Mensagem
‌بنــــ﷽ــام تـــــو.....



گاه از خود می پرسم؛
پس چه هنگام کاسه‌ها از این آب‌های روشن پُر خواهد شد؟ راستی چه هنگام؟
کار من تماشاست و تماشا گواراست.

من به مهمانی جهان آمده ام.
و جهان به مهمانی من.
اگر من نبودم، هستی چیزی کم داشت. اگر این شاخه بید خانه ما، هم اکنون نمی‌جنبید، جهان در چشم به راهی می‌سوخت. همه چیز چنان است که  می‌باید. آموخته‌ام که خُرده نگیرم. شکفتگی را دوست دارم و پژمردگی را هم...


🔸بخشی از
نامه‌ی سهراب سپهری به دوستش
Ao continuar a utilizar o nosso serviço, você concorda com o uso de cookies.
Para saber mais sobre como usamos cookies, consulte nosso Política de Privacidade