روزی شاگردی به نزد استادی ذن رفت،
و از استاد پرسید؛
چه کنم که محتویات ذهنم را عوض کنم؟!
استاد به او گفت؛
عوض کردن؟!
عوض کردن دیگر چه صیغه ای است!
تو باید آنها را دور بریزی.
از آنها خالی شوی.
عوض کردن که راه چاره نیست.
از چاله در آمدن و به چاه افتادن است.
ذهن باید آزاد و رها باشد.
چون شیشه ای پاک و شفاف باشد.
تنها چنین ذهنی است که دریافت ها و پرداخت هایش واقعی است.
ذهن روشن،
چون شیشه ای بی لک و بی غبار است.
بی قضاوت است.
اینکه بخواهی محتویات ذهنت را با محتویات دیگری عوض کنی،
دوباره خود را به تاریکی دیگری انداخته ای.
و مشکل همچنان باقی است.
ابتدای سلوک، وداع با هر ذهنیتی است.
ذهن با ذهنیتی دیگر درست نمی شود.
ذهن را باید دمادم خالی کرد و خالی نگه داشت.
درست شدنش، خالی بودنش است.
و آنگاه نورِ هستی،
به تمامی در وجودت راه یافته و جریان می یابد.
این تمام قصه است.
شاگرد با شنیدن سخنان استاد،
خاموش شد و به تعمقی عمیق فرو رفت.
🦋🦚🦋🦚🦋🦚🦋
🫧🧚🫧🧚🏾♀🫧🧚♂🫧
با افتخار دعوتید 👇👇👇
https://t.me/man_x_hastam