ترکستیزی در دستگاه استعمار: بازخوانی تاریخی یک تقابل تمدنی
نویسنده: دکتر اسد تقیزاده
در تاریخ معاصر، نقش استعمارگران در شکلگیری نظم جهانی و تخریب بنیانهای تمدنی مناطق مختلف، بهویژه شرق، مورد توجه پژوهشگران بسیاری بوده است. در این میان، جایگاه و نقش تاریخی ترکها در مواجهه با استعمار و امپریالیسم، همچنان نیازمند بازنگری و تحلیل دقیقتری است. این مقاله در تلاش است تا با نگاهی تحلیلی به دلایل دشمنی قدرتهای استعماری و عوامل منطقهای آنها با ترکها، نوری بر یکی از زوایای مغفول تاریخ جهان بیفکند.
ترکها: پیشگامان تمدن شرق بدون ماهیت استعماری
برخلاف استعمارگران غربی که روند جهانیشدن را با چپاول و تحمیل همراه ساختند، ترکها در مسیر گسترش خود، به ویژه از طریق جاده ابریشم، بر مبنای تعامل، تبادل فرهنگی، و احترام متقابل حرکت کردند. جهانیشدن غیراستعماریای که تحت مدیریت قدرتهای تورکی شکل گرفت، الگویی بدیل برای نظم سلطهگر غربی محسوب میشد.
مقاومت در برابر استعمار و پیامدهای شکست
ترکها همراه با دیگر ملتهای شرق، تا قلب اروپا (وین) پیش رفتند تا از شکلگیری ساختارهای استعماری جلوگیری کنند. شکست آن حرکت، بهدلیل خیانتهای داخلی و نبود آگاهی تاریخی، سرنوشت جهان را بهسوی سلطه امپریالیسم غربی سوق داد. نظمی که امروز، پس از قرنها، بشریت را در آستانه جنگ جهانی سوم و بحران نابودی کره زمین قرار داده است. درک این واقعیت در میان افکار عمومی جهانی رو به افزایش است و از همینرو، شاهد رشد نگاههای مثبت به قدرتگیری مجدد عنصر و تمدن تورک هستیم.
ترکها؛ مدافع ملتهای غیرترک
ترکها همواره فراتر از منافع قومی خود عمل کرده و حامی ملتهای دیگر در برابر استعمار بودهاند. این در حالی است که استعمارگران غربی، بدون موانع تورکی، پیش از آنکه به آنسوی اقیانوسها بروند، ممکن بود اقوام همسایه خود را بهطور کامل تحت سلطه، بردگی یا نسلکشی قرار دهند. نقش تاریخی ترکها در حمایت از یهودیان راندهشده از اسپانیا نمونهای برجسته از این رویکرد انسانی است.
صیانت از تنوع دینی و فرهنگی
در دورهای که اروپا درگیر جنگهای مذهبی بود و لشکرکشیهای صلیبی در پی نابودی غیرکاتولیکها بودند، ترکها حافظ تنوع ادیان، زبانها و فرهنگها در منطقه بودند. تجربه حکومت ترکها در بالکان، خاورمیانه، و شرق اروپا نمونهای از سیاستهای همزیستی دینی و فرهنگی در عمل است. در مقایسه، تنها ۳۰ سال حاکمیت استعماری فرانسه بر لبنان، منجر به تغییر زبان بیشتر مردم شد، در حالی که در ۵۰۰ سال حاکمیت ترکها، زبان و فرهنگ محلی بدون اجبار حفظ گردید.
مقایسه با استعمارگران غربی
ورود ترکها به آفریقا دو قرن پیش از استعمارگران غربی انجام شد، با این تفاوت که ترک ها آنها را همچون دیگر اقوام مورد احترام قرار دادند. همچنین، هندوستان تحت حکومت ترکهای گورکانی و بابری، با ۲۴٪ تولید ناخالص جهانی، در اوج شکوفایی بود؛ در حالیکه در دوره استعمار انگلیس، به یکی از فقیرترین کشورهای جهان بدل شد. اکثر بناهای باشکوه هند، یادگار آن دوران است، نه استعمار بریتانیا.
غیبت ایدئولوژیهای نژادپرستانه در تمدن ترک
استعمار و نسلکشی بدون وجود ایدئولوژیهایی چون نژادپرستی و نازیسم ممکن نمیگردد. این ایدئولوژیها زاییده جوامع غربیاند و در قالبهایی چون آریاییگرایی به جوامع شرقی تزریق شدند. در مقابل، فرهنگ سیاسی و اجتماعی جوامع تورکی بر پایه تنوعپذیری و همزیستی بنا شده است.
سوءاستفاده از گفتمان عدالتطلبی
امروزه، برخی گروههای پسامارکسیستی منطقه ای که زمانی مدعی مبارزه با امپریالیسم بودند، خود به ابزار استعمار نوین و صهیونیسم بدل شدهاند. این گروهها با مطرحکردن و با مرکزیت دادن به مسائل حاشیهای چون حقوق اقلیتهای جنسی، سعی در ایجاد شکاف و انحراف افکار عمومی از مسائل اصلی منطقه، نظیر استعمار و اشغال دارند. همکاری این جریانها با گروههای راست افراطی منطقه، نظیر جریان ایرانشهری یا داشناقها، هرچند در ظاهر متناقض مینماید، اما در عمل، ریشهای مشترک به نام استعمار دارند.
وجود مکتب ترک برای جهان تهدید بوده یا فرصت؟
پرسشی که اغلب از سوی محافل غربی مطرح میشود، در عمل پاسخی تاریخی دارد. اگر ترکها در سال ۱۵۲۹ موفق به فتح وین میشدند، ممکن بود:
• استعمار بهوجود نیاید؛
• ظلم در آفریقا و بردگی سیاهپوستان شکل نگیرد؛
• بومیان آمریکا قتل عام نشوند؛
• جنگهای جهانی، فاشیسم، نازیسم و هولوکاست رخ ندهد؛
• امروز جهان در آستانه جنگ جهانی سوم و خطر نابودی قرار نداشته باشد.
حتی اروپا نیز شاید همچنان هویت دینی و اصیل خود را حفظ میکرد، چرا که تجربه حکومت ترکها نشان داد آنها زبان، دین و فرهنگ ملل دیگر را تغییر ندادند.
@yekansasi98