••••
اعتبار آدمها دو نوع است:
يكى اعتبار منفصل و ديگر اعتبار متصل
يا به قول مولانا مُلكِ بربسته و مُلكِ بررُسته
مُلكِ بربسته چنان باشد ضعيف
مُلكِ بررُسته چنين باشد شريف
اعتبار منفصل يا بربسته، نه حقيقى است
و نه پايدار. مثلاً مالِ من، ميزِ من،
مسند و مقامِ من و اين قبيل چيزها،
اعتبارى كه به شخص مىدهند، دروغين و خيالى است. چون آن شخص از چيزهايي كسبِ اعتبار كرده كه جداى از اوست و ربطى به او ندارد مانند كسى كه دو بالِ پرنده را به شانههاى خود ببندد و بخواهد با آن پرواز كند !
مولانا در غزلى در ديوان شمس از زبانِ اين خيالْ زدگانِ متكبر مىگويد:
"اين، باغِ من! آن، خانِ من!
اين، آنِ من! آن، آنِ من ! "
سپس مىگويد: اما وقتى پيكِ مرگ در مىرسدو يا اين مايههاى فخرفروشى را از آنها مىگيرند سر تا پا احساس هيچى و پوچى مىكنند و مىبينند كه حتى به اندازه ي يك برگ كاه هم اعتبار ندارند:
" اكنون كَهى از تو فزون ! "
پس هر چيزى كه از درونِ ما نروييده و آن را به خود مىبنديم و از آن، كسبِ اعتبار مىكنيم در شمارِ اعتباراتِ منفصل است و هيچ ارزشى ندارد.
اما اعتبار حقيقى، اعتبارِ متصل يا بررُسته است و آن، ارزشهايى است كه از درون شخص روييده و در بيرون ظهور يافته است
مانند كردار و صفات نيك و شناخت راستين به خود و جهان. همچون بالِ پرندگان كه از طبيعتِ آنها روييده و قابليت پرواز دارد.