مریم .ع
همسایه" ر" که خانم باخدا و مومنیست؛ آمده بود خانهشان.
دیده بود یک قرآن در گوشهای از قفسه هست، نمیدانم چرا بیهوا از او پرسیده بود:
"این قرآن رو میخونی؟" که "ر" گفته بود:
"نه!" او هم قرآن را برداشت، خواند، بوسید و بعد گفت: "اگه نمیخونی به اسیریش نگیر! هدیه بده به مسجدی یا کسی که اون رو میخونه!"
حالا هر کدام از وسایلهایم که بدون استفاده در گوشهای میماند، حرف همسایه ر در سرم میچرخد، "به اسیریش نگیر!"
البته من هیچوقت اهل انبار کردن و نگهداشتن نبودم. حس میکنم انبار کردن یعنی حبس کردن زندگی.
گاهی وسایلم را همینطوری میدهم برود و مطمئنم که زندگی جای آن چیزهای بهتری برایم میآورد؛ اما همین حرف همسایه ر باعث شد آن اندک چیزهایی را هم که بیاستفاده برای خودم نگه داشته بودم به جریان زندگی بسپارم.
هر چند که دل کندن از بعضی از اشیاء خاطرهناک واقعا سخت و جانکاه است!
آن روز بعد از مدتها بالاخره دل به دریا زدم و بعضی کتابهایم را به مرکز تبادل کتاب بردم.
یک هفته بعد دیدم به فروش رفتهاند و جای آن، کتابهای دیگری به قفسهام اضافه شدند. آخر سال هم چند لباس زمستانی را در کیسه گذاشتم و چون نمیدانستم با آنها چه کار کنم خواستم بیندازم سطل زباله که یک خانومی آن حوالی آمد سمتم و گفت: "این لباسها تمیزه؟"
و آنها را از دستم گرفت و برد و خب دلم خیلی ریش شد و عرق شرم روی پیشانیام نشست و توی دلم کلی به این وضعیت اسفناک فقر و نابرابری لعنت فرستادم.
خلاصه که از اینها که بگذریم، میخواهم بگویم بگذارید زندگی در خانه و اتاق شما جریان پیدا کند!
از هدیه دادن، دور انداختن، پاره کردن، سوزاندن و شکاندن نترسید، ایمان داشته باشید که زندگی برای شما آن فضاهای خالی ایجاد شده را پر خواهد کرد!
#منیره_محسن_زاده
#مشاور_کار_آفرینی
#کوچ_تغییر_باور_شخصیت
@gognus_kimiagar
https://www.instagram.com/gognus_kimiagar
@gognus_kimiagar_memari