‌ست. ما باید نسل بعد را از این دام رها کنیم؛ نسلی که اگر با این تفکرات بزرگ شود، نه به دین درست دست خواهد یافت و نه به علمی که بتواند گره‌ای از کار بشر بگشاید.

🔴و عجبا از این تناقض آشکار! کسی که امروز با گوشی ساخته‌ی مهندسان غربی، از دل اینترنتی که حاصل زحمات صدها ساله‌ی فیزیک‌دانان، شیمی‌دانان و ریاضی‌دانان غرب و شرق است، در بستری که با علم روز ممکن شده، می‌نشیند و علیه همان علم، همان تکنولوژی، و همان تمدن فریاد می‌زند. آیا این نهایت بی‌انصافی و بی‌صداقتی نیست؟ اگر علم غربی این‌قدر "مزخرف" است، پس چرا از دستاوردهایش استفاده می‌کنی؟ چرا همین لحظه گوشی‌ات را زمین نمی‌گذاری، سیم اینترنت را نمی‌کَنی و به غارهای پنداریت پناه نمی‌بری؟ این است آن استقلال فکری که وعده می‌دهی؟ یا اوج وابستگی در عین انکار واقعیت؟ این سخن‌سرایی‌های عوام‌فریبانه، نه فقط خودت را، که هزاران ذهن ناپخته را از مسیر رشد بازمی‌دارد؛ و این، جنایتی‌ست بسیار فراتر از یک اشتباه فکری.

📌و چه زیبا و جانانه فرمودند مولایمان امیرالمؤمنین علیه‌السلام که "النّاسُ اعداءُ ما جَهِلُوا" مردم دشمن چیزی هستند که از آن بی خبرند و بدان ناآگاهند.

@negahinou
11.04.2025, 14:52
t.me/negahinou/7101
24
1.0 k
11.04.2025, 14:52
t.me/negahinou/7102
7
29
1.0 k
🏆فهرست و لینک مطالب مرتبط با ارتباط والدین و کودک از نگاه فلسفی و ...

🟥در جهانی که تولد با اختیار نیست،
مسئولیت والدین بی‌نهایت است. (١)


🟥در جهانی که تولد با اختیار نیست،
مسئولیت والدین بی‌نهایت است. (۲)


🟥در جهانی که تولد با اختیار نیست،
مسئولیت والدین بی‌نهایت است. (۳)


🟥در جهانی که تولد با اختیار نیست،
مسئولیت والدین بی‌نهایت است. (۴)


🟥در جهانی که تولد با اختیار نیست،
مسئولیت والدین بی‌نهایت است. (۵)


🟥در جهانی که تولد با اختیار نیست،
مسئولیت والدین بی‌نهایت است. (۶)


🟥بازاندیشی در حق فرزندآوری، گزارشی تحلیلی از اثر Licensing Parents اثر هیو لافولت

🟥اخلاق ژنتیک و مسئولیت آینده‌نگر، بازخوانی نظریات جولیان ساوولسکو

🟥فرزندآوری و مسئولیت والدین از منظر اگزیستانسیالیسم

🟥مواجهه کودک با اضطراب وجودی و نقش والدین

🟥خطا، آزادی، و حق طغیان کودک علیه والد و نقش والدین در خودشناسی کودک

🟥نهاد خانواده از منظر اگزیستانسیالیسم و سخن پایانی

🟥خانواده به مثابه میکروساختار قدرت؛ از نگاه میشل فوکو

@hekmatvaandishe
11.04.2025, 13:57
t.me/negahinou/7100
12
30
1.2 k
🏆کتاب‌سوزی تبریزیان
@negahinou
11.04.2025, 11:24
t.me/negahinou/7099
Repostar
1
کتابسوزی تبریزیان.pdf
🏆کتاب‌سوزی تبریزیان

