Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
DR
IELTS Center
7 904 subscribers
1
2
137
در زیر لیستی از ترکیبات فعل get به همراه حروف اضافه و معانی فارسی آن آورده شده است:

فعل get با حروف اضافه

1. get up:

معنی: بلند شدن (از رختخواب)
مثال: I usually get up at 7 o'clock.
(من معمولاً ساعت ۷ از خواب بلند می‌شوم.)


2. get out (of):

معنی: خارج شدن (از مکانی)
مثال: Get out of the car.
(از ماشین بیا بیرون.)


3. get in (to):

معنی: وارد شدن (به ماشین یا مکانی)
مثال: Get in the taxi quickly!
(سریع سوار تاکسی شو!)


4. get on (with):

معنی: (با کسی) کنار آمدن / ادامه دادن
مثال: Do you get on well with your classmates?
(آیا با هم‌کلاسی‌هایت خوب کنار می‌آیی؟)


5. get off:

معنی: پیاده شدن (از وسیله نقلیه)
مثال: We need to get off at the next station.
(ما باید در ایستگاه بعد پیاده شویم.)


6. get over:

معنی: غلبه کردن (بر مشکلی یا بیماری)
مثال: She finally got over her illness.
(او سرانجام بیماری‌اش را پشت سر گذاشت.)


7. get along (with):

معنی: کنار آمدن با کسی
مثال: She gets along with her new neighbors.
(او با همسایه‌های جدیدش کنار می‌آید.)


8. get back (to):

معنی: بازگشتن (به مکانی)
مثال: I’ll get back home at 8 PM.
(من ساعت ۸ شب به خانه برمی‌گردم.)


9. get away:

معنی: فرار کردن / دور شدن
مثال: The thief managed to get away.
(دزد توانست فرار کند.)


10. get into:
- معنی: شروع علاقه‌مند شدن به چیزی
- مثال: He's really getting into photography.
(او واقعاً به عکاسی علاقه‌مند شده است.)

11. get through:
- معنی: پشت سر گذاشتن / متصل شدن تلفنی
- مثال: I couldn’t get through to him.
(نتوانستم با او تماس بگیرم.)

12. get by:
- معنی: گذراندن (در شرایط سخت)
- مثال: It’s hard to get by on such a small income.
(سخت است با چنین درآمد کمی زندگی کرد.)

13. get rid of:
- معنی: خلاص شدن از چیزی
- مثال: I need to get rid of these old clothes.
(باید از این لباس‌های کهنه خلاص شوم.)

14. get down (to):
- معنی: شروع به انجام دادن چیزی
- مثال: Let’s get down to business.
(بیایید شروع کنیم به کار.)
04/08/2025, 07:43
t.me/dr_eftekhari_english/1344