اصطلاحات (Idioms) بخشی جذاب و کاربردی از زبان انگلیسی هستند که به فهم بهتر فرهنگ و مکالمات روزمره کمک میکنند. در اینجا چند اصطلاح پرکاربرد همراه با معنی و مثال آوردهام:
---
### 1. Break the ice
- معنی: شروع مکالمه برای ایجاد یک فضای دوستانه
- مثال: Let's play a game to break the ice at the party.
*(بیا یک بازی کنیم تا یخ مهمانی بشکنیم.)*
---
### 2. Spill the beans
- معنی: لو دادن یک راز
- مثال: Who spilled the beans about the surprise party?
*(چه کسی راز مهمانی سورپرایز را لو داد؟)*
---
### 3. Hit the nail on the head
- معنی: دقیقاً به هدف زدن یا درست گفتن
- مثال: You hit the nail on the head with your suggestion.
*(با پیشنهادت دقیقاً به هدف زدی.)*
---
### 4. Under the weather
- معنی: احساس ناخوشی یا بیمار بودن
- مثال: I'm feeling a bit under the weather today.
*(امروز احساس ناخوشی میکنم.)*
---
### 5. Bite the bullet
- معنی: پذیرفتن یک وضعیت سخت و مواجهه با آن
- مثال: I decided to bite the bullet and start the surgery.
*(تصمیم گرفتم شرایط را بپذیرم و عمل جراحی را شروع کنم.)*
---
### 6. A piece of cake
- معنی: کاری که بسیار آسان است
- مثال: Fixing this problem is a piece of cake for him.
*(حل این مشکل برای او مثل آب خوردن است.)*
---
### 7. Burn the midnight oil
- معنی: تا دیر وقت کار یا مطالعه کردن
- مثال: She has been burning the midnight oil to finish her project.
*(او تا دیر وقت کار میکند تا پروژهاش را تمام کند.)*
---
### 8. Cost an arm and a leg
- معنی: بسیار گران بودن
- مثال: That designer handbag costs an arm and a leg!
*(آن کیف طراح خیلی گران است!)*