🟥در مقدمه کتاب فوق، از تألیفات استاد جعفریان چنین می‌خوانیم: داستان آتش زدن کتاب هاریسون، کتابی در پزشکی با نزدیک به یکصد ویرایش، کتاب دست پزشکان، حادثه غریبی بود. این که یک روحانی حوزوی و بی‌بهره از دانش پزشکی روز و مبانی آن دست به چنین اقدامی بزند و پس از آن که بر او اعتراض شد، آسمان و ریسمان را به هم ببافد تا اقدام خود را در چارچوب علم سنتی و دینی زیر لوای علوم اهل بیت، و نیز مبارزه با استعمار و صهیونیسم و کفر و استکبار و غرب، و شگفت‌تر در راستای اهداف انقلاب نشان دهد. این که او کوشید در قالب شماری از شعارهایی که انقلابیون سر می‌دادند به دفاع از این اقدام ضد‌علم و ضد‌تمدنی خویش بپردازد همه اینها در این روزگار از غرایب امور است.

منبع: کانال استاد رسول جعفریان

@negahinou
10.04.2025, 22:04
t.me/negahinou/7097
Repostar
24
35
1.2 k
⌛تحریف احادیث توسط ابن بابویه (مشهور به صدوق)

⬅️مرحوم کلینی رضوان الله علیه در کتاب کافی شریف و ابن شعبه حرانی از کتاب اظله‌ی یونس بن ظبیان در کتاب حقائق اسرارالدین و مشابه آن‌را شیخ محمد بن علی جلی در حاوی الأسرار چنین نقل کرده‌اند:

🏆امام صادق عليه‌السّلام فرمود: خداى تبارك و تعالى نامى را با اين اوصاف خلق کرد:

🔴صدا حرفى ندارد.
🔴به لفظ‍‌ ادا نشود.
🔴جسد و كالبدى ندارد.
🔴شباهت به چيزى ندارد.
🔴آميخته به رنگى نيست.
🔴ابعاد و اضلاع ندارد و حد و نهايتى در آن نيست.
🔴احساس هر متوهم تيزنظرى،از آن ممنوع است.
🔴در پرده است و نهان نيست.

خداوند اين نام را كلمه تامه قرار داد كه داراى چهار جزء مقارن است كه هيچكدام پيش از ديگرى نيست. سپس سه نام از آن را براى نياز
خلق پديدار كرد و يكى را پنهان داشت و آن همان اسم مكنون و مخزون است، اين نام‌ها كه پديدار شد ظاهرشان الله تبارك و تعالى است. خدا براى هريك از اين نام‌هاى سه‌گانه چهار ركن قرار دارد كه مى‌شود ۱۲ ركن و براى هر ركنى از آنها سى اسم معين كرد كه بدان منسوبند، پس خداست، «اَلرَّحْمٰنُ اَلرَّحِيمُ » «اَلْمَلِكُ اَلْقُدُّوسُ» «اَلْخٰالِقُ اَلْبٰارِئُ اَلْمُصَوِّرُ» «اَلْحَيُّ اَلْقَيُّومُ لاٰ تَأْخُذُهُ سِنَةٌ وَ لاٰ نَوْمٌ» «اَلْعَلِيمُ اَلْخَبِيرُ» «اَلسَّمِيعُ اَلْبَصِيرُ» اَلْحَكِيمُ «اَلْعَزِيزُ اَلْجَبّٰارُ اَلْمُتَكَبِّرُ» «اَلْعَلِيُّ اَلْعَظِيمُ» اَلْمُقْتَدِرُ اَلْقَادِرُ «اَلسَّلاٰمُ اَلْمُؤْمِنُ اَلْمُهَيْمِنُ » اَلْبَارِئُ اَلْمُنْشِئُ اَلْبَدِيعُ اَلرَّفِيعُ اَلْجَلِيلُ اَلْكَرِيمُ اَلرَّازِقُ اَلْمُحْيِي اَلْمُمِيتُ اَلْبَاعِثُ اَلْوَارِثُ.
اين اسماء و اسماء حسناى ديگر تا سيصد و شصت اسم تمام شود همه منسوب به اين سه هستند و اين سه اسم اركانند و آن اسم مكنون مخزون بوسيله اين سه اسم پنهان شده است و اين است تفسير گفته خدا: «قُلِ اُدْعُوا اَللّٰهَ أَوِ اُدْعُوا اَلرَّحْمٰنَ أَيًّا مٰا تَدْعُوا فَلَهُ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ »
«یعنی: بگو خدا را بخوانيد يا رحمان را، هركدام را بخوانيد نام‌‌هاى نيكو از آن اوست (اسراء/۱۱)».

