«ذاتاً آموزگار» (دربارهٔ استاد سیروسِ شمیسا، بهمناسبتِ زادروزشان)
#دکتراحمدرضابهرامپورعمران
من این بخت را داشتهام که چندسال محضرِ استاد سیروسِ شمیسا را درککنم. شمیسا در زمرهٔ استادانی است که هم بر ادبِ گذشته تسلّطدارند، هم انگلیسی و عربی میدانند و درعینحال به ادبیاتِ و زبانِ روز نیز احاطه دارند. و ازهمه مهمتر آنکه، در نگاهشان ادبیّات بماهُوَ ادبیات و از منظرِ ادبیّت و بلاغت اهمیّت دارد. و ترکیبِ این ویژگیها، معیارِ مهمّی است که بهخصوص امروز، عیار و هنرِ هر استاد و آموزگاری را میتوان و باید بدان سنجید.
استادانی بزرگ و برجسته را در دیگر حوزههای پژوهشِ ادبی، بهویژه متنپژوهی میشناسم، اما آنان از مجموعهٔ مقدّماتی که استادی همچون شمیسا به آن آراستهاست، یعنی توجّه و تأکید بر نقد و تحلیلِ بلاغی و ادبیّتِ آثار، بیبهره اند.
بخشی از هنرِ استاد شمیسا و مزیّتِ آثارِ ایشان را ذیلِ این مولفهها میتوان برشمرد:
_ نیازسنجی در حیطهٔ مطالعاتِ ادبی و متنپژوهی.
_ داشتنِ زبانی روان و بیانی روشن.
_ طبقهبندیهای منسجم و تازه و روزآمد از مباحث و مفاهیمِ ادبی.
_ رعایتِ جانبِ اعتدال، در توجه به شیوههای سنتی، درکنارِ پسندِ روز و زمانه.
_ داشتنِ نگاهی جهانی و ایرانی.
استاد شمیسا گرچه آثاری متنوّع دربابِ شعرِ گذشته و امروز و نیز نقد و سبکشناسی نگاشتهاند اما همواره بررسیهای زیباشناسانه و بلاغتپژوهی در کانونِ توجهِ ایشان بودهاست. آثارِ گوناگونِ ایشان، ازجمله «عروض و قافیه»، «بدیع»، «معانی» و «بیان»، و نیز «فرهنگِ تلمیحات» و «فرهنگِ اشاراتِ ادبیاتِ فارسی»، چند دهه است که دستگیرِ پژوهشگران و دانشجویان است. از تألیف نخستین اثرِ استاد یعنی کتابِ «فرهنگِ عروضی» (۱۳۵۴) قریب به نیم قرن میگذرد. استاد شمیسا اغلب از همین رویکردِ بلاغی است اگر به سراغ شاعری (سهراب یا فروغ) یا نویسندهای (هدایت) رفته، و یا گزینهای از آثارِ شاعرانِ کهن (قصائدِ مسعودِ سعد، منطقالطیر، غزلیاتِ شمس و ...) فراهمآوردهاست.
استاد شمیسا چند داستان و مجموعهشعر نیز منتشرکردهاند. بهگمانم این آثار را بیشتر باید محصولِ ذوقورزیهای ادیبی بزرگ تلقیکرد که متأثّر از چنددهه مطالعهٔ مستمر و نقدونظر، خلوتِ خویش را بدانها خوشکرده و نه الزاماً آثاری دارای اصالت و خلاقیّت؛ هرچند قطعاتی از اشعارشان در مجلهای به مدیریّت شاملو چاپشده باشد یا داستانهایشان در بررسیهای آثارِ پستمدرن ارزیابی شدهباشد.
این یادداشتِ کوتاه، ادای دینی است از سوی شاگردی کوچک، در حقّ استادی بزرگ.
🪷🪷