💥ایرانی جماعتِ غمگین...
✍️
علی مرادی مراغه ای✅ایرانی جماعت غمگین است، ایرانی جماعت دوست دارد به گذشته پناه ببرد چون در دوره معاصر چیزی برای ارائه نداشته است.
آنان در واکنش به ناکامی هایشان نسبت به دنیای جدید به گذشته پناه می برند، اسلامی هایش به ۱۴۰۰ سال قبل و غیراسلامی هایش به ۲۵۰۰ سال قبل!
اما این تنها فرار از اکنون است، این تنها کوششی برای نوشیدن جامی از غرور و افتخارِ گذشت است تا عقده ها و سرخوردگی های اکنونی را فراموش کنند!
آنان در دنیای معاصر حسابی شکست خورده و سپر انداخته اند!
چون بیش از ۲۰۰ سال است که شکست را تجربه می کنند، بر هر کاری دست زده اند، شکستهای سهمگینی خورده اند!
آنان استاد شکست خوردن هستند!
در تمام جنگهایشان شکست خورده اند!
در مشروطه شان و تجددشان شکست خورده اند!
در انقلابهایشان شکست خورده اند!
و در ملی کردن نفت شان نیز سرانجام شکست خورده اند...
ایرانی جماعت غمگین است! گویی با داغ زاده شده!
پر از زخمِ دل است!
پس، گوشه ای دنجی، آغوش گرمی، دامن مهربانی، حتی قامتِ بتی و قهرمانی می خواهد بتراشد تا دمی بیاساید تا شکستهای ۲۰۰ ساله اش را با صدای بلند و هق هق بگرید!
او پناهگاهی می خواهد که از این همه رنج و درد و ناکامی و داغ، فرار کند و چون پیدا نمی تواند پس یا بتی جدید می تراشد و یا به گذشته پناه می برد!
پس در اعماق ذهنش، گذشته ای زیبا می سازد و به اعماق قرون و به دوره باستان پناه می برد تا کمی بیاساید، تا کمی از دستِ عقده ها و ناکامی هایش تشفی یابد...
و بیچاره مورخِ این شکست خوردگان که به هر کجا می نگرد تنها شکست می بیند و تنها تاریخِ شکست می نویسد و آنقدر از شکست می نویسد که بویِ شکست می گیرد و اگر دق نکند حتما شانس آورده است...!
اما در گذشته و پشتِ سر، نوری نیست، چون پشت سر تاریخ است، چون «پشت سر روی همه فرفره ها خاک نشسته است»...
ایرانی جماعت باید دست از بت سازی بردارد و گذشته را خردمندانه بشناسد تا بلکه از چنگ گذشته رها شود تا بتواند دوباره خود را جمع کند و خوب جمع کند.
باید به راههای نرفته فکر کند به تجربه های نکرده به افقهای تازه...
تا دوباره شکست بخورد!
اما این بار بلکه کمی خردمندانه تر، کمی آبرومندانه تر...
⏹️لینک: @Ali_Moradi_maragheie
◀️تصویر زیر مربوط به سیزیف است.
هیچ سخنی تراژیکتر از این سخن پایانی افسانه سیزیف نیست که:
«می میریم بی آنکه خوشبخت باشیم».