🔖الکافي ج ۱، ص ۱۱۲

🏆ابن بابویه (صدوق) نیز حدیث فوق را از کلینی در کتاب توحید صفحه ۱۹۰ نقل کرده اما با تحریف، وی تصور نموده که هر اسمی باید از حروف تشکیل یافته باشد. بنابراین، ذات مقدس خداوند است که به حروف و به لفظ نمی‌آید؛ ولی اسمای حسنای الهی همه لفظ‌اند و از حروف ترکیب یافته‌اند. و تمام جملات حدیث را صفات برای ذات مقدس قرار داده است که مجسد نیست و شبیه ندارد. اما طبق نقل مرحوم کلینی خدای متعال اسمی دارد که از حروف تشکیل نشده و به لفظ نمی‌آید؛ يعنى اسم مستأثر الهی، و این اسم است که مجسد نبوده و شبیه ندارد. گرچه شاید ابتدا تصور شود که حق با صدوق است ولی اگر توجه شود که اسمی که از حروف و الفاظ است، درباره آن کلمه خلق اسما به کار نمی‌رود و بنابراین، جلمه اول حدیث خود شاهد بر درستی نقل مرحوم کلینی است. البته این روایت در اصل (در منابع باطنی) بسیار طولانی بوده و مربوط به فضائل و معرفت نوری رسول اکرم و اهل بیت عليهم‌السلام است که طبیعتا حساسیت صدوق را برانگیخته و رو به تحریف روایت آورده است.

📎مجموعه پست‌های بررسی جعل (در موارد خاص)، تحریف و تقطیع احادیث توسط صدوق را در این لینک ببینید.

⬅️با عنایت به روایات زیر، علت تحریف روایت فوق توسط صدوق برای شما روشن می‌شود:

🟥امام صادق علیه‌السلام فرمودند: نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى (الکافي ج ۱، ص ۱۴۳)

🟥امیرالمؤمنین علیه‌السلام فرمودند: نَحْنُ اَلاِسْمُ اَلْمَخْزُونُ اَلْمَكْنُونُ، نَحْنُ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى (المحتضر ص ۱۲۹)

🟥امام باقر علیه‌السلام فرمودند: نَحْنُ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّتِي لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنَ اَلْعِبَادِ عَمَلاً إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا (بحارالانوار ج ۲۵، ص ۴)

🟥عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي زَيْدٍ اَلرَّازِيِّ عَمَّنْ ذَكَرَهُ عَنِ اَلرِّضَا عَلَيْهِ السَّلاَمُ قَالَ: إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ شِدَّةٌ فَاسْتَعِينُوا بِنَا عَلَى اَللَّهِ وَ هُوَ قَوْلُ اَللَّهِ: « وَ لِلّٰهِ اَلْأَسْمٰاءُ اَلْحُسْنىٰ فَادْعُوهُ بِهٰا » . قَالَ: قَالَ أَبُو عَبْدِ اَللَّهِ : نَحْنُ وَ اَللَّهِ اَلْأَسْمَاءُ اَلْحُسْنَى اَلَّذِي لاَ يُقْبَلُ مِنْ أَحَدٍ إِلاَّ بِمَعْرِفَتِنَا قَالَ فَادْعُوْهُ بِهَا . (التفسير للعیاشی ج ۲، ص ۴۲)

🔴📎مهم: اعتقاد صدوق در این موضوع که باعث تحریف اين حدیث نورانی می‌شود را مقایسه کنید با مطلبی خواندنی از محی‌الدین ابن عربی اندلسی در این لینک.

