گفت: تفسیرِ معقولی برای زنده ماندن ندارم #چشمهایت نبود نبودم شاعرترم میکند شیداییات دوستت دارم شبیهِ شایعهی نفسهایم که بیاختیار اقلیمِ #آغوشم را به جوش و خروش انداخته در پیلهی #تنت پروانهتر و بیپرواترم مثل همین شهر که هنوز پیوندمان را به خودش ندیده بیا خاطرات را به دستانِ نمناک باران بسپاریم و تمام کوچههای خلوت را با هیاهوی #بوسههایمان به شادمانیِ شکفتن مهمان کنیم