"شلغم ، گلى كه اديسون اختراعش كرد "
مقاله اى از اسماعيل امينى
همین الان این دو سطر را در اینترنت جستوجو کنید و ببینید، چند سایت و وبلاگ و گروه شعری این جملات آشفته را به نام شعر منتشر کردهاند:
گاهی گمان نمیکنی ولی خوب میشود
گاهی نمیشود که نمیشود که نمیشود
گاهی بساط عیش خودش جور میشود
گاهی دگر تهیه به دستور میشود
این جملات به عنوانِ «شعر زیبایی از قیصر امینپور» منتشر شده است. یعنی جملاتی که نه شعر است، نه زیباست و نه از قیصر امینپور است.
اگر به منتشر کنندگان چنین دروغی، اعتراض کنی بلافاصله و با لحن حق به جانب، میفرمایند: هر کس نظری دارد، همه که مانند شما شاعر و معلم ادبیات نیستند. مردم همین چیزها را دوست دارند.
این مانند آن است که کسی بگوید: شلغم از گلهای بسیار خوشبوست که ادیسون آن را اختراع کرده است. بدیهی است که شلغم، گل نیست و از ریشههای خوراکی است، خوشبو هم نیست و از همه بدیهیتر اینکه اختراع ادیسون نیست، یعنی اصلن اختراع نیست. اما البته مردم شلغم را دوست دارند و شلغم بسیار خاصیت دارد، برخلاف آن سطرهای مزخرف و بیخاصیتی که در آغاز مطلب آمد و به نام شعر منتشر شده است.
برای درک این بدیهیات، لازم نیست که انسان متخصص گیاهشناسی و تغذیه و تاریخ علم، باشد. مختصری عقل و تأمل و دقت برای تشخیص فرق میان شلغم و گلِ خوشبو، کافی است.
باری یک جماعتِ متخصصتر از اینها هم هستند که میروند جستوجو میکنند و میفرمایند: بله این شعر از قیصر نیست، از استاد فلان است. و هیچ نمیپرسند که اگر این فلان، استاد است و شاعر است، چگونه این سطرهای پر از غلطهای ابتدایی را به نام شعر منتشر میکند؟ نه وزن، نه قافیه، نه سلامت زبان و نه حتا معنای معمولی در حد جملات سادۀ گفتوگو، پس چه چیزی است که مزخرفاتی از این دست را بر سر زبانها میاندازد؟
به گمان من، پدیدهای است که من آن را «موجآفرینی» مینامم.
موجآفرینی، ابزار تبلیغات تجاری و سیاسی است برای سواری گرفتن از نیروی ذهن و زبانِ عوام. یکی از تبعات فرهنگی و روانیِ این بازی امواج، تعطیلی تعقل، منطق، استدلال و پژوهش است. این تعطیلی تعقل برای سلطهگری اقتصادی، سیاسی و فرهنگی، بسیار مطلوب است؛ زیرا مرز میان درست و نادرست، راست و دروغ، منطقی و غیرمنطقی، مخدوش میشود و از همه مهمتر اینکه مجالی برای نقد و ارزیابی و تحلیل و جمعبندی نمیماند. هر چه هست موجآفرینی است و موجسواری و دست و جیغ و هورا و هوار و شعار و زندهباد و مُردهباد است.
برای اهل سلطه فرقی نمیکند که این موج، انبوهی از سخنانِ کورشکبیر است، یا بازی پارسینویسی، یا غالیگری شیعی، یا قمهزنی برای اعتراض به فلان فیلم، یا تشییع جنازۀ خوانندۀ پاپ، یا موج مکزیکی استادیوم، یا طرفداری از نام خلیجفارس، یا انتخاب بهترین کمدین تلویزیون یا هر بازیچۀ سرگرمکنندۀ دیگری.
مهم این است که این موجها همیشه باشد و هیجان داشته باشد و سرگرم کند و عصبانی کند و دلخوش کند و بحث و جنجال و هیاهو ایجاد کند، آنچنان که صدای کسی به گوشِ کسی نرسد، چه رسد به آرامشی که لازمۀ تعقل و استدلال و تحقیق است.
حرف منطقی، نه شور و هیجان دارد و نه سرگرمکننده است و نه نیازمندِ زندهباد و مُردهباد است. پس در میانِ جماعتِ پرشماری که به بازیهای پُرهیجانِ موجآفرینان، انس گرفته است، حرفِ منطقی و متکی بر استدلال و تحقیق، مشتری چندانی نخواهد داشت. همین از رونق افتادنِ حرفِ منطقی و عقلانی، برای اهل سلطه بسیار مغتنم است و البته بسیار کمهزینهتر از روشهای دیگر برای بستن دهانهایی که حرفی برای گفتن دارند.
حالا به همان سطرهای پریشانی که در آغاز مطلب نوشتم بازگردیم. همان مزخرفاتی که به نام «شعر زیبایی از قیصر امینپور» بارها و بسیارها بازنشر شده است، حتی بیشتر از مجموعۀ آثار واقعی آن شاعر بزرگ.
موجآفرینان و گردانندگان عروسکهای خیمهشببازیِ سرگرمیهای پُرطرفدار، همینکه میبینند به انوع ترفندها موفق شدهاند، عادتهای ناپسندی مانند مطالعه و تعقل و تحقیق و تفکرمنطقی را از سرِ مردم بیندازند؛ نفسی به راحتى مى كشند و لبخندى آرام بر لبشان مى آيد .
" اينترنتفارسى " پديده اى است مثل " فيلمفارسى " ، پرسروصدا و پرطرفدار و بى محتوا ... فضاى مجازى پر از كذب است ... به جاى مونيتور ، كتاب بخوانيم