@negahinou
10.04.2025, 19:35
t.me/negahinou/7096
Repostar
12
11
1.2 k
🏆ابن قتیبه در خصوص روایات فوق چنین می‌نویسد: هر یک از این خبرها را جایی و معنایی است و چون در جای خویش نهاده شوند اختلاف از میان برود.
سپس گفته عدوی دارای دو معناست یکی عدوی (سرایت) جذام است و اینکه بویی که از مجذوم بر می‌خیزد شدت می‌گیرد تا جایی که همان دم همنشین‌ها و هم‌خوراک‌های خود را گرفتار می‌کند، یا زن در اختیار مرد مجذوم می‌باشد و مرد جذامی با او در زیر یک لحاف همبستر می‌شود و عارضه را به او می‌رساند و شاید هم آن زن جذام شود. فرزندان مرد جذامی هم در بزرگسالی به او می‌کشند و هر کس بیماری سل یا دق داشته باشد نیز چنین است. طبیبان دستور می‌دهند کسی با آنکه گرفتار سل یا جذام است همنشینی نکند، اما مقصود آنان از این سفارش پذیرش مسئله سرایت نیست بلکه مقصود آنها دیگرگون شدن بو و اشاره به این نکته است که ممکن است این بو شخص را در هنگام بوییدن آن بیمار کند. این در حالی است که پزشکان دورترین مردم از باور داشتن نیک اقبالی و بداقبالی‌اند. در مورد عوارض آغازین بیماری گری هم که در شتران رخ می‌نماید این عارضه همراه با رطوبت است و چون شتری گرفتار آن با دیگر شتران در آمیزد و تن بر تن آنها ساید رطوبتی که از عارضه او تراوش می‌کند به دیگر شتران می‌رسد و این رطوبت عارضه‌ای همانند را به آنها می‌رساند. این همان مقصود سخن پیامبر است که فرمود: لا یوردن ذوعاهة على مصح.
ابن قتیبه آنگاه ادامه داده است: طایفه‌ای بدان گراییده‌اند که مقصود پیامبر از این سخن آن است که مباد صاحب شتری که به چنین عارضه ای مبتلا شده است گمان برد این از شتران گرفتار آن عارضه پدید آمده است و در نتیجه این گمان گناه کند!
ابن قتیبه سپس می‌گوید: از دیدگاه من این سخن وجهی ندارد؛ زیرا ما آنچه را درباره‌اش تو را آگاهاندم به چشم می‌بینم.
ابن قتیبه آنگاه ادامه داده است: اما نوع دیگر از «عدوی» (سرایت) طاعون است که در یک آبادی رخ دهد و آنگاه کسی بخواهد از بیم طاعون از آن آبادی بگریزد. از اصمعی درباره یکی از بصریان حکایت شده است که از طاعون گریخت. او بر الاغی نشست و همراه با خانواده خود به سمت سفوان رهسپار شد. اما از پشت بانگی را شنید که آواز می‌خواند و می‌گفت:

لن يسبق الله على حمار
ولا على ذى ميعة مطار
أو يأتى الحق على مقدار
قد يصبح الله أمام الساري

پیامبر خدا نیز فرموده است: «اذا كان بالبلد الذى انتم فيه فلا تخرجوا منه» : چون در جایی رخ نمود که آنجا هستید از آن بیرون نروید!
و فرموده است: «اذا كان ببلد فلا تدخلوه» : چون در جایی باشد بدان جا وارد نشوید.
و مقصود او از لا تخرجوا این است که چون در جایی بودید که آنجا طاعون پیش آمد از آنجا بیرون مروید، چندان که گویی گمان می‌برید این فرار کردن شما را از تقدیر خداوند تعالی می‌رهاند. همچنین مقصود سخن آن حضرت در اینکه فرمود: «اذا كان ببلد فلا تدخلوه» نیز این است که اقامت شما در جایی که طاعون وجود ندارد آرامش بیشتری به روانتان می‌دهد و زندگیتان را خوش تر می‌سازد.

ادامه دارد

@negahinou
10.04.2025, 17:23
t.me/negahinou/7095
Repostar
13
14
1.1 k
🏆آیا سرایت وجود ندارد؟!

