Your trial period has ended!
For full access to functionality, please pay for a premium subscription
Message
17
4
268
در ساختار اداری و سیاسی قاجار، زبان فارسی در کنار زبان تورکی بوده و هر دو، زبان رسمی سلطنت و حکومت محسوب می‌شدند. شاهان قاجار، از فتحعلی‌شاه تا مظفرالدین‌شاه، مکاتبات بسیاری به زبان تورکی داشتند. حتی در اسناد رسمی همچون دستورالعمل‌های دولتی و فرامین سلطنتی، به‌وضوح کاربرد هر دو زبان دیده می‌شود (برای نمونه: روزنامۀ خاطرات ناصرالدین‌شاه، تصحیح محمداسماعیل رضوانی، و نیز اسناد موجود در مرکز اسناد ملی ایران). همچنین، زبان دربار، زبان لشکر، و حتی برخی نهادهای قضایی در مناطق تورک‌ کاملاً به زبان تورکی بوده است.

با این حال، در قرن بیستم از دوره پهلوی، سیاست ملت‌سازی و یکسان‌سازی فرهنگی با محوریت زبان فارسی، به حذف سیستماتیک زبان‌ها و هویت‌های غیرفارس انجامید. همان‌گونه که هانا آرنت در The Origins of Totalitarianism (1951) هشدار می‌دهد، ملت‌سازی مدرن وقتی با حذف و طرد «دیگری» همراه شود، به نوعی سلب «حقِ داشتنِ حق» می‌انجامد—و در ایران کنونی این سیاست ادامه پیدا کرد تا این فرزند فاشیست با البسه‌ی سیستماتیک، ماموریت نسل‌کشی فرهنگی علیه تورکها را جامه عمل بپوشاند و تا جایی این فرزندِ نامشروع، گردن کلفت و قُلدر شد که حتی تحمل واژه تورک را نداشته باشد و با خودخواهیِ محض واژه تورک را با واژه جعلی، تصنعی و مهمل  آذری سانسور بکند.

غیرقابل باور است که در قرن بیست‌ویکم، ۳۰ میلیون تورک ساکن این کشور حتی یک مدرسه به زبان مادری خود ندارند. نه مدرسه، نه روزنامه ملی، نه رسانه رسمی. این بی‌حقوقی مطلق، عقل هر شنونده‌ای را متحیر میکند. ملتی که صدایش خفه شده، تنها در ظاهر زنده است. توسعه‌یی که بر خاکستر زبان‌ها و فرهنگ‌ها بنا شود، به‌جای وطن، زندانی خاموش می‌سازد. چنان‌که ویل کیملیکا (Will Kymlicka) در کتاب Multicultural Citizenship: A Liberal Theory of Minority Rights (Oxford University Press, 1995) استدلال می‌کند، جوامع دموکراتیک تنها زمانی می‌توانند به عدالت اجتماعی برسند که «گروه‌های فرهنگی متمایز» از حقوق گروه‌محور (group-differentiated rights) برخوردار باشند، از جمله آموزش به زبان مادری، کنترل فرهنگی بر نهادهای خود، و مشارکت در سیاست‌گذاری‌های زبانی و آموزشی. از نظر او، نبود این حقوق برابر است با سرکوب خاموش اقلیت‌ها، حتی در چهارچوب دموکراسی ظاهری.

همچنین، چارلز تیلور (Charles Taylor) در مقاله معروف خود The Politics of Recognition (در مجموعه Multiculturalism: Examining the Politics of Recognition، ویراستار: Amy Gutmann, Princeton University Press, 1994)، به این نکته تأکید دارد که به رسمیت شناختن هویت‌های فرهنگی، صرفاً یک امتیاز یا لطف سیاسی نیست، بلکه ضرورت اخلاقی و هستی‌شناختی انسان معاصر است. تیلور هشدار می‌دهد که فقدان این شناسایی، به فرسایش کرامت انسانی و طرد روانی اقلیت‌ها می‌انجامد، حتی اگر در ظاهر، شهروندی برابر اعلام شده باشد.

در چنین بستری، انکار زبان و هویت تورکها در ایران نه‌فقط یک مسئله فرهنگی، بلکه نمونه بارز نقض بنیادی حقوق بشر و حقوق شهروندی در قرن بیست‌ویکم است.


@qazvinturklari
04/20/2025, 13:06
t.me/qazvinturklari/36608
Similar message chronology:
Newest first
Similar messages not found