چنگیز آیتماتوف مانقورد را این گونه توصیف میکند:
مانقورد ازخود بی خبر بود. نمیدانست از کدام قبیله و از چه تباری است. نام پدر و مادر خود را نمیدانست. دوران کودکیش را بخاطر نمی اورد.
چیزی از گذشته نمی دانست و از شکنجه و بلایی که بر سرش آورده بودند خبر نداشت.
نمیدانست که از”من” خود دور شده است چنین بردهای برای ارباب خود امتیازات فراوان داشت، انسانی بود مطیع و بیآزار.
هرگز زبان به اعتراض نمیگشود، هرگز به فکر فرار نمیافتاد. برای بردهداران خطری بالاتر از عصیان بردگان وجود نداشت.
روح هر برده از اندیشه عصیان لبریز است، حال انکه مانقورد موجودی استثنایی بود و خیال شورش و نافرمانی نداشت.
چنگیز آیتماتوف برای نشان دادن عمق تراژدی، مردی را به تصویر میکشد که قادر به شناختن مادرش نمیباشد حتی او را دشمن پنداشته و به قصد کشتن او تیری از کمانش رها میکند و او را می کشد.
در واقع مانقورد کسی است که از خویش بیگانه شده و هیچ وابستگی فرهنگی به قوم خود احساس نمیکند. او به راحتی #زبان_مادری و حتی مام میهن و مادر حقیقی خود را در جای جای گفتارش به تحقیر و تمسخر می گیرد و فرهنگ خودی را نفی و به فرهنگ بیگانه به دیده احترام فوقالعاده مینگرد و در این کار آنقدر پیش میرود که حتی حاضر میشود طبق افسانه به دستور ارباب، قلب مادر خود را نیز نشانهی تیر کند و او را از پای درآورد بدون اینکه خم به ابرو بیاورد یا متاثر گردد.
مانقورد یک بی اصل و نسب کامل است که بیشتر به کوبیدن مظاهر و منافع ملی خود می پردازد.
@qazvinturklari