🟥یکی دیگر از روایات بحث برانگیز که فراوان به نقل از رسول اکرم صلوات‌الله‌علیه‌وآله در منابع شیعی و مخصوصا سنی، ذکر گردیده روایت "لاَ عَدْوَى" به معنی "سرایت وجود ندارد" می‌باشد که از صدر اسلام تا کنون مخصوصا در ایام همه گیری کرونا بر سر زبان‌ها افتاده بود و بحث‌های زیادی را ایجاد نمود. روایت دیگری که همراه این حدیث در انکار سرایت بیماری‌ها استفاده می‌شد حدیث مشهور "فمن اعدی الأول؟" بود. (یک بادیه‌نشین نزد رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم آمد و عرض کرد: یا رسول الله! من به گوسفند و گاو و شتر ارزان قیمت برمی‌خورم که به «جرب» مبتلاست، خوشم نمی‌آید که آن را بخرم، مبادا جربش به شتر و گوسفندم سرایت کند.
پیامبر خدا صلی‌الله‌عليه‌وآله‌وسلم به او فرمود: پس، چه کسی اوّلی را مبتلا کرد؟ و در ادامه می‌فرمایند که سرایتی وجود ندارد.)

افرادی که به روایات فوق استناد می‌کردند معمولا یا روایات مخالف آن‌ها را ندیده یا با انکار روایات مخالف بر دیدگاه و عقیده خود پافشاری می‌کردند. به عنوان مثال در روایات مخالف آنچه در بالا ذکر گردید؛ داریم:

🔴فرّ من المجذوم فرارک من الأسد : از جذامی بگریز، چنانکه از شیر می‌گریزی!

🔴لا یوردنّ ذوعاهة علی مصحّ : مبادا شتر بیماری را بر شتری سالم در آورید.

🔴یا روایت شده که مردی جذامی قصد بیعت با پیامبر داشت و ایشان برای او پیغام بیعت فرستادند و وی را فرمان بازگشت داد و اجازه دیدار نفرمود.

⬅️یکی از قدیمی‌ترین آثاری که به بررسی این اختلاف در احادیث فوق پرداخته، ابن قتیبه دینوری (۲۱۳ – ۲۷۶قمری) دانشمند ایرانی الاصلِ مسلمان و مشهور عصر خلافت عباسیان می‌باشد که شرح و نظر وی را می‌توانید در پست بعد مطالعه نمائید.

📎ادامه در پست بعد

@negahinou
10.04.2025, 17:22
t.me/negahinou/7094
37
44
1.2 k
🏆آیت الله سید کمال حیدری
@negahinou
10.04.2025, 10:15
t.me/negahinou/7093
14
14
1.2 k
🏆طب اسلامی!

