-بی چشم و رو عاشق کسی شدی که داداشته آره؟!
نیشگونی از بازویم گرفت که اشکم در امد
-بگو ببینم تا کجا پیش رفتین نکنه بی آبرومون کردی دختره بی حیا هان؟
چونه ام لرزید
+ولم کن مامان من کار اشتباهی نکردم اون داداش واقعی من نیست اون پسرعمومه
عصبی شد و با حرص سیلی محکمی بهم زد که افتادم رو زمین
+دختره نفهم میدونی اگه بابات بفهمه چیکارت میکنه هان؟
مگه نمیدونی چی میشه اگه بقیه بفهمن مخصوصا عموت و زنعموت
همون لحظه صدای بم و عصبی آصلان به گوشم رسید:
-سمیرا خانوم مادری رو در حقم تموم کردی اما فقط بخاطر عذاب وجدانت چیزی نگفتم،اما اگه بلایی سر این دختر بیاد دیگه کوتاه نمیام!!
https://t.me/+xNC9haw5iOFiYTdk22