هنگامى كه از «پنجره عشق» به هستى نگاه مى كنى همه چيز رنگ مى گيرد، هويت پيدا مى كند، معنا مى يابد عشق است كه دگرگونى را ميسر مى كند. اصلاً صحبت برهان و استدلال در ميان نيست صحبت از دلى است كه «ظرفيت عشق» را دارد.
اگر دل تو از عشق سرشار باشد و مانند چشمه بجوشد آنگاه آهسته آهسته و آرام آرام «حضور او» را احساس خواهى كرد.
تو را به سوى بيكران مى كشاند تو را درمعرض «لطف او» قرار مى دهد و آنگاه «خدا» همچون ماجرايي شگفت و ژرف در تو اتفاق مى افتد...