🟥یکی از نکات اساسی که در بحث درمان و سلامت باید به آن توجه کرد، این است که بخش قابل توجهی از بیماری‌ها، به‌طور طبیعی توسط خود بدن انسان درمان می‌شوند. سیستم ایمنی، ترمیم سلولی، و فرآیندهای طبیعی بدن، به‌ویژه در بیماری‌های خفیف یا خودمحدودشونده، بدون نیاز به هیچ دارویی، مسیر بهبود را طی می‌کنند. در چنین شرایطی، اگر فردی به‌عنوان "پزشک" معرفی شود، حتی اگر در اصل یک کارگر آبیاری جلبک‌های دریایی باشد و به جای داروی واقعی، آب لبو یا هر نوشیدنی بی‌ضرر دیگری را به‌عنوان نسخه‌ی شفابخش تجویز کند، بدون تردید عده‌ای از بیماران بهبود خواهند یافت. نه به دلیل اثر درمانی آن مایع، بلکه صرفاً به سبب بهبود طبیعی بدن، یا در مواردی به‌واسطه‌ی اثر تلقینی (پلاسبو). این پست را بخوانید.
حال تصور کنید همین نسخه‌ی بی‌اثر، در لفافه‌ی واژگان دینی و آیات الهی عرضه شود. مسلماً تأثیر تلقینی آن دوچندان خواهد شد؛ چراکه قدرت روانیِ باور به "کلام مقدس" در ذهن مخاطب، نقشی شگرف در کاهش اضطراب، تحریک امید و گاه حتی کنترل برخی علائم جسمی ایفا می‌کند. اما این تأثیرات، اگرچه واقعی‌اند، به معنای کارآمد بودن روش درمانی نیستند. بلکه به‌روشنی نشان می‌دهند که چطور می‌توان با بهره‌گیری از روان انسان، واقعیتی کاذب خلق کرد و آن را به جای حقیقت علمی نشاند.
طب سنتی و آنچه امروز با عنوان طب اسلامی رواج یافته، اگر ادعای درمان دارد، باید همانند هر روش درمانی دیگر، در معرض آزمایش علمی، آزمایش‌های دوسوکور، و تحلیل آماری قرار گیرد. هر دارو یا روشی که بتواند به‌طور مستقل، مکرر، و بدون تکیه بر تلقین، اثر قابل اندازه‌گیری و قابل تکرار بر بدن انسان داشته باشد، در علم پذیرفته می‌شود و فرقی نمی‌کند که ریشه‌اش در سنت باشد یا در مدرن‌ترین آزمایشگاه‌ها. اما اگر یک روش، پس از سنجش دقیق، اثر مشخصی نشان ندهد، دیگر جایی برای دفاع از آن وجود ندارد، نه با استناد به نقل‌های تاریخی، نه با تکیه بر تجارب شخصی، و نه حتی با استفاده از روایات منتسب به اهل بیت علیهم‌السلام.
با این‌همه، طب موسوم به "اسلامی"، نه بر اساس آزمایش علمی، بلکه عمدتاً بر پایه‌ی اعتماد عمومی، نقل‌های غیرمستند، و سوءاستفاده از باورهای دینی بنا شده است. در این میان، نقش پول، منافع مادی، شهرت‌طلبی، جهل مقدس و موج تعصب کورکورانه، نقشی اساسی در رونق و گسترش آن دارد. برخی از فعالان این حوزه، به‌جای ورود به میدان علم و پاسخ‌گویی به روش‌های سنجش دقیق، به دنبال تحریک احساسات مذهبی، تخریب پزشکان و تحقیر طب نوین‌اند؛ چراکه تداوم حضورشان در بازار پرسود "طب دینی"، نیازمند حفظ جهل عمومی و تقویت باورهای بی‌پشتوانه است.
از این بدتر، زمانی‌ست که این جهل به نام دین تزئین می‌شود و به جهل مقدس بدل می‌گردد؛ جهل مقدسی که نه‌تنها نقد را برنمی‌تابد، بلکه هرگونه تردید را توهین به دین می‌داند و هر پرسشی را به‌منزله‌ی خیانت تلقی می‌کند. در چنین فضایی، کار بر اهل علم و اندیشه سخت‌تر می‌شود؛ اما مسئولیت آن‌ها روشن‌تر از همیشه است⬅️ ایستادگی در برابر موج ساده‌سازی، تحریف و سوداگری، و دفاع از حقیقت، عقلانیت و کرامت انسان.
زیستن با حقیقت دشوار است، اما زیستن با دروغ و جهل خطرناک‌تر. امروز، بیش از هر زمان دیگر، نیازمند آن‌ایم که میان ایمان و توهم، میان شفابخشی و نمایش، و میان دین‌داری و دین‌فروشی مرزی روشن بکشیم مرزی به نام عقل.

📝مسعود سلطانی

📎 افشای جزییات بیماری آیت‌الله هاشمی شاهرودی؛ بساط "طبیبان اسلامی" جمع می‌شود؟

@negahinou
10.04.2025, 09:22
t.me/negahinou/7092
13
24
1.1 k
✔️امام صادق عليه‌السلام به بشير فرمودند: هر يک از اصحاب ما كه فهم دين ندارد خيرى ندارد، اى بشير هر مردى از ايشان كه از نظر فهم دين بى‌نياز نگردد به‌ديگران نياز پيدا می‌كند و چون به‌آنها نيازمند شد او را در گمراهى خويش وارد كنند و او نفهمد.

