Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
3
5
129
شهریست در کنارهٔ آن شط پر خروش
با نخلهای در هم و شب‌های پر ز نور
شهریست در کنارهٔ آن شط و قلب من
آنجا اسیر پنجهٔ یک مرد پرغرور

شهریست در کنارهٔ آن شط که سالهاست
آغوش خود به روی من و او گشوده است
بر ماسه‌های ساحل و در سایه‌های نخل
او بوسه‌ها ز چشم و لب من ربوده‌است

آن ماه دیده‌است که من نرم کرده‌ام
با جادوی محبت خود قلب سنگ او
آن ماه دیده‌است که لرزیده اشک شوق
در آن دو چشم وحشی و بیگانه رنگ او

ما رفته‌ایم در دل شبهای ماهتاب
با قایقی به سینهٔ امواج بی‌کران
بشکفته در سکوت پریشان نیمه‌شب
بر بزم ما نگاه سپید ستارگان

بر دامنم غنوده چو طفلی و من ز مهر
بوسیده‌ام دو دیدهٔ در خواب رفته را
در کام موج دامنم افتاده‌است و او
بیرون کشیده دامن در آب رفته را

اکنون منم که در دل این خلوت و سکوت
ای شهر پر خروش، ترا یاد میکنم
دل بسته‌ام به او و تو او را عزیزدار
من باخیال او دل خود شاد میکنم

#فروغ_فرخزاد

تهران- شهریور ماه ۱۳۳۳

‌‌‎‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌┄✨❊🌼❊✨┄‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌ ‎‌‌‎‌‌‎‌‌‌‌‌‌
04/27/2025, 00:23
t.me/molanay_gan/9062
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found