📔الکافي، ج ۱، ص ۳۳
@negahinou
10.04.2025, 00:18
t.me/negahinou/7091
3
5
184
✔️امام صادق عليه‌السلام به بشير فرمودند: هر يک از اصحاب ما كه فهم دين ندارد خيرى ندارد، اى بشير هر مردى از ايشان كه از نظر فهم دين بى‌نياز نگردد به‌ديگران نياز پيدا می‌كند و چون به‌آنها نيازمند شد او را در گمراهى خويش وارد كنند و او نفهمد.

📔الکافي، ج ۱، ص ۳۳
@negahinou
9.04.2025, 23:30
t.me/negahinou/7090
19
30
1.2 k
🏆در روایاتی منتسب به رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در منابع شیعه و مخصوصا سنی می‌خوانیم:

🟥«هرگاه مگسی در نوشیدنی یکی از شما افتاد، آن‌را در آب فروبرید و سپس از آن نوشیدنی استفاده کنید؛ زیرا در یکی از بال‌های مگس درد و در دیگری درمان است»

🟥«هرگاه مگسی در غذای شما افتاد، آن‌را در غذا فرو برید؛ زیرا در یکی از بال‌های آن سم و در بال دیگر داروی آن قرار دارد. مگس‌ها (بالی که در آن) دارو وجود دارد را دور نگهداشته و بالی که در آن سم است را جلو می‌اندازند (و از‌این‌رو، معمولا بال سمی درون غذا می‌افتد)».

📔مکارم اخلاق، ص ۱۵۲
📔عوالي اللئالي، ج ۱، ص ۵۸
📔بحارالأنوار، ج ۶۱، ص ۳۱۵
📔بحارالأنوار، ج ۶۳، ص ۴۷۶
📔مستدرک الوسائل، ج ۱۷، ص ۳۶
📔صحیح بخاری، ج ۷، ص ۱۴۰ - ج ۴، ص ۱۳۰
📔سنن الکبری، ج ۱، ص ۳۸۲
📔مسند ابی‌ یعلی، ج ۲، ص ۲۷۳
📔سنن ابی داود، ج ۳، ص ۳۶۵
📔سنن دارمی، ج ۲، ص ۱۲۹۷
📔صحیح ابن حبان، ج ۴، ص ۵۳ - و ص ۵۳ تا ۵۵ - و ج ۱۲، ص ۵۵

🟥 این دو حدیث از منابع مخالفین وارد آثار شیعه شده‌اند. و بسیاری از این احادیث مجعول حاصلی غیر از تمسخر و زیر سوال بردن اسلام را نخواهند داشت. در مجموع تراث روایی کلیه فرق و مذاهب، کم ازین دست روایات نداریم.

🚨به عنوان مثال این حدیث منتسب به امام صادق علیه‌السلام را ببینید: عمر بن یزید گوید: من در حضور امام صادق عليه‌السّلام بودم كه مردى نيز آنجا بود. آن شخص به امام عليه السّلام عرض كرد: فدايت شوم! من كودكان را دوست مى‌دارم.
امام عليه‌السّلام فرمود: چه كارى با آن‌ها انجام مى‌دهى‌؟
عرض كرد: آنان را بر پشتم سوار مى‌كنم.
امام عليه‌السّلام دست خود را روى پيشانى نهاده و از آن مرد روى برگرداند. آن مرد گريست. امام عليه‌السّلام به او نگاهى كرد كه گويى دلش براى او سوخت و فرمود: هنگامى كه به شهر خود رسيدى، شتر فربه‌اى خريدارى كن و آن را محكم ببند و شمشيرى بردار و ضربه‌اى به كوهان آن بزن به گونه‌اى كه پوستش كنده شود و در همان زمانى كه داغ است، روى آن بنشين.
عمر بن يزيد گويد: آن مرد بعدا چنين تعريف كرد: وقتى كه به شهرم رسيدم، شترى را خريدم و آن را محكم بستم و شمشير را برداشتم و چنان ضربه‌اى به كوهان شتر نواختم [شتر زنده بوده] كه پوستش كنده شد و در حالى كه هنوز حرارت داشت، روى آن نشستم. در اين حال چيزى شبيه مارمولك - اما كوچك‌تر از آن - از دبر [مقعد] من بيرون آمد و حال من آرام شد.

📔الکافي ج ۵، ص ۵۵۰

@negahinou
9.04.2025, 22:59
t.me/negahinou/7089
16
14
1.1 k
🏆ذهن انسان، فراموشکارتر از آن است که می‌پندارد

🟥ذهن انسان در برابر واقعیت، همیشه بی‌طرف نیست. ما اغلب بر اساس هیجان‌های لحظه‌ای، خاطره‌های زنده‌تر و روایت‌های عمومی قضاوت می‌کنیم، نه بر اساس داده‌های دقیق و حقیقت‌های آماری. یکی از بارزترین نمونه‌های این خطای ذهنی، نحوه‌ی مواجهه‌ٔ جمعی ما با موضوع «طب نوین» در دوران کرونا بود.
برای بسیاری از مردم، ماجرای کرونا و مرگ بسیاری از مردم در بیمارستان‌ها، تردیدهایی درباره‌ی واکسن، به نمادی از «ضعف» طب مدرن تبدیل شد. فراموش کردند که علم پزشکی، به‌ویژه در دو قرن اخیر، چگونه زندگی بشر را متحول کرده است: از ریشه‌کنی بیماری‌های کشنده‌ای مانند آبله، تا کنترل گستردهٔ وبا، طاعون، سل، سرخک، و فلج اطفال. هر یک از این پیروزی‌ها، معجزه‌ای واقعی بودند، نه در اسطوره، بلکه در آزمایشگاه، با داده، با روش علمی.
علم ژنتیک، شاخه‌ای دیگر از همین طب نوین، امروز می‌تواند بسیاری از اختلالات وراثتی را پیش‌بینی و پیشگیری کند. زن و مردی که دهه‌ها پیش ممکن بود بی‌خبر، فرزندی با بیماری لاعلاج به دنیا آورند، حالا پیش از بارداری می‌توانند با یک آزمایش ساده، از بسیاری فاجعه‌ها جلوگیری کنند.
اما ذهن انسان، وقتی از چیزی بترسد یا به چیزی خشم بگیرد، تمایل دارد تمام گذشته را پاک کند. نه وبای قرن نوزدهم را به یاد می‌آورد، نه گورهای دسته‌جمعی طاعونیان را در اواخر قاجار در ایران و عراق، نه کودکان له‌شده در چنگال فلج اطفال. تنها چیزی که می‌بیند، یک واکسن جدید است که در ذهنش "مشکوک" به نظر می‌رسد، و از همین روزنهٔ تردید، ساختمان علم را یک‌باره تخریب‌شده می‌بیند.
حقیقت این است: هیچ طب سنتی، گیاه‌درمانی، انرژی‌درمانی یا روش تجربیِ بدون روش علمی، توان رقابت با طب نوین را ندارد. این به معنای بی‌نیازی از سنت نیست؛ اما سنت، هر جا که حرفش با داده و تجربه و منطق تطابق نداشته باشد، باید کنار گذاشته شود.
بزرگ‌ترین نقطه‌ضعف طب نوین، نه در ذات خودش، بلکه در میزان فهم ما از آن است. اگر انسان، ذهنی نقّاد و آگاه نداشته باشد، هر پیشرفت علمی می‌تواند برایش تهدید به نظر برسد. همان‌گونه که در داستان‌ها آمده: وقتی آتش کشف شد، برخی ترسیدند و بعضی پرستیدند؛ اما تنها آنانی که آتش را شناختند، از آن بهره بردند.

@negahinou
9.04.2025, 18:17
t.me/negahinou/7088
Os resultados da pesquisa são limitados a 100 mensagens.
Esses recursos estão disponíveis apenas para usuários premium.
Você precisa recarregar o saldo da sua conta para usá-los.
Filtro
Tipo de mensagem
Cronologia de mensagens semelhante:
Data, mais novo primeiro
Mensagens semelhantes não encontradas
Mensagens
Encontre avatares semelhantes
Canais 0
Alta
Título
Assinantes
Nenhum resultado corresponde aos seus critérios